confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
'''ابوطالب بن عبدالمطلب''' پدر علی(علیهالسلام) یکی از شخصیتهای نقش آفرین [[صدر اسلام]] است. وی در هنگامی که پدر عالیقدر اسلام از همه سو هدف تیرهای زهرآگین [[مشرکان]] [[مکه]] بود مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت [[مسلمانان]] نقش مهمی ایفا نمود. | '''ابوطالب بن عبدالمطلب''' پدر علی(علیهالسلام) یکی از شخصیتهای نقش آفرین [[صدر اسلام]] است. وی در هنگامی که پدر عالیقدر اسلام از همه سو هدف تیرهای زهرآگین [[مشرکان]] [[مکه]] بود مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت [[مسلمانان]] نقش مهمی ایفا نمود. | ||
ابوطالب (عبدمناف یا عمران قرشی) عمو و حامی بزرگ [[پیامبر اسلام (ص)|پیامبر اسلام(صلی الله علیه)]] و از شخصیتهای بزرگ [[قریش]] بود. | ابوطالب (عبدمناف یا عمران قرشی) عمو و حامی بزرگ [[پیامبر اسلام (ص)|پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)]] و از شخصیتهای بزرگ [[قریش]] بود. | ||
پدرش [[عبدالمطلب]] و مادرش فاطمه دختر عمرو بود. فاطمه مادر عبدالله پدر [[پیامبر اسلام|پیامبر(صلی الله علیه)]] و [[زبیر بن عبدالمطلب]] نیز بود. | پدرش [[عبدالمطلب]] و مادرش فاطمه دختر عمرو بود. فاطمه مادر عبدالله پدر [[پیامبر اسلام|پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)]] و [[زبیر بن عبدالمطلب]] نیز بود. | ||
ابوطالب منصب [[رفادت]] و [[سقایت]] (مهمانداری و آبرسانی حاجیان) را از پدر به [[ارث]] برده بود ولی به دلیل تنگدستی این منصب را در عوض بدهیای که به [[عباس بن عبدالمطلب]] داشت به او واگذار کرد. | ابوطالب منصب [[رفادت]] و [[سقایت]] (مهمانداری و آبرسانی حاجیان) را از پدر به [[ارث]] برده بود ولی به دلیل تنگدستی این منصب را در عوض بدهیای که به [[عباس بن عبدالمطلب]] داشت به او واگذار کرد. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
== نام و نسب ابوطالب == | == نام و نسب ابوطالب == | ||
نام ابوطالب <big>عمران</big> است و بعضی او را <big>عبدمناف</big> نامیدهاند. چون فرزند بزرگش <small>طالب</small> بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام(صلی الله علیه) در [[مکه معظمه]] در خانوادهای برجسته و خداشناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] برادر بود. | نام ابوطالب <big>عمران</big> است و بعضی او را <big>عبدمناف</big> نامیدهاند. چون فرزند بزرگش <small>طالب</small> بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در [[مکه معظمه]] در خانوادهای برجسته و خداشناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)]] برادر بود. | ||
پدرش <big>عبدالمطلب</big> جد [[پیامبر اسلام]] است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری میشناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ [[ادیان ابراهیمی|آیین توحید ابراهیم]] یاد میکردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب <big>سید البطحاء</big> آقای سرزمین مکه و حومه آن و <big>ساقی الحجیج</big> آب دهنده حاجیان [[خانه خدا]] و <big>ابوالساده</big> پدر بزرگواریها و حافر <big>الزمزم</big> ایجاد کننده [[چاه زمزم]] میخواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد(صلی الله علیه) بسیار کوشا بود. [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] بر این حقیقت معترف اند. | پدرش <big>عبدالمطلب</big> جد [[پیامبر اسلام]] است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری میشناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ [[ادیان ابراهیمی|آیین توحید ابراهیم]] یاد میکردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب <big>سید البطحاء</big> آقای سرزمین مکه و حومه آن و <big>ساقی الحجیج</big> آب دهنده حاجیان [[خانه خدا]] و <big>ابوالساده</big> پدر بزرگواریها و حافر <big>الزمزم</big> ایجاد کننده [[چاه زمزم]] میخواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار کوشا بود. [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] بر این حقیقت معترف اند. | ||
