confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== نام و نسب سعد == | == نام و نسب سعد == | ||
نام و نسب او سعد بن معاذ بن نعمان بن امرؤ القیس است. او یکی از بزرگان [[صحابه]] [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] و رئیس طایفه اوس بود. مادرش کبشه دختر رافع اولین زن از [[انصار]] و اهل مدینه است که بین [[بیعت]] عقبه اول و دوم به پیامبر اسلام(صلی الله علیه) [[ایمان]] آورد<ref> عباسی، حبیب، مقاله «سعد بن معاذ»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۳۰۰</ref>. | نام و نسب او سعد بن معاذ بن نعمان بن امرؤ القیس است. او یکی از بزرگان [[صحابه]] [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)]] و رئیس طایفه اوس بود. مادرش کبشه دختر رافع اولین زن از [[انصار]] و اهل مدینه است که بین [[بیعت]] عقبه اول و دوم به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) [[ایمان]] آورد<ref> عباسی، حبیب، مقاله «سعد بن معاذ»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۳۰۰</ref>. | ||
== اسلام آوردن سعد == | == اسلام آوردن سعد == | ||
سعد به دست مصعب بن عمیر در مدینه (بین دو [[پیمان عقبه]]) [[مسلمان]] شد و با [[اسلام]] آوردنش تمام افراد خاندان عبدالاشهل مسلمان شدند<ref>ابناثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۸۹۷-۸۹۸</ref>. این خاندان نخستین خاندانی هستند که زن و مرد ایشان همگی اسلام آوردند<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱</ref>. سعد پس از اسلام آوردن به همراه [[اسید بن حضیر]] بتهای بنی عبدالاشهل را شکست<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰-۴۲۱</ref>. پس از هجرت [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] و مسلمانان به مدینه [[حضرت محمد (ص)|رسول الله(صلی الله علیه)]] میان سعد و [[ابوعبیده جراح]] از مهاجران پیمان برادری بست<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.</ref>. وی از بزرگان انصار و رئیس قبیله اوس، مردی شجاع، قاطع در بیان و تصمیمگیری، مقاوم در مبارزه و [[جهاد]] بود<ref>ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۸</ref>. | سعد به دست مصعب بن عمیر در مدینه (بین دو [[پیمان عقبه]]) [[مسلمان]] شد و با [[اسلام]] آوردنش تمام افراد خاندان عبدالاشهل مسلمان شدند<ref>ابناثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۱۳؛ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۳۰۰؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۸؛ طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۸۹۷-۸۹۸</ref>. این خاندان نخستین خاندانی هستند که زن و مرد ایشان همگی اسلام آوردند<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱</ref>. سعد پس از اسلام آوردن به همراه [[اسید بن حضیر]] بتهای بنی عبدالاشهل را شکست<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۰-۴۲۱</ref>. پس از هجرت [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)]] و مسلمانان به مدینه [[حضرت محمد (ص)|رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)]] میان سعد و [[ابوعبیده جراح]] از مهاجران پیمان برادری بست<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱.</ref>. وی از بزرگان انصار و رئیس قبیله اوس، مردی شجاع، قاطع در بیان و تصمیمگیری، مقاوم در مبارزه و [[جهاد]] بود<ref>ابنحجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۸</ref>. | ||
== سعد و نزول آیه == | == سعد و نزول آیه == | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
