پرش به محتوا

زهیر بن قین: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ اوت ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:
زهیر و یارانش آنقدر تند می‌رفتند که در کوتاه‌ترین زمان نزدیک‏ منزلگاه رسیدند. آنها همواره می‌کوشیدند که قدری دورتر از محل‏ استقرار موقت امام حسین(علیه‌السلام) فرود آیند.
زهیر و یارانش آنقدر تند می‌رفتند که در کوتاه‌ترین زمان نزدیک‏ منزلگاه رسیدند. آنها همواره می‌کوشیدند که قدری دورتر از محل‏ استقرار موقت امام حسین(علیه‌السلام) فرود آیند.
امام و یارانش در محلی به نام زرود<ref> منزلی است‏بین ثعلبیه و خزیمیه برای کسی که به طرف کوفه‏میرود. (معجم البلدان، ج‏3، ص‏139).</ref> فرود آمدند و چادرهای خود را برپا ساختند. کاروان زهیر از راه رسید، اما چون دورتراز چادرهای امام جایی مناسب نیافت، چادرهای خود را در همان‏ حوالی برپا ساخت. [[شیخ عباس قمی]] می‌نویسد: گروهی از قبیله فزاره ‏و بجیله چنین روایت‏ شده است: هنگام مراجعت از مکه با زهیر بن‏ قین بجلی همراه بودیم. در منازل که به حضرت امام حسین(علیه‌السلام)می‌رسیدیم، از او دوری می‌کردیم; زیرا سیر با آن حضرت را دوست‏ نمی‌داشتیم. ناگزیر هرگاه امام حرکت می‌کرد، زهیر می‌ماند و هرگاه آن حضرت توقف می‌کرد، زهیر به راه میافتاد. در یکی از منازل، آن حضرت در طرفی منزل کرد و ما نیز ناگزیر در طرف دیگرفرود آمدیم. هنگامی که مشغول غذا خوردن بودیم، ناگاه رسولی ازطرف امام حسین(علیه‌السلام) آمد و پس از ابراز سلام به زهیر گفت:
امام و یارانش در محلی به نام زرود<ref> منزلی است‏بین ثعلبیه و خزیمیه برای کسی که به طرف کوفه‏میرود. (معجم البلدان، ج‏3، ص‏139).</ref> فرود آمدند و چادرهای خود را برپا ساختند. کاروان زهیر از راه رسید، اما چون دورتراز چادرهای امام جایی مناسب نیافت، چادرهای خود را در همان‏ حوالی برپا ساخت. [[شیخ عباس قمی]] می‌نویسد: گروهی از قبیله فزاره ‏و بجیله چنین روایت‏ شده است: هنگام مراجعت از مکه با زهیر بن‏ قین بجلی همراه بودیم. در منازل که به حضرت امام حسین(علیه‌السلام)می‌رسیدیم، از او دوری می‌کردیم; زیرا سیر با آن حضرت را دوست‏ نمی‌داشتیم. ناگزیر هرگاه امام حرکت می‌کرد، زهیر می‌ماند و هرگاه آن حضرت توقف می‌کرد، زهیر به راه میافتاد. در یکی از منازل، آن حضرت در طرفی منزل کرد و ما نیز ناگزیر در طرف دیگرفرود آمدیم. هنگامی که مشغول غذا خوردن بودیم، ناگاه رسولی ازطرف امام حسین(علیه‌السلام) آمد و پس از ابراز سلام به زهیر گفت:
[[امام حسین|ابا عبد الله(علیه‌السلام)]] تو را می‌خواند.
[[حسین بن علی (سید الشهدا)|ابا عبد الله(علیه‌السلام)]] تو را می‌خواند.
ما از نهایت‏ حیرت لقمه‌هایی که در دست داشتیم، افکندیم و لحظه‌‏ای ساکت و بی‌حرکت ماندیم، گویا پرنده‏‌ای بر سر ما نشسته ‏است.
ما از نهایت‏ حیرت لقمه‌هایی که در دست داشتیم، افکندیم و لحظه‌‏ای ساکت و بی‌حرکت ماندیم، گویا پرنده‏‌ای بر سر ما نشسته ‏است.
همسر زهیر که دلهم نامیده می‌شد به زهیر گفت: سبحان الله، فرزند [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] تو را می‌طلبد و تو در رفتن درنگ می‌کنی... برخیز و نزدش شتاب، ببین چه می‌فرماید.
همسر زهیر که دلهم نامیده می‌شد به زهیر گفت: سبحان الله، فرزند [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)|پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)]] تو را می‌طلبد و تو در رفتن درنگ می‌کنی... برخیز و نزدش شتاب، ببین چه می‌فرماید.


