۸۷٬۸۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==آیات دسته سوم: تاکید بر همزیستى با ادیان دیگر== | ==آیات دسته سوم: تاکید بر همزیستى با ادیان دیگر== | ||
آیات دیگرى در قرآن کریم در مورد بحث و مناظره با اهل کتاب (یهودیها، مسیحیها و زرتشتیها) وارد شده است. این آیات اساس بحث با اینان را بر تعقل و روش منطقى بنیان مىنهند. اقناع وجدانى و درونى آنان را هدف مىداند آن هم در بهترین و موثرترین راهها بدون این که از تندى و خشونت ناشى از تعصبات دینى چیزى در آن باشد. قرآن مىفرماید: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ <ref>عنکبوت(29): 46.</ref>؛ با اهل کتاب جز با بهترین و موثرترین روشها بحث و مناظره نکنید».<br> | آیات دیگرى در قرآن کریم در مورد بحث و مناظره با اهل کتاب (یهودیها، مسیحیها و زرتشتیها) وارد شده است. این آیات اساس بحث با اینان را بر تعقل و روش منطقى بنیان مىنهند. اقناع وجدانى و درونى آنان را هدف مىداند آن هم در بهترین و موثرترین راهها بدون این که از تندى و خشونت ناشى از تعصبات دینى چیزى در آن باشد. قرآن مىفرماید: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ <ref>عنکبوت(29): 46.</ref>؛ با اهل کتاب جز با بهترین و موثرترین روشها بحث و مناظره نکنید».<br> | ||
دعوتى که از روشنایى و جذابیت منطقى دور، و با ارعاب و تهدید همراه باشد، اغلب نتیجهاى جز شکاف و اختلاف بیشترى نمىدهد؛ به همین دلیل اسلام این راه را براى همیشه ترک گفته، و نیز در سنت و روش زندگى پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) رفتار صلح جویانه و برخورد انسانى با غیر مسلمانان کاملا مشهود است. عهدنامهاى که پیغمبر اسلام(صلىاللهعلیهوآله) با نصاراى نجران بسته است، آزادى مذهبى آنان را چنین تضمین مىکند «هیچ کشیش یا زاهدى از کلیسا یا حومه اش اخراج نخواهد شد. هیچ گونه تحمیل یا تحقیرى بر آنها نخواهد شد و همچنین اراضى آنها به وسیله لشکریان ما اشغال نخواهد شد. آنهایى که درخواست عدالت کنند، به آنها اعطا خواهد شد. نقل شده است هنگامى که نصاراى نجران پیش او آمدند، عبایش را براى آنان فرش کرد و از آنان خواست که روى عبایش بنشینند جابربن عبدالله مىگوید: جنازهاى را از کنار ما عبور مىدادند. پیامبر اسلام براى احترام برخاست ما نیز بر خاستیم؛ آنگاه به حضرت عرض کردیم یا رسول الله مگر این جنازه یک مرد یهودى نبود؟ حضرت فرمود: چرا مگر یهودى انسان نیست. من براى احترام به انسانیت برخاستم.<ref>اسلام و صلح جهانى، ص 250.</ref | دعوتى که از روشنایى و جذابیت منطقى دور، و با ارعاب و تهدید همراه باشد، اغلب نتیجهاى جز شکاف و اختلاف بیشترى نمىدهد؛ به همین دلیل اسلام این راه را براى همیشه ترک گفته، و نیز در سنت و روش زندگى پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) رفتار صلح جویانه و برخورد انسانى با غیر مسلمانان کاملا مشهود است. عهدنامهاى که پیغمبر اسلام(صلىاللهعلیهوآله) با نصاراى نجران بسته است، آزادى مذهبى آنان را چنین تضمین مىکند «هیچ کشیش یا زاهدى از کلیسا یا حومه اش اخراج نخواهد شد. هیچ گونه تحمیل یا تحقیرى بر آنها نخواهد شد و همچنین اراضى آنها به وسیله لشکریان ما اشغال نخواهد شد. آنهایى که درخواست عدالت کنند، به آنها اعطا خواهد شد. نقل شده است هنگامى که نصاراى نجران پیش او آمدند، عبایش را براى آنان فرش کرد و از آنان خواست که روى عبایش بنشینند جابربن عبدالله مىگوید: جنازهاى را از کنار ما عبور مىدادند. پیامبر اسلام براى احترام برخاست ما نیز بر خاستیم؛ آنگاه به حضرت عرض کردیم یا رسول الله مگر این جنازه یک مرد یهودى نبود؟ حضرت فرمود: چرا مگر یهودى انسان نیست. من براى احترام به انسانیت برخاستم.<ref>اسلام و صلح جهانى، ص 250.</ref> | ||
==همزیستی مذهبی در سیره خلفاى راشدین== | ==همزیستی مذهبی در سیره خلفاى راشدین== | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
(افلاکى، ص 465)<br> | (افلاکى، ص 465)<br> | ||
شیخ ابو سعید نیز از عارفانى است که اهل تسامح و گذشت است. درباره او در اسرار التوحید آمده است که: «هم در آن وقت که شیخ ما به نیشابور بود، روزى به گورستان حیره مىشد. آنجا که در زکیه است بر سر تربت مشایخ رسید. جمعى را دید که در آن موضع خمر مىخوردند و چیزى مىزدند. صوفیان در اضطراب آمدند و خواستند که احتساب کنند و ایشان را برنجانند و بزنند. شیخ اجازت نداد. چون شیخ فرا نزدیک ایشان رسید گفت: «خدا همچنین که درین جهان خوش دلتان مىدارد، در آن جهان خوش دلتان دارد». آن جمله جماعت برخاستند و در پاى اسب شیخ افتادند و خمرها بریختند و سازها بشکستند و توبه کردند و از نیک مردان گشتند، به برکت نظر مبارک شیخ ما قدس الله روحه العزیز».<ref>اسرار التوحید، به تصحیح محمدرضا شفیع کدکنى، ج 1، ص 237.</ref> ابوسعید با این دیدگاه تسامحى توانسته بود بسیارى از اهل مذاهب دیگر را به اسلام دعوت کند؛ آن هم کسانى که با هیچ قیمتى اهل تغییر مذهب نبودند. «چنان که در داستان ابو محمد جوینى و وکیل یهودى او مىخوانیم که سالها از وى مىخواست که مسلمان شود و حاضر شده بود که نیمى از اموال خویش را به این یهودى بدهد و او مىگفت: «من دین خویشتن را به خاطر دنیا از دست نخواهم داد».<ref>اسرار التوحید، به تصحیح محمدرضا شفیع کدکنى، ص83و84.</ref>، و سر انجام با دیدن بوسعید و گفتار او بر دست وى اسلام آورد. در نظر بوسعید اسلام آوردن امرى بود وراى تشریفات ظاهرى و تبلیغاتى شایع که علماى عصر بدان افتخار مىکردند و همواره آرزوى آن را داشتند که یک نفر غیر مسلمان بر دست ایشان مسلمان شود. اسلام از نظر بوسعید آن تشریفات ظاهرى «لا اله الاالله» گفتن نبود؛ بلکه مفهومى بسیار عمیق و اجتماعى داشت. اسلام از نظر او اخلاص و گذشت از همه دلبستگیها است؛ به ویژه دلبستگیهایى مادى که گذشت از آنها براى مردم دشوار است و هنگامى که مرد یهودى نزد وى آمد، خواست مسلمان شود، بو سعید او را از این کار منع کرد و گفت لازم نیست مسلمان شوید. عوام مردم بر آشفتند که شیخ از مسلمان شدن مردى یهودى ممانعت مىکند وقتى اصرار آن مرد و دیگران را دید از او پرسید: «آیا از مال و جان خویش برى و بیزار شدهاى؟» گفت: «آرى». گفت: «اسلام از دیدگاه من همین است و بس، حالا او را نزد ابو حامد «اسفراینى» ببرید تا «لالاى منافقین» را به وى در آموزد و منظورش از لالاى منافقین همان لا اله الا الله گفتن است.