confirmed، مدیران
۳۷٬۲۳۶
ویرایش
(←وفات) |
|||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
داستانهای زیادی درباره مرگ عطار نیشابوری وجود دارد، یکی از معروفترین داستانهایی که درباره این اتفاق نقل شده است، را دکتر [[عبدالحسین زرین کوب]] در کتاب با کاروان حله آورده است. در این روایت آمده است: | داستانهای زیادی درباره مرگ عطار نیشابوری وجود دارد، یکی از معروفترین داستانهایی که درباره این اتفاق نقل شده است، را دکتر [[عبدالحسین زرین کوب]] در کتاب با کاروان حله آورده است. در این روایت آمده است: | ||
زمانی که مغولها به [[ایران]] حمله نمودند، شیخ فریدالدین عطار در سنین پیری به سر میبرد. شیخ در حمله مغولها به نیشابور به دست مغولی اسیر شد. مغول شیخ را پیش انداخت و همراه برد اما در راه مریدی شیخ را شناخت و از مغول درخواست تا چندین سیم از وی بستاند و شیخ را به وی بخشد. اما شیخ روی به مغول کرد و گفت که بهای من نه این است. مغول پیشنهاد مرید نیشابوری را نپذیرفت و شیخ را | زمانی که مغولها به [[ایران]] حمله نمودند، شیخ فریدالدین عطار در سنین پیری به سر میبرد. شیخ در حمله مغولها به نیشابور به دست مغولی اسیر شد. [[مغول]] شیخ را پیش انداخت و همراه برد اما در راه مریدی شیخ را شناخت و از مغول درخواست تا چندین سیم از وی بستاند و شیخ را به وی بخشد. اما شیخ روی به مغول کرد و گفت که بهای من نه این است. مغول پیشنهاد مرید نیشابوری را نپذیرفت و شیخ را همچنان چون اسیر پیش راند. | ||
باز هم در راه آشنایی پیشنهاد چندین زر به مغول را برای آزادی عطار نیشابوری داد اما شیخ باز رو به مغول کرد و گفت که بهای من این نیست. مغول به این دلیل که فکر میکرد قیمت شیخ بیش از اینهاست، پیشنهاد خرید را نپذیرفت و همچنان با شیخ به راه افتاد. | |||
باز هم در راه آشنایی پیشنهاد چندین زر به مغول را برای آزادی عطار نیشابوری داد اما شیخ باز رو به مغول کرد و گفت که بهای من این نیست. مغول به این دلیل که فکر میکرد قیمت شیخ بیش از | |||
در نیمه راه یکی از مردمان روستا که خر خویش را میراند، با شناختن شیخ از مغول درخواست تا وی را رها کند. مغول از او پرسید به ازای رها کردن شیخ چه خواهی داد و روستایی گفت یک توبره کاه. شیخ این بار روی به مغول کرد و گفت بفروش که بهای من این است. مغول برآشفت شمشیر کشید و شیخ را به قتل رساند. | در نیمه راه یکی از مردمان روستا که خر خویش را میراند، با شناختن شیخ از مغول درخواست تا وی را رها کند. مغول از او پرسید به ازای رها کردن شیخ چه خواهی داد و روستایی گفت یک توبره کاه. شیخ این بار روی به مغول کرد و گفت بفروش که بهای من این است. مغول برآشفت شمشیر کشید و شیخ را به قتل رساند. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۶: | ||
با رسیدن لشکر تاتار به نیشابور و قتل عام اهالی نیشابور، ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ خورد و چون خون از زخمش جاری شد شیخ دانست که مرگش نزدیک است و با خون خود بر دیوار نوشت: | با رسیدن لشکر تاتار به نیشابور و قتل عام اهالی نیشابور، ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ خورد و چون خون از زخمش جاری شد شیخ دانست که مرگش نزدیک است و با خون خود بر دیوار نوشت: | ||
{{شعر}}{{ب |در کوی تو رسم سرفرازی این است مستان تو را کمینه بازی این است |با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت شاید که تو را بنده نوازی این است }}{{پایان شعر}} | |||
== تاریخ وفات و مقبره عطار نیشابوری == | == تاریخ وفات و مقبره عطار نیشابوری == | ||
در سال وفات عطار تناقضهای زیادی وجود دارد. برخی از تاریخ نویسان سال وفات او را ۶۲۷ هجری. ق، دانستهاند و برخی دیگر سال وفات او را ۶۳۲ و ۶۱۶ عنوان میکنند. مقبره شیخ عطار در نزدیکی شهر نیشابور و در فاصله دو کیلومتری به سمت غرب از باغ و آرامگاه حکیم [[عمر خیام نیشابوری]] در شهر نیشابور قرار گرفته است. قاضی القضاه یحیی بن صاعد، مقبره شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری را ساخت. بنای اصلی مقبره هشت ضلعی و سنگ مقبره از نوع سنگ سیاه و عمودی است که اشعاری برروی آن حک شده است. | در سال وفات عطار تناقضهای زیادی وجود دارد. برخی از تاریخ نویسان سال وفات او را ۶۲۷ هجری. ق، دانستهاند و برخی دیگر سال وفات او را ۶۳۲ و ۶۱۶ عنوان میکنند. مقبره شیخ عطار در نزدیکی شهر نیشابور و در فاصله دو کیلومتری به سمت غرب از باغ و آرامگاه حکیم [[عمر خیام نیشابوری]] در شهر نیشابور قرار گرفته است. قاضی القضاه یحیی بن صاعد، مقبره شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری را ساخت. بنای اصلی مقبره هشت ضلعی و سنگ مقبره از نوع سنگ سیاه و عمودی است که اشعاری برروی آن حک شده است. |