ابوطالب از چنین پدری به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهی پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او [[عقیل]] و سومین آنها جعفر معروف به [[جعفر طیار]] و چهارمین و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی(علیهالسلام) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را امهانی میخواندند و دختر دیگرش <big>ریطه</big> یا <big>اسماء</big> است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنتاسد هستند.<ref>الفصول المهمة، ص 30</ref>. | ابوطالب از چنین پدری به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهی پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او [[عقیل]] و سومین آنها جعفر معروف به [[جعفر طیار]] و چهارمین و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی(علیهالسلام) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را امهانی میخواندند و دختر دیگرش <big>ریطه</big> یا <big>اسماء</big> است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنتاسد هستند.<ref>الفصول المهمة، ص 30</ref>. | ||
== گوشهای از زندگانی افتخارآمیز ابوطالب == | == گوشهای از زندگانی افتخارآمیز ابوطالب == | ||
ابوطالب در خانوادهای خداپرست و موحد و در سایه پدری همچون عبدالمطلب که از کمالات روحی و امتیازات معنوی برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر [[ادیان ابراهیمی|آیین حنیف ابراهیمی]] قدم برمیداشت و منصب سقایت و آبرسانی به زایران خانه خدا و پاسداری از جان حضرت محمد(صلی الله علیه) را به نیکویی بر عهده گرفت. | ابوطالب در خانوادهای خداپرست و موحد و در سایه پدری همچون عبدالمطلب که از کمالات روحی و امتیازات معنوی برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر [[ادیان ابراهیمی|آیین حنیف ابراهیمی]] قدم برمیداشت و منصب سقایت و آبرسانی به زایران خانه خدا و پاسداری از جان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را به نیکویی بر عهده گرفت. | ||
ابوطالب نه تنها تحت تاثیر [[شرک]] و [[بت|بتپرستی]] مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوههای [[جاهلیت]] ایستادگی کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود [[حرام]] ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگی برحذر داشت<ref>سیره حلبی، ج 1، ص 184</ref>. او نخستین کسی است که «[[قسم|سوگند]] خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل» را در امر قضا سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام [[قسم|قسامه]] تثبیت کرد<ref>ابوطالب مؤمن قریش، ص 116</ref>. | ابوطالب نه تنها تحت تاثیر [[شرک]] و [[بت|بتپرستی]] مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوههای [[جاهلیت]] ایستادگی کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود [[حرام]] ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگی برحذر داشت<ref>سیره حلبی، ج 1، ص 184</ref>. او نخستین کسی است که «[[قسم|سوگند]] خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل» را در امر قضا سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام [[قسم|قسامه]] تثبیت کرد<ref>ابوطالب مؤمن قریش، ص 116</ref>. | ||
مورخان نوشتهاند: «ابوطالب سه سال قبل از [[هجرت]] بعد از آن که پیامبر(صلی الله علیه) و یارانش از شعب خارج شدند، در ماه [[شوال]] یا [[ذی القعده]] در سن 84 سالگی از دنیا رفت<ref>کامل ابن اثیر، ج 1، ص 507</ref>.» | مورخان نوشتهاند: «ابوطالب سه سال قبل از [[هجرت]] بعد از آن که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش از شعب خارج شدند، در ماه [[شوال]] یا [[ذی القعده]] در سن 84 سالگی از دنیا رفت<ref>کامل ابن اثیر، ج 1، ص 507</ref>.» | ||
در حالی دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد(صلی الله علیه) بود. بدنش را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به [[قبرستان ابوطالب]] دفن کردند. با مرگ او خیمهای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند سایه افکند زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه [[اسلام]] را از دست دادند. | در حالی دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. بدنش را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به [[قبرستان ابوطالب]] دفن کردند. با مرگ او خیمهای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند سایه افکند زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه [[اسلام]] را از دست دادند. | ||