با آنکه جراحت بازوی سعد خوب شده بود ولی پس از آنکه از قلعه [[بنی قریظه]] برگشت، هنگامی که خوابیده بود بزغاله ای به جای تیر لگد زد و زخم دوباره سر باز کرد و خون به شدت جاری شد و هر چه مداوا کردند اثری نداشت. به همین جهت او در سال ۵ هجری و در ۳۷ سالگی به [[شهادت]] رسید<ref>تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۷</ref>. | با آنکه جراحت بازوی سعد خوب شده بود ولی پس از آنکه از قلعه [[بنی قریظه]] برگشت، هنگامی که خوابیده بود بزغاله ای به جای تیر لگد زد و زخم دوباره سر باز کرد و خون به شدت جاری شد و هر چه مداوا کردند اثری نداشت. به همین جهت او در سال ۵ هجری و در ۳۷ سالگی به [[شهادت]] رسید<ref>تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۷</ref>. | ||
هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه) از ماجرای زخم سعد باخبر شد به عیادتش آمد و او را در آغوش گرفت و در حالی که خون دست سعد به سر و صورت رسول خدا(صلی الله علیه) میپاشید سر او را به دامن نهاد و پارچه سفیدی روی او کشید که هرگاه صورتش را میپوشانید پاهایش برهنه بود و اگر پایش را میپوشانید صورتش برهنه میماند. آنگاه این گونه برای او [[دعا]] فرمود: | هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از ماجرای زخم سعد باخبر شد به عیادتش آمد و او را در آغوش گرفت و در حالی که خون دست سعد به سر و صورت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) میپاشید سر او را به دامن نهاد و پارچه سفیدی روی او کشید که هرگاه صورتش را میپوشانید پاهایش برهنه بود و اگر پایش را میپوشانید صورتش برهنه میماند. آنگاه این گونه برای او [[دعا]] فرمود: | ||
خدایا! سعد در راه تو [[جهاد]] و پیامبرت را تصدیق کرد، [[روح]] او را به خوبی بپذیر". سعد با شنیدن سخنان رسول خدا(صلی الله علیه) به هوش آمد و چشمها را باز کرد و گفت: " اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ "! گواه باش که من به [[رسالت]] شما قرار دارم". خاندان سعد که این محبت و گرمی را از رسول خدا(صلی الله علیه) دیدند، سخت گریستند. آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه) فرمود: "از [[خدا]] میخواهم به عدد شما از [[ملائکه]] فرود آیند و در [[مرگ]] سعد حاضر باشند". | خدایا! سعد در راه تو [[جهاد]] و پیامبرت را تصدیق کرد، [[روح]] او را به خوبی بپذیر". سعد با شنیدن سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به هوش آمد و چشمها را باز کرد و گفت: " اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ "! گواه باش که من به [[رسالت]] شما قرار دارم". خاندان سعد که این محبت و گرمی را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دیدند، سخت گریستند. آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "از [[خدا]] میخواهم به عدد شما از [[ملائکه]] فرود آیند و در [[مرگ]] سعد حاضر باشند". | ||
مادر سعد برای پسرش اینگونه مرثیه میخواند: | مادر سعد برای پسرش اینگونه مرثیه میخواند: | ||
{{شعر}}{{ب |ویل ام سعد سعد حزامة وجدة |بعد ایاد یاله و مجداً مقدماً سد به مسداً }}{{پایان شعر}} | {{شعر}}{{ب |ویل ام سعد سعد حزامة وجدة |بعد ایاد یاله و مجداً مقدماً سد به مسداً }}{{پایان شعر}} | ||
پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: "همه کسانی که بر مردگان نوحهسرایی میکنند، [[دروغ]] میگویند، جز مادر سعد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۶؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۳</ref>. | پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "همه کسانی که بر مردگان نوحهسرایی میکنند، [[دروغ]] میگویند، جز مادر سعد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۶؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۳</ref>. | ||
== پیامبر و تجلیل از جنازه سعد == | == پیامبر و تجلیل از جنازه سعد == | ||