<ref>اسرار التوحید، به تصحیح محمد رضا شفیع کدکنى، ص 219.</ref> <br> | شیخ ابو سعید نیز از عارفانى است که اهل تسامح و گذشت است. درباره او در اسرار التوحید آمده است که: «هم در آن وقت که شیخ ما به نیشابور بود، روزى به گورستان حیره مىشد. آنجا که در زکیه است بر سر تربت مشایخ رسید. جمعى را دید که در آن موضع خمر مىخوردند و چیزى مىزدند. صوفیان در اضطراب آمدند و خواستند که احتساب کنند و ایشان را برنجانند و بزنند. شیخ اجازت نداد. چون شیخ فرا نزدیک ایشان رسید گفت: «خدا همچنین که درین جهان خوش دلتان مىدارد، در آن جهان خوش دلتان دارد». آن جمله جماعت برخاستند و در پاى اسب شیخ افتادند و خمرها بریختند و سازها بشکستند و توبه کردند و از نیک مردان گشتند، به برکت نظر مبارک شیخ ما قدس الله روحه العزیز».<ref>اسرار التوحید، به تصحیح محمدرضا شفیع کدکنى، ج 1، ص 237.</ref> ابوسعید با این دیدگاه تسامحى توانسته بود بسیارى از اهل مذاهب دیگر را به اسلام دعوت کند؛ آن هم کسانى که با هیچ قیمتى اهل تغییر مذهب نبودند. «چنان که در داستان ابو محمد جوینى و وکیل یهودى او مىخوانیم که سالها از وى مىخواست که مسلمان شود و حاضر شده بود که نیمى از اموال خویش را به این یهودى بدهد و او مىگفت: «من دین خویشتن را به خاطر دنیا از دست نخواهم داد».<ref>اسرار التوحید، به تصحیح محمدرضا شفیع کدکنى، ص83و84.</ref>، و سر انجام با دیدن بوسعید و گفتار او بر دست وى اسلام آورد. در نظر بوسعید اسلام آوردن امرى بود وراى تشریفات ظاهرى و تبلیغاتى شایع که علماى عصر بدان افتخار مىکردند و همواره آرزوى آن را داشتند که یک نفر غیر مسلمان بر دست ایشان مسلمان شود. اسلام از نظر بوسعید آن تشریفات ظاهرى «لا اله الاالله» گفتن نبود؛ بلکه مفهومى بسیار عمیق و اجتماعى داشت. اسلام از نظر او اخلاص و گذشت از همه دلبستگیها است؛ به ویژه دلبستگیهایى مادى که گذشت از آنها براى مردم دشوار است و هنگامى که مرد یهودى نزد وى آمد، خواست مسلمان شود، بو سعید او را از این کار منع کرد و گفت لازم نیست مسلمان شوید. عوام مردم بر آشفتند که شیخ از مسلمان شدن مردى یهودى ممانعت مىکند وقتى اصرار آن مرد و دیگران را دید از او پرسید: «آیا از مال و جان خویش برى و بیزار شدهاى؟» گفت: «آرى». گفت: «اسلام از دیدگاه من همین است و بس، حالا او را نزد ابو حامد «اسفراینى» ببرید تا «لالاى منافقین» را به وى در آموزد و منظورش از لالاى منافقین همان لا اله الا الله گفتن است.<ref>اسرار التوحید، به تصحیح محمد رضا شفیع کدکنى، ص 219.</ref> <br> | ||
سخن در مورد اندیشههاى مولانا و ابو سعید فراوان است. ما به صورت بسیار مختصر به آن اشارههایى داشتیم. امید داریم در اینده بتوانیم با غور و تحقیق بیشتر مطالب فراوانترى را از دریاى معنوى این دو پرچمدار عرفان در اختیار خوانندگان عزیز قرار بدهیم. | سخن در مورد اندیشههاى مولانا و ابو سعید فراوان است. ما به صورت بسیار مختصر به آن اشارههایى داشتیم. امید داریم در اینده بتوانیم با غور و تحقیق بیشتر مطالب فراوانترى را از دریاى معنوى این دو پرچمدار عرفان در اختیار خوانندگان عزیز قرار بدهیم. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |