پرش به محتوا

نظریه کسب: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ مارس ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
==تاریخچه نظریه کسب==
==تاریخچه نظریه کسب==


كسب یك واژه قرآنى است و در آیات متعددى این لفظ و مشتقاتش ‍ به انسان نسبت داده شده است.این واژه پیش از آن که به نام اشاعره و ماتریدیه پیوند بخورد، سابقه ای قبل تر داشته است.آورده اند: محققان معاصر [[علم کلام]]، نظیر [[مونتگمری]] [[وات]] و [[ولفسن]]،بر این نکته تاکید دارند که ابوالحسن اشعری و معاصر او ماتریدی واضع اصطلاح "کسب"نبوده اند.وات از [[ضرار بن عمرو]](متوفی 190)و سلف او [[ابوالهذیل]] نام می برد و [[ولفسن]] به [[شحام]] و [[ابوعبدالله حسین بن محمد نجار]](متوفی220)نیز اشاره دارند.<ref>ر ک، فلسفه و کلام اسلامی-ویلیام مونتگمری وات-ترجمه ابوالفضل عزتی-ص 99 و فلسفه علم کلام –هری اوسترین ولفسن-ترجمه [[احمد آرام]] –ص 716</ref>با این حال، برخى از متكلمان، از جمله ابو الحسن اشعرى در بیان راى خویش از این كلمه سود جسته اند. اشعری با ارایه تفسیر خاصی از کسب،آن را محور نظریه خود در جبر و اختیار و توصیف فعل اختیارى انسان قرار داد. هر چند پیش از وی، متكلمان دیگرى نیز در این باب سخن گفته بودند؛ اما پس از وی، واژه كسب با نام او چنان پیوند خورد، كه وقتى به كسب یا نظریه كسب اشاره مى شود، بى اختیار نام اشعرى را به یاد مى آورد.<ref>آشنائی با علوم اسلامی-[[رضا برنجکار]]-ص 36.</ref>
كسب یك واژه قرآنى است و در آیات متعددى این لفظ و مشتقاتش ‍ به انسان نسبت داده شده است.این واژه پیش از آن که به نام اشاعره و ماتریدیه پیوند بخورد، سابقه ای قبل تر از آن ها داشته است.آورده اند: محققان معاصر [[علم کلام]]، نظیر [[مونتگمری]] [[وات]] و [[ولفسن]]،بر این نکته تاکید دارند که ابوالحسن اشعری و معاصر او ماتریدی واضع اصطلاح "کسب"نبوده اند.وات از [[ضرار بن عمرو]](متوفی 190)و سلف او [[ابوالهذیل]] نام می برد و [[ولفسن]] به [[شحام]] و [[ابوعبدالله حسین بن محمد نجار]](متوفی220)نیز اشاره دارند.<ref>ر ک، فلسفه و کلام اسلامی-ویلیام مونتگمری وات-ترجمه ابوالفضل عزتی-ص 99 و فلسفه علم کلام –هری اوسترین ولفسن-ترجمه [[احمد آرام]] –ص 716</ref>با این حال، برخى از متكلمان، از جمله ابو الحسن اشعرى در بیان راى خویش از این كلمه سود جسته اند. اشعری با ارایه تفسیر خاصی از کسب،آن را محور نظریه خود در جبر و اختیار و توصیف فعل اختیارى انسان قرار داد. هر چند پیش از وی، متكلمان دیگرى نیز در این باب سخن گفته بودند؛ اما پس از وی، واژه كسب با نام او چنان پیوند خورد، كه وقتى به كسب یا نظریه كسب اشاره مى شود، بى اختیار نام اشعرى را به یاد مى آورد.<ref>آشنائی با علوم اسلامی-[[رضا برنجکار]]-ص 36.</ref>