[[ابن کثیر]] و [[ابن اثیر]] نقل میکنند: «کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر(صلی الله علیه) خاک - و گاهی روده گوسفند - میریختند<ref>بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)</ref>. اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت [[حضرت خدیجه]] رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا دو چندان شد. | [[ابن کثیر]] و [[ابن اثیر]] نقل میکنند: «کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خاک - و گاهی روده گوسفند - میریختند<ref>بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)</ref>. اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت [[حضرت خدیجه]] رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا دو چندان شد. | ||
درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری مصیبت بزرگی برای رسول خدا بود. پیامبر(صلی الله علیه) میفرماید: | درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری مصیبت بزرگی برای رسول خدا بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: | ||
«ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب» | «ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب» | ||
تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش نمیتوانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند<ref>بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)</ref>.» | تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش نمیتوانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند<ref>بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)</ref>.» | ||
ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب کفالت و سرپرستی محمد(صلی الله علیه) را که هشت ساله بود به عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، 42 سال تمام پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت. و در تمام حالات، در سفر و حضر ازاو حراست و حفاظت کامل نمود و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه کن کردن شرک و بتپرستی بود از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدت سه سال در کنار پیامبر(صلی الله علیه) و سایر [[بنیهاشم|بنیهاشم]] در شعب ابیطالب - که درهای خشک و سوزان بود - به سر برد. وی همواره ایمان خود را کتمان میکرد تا بهتر از اسلام و حضرت محمد(صلی الله علیه) دفاع نماید. | ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب کفالت و سرپرستی محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را که هشت ساله بود به عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، 42 سال تمام پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت. و در تمام حالات، در سفر و حضر ازاو حراست و حفاظت کامل نمود و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه کن کردن شرک و بتپرستی بود از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدت سه سال در کنار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر [[بنیهاشم|بنیهاشم]] در شعب ابیطالب - که درهای خشک و سوزان بود - به سر برد. وی همواره ایمان خود را کتمان میکرد تا بهتر از اسلام و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع نماید. | ||
او در ضمن اشعاری این حقیقت را بازگو میکند. | او در ضمن اشعاری این حقیقت را بازگو میکند. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
=== بررسی آثار علمی و ادبی او === | === بررسی آثار علمی و ادبی او === | ||
ما از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نمودیم که بر ایمان حضرت ابوطالب دلالت دارد و مضمونش چنین است: "اشخاص شریف و فهمیده بدانند که [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلی الله علیه)]] بسان [[موسی]] و [[مسیح]] پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان [[خداوند]]، مردم را راهنمایی و از گناه باز میدارند، سران قریش! تصوّر کردهاید که میتوانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر میپرورانید که کمتر از خوابهای آشفته نیست، او پیامبر است [[وحی]] از ناحیه [[خداوند]] بر او نازل میگردد<ref>سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373</ref>" | ما از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نمودیم که بر ایمان حضرت ابوطالب دلالت دارد و مضمونش چنین است: "اشخاص شریف و فهمیده بدانند که [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)]] بسان [[موسی]] و [[مسیح]] پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان [[خداوند]]، مردم را راهنمایی و از گناه باز میدارند، سران قریش! تصوّر کردهاید که میتوانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر میپرورانید که کمتر از خوابهای آشفته نیست، او پیامبر است [[وحی]] از ناحیه [[خداوند]] بر او نازل میگردد<ref>سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373</ref>" | ||
ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سرودهاند: "قریش آیا نمیدانید که ما او ([[محمد]]) را مانند موسی پیامبر یافته ایم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبّت او را در دلها به ودیعت گذارده ستم کرد<ref>سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373</ref>." | ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سرودهاند: "قریش آیا نمیدانید که ما او ([[محمد]]) را مانند موسی پیامبر یافته ایم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبّت او را در دلها به ودیعت گذارده ستم کرد<ref>سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373</ref>." | ||
همچنیین در جای دیگر آوردهاند: "ای برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت" به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و میدانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلی الله علیه)]] از بهترین آئینها است<ref>تاریخ ابن کثیر، ج 2 ص 42؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 195</ref>." | همچنیین در جای دیگر آوردهاند: "ای برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت" به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و میدانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)]] از بهترین آئینها است<ref>تاریخ ابن کثیر، ج 2 ص 42؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 195</ref>." | ||
دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (علیهالسلام) واضح و غیر قابل انکار است. | دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (علیهالسلام) واضح و غیر قابل انکار است. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
اعتقاد او به فرزند برادر تا آن جایی است که او را همراه خود به مصلی برده و خدا را به مقام او [[قسم]] داد و باران رحمت طلبید. | اعتقاد او به فرزند برادر تا آن جایی است که او را همراه خود به مصلی برده و خدا را به مقام او [[قسم]] داد و باران رحمت طلبید. | ||
وی در راه حفظ پیامبر(صلی الله علیه) لحظهای از پای ننشست و سه سال آوارگی و زندگی پر مشقت در شکاف کوه و اعماق درّه ([[شعب ابی طالب|شعب ابیطالب]])را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آن جا که این آوارگی سه ساله او را فرسوده و بیمارکرد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی بدرود حیات گفت. | وی در راه حفظ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) لحظهای از پای ننشست و سه سال آوارگی و زندگی پر مشقت در شکاف کوه و اعماق درّه ([[شعب ابی طالب|شعب ابیطالب]])را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آن جا که این آوارگی سه ساله او را فرسوده و بیمارکرد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی بدرود حیات گفت. | ||
ایمان او به پیامبر(صلی الله علیه) به قدری قرص و محکم بود که راضی بود تمام فرزندان گرامی خود کشته شوند ولی او زنده بماند، وقتی آیه شریفه {{متن قرآن |و انذر عشیرتک الاقربین |آیه = 214 |سوره = شعراء }} [[نازل]] شد و پیامبر تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معرفی کرد، ابوطالب به او گفت: "برادر زاده عزیزم قیام کن! تو والا مقامی !حزب تو از گرامیترین حزبها است! تو فرزند مرد بزرگی هستی!، هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع از تو بر میخیزد و شمشیرهای برّنده آنها را میرباید به خدا سوگند، اعراب مانند کودک نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ص 85</ref>." | ایمان او به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری قرص و محکم بود که راضی بود تمام فرزندان گرامی خود کشته شوند ولی او زنده بماند، وقتی آیه شریفه {{متن قرآن |و انذر عشیرتک الاقربین |آیه = 214 |سوره = شعراء }} [[نازل]] شد و پیامبر تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معرفی کرد، ابوطالب به او گفت: "برادر زاده عزیزم قیام کن! تو والا مقامی !حزب تو از گرامیترین حزبها است! تو فرزند مرد بزرگی هستی!، هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع از تو بر میخیزد و شمشیرهای برّنده آنها را میرباید به خدا سوگند، اعراب مانند کودک نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ص 85</ref>." | ||