پس از ماجرای سر باز کردن زخم سعد، روزی صبح هنگام وقتی که رسول خدا(صلی الله علیه) از خواب برخاست، [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: "یا رسول الله! بنده صالحی از امت شما از دنیا رفته است که درهای آسمان برای او باز شده و عرش الهی به لرزه افتاده است". حضرت فرمود: "سعد معاذ مریض بود". پیامبر(صلی الله علیه) به [[مسجد]] رفت و از حاضران پرسید: سعد چه شد؟ گفتند: وفات کرد<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۵۵۳</ref>. | پس از ماجرای سر باز کردن زخم سعد، روزی صبح هنگام وقتی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از خواب برخاست، [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: "یا رسول الله! بنده صالحی از امت شما از دنیا رفته است که درهای آسمان برای او باز شده و عرش الهی به لرزه افتاده است". حضرت فرمود: "سعد معاذ مریض بود". پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به [[مسجد]] رفت و از حاضران پرسید: سعد چه شد؟ گفتند: وفات کرد<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۵۵۳</ref>. | ||
لذا بستگانش او را به خانهاش بردند. حضرت [[نماز صبح]] را خواند و از [[مسجد]] بیرون رفت و جمعیت نیز در پشت سر ایشان به راه افتاد؛ پیامبر(صلی الله علیه) به اندازهای تند میرفت که مردم به زحمت افتادند؛ کفشها از پا در میآمد و عباها از دوش میافتاد. | لذا بستگانش او را به خانهاش بردند. حضرت [[نماز صبح]] را خواند و از [[مسجد]] بیرون رفت و جمعیت نیز در پشت سر ایشان به راه افتاد؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به اندازهای تند میرفت که مردم به زحمت افتادند؛ کفشها از پا در میآمد و عباها از دوش میافتاد. | ||
مردی گفت: "یا رسول الله! مردم را به زحمت انداختی!" حضرت فرمود: "از آن میترسم که [[ملائکه]] بر ما پیشی بگیرند و او را [[غسل]] دهند. چنانکه در جنازۀ [[حنظله]] بر ما سبقت گرفتند و او را [[غسل]] دادند<ref>سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۷؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۶</ref>". | مردی گفت: "یا رسول الله! مردم را به زحمت انداختی!" حضرت فرمود: "از آن میترسم که [[ملائکه]] بر ما پیشی بگیرند و او را [[غسل]] دهند. چنانکه در جنازۀ [[حنظله]] بر ما سبقت گرفتند و او را [[غسل]] دادند<ref>سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۷؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۶</ref>". | ||
وقتی پیامبر(صلی الله علیه) وارد خانه سعد شد شد دید اقوام او مشغول غسل دادن او هستند. پیامبر در کناری نشست ولی برخلاف انتظار دیدند که زانوهای خود را جمع کرد. علتش را پرسیدند، حضرت فرمود: "فرشتهای فرود آمد و جا برای او نبود، پس به او جا دادم". | وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد خانه سعد شد شد دید اقوام او مشغول غسل دادن او هستند. پیامبر در کناری نشست ولی برخلاف انتظار دیدند که زانوهای خود را جمع کرد. علتش را پرسیدند، حضرت فرمود: "فرشتهای فرود آمد و جا برای او نبود، پس به او جا دادم". | ||
سعد را سه بار [[غسل]] دادند و در سه پارچه [[کفن]] کردند. سپس او را در تابوت گذاشتند و حضرت جلوی تابوت را گرفت تا این که در بیرون منزل بر زمین نهاد. پس از آن گاهی جلو جنازه میرفت و گاهی طرف راست و گاهی جانب چپ و جلو و عقب تابوت را میگرفت. چون سعد بن معاذ مردی تنومند و چاق بود. هنگامی که او را تشییع میکردند منافقان خواستند بر او خرده بگیرند، پس گفتند: تا امروز جنازهای به این سبکی ندیدهایم و این سبکی به خاطر قضاوتی است که درباره بنیقریظه کرد. پیامبر(صلی الله علیه) از گفتارشان آگاه شد، پس فرمود: "[[قسم]] به آن کسی که جانم در دست اوست، تابوت او را ملائکه حمل میکنند؛ هفتاد هزار [[فرشته]] برای تشییع جنازهاش آمدهاند که تا کنون به زمین نیامدهاند<ref> الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۴</ref>". | سعد را سه بار [[غسل]] دادند و در سه پارچه [[کفن]] کردند. سپس او را در تابوت گذاشتند و حضرت جلوی تابوت را گرفت تا این که در بیرون منزل بر زمین نهاد. پس از آن گاهی جلو جنازه میرفت و گاهی طرف راست و گاهی جانب چپ و جلو و عقب تابوت را میگرفت. چون سعد بن معاذ مردی تنومند و چاق بود. هنگامی که او را تشییع میکردند منافقان خواستند بر او خرده بگیرند، پس گفتند: تا امروز جنازهای به این سبکی ندیدهایم و این سبکی به خاطر قضاوتی است که درباره بنیقریظه کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از گفتارشان آگاه شد، پس فرمود: "[[قسم]] به آن کسی که جانم در دست اوست، تابوت او را ملائکه حمل میکنند؛ هفتاد هزار [[فرشته]] برای تشییع جنازهاش آمدهاند که تا کنون به زمین نیامدهاند<ref> الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۲۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۳۲۴</ref>". | ||
== چگونگی دفن سعد == | == چگونگی دفن سعد == | ||
مسلمانان جنازه سعد را تا اول [[بقیع]] تشییع کردند و در پای دیوار خانه [[عقیل بن ابیطالب]] (که بعدها ساخته شد) قبری برایش کندند. کسی که قبر او را میکند، میگفت: در هر بار که کلنگ به زمین میزدیم و مقداری خاک کنده میشد، بوی مشک را احساس میکردیم<ref> الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۳۲؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۹</ref>. | مسلمانان جنازه سعد را تا اول [[بقیع]] تشییع کردند و در پای دیوار خانه [[عقیل بن ابیطالب]] (که بعدها ساخته شد) قبری برایش کندند. کسی که قبر او را میکند، میگفت: در هر بار که کلنگ به زمین میزدیم و مقداری خاک کنده میشد، بوی مشک را احساس میکردیم<ref> الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۳۲؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۲۸۹</ref>. | ||
قبر، وقتی آماده شد، جنازه را جلو قبر گذاشتند و پیامبر(صلی الله علیه) بر او [[نماز]] گزارد. چهار نفر که یکی از آنها برادر زاده سعد بود، او را داخل قبر نهادند. سپس رسول خدا(صلی الله علیه) خود داخل قبر شد و [[لحد]] سعد را چید و پس از آنکه لحد، چیده شد، فرمود: "گل نرم بدهید" و تمام شکافهای میان خشتها را بست. آنگاه فرمود: "هر چند میدانم به زودی خراب میشود ولی خدا دوست دارد که بندهاش هر کاری را که میکند، محکم و خوب بکند. | قبر، وقتی آماده شد، جنازه را جلو قبر گذاشتند و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر او [[نماز]] گزارد. چهار نفر که یکی از آنها برادر زاده سعد بود، او را داخل قبر نهادند. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خود داخل قبر شد و [[لحد]] سعد را چید و پس از آنکه لحد، چیده شد، فرمود: "گل نرم بدهید" و تمام شکافهای میان خشتها را بست. آنگاه فرمود: "هر چند میدانم به زودی خراب میشود ولی خدا دوست دارد که بندهاش هر کاری را که میکند، محکم و خوب بکند. | ||
لحدهای قبر ساخته شد و با ریختن خاک قبر هموار شد. مادر سعد بن معاذ که در کناری نشسته بود، گفت: هنیئا لک الجنه؛ [[بهشت]] بر تو گوارا باد. پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: "مادر سعد! خاموش باش! از [[خدا]] چه توقع داری؟ قبر فشار سختی به سعد داد". و در بعضی از روایات است که حضرت سه بار فرمود: " سُبْحَانَ اَللَّهِ"، و مردم هم به پیروی از ایشان سه بار تسبیح گفتند. علت را پرسیدند؟ فرمود: "الان قبر فشاری به سعد داد که اگر کسی از این فشار خلاصی داشت، سعد نیز یکی از آنان بود". | لحدهای قبر ساخته شد و با ریختن خاک قبر هموار شد. مادر سعد بن معاذ که در کناری نشسته بود، گفت: هنیئا لک الجنه؛ [[بهشت]] بر تو گوارا باد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "مادر سعد! خاموش باش! از [[خدا]] چه توقع داری؟ قبر فشار سختی به سعد داد". و در بعضی از روایات است که حضرت سه بار فرمود: " سُبْحَانَ اَللَّهِ"، و مردم هم به پیروی از ایشان سه بار تسبیح گفتند. علت را پرسیدند؟ فرمود: "الان قبر فشاری به سعد داد که اگر کسی از این فشار خلاصی داشت، سعد نیز یکی از آنان بود". | ||
مردم پرسیدند: "یا رسول الله، درباره سعد رفتاری کردید که درباره هیچ کسی چنین نکردید؛ جنازهاش را با پای برهنه و بدون عبا تشییع فرمودید؟ | مردم پرسیدند: "یا رسول الله، درباره سعد رفتاری کردید که درباره هیچ کسی چنین نکردید؛ جنازهاش را با پای برهنه و بدون عبا تشییع فرمودید؟ | ||