==دلیل نام گذاری نظریه کسب==
==دلیل نام گذاری نظریه کسب==
خط ۲۴: خط ۲۴:
''' [عبد الملک جوینی]](419-475 ق)''' با توجه به اشکالات تفاسیر متکلمان گذشته از نحوه تفسیر کسب، صریحا اعتراف می کند که تاثیر قدرت انسان در طول قدرت الهی است. جوینی تقریر اشعری و باقلانی را در باره نظریه کسب  نقد می کند و معتقد است که عقل نمی تواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه استطاعت و  قدرتی که  بی اثر باشد، با نبود قدرت تفاوتی ندارد، پس باید بگوییم که عبد استطاعت و قدرت حقیقی دارد تا استنادش نسبت به آن چه انجام می دهد حقیقی باشد. اما این استناد بر وجه خلق نیست، زیرا خلق در جایی قابل تصور است که موجودی که سابقه عدم دارد آفریده شود و این از عهده انسانی که خود مخلوق است، زیرا انسان همان طور که از یک طرف نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال می کند، همان گونه نیز احساس وابستگی می کند. بنا بر این فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند می شود، آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند می شود و این استناد به شکل توالی فاعل ها سر انجام به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی می شود. نقل کرده اند که که جوینی این رای را از حکمای الهی گرفته است. <ref>شهرستانی عبد الکریم، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref>
''' [عبد الملک جوینی]](419-475 ق)''' با توجه به اشکالات تفاسیر متکلمان گذشته از نحوه تفسیر کسب، صریحا اعتراف می کند که تاثیر قدرت انسان در طول قدرت الهی است. جوینی تقریر اشعری و باقلانی را در باره نظریه کسب  نقد می کند و معتقد است که عقل نمی تواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه استطاعت و  قدرتی که  بی اثر باشد، با نبود قدرت تفاوتی ندارد، پس باید بگوییم که عبد استطاعت و قدرت حقیقی دارد تا استنادش نسبت به آن چه انجام می دهد حقیقی باشد. اما این استناد بر وجه خلق نیست، زیرا خلق در جایی قابل تصور است که موجودی که سابقه عدم دارد آفریده شود و این از عهده انسانی که خود مخلوق است، زیرا انسان همان طور که از یک طرف نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال می کند، همان گونه نیز احساس وابستگی می کند. بنا بر این فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند می شود، آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند می شود و این استناد به شکل توالی فاعل ها سر انجام به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی می شود. نقل کرده اند که که جوینی این رای را از حکمای الهی گرفته است. <ref>شهرستانی عبد الکریم، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref>
   