=== عقیده دوستان و نزدیکان بی غرضش در حق او === | === عقیده دوستان و نزدیکان بی غرضش در حق او === | ||
الف: وقتی امام علی(علیهالسلام) خبر ارتحال ابوطالب را به پیامبر(صلی الله علیه) داد وی سخت گریست و به علی(علیهالسلام) دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برای او طلب مغفرت کرد<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ص 85</ref>. در حالی که غسل و کفن و دفن میّت مسلمان [[واجب]] بوده و انسان [[کافر]] [[غسل]] و [[کفن]] و دفن ندارد<ref>مکی عاملی، محمد بن جمالالدین، اللمعه الدمشقیه، ص20، مؤسسه دار الفکر، 1374؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1 ص 65، دار العلم، 1374؛ توضیح المسائل سیزده م رجع، ج 1 ص313، مسئله 542، دفتر تبلیغات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1383</ref>. و هیچ مسلمانی حق ندارد برای کافر از خداوند طلب مغفرت نماید<ref>توبه، 113، پیامبر و کسانی را که ایمان آوردهاند نرسد و شرعا جایز و عقلا صحیح نباشد که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند خویشان (آنها) باشند، پس از آن که برایشان آشکار شده که آنان اهل دوزخند</ref>. | الف: وقتی امام علی(علیهالسلام) خبر ارتحال ابوطالب را به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) داد وی سخت گریست و به علی(علیهالسلام) دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برای او طلب مغفرت کرد<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ص 85</ref>. در حالی که غسل و کفن و دفن میّت مسلمان [[واجب]] بوده و انسان [[کافر]] [[غسل]] و [[کفن]] و دفن ندارد<ref>مکی عاملی، محمد بن جمالالدین، اللمعه الدمشقیه، ص20، مؤسسه دار الفکر، 1374؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1 ص 65، دار العلم، 1374؛ توضیح المسائل سیزده م رجع، ج 1 ص313، مسئله 542، دفتر تبلیغات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1383</ref>. و هیچ مسلمانی حق ندارد برای کافر از خداوند طلب مغفرت نماید<ref>توبه، 113، پیامبر و کسانی را که ایمان آوردهاند نرسد و شرعا جایز و عقلا صحیح نباشد که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند خویشان (آنها) باشند، پس از آن که برایشان آشکار شده که آنان اهل دوزخند</ref>. | ||
ب: [[امام باقر(علیهالسلام)]] میفرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور میداد از طرف وی [[حج]] به جا آورند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 14،ص 76</ref>. | ب: [[امام باقر(علیهالسلام)]] میفرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور میداد از طرف وی [[حج]] به جا آورند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 14،ص 76</ref>. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
در بین همه آنها [[قصیده لامیه]] او شهرت بسزایی دارد. خاورشناسان نیز به رغم چند و چونی که در درستی انتساب این اشعار به ابوطالب کردهاند به انکار مطلق آنها نپرداختهاند. <ref> دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 619</ref> | در بین همه آنها [[قصیده لامیه]] او شهرت بسزایی دارد. خاورشناسان نیز به رغم چند و چونی که در درستی انتساب این اشعار به ابوطالب کردهاند به انکار مطلق آنها نپرداختهاند. <ref> دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 619</ref> | ||
بر پایه دو روایت تاریخی، [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر اکرم(صلی الله علیه)]] در دو واقعه به این اشعار در [[مدینه]] استناد و ابیاتی از آنها را قرائت کرده است: یکی ماجرای دعای پیامبر برای نزول باران <ref> شرح نهجالبلاغه، ج 14، ص 274</ref> و دیگری هنگام مشاهده کشتگان [[بدر]] <ref> شرح نهجالبلاغه، ج 14،ص 273 </ref> که ابوطالب در آن، پیروزی بنیهاشم و مسلمانان را پیشبینی کرده بود. | بر پایه دو روایت تاریخی، [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)]] در دو واقعه به این اشعار در [[مدینه]] استناد و ابیاتی از آنها را قرائت کرده است: یکی ماجرای دعای پیامبر برای نزول باران <ref> شرح نهجالبلاغه، ج 14، ص 274</ref> و دیگری هنگام مشاهده کشتگان [[بدر]] <ref> شرح نهجالبلاغه، ج 14،ص 273 </ref> که ابوطالب در آن، پیروزی بنیهاشم و مسلمانان را پیشبینی کرده بود. | ||
بخشی از ابیات منسوب به ابوطالب، حاکی از [[عقاید]] او و بخشی دارای ارزش تاریخی است؛ به طوری که محققان در ماجراهای [[عربستان]] و نخستین سالهای [[بعثت پیامبر|بعثت نبوی(صلی الله علیه)]] به آنها استناد میکنند. پارهای از خاورشناسان نیز به آنها توجه کردهاند<ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 619</ref>. | بخشی از ابیات منسوب به ابوطالب، حاکی از [[عقاید]] او و بخشی دارای ارزش تاریخی است؛ به طوری که محققان در ماجراهای [[عربستان]] و نخستین سالهای [[بعثت پیامبر|بعثت نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم)]] به آنها استناد میکنند. پارهای از خاورشناسان نیز به آنها توجه کردهاند<ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 619</ref>. | ||
== وفات ابوطالب == | == وفات ابوطالب == | ||
درباره تاریخ وفات ابوطالب نظرات مختلفی وجود دارد. [[شیخ طوسی]] ۲۶ رجب سال دهم [[بعثت]] را روز وفات او دانسته است. <ref>یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۴۰ به نقل از شیخ طوسی، المصباح، ص۵۶۶</ref> [[یعقوبی]] وفات ابوطالب را در [[ماه رمضان]] و سه روز پس از وفات حضرت خدیجه دانسته است به گفته او ابوطالب در هنگام مرگ ۸۶ یا ۹۰ ساله بوده است. <ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی(الاعلمی)، ج۱، ص۳۵۴</ref> برخی نیز ۱ ذیالقعده و ۱۵ شوال را ذکر کردهاند<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵</ref>. | درباره تاریخ وفات ابوطالب نظرات مختلفی وجود دارد. [[شیخ طوسی]] ۲۶ رجب سال دهم [[بعثت]] را روز وفات او دانسته است. <ref>یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۴۰ به نقل از شیخ طوسی، المصباح، ص۵۶۶</ref> [[یعقوبی]] وفات ابوطالب را در [[ماه رمضان]] و سه روز پس از وفات حضرت خدیجه دانسته است به گفته او ابوطالب در هنگام مرگ ۸۶ یا ۹۰ ساله بوده است. <ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی(الاعلمی)، ج۱، ص۳۵۴</ref> برخی نیز ۱ ذیالقعده و ۱۵ شوال را ذکر کردهاند<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵</ref>. | ||
پیامبر(صلی الله علیه) روز وفات وی در حالی که به شدت محزون بود و میگریست به [[امام علی بن أبیطالب (ع)|امام علی(علیهالسلام)]] دستور [[غسل]] و [[کفن]] او را داد و برای وی طلب رحمت کرد<ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۱۶۳؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵</ref>. و هنگامی که به محل دفن وی رسید فرمود: آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت میکنم که [[جن]] و [[انس]] دچار شگفتی شوند<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۷۶</ref>. پیکر وی را در قبرستان حُجون مکه کنار قبر پدرش عبدالمطلب به خاک سپردند. <ref>بلارذی، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۹</ref> | پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روز وفات وی در حالی که به شدت محزون بود و میگریست به [[امام علی بن أبیطالب (ع)|امام علی(علیهالسلام)]] دستور [[غسل]] و [[کفن]] او را داد و برای وی طلب رحمت کرد<ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۱۶۳؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵</ref>. و هنگامی که به محل دفن وی رسید فرمود: آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت میکنم که [[جن]] و [[انس]] دچار شگفتی شوند<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۷۶</ref>. پیکر وی را در قبرستان حُجون مکه کنار قبر پدرش عبدالمطلب به خاک سپردند. <ref>بلارذی، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۹</ref> | ||
پیامبر سال وفات ابوطالب و [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه(سلام الله علیها)]] را [[عام الحزن]] (سال اندوه) نامید<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵</ref>. | پیامبر سال وفات ابوطالب و [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه(سلام الله علیها)]] را [[عام الحزن]] (سال اندوه) نامید<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵</ref>. |