confirmed
۵۴۷
ویرایش
(←قتل) |
|||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
در دوره خلافت عمر، دامنه فتوحات گسترش یافت و سرزمینهای بسیاری تحت سیطره حکومت اسلامی قرار گرفتند؛ به همین دلیل، وی روش حکمرانی خود را بر پایه اقتدار حکومت مرکزی بنا نهاد و پس از تقسیم قلمرو خلافت، برای هر منطقه، امیری معین کرد. خلیفه دوم در امر انتخاب والی بسیار سختگیر بود؛ ازاینرو، والیان متعدّدی را عزل کرد و افراد جدیدی را جایگزین آنان ساخت. به صحابه برجسته و معروف نیز چندان توجّه نکرد و جز در مواردی اندک به آنان امارت نداد. او در مقابل اعتراض برخی از آنها، مانند ابی بن کعب گفت که نمیخواهد [[صحابه|اصحاب]] [[رسول خدا |رسول خدا (صلی الله علیه و آله)]] را به امور حکومتی آلوده کند.<ref>الطبقات الکبری، ج۳، صص ۲۸۳ و ۴۹۹</ref> | در دوره خلافت عمر، دامنه فتوحات گسترش یافت و سرزمینهای بسیاری تحت سیطره حکومت اسلامی قرار گرفتند؛ به همین دلیل، وی روش حکمرانی خود را بر پایه اقتدار حکومت مرکزی بنا نهاد و پس از تقسیم قلمرو خلافت، برای هر منطقه، امیری معین کرد. خلیفه دوم در امر انتخاب والی بسیار سختگیر بود؛ ازاینرو، والیان متعدّدی را عزل کرد و افراد جدیدی را جایگزین آنان ساخت. به صحابه برجسته و معروف نیز چندان توجّه نکرد و جز در مواردی اندک به آنان امارت نداد. او در مقابل اعتراض برخی از آنها، مانند ابی بن کعب گفت که نمیخواهد [[صحابه|اصحاب]] [[رسول خدا |رسول خدا (صلی الله علیه و آله)]] را به امور حکومتی آلوده کند.<ref>الطبقات الکبری، ج۳، صص ۲۸۳ و ۴۹۹</ref> | ||
=== قتل === | === قتل عمر === | ||
عمر بن خطّاب، پس از ده سال و شش ماه خلافت، در ۲۰ [[ذی الحجه|ذیحجّه]] سال ۲۳ق در ۶۰ یا ۶۳ سالگی به دست [[ابولؤلؤ]] مجروح شد و در اثر همین جراحت پس از سه روز، در ۲۳ ذیالحجه از دنیا رفت. صهیب بن سنان بر او نماز گزارد و پس از اذن گرفتن از [[عایشه]] کنار قبر ابوبکر دفن شد.<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۴۱ و ۴۲ و تاریخ الیعقوبی، ج۲، صص ۱۵۹ و۱۶۰؛ الاستیعاب، ج۳، صص ۱۱۵۵ و ۱۱۵۶</ref> عمر در روزهای پایانی عمر خود که مجروح افتاده بود، میگفت: «ای کاش من هیچ بودم، ای کاش مادرم مرا نزاییده بود، ای کاش به فراموشی سپرده شده بودم، ای کاش بافنده بودم و از دسترنج خود زندگی میکردم.<ref>الزهد و الرقائق، ص۷۹-۸۰ و ۱۴۵-۱۴۶؛ حیاة الصحابة، ج۲، ص۱۱۵، تاریخ المدینة المنورة، ج۲، ص۹۲۰ و...</ref> | عمر بن خطّاب، پس از ده سال و شش ماه خلافت، در ۲۰ [[ذی الحجه|ذیحجّه]] سال ۲۳ق در ۶۰ یا ۶۳ سالگی به دست [[ابولؤلؤ]] مجروح شد و در اثر همین جراحت پس از سه روز، در ۲۳ ذیالحجه از دنیا رفت. صهیب بن سنان بر او نماز گزارد و پس از اذن گرفتن از [[عایشه]] کنار قبر ابوبکر دفن شد.<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۴۱ و ۴۲ و تاریخ الیعقوبی، ج۲، صص ۱۵۹ و۱۶۰؛ الاستیعاب، ج۳، صص ۱۱۵۵ و ۱۱۵۶</ref> عمر در روزهای پایانی عمر خود که مجروح افتاده بود، میگفت: «ای کاش من هیچ بودم، ای کاش مادرم مرا نزاییده بود، ای کاش به فراموشی سپرده شده بودم، ای کاش بافنده بودم و از دسترنج خود زندگی میکردم.<ref>الزهد و الرقائق، ص۷۹-۸۰ و ۱۴۵-۱۴۶؛ حیاة الصحابة، ج۲، ص۱۱۵، تاریخ المدینة المنورة، ج۲، ص۹۲۰ و...</ref> | ||