   
'''[[ابو حامد غزالی]](450-505)''' در تفسیر کسب، اگر چه در کلیت، هم رای ابو الحسن اشعری و نیز باقلانی است اما در بسیاری از استناد ها و نظراتش به صراحت از جبر و تفویض تبری می جوید و امری میان دو امر جبر و تفویض را بر می گزیند و آن را عقیده تمام اهل سنت و جماعت می داند. غزالی برای پرهیز از اتهام جبر، اعتراف می کند این که بگوییم انسان هیچ اختیاری در انجام فعل نداشته باشد، خلاف وجدان و فهم عقل است.غزالی <ref>ابو حامد، احیاء علوم الدین، ص 249</ref>  با این حال وی چون دیگر اشاعره با ارایه و تفسیر نظریه کسب تلاش می کند ضمن دفاع از توحید در خالقیت، نحوه انتساب افعال به عباد را تفسیر کند. در نگاه این متکلم، خدای متعال در خلق و اختراع عالم منفرد است و هم زمان قدرت و مقدور را  با هم می آفریند و کسی جز او نمی تواند خالق افعال باشد. با این حال وی با طرح نظریه کسب در صدد تفسیر صحیح از نحوه انتساب افعال به عباد است و آن را پاسخ مناسبی برای توجیه افعال انسانی می داند و گمان می کند که این نظریه در واقع گشودن مسیری است که افعال اختیاری انسان را توجیه می کند. به همین دلیل در تفسیر نظریه کسب، آگاهی از همراهی با فعل کسب شده را لحاظ می کند و تنها راه فرار از اتهام جبر گرایی را در همین نوع نگاه و تفسیر می داند. غزالی پس از این تفسیر می گوید در این صورت باید نامی دیگر برای فعل عبد انتخاب کرد که نه خالق باشد و نه مخترع، بلکه به پیروی از کتاب خدا که نام کسب را برای افعال عباد بر گزید، ما نیز به دلیل تیمن از قرآن از این واژه  استفاده می کنیم.<ref>غزالی ابو حامد،الاقتصاد في الاعتقاد،ص 60</ref>  
'''[[ابو حامد غزالی]](450-505)'''اگر چه در کلیت تفسیر کسب، هم رای ابو الحسن اشعری و نیز باقلانی است، اما در بسیاری از استناد ها و نظراتش به صراحت از جبر و تفویض تبری می جوید و امری میان دو امر جبر و تفویض را بر می گزیند و آن را عقیده تمام اهل سنت و جماعت می داند. غزالی برای پرهیز از اتهام جبر، اعتراف می کند این که بگوییم انسان هیچ اختیاری در انجام فعل نداشته باشد، خلاف وجدان و فهم عقل است. <ref> غزالی ابو حامد، احیاء علوم الدین، ص 249</ref>******** با این حال وی چون دیگر اشاعره با ارایه و تفسیر نظریه کسب تلاش می کند ضمن دفاع از توحید در خالقیت، نحوه انتساب افعال به عباد را تفسیر کند. در نگاه این متکلم، خدای متعال در خلق و اختراع عالم منفرد است و هم زمان قدرت و مقدور را  با هم می آفریند و کسی جز او نمی تواند خالق افعال باشد. با این حال وی با طرح نظریه کسب در صدد تفسیر صحیح از نحوه انتساب افعال به عباد است و آن را پاسخ مناسبی برای توجیه افعال انسانی می داند و گمان می کند که این نظریه در واقع گشودن مسیری است که افعال اختیاری انسان را توجیه می کند. به همین دلیل در تفسیر نظریه کسب، آگاهی از همراهی با فعل کسب شده را لحاظ می کند و تنها راه فرار از اتهام جبر گرایی را در همین نوع نگاه و تفسیر می داند. غزالی پس از این تفسیر می گوید در این صورت باید نامی دیگر برای فعل عبد انتخاب کرد که نه خالق باشد و نه مخترع، بلکه به پیروی از کتاب خدا که نام کسب را برای افعال عباد بر گزید، ما نیز به دلیل تیمن از قرآن از این واژه  استفاده می کنیم.<ref>غزالی ابو حامد،الاقتصاد في الاعتقاد،ص 60</ref>  
   
   
'''فخر رازی (543-606)''' معتقد است که افعال اختیاری بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و وقتی این دو صفت حاصل شود، عبد حقیقتا فاعل می شود، اما چون قدرت و داعی مخلوق خدا است، بنا بر این، هر فعلی که از بنده صادر شود نمی تواند از روی اختیار باشد. او می گوید ما ضرورتا می فهمیم که وقتی برای فاعل انسانی داعی بر انجام فعل حاصل شود و مانعی هم در بین نباشد، آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخر الدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref> او در جای دیگر نیز به این موضوع پرداخته و آن را مذهب خود دانسته است که مجموع قدرت با انگیزه مشخص به حصول فعل می انجامد. <ref>فخر الدین رازی، المطالب العالية من العلم الإلهي،ج‏3، ص 73</ref>
'''فخر رازی (543-606)''' معتقد است که افعال اختیاری بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و وقتی این دو صفت حاصل شود، عبد حقیقتا فاعل می شود، اما چون قدرت و داعی مخلوق خدا است، بنا بر این، هر فعلی که از بنده صادر شود نمی تواند از روی اختیار باشد. او می گوید ما ضرورتا می فهمیم که وقتی برای فاعل انسانی داعی بر انجام فعل حاصل شود و مانعی هم در بین نباشد، آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخر الدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref> او در جای دیگر نیز به این موضوع پرداخته و آن را مذهب خود دانسته است که مجموع قدرت با انگیزه مشخص به حصول فعل می انجامد. <ref>فخر الدین رازی، المطالب العالية من العلم الإلهي،ج‏3، ص 73</ref>
confirmed
۵٬۹۱۷

ویرایش