زهیر برخاسته، خدمت ‏حضرت رفت و زمانی نگذشت که شاد و خرم، باچهره بر‌افروخته، نزد همسر و یارانش باز‌گشت. بی‌درنگ دستور داد خیمه‏‌اش را برکنند و نزدیک سراپرده‏‌های آن حضرت برپاسازند. آنگاه به همسرش گفت: تو از قید زوجیت من رهایی، به اهل‏ خود بپیوند; زیرا نمی‌خواهم که از سوی من زیانی به تو رسد<ref>منتهی الآمال، ج 1، ص 325.</ref>.
زهیر برخاسته، خدمت ‏حضرت رفت و زمانی نگذشت که شاد و خرم، باچهره بر‌افروخته، نزد همسر و یارانش باز‌گشت. بی‌درنگ دستور داد خیمه‏‌اش را برکنند و نزدیک سراپرده‏‌های آن حضرت برپاسازند. آنگاه به همسرش گفت: تو از قید زوجیت من رهایی، به اهل‏ خود بپیوند; زیرا نمی‌خواهم که از سوی من زیانی به تو رسد<ref>منتهی الآمال، ج 1، ص 325.</ref>.
خط ۴۸: خط ۴۸:
بلنجر شهری در بلاد خزر است که در سال‏33 به فرماندهی سلمان بن‏ربیعه باهلی فتح شد. (معجم البلدان، ج 1، ص‏489) اما ابن حجردر الاصابه: بلنجر را در سرزمین عراق می‌داند. (الاصابه، ج 2، ص‏274.)9</ref> شرکت کردیم; [[خداوند]] پیروزی را نصیب ما گردانید و غنایمی به دست آوردیم. [[سلمان فارسی]]، همراه ما بود، هنگامی که‏ دید همگان از این پیش‌آمد خوشحال هستند، گفت: آیا از این‏ پیروزی که خداوند نصیب شما ساخت و از غنیمت‌هایی که به دست ‏آوردید، شادمانید؟! گفتیم: آری.
بلنجر شهری در بلاد خزر است که در سال‏33 به فرماندهی سلمان بن‏ربیعه باهلی فتح شد. (معجم البلدان، ج 1، ص‏489) اما ابن حجردر الاصابه: بلنجر را در سرزمین عراق می‌داند. (الاصابه، ج 2، ص‏274.)9</ref> شرکت کردیم; [[خداوند]] پیروزی را نصیب ما گردانید و غنایمی به دست آوردیم. [[سلمان فارسی]]، همراه ما بود، هنگامی که‏ دید همگان از این پیش‌آمد خوشحال هستند، گفت: آیا از این‏ پیروزی که خداوند نصیب شما ساخت و از غنیمت‌هایی که به دست ‏آوردید، شادمانید؟! گفتیم: آری.
[[سلمان]] گفت: اگر سید جوانان آل محمد را درک کردید، به یاری او خوشحال‏‌تر باشید از آنچه که امروز بر آن دست‏‌یافتید. و اکنون‏ من با شما خدا‌حافظی می‌کنم<ref> ارشاد مفید، ص 204.</ref>. آری او با اهل و یارانش خداخافظی کرد تا به دنبال گمشده‌‏ای که سال‌ها در پی‌اش بود برود.
[[سلمان]] گفت: اگر سید جوانان آل محمد را درک کردید، به یاری او خوشحال‏‌تر باشید از آنچه که امروز بر آن دست‏‌یافتید. و اکنون‏ من با شما خدا‌حافظی می‌کنم<ref> ارشاد مفید، ص 204.</ref>. آری او با اهل و یارانش خداخافظی کرد تا به دنبال گمشده‌‏ای که سال‌ها در پی‌اش بود برود.
او همه چیز و همه کس را رها کرد و رفت تا حسینی شود و جان خودرا نثار حسین و مکتب و عقیده وی کند.  
او همه چیز و همه کس را رها کرد و رفت تا حسینی شود و جان خودرا نثار حسین و مکتب و عقیده وی کند.


== نقش زهیر در حادثه کربلا ==
== نقش زهیر در حادثه کربلا ==
confirmed، مدیران
۳۷٬۰۰۱

ویرایش