پرش به محتوا

کاربر:Rahmani/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:
سرانجام مرحوم عرفانی  همانند همیشه  که برای دیدار و ملاقات و رسیدگی به مشکلات موکلین خویش  به حوزه انتخابیه اش  رفته بود در مورخه دوم مرداد ماه سال 1361 شمسی در راه بر اثر حادثه تصادف جان عزیزش را از دست داد و به ملاء اعلی پیوست. <ref>همان ، ص 33 و 34</ref>.
سرانجام مرحوم عرفانی  همانند همیشه  که برای دیدار و ملاقات و رسیدگی به مشکلات موکلین خویش  به حوزه انتخابیه اش  رفته بود در مورخه دوم مرداد ماه سال 1361 شمسی در راه بر اثر حادثه تصادف جان عزیزش را از دست داد و به ملاء اعلی پیوست. <ref>همان ، ص 33 و 34</ref>.
   
   




خط ۶۵: خط ۶۷:
منابع:
منابع:
کانون تعلیماتی و کتابخانه مسجد سیدالشهداء(ع). "در رثای سیدی گمنام"، تهران: مردادماه 1363
کانون تعلیماتی و کتابخانه مسجد سیدالشهداء(ع). "در رثای سیدی گمنام"، تهران: مردادماه 1363
-------------------------------------------------------------------- 
تبيين مرزهاي جاذبه و دافعه علي عليه السلام
==مقدمه==
حضرت امیرالمومنین علي عليه السلام يك شخصيت ممتاز وبرجسته ويك اسوه و نمونه در تاريخ اسلام و ابعاد وجودي او غير قابل توصيف وزندگاني وسيره امام سراسر عبرت آميز وشگفت انگيز و تكان دهنده است . بدون ترديد  شخصيتهاي بزرگ در حوزه جاذبه ودافعه ورفتارهاي فردي واجتماعي  نقاط عطف مؤثري را رقم زده و همواره جاذبه وكشش ويا دفع و واكنش آنها  از شيرين ترين و انسان سازترين لحظه ها قلمداد گرديده است. سيره امير مومنان نشان مي دهد امام همواره "در قله تسخير ناپذير جاذبه ودر تنگناي اجتناب ناپذير دافعه" قرار گرفته وتحسين برانگيز ترين وپرصلابت ترين مواضع را اتخاذ کرده است . شخصيت پرجاذبه و  وجود مالامال پر بركت امام سبب گرديده تا رجال بزرگ اسلام از سلمان وابوذر  وعمار و مقداد تا بلال وكميل  ومالك اشتر و… پيرامون امام پروانه وار حلقه زده وبه امام عشق و ارادت ورزند و تا آخرين لحظات حيات و زندگي خويش  نستوه  ومقاوم در كنار امام باقي بمانند .
===سیره علوی الگوئی برای زیستن ما===
زندگي سياسي و اجتماعي امام. الگويي در حد مدينه فاضله است . گاهي نمونه هايي از استقامت و استواري آن حضرت برحكم خدا ديده مي شود . كه به نظر مي رسد  قايل پيروي  براي ديگران نيست .چنان كه خود امام در نامه‎اي به اين نكته اشاره كرده اند . <ref>نهج البلاغه  نامه 45</ref> . به همين دليل اين زندگي  براي كساني  كه مي خواهند پايبند باشند  الگويي بسيار بالايي است  آن  گونه كه هميشه بايد از آن درس گرفت و هنوز براي رسيدن به آن راهي طولاني باقي مانده است . به سخن ديگر سيره امام يكي از بهترين روشهاي زندگي است كه تا كنون در طول حيات انساني تجربه شده است  زندگي انسان كاملي كه نمونه واقعي يك انسان الهي و در شمار نادر افرادي است كه نهادن  اسم انسان  به معناي خليفه الهي در زمين بر آنان سزاوار است  اين زندگي تا آن اندازه جذاب است كه دوست را نسبت به او تا بالا ترين حد دوستي كشانده ودشمن را در مقابل آن تا  نهايت درجه دشمن  بالا مي برد .  امام دراين باره چنين فرموده است : و سيهلك في صنفان: محب مفرط يذهب به الحب الي غير الحق و مبغض مفرط يذهب به البغض الي غير الحق. <ref>نهج البلاغه – خ 127</ref>
دشمن به دليل استقامت او در راه حق  چنان از وي خشمگين است كه در اين باره به افراط گراييده و دوست به همان دليل چنان عشقي به وي مي‎ورزد كه گاه در اين باره به افراط مي‎گرايد .
تاثير شعاع شخصيت وجود  پر راز و رمز  امام تنها به دوران حيات امام محدود نشد پس از شهادت امام و تا امروز چه بسيار  شخصيتهاي  بر جسته و رجال بزرگ سياسي و متفكران  عالي رتبه كه تحت تاثير جاذبه و امام قرار گرفته‎ زبان به تحسين و تمجيد گشوده‎اند .
نوشتار حاضر  تلاش مي نمايد تا برخي  از زواياي سيره علوي را پيرامون جاذبه ودافعه آن حضرت به تصوير كشد وذره اي از دنياي ناشناخته شخصيت آ ن بزرگوار  را به صورت شفاف تقديم وعرضه نمايد . نگاهي گذرا  به برخورد ها و مواجه امام با دوستان و دشمنان به خوبي مرز هاي جاذبه ودافعه  را تبيين نموده و از هر گونه شرح و تفسير ي ما را بي نياز مي نمايد . بدون هيچ شك و ترديدي بايد  اذعان نماييم  امام شفاف ترين و  صريح ترين مواضع را در برابر دوستان و دشمنان از خودشان داده است . در اينجا به نمونه هايي از مواضع بسيار حساس و مهم امام در مقابل دوستان و دشمنان  بسنده مي كنيم :
====افرادي كه با امام  بيعت نكرده اند و امام عليه السلام هيچگاه متعرض آنها نشد==== :
1. وقتي عثمان كشته شد انصار  بجز چند كس و از جمله حسان بن ثابت  وكعب بن مالك و مسلمته بن مخلد و ابو سعيد حذري و  محمد بن سلمه و  نعمان بن شير و زيد بن ثابت و رافع بن خديج و فضالته بن عبيد و كعب بن عجرد كه عثماني بودند  با وي بيعت كردند . <ref>محمد بن جرير طبري تاريخ طبري .مترجم ابولقاسم پاينده 16 جلد چاپ پنجم تهران اساطير  1375 جلد 6 ص  23302331</ref> 
2. همه مردم در مدينه با علي بيعت كردند بجز هفت كس كه منتظر ماندند و بيعت نكردند :سعدبن ابي وقاص وابن عمر وصهيب وزيدبن ثابت ومحمدبن سلمه وسلمه بن و قش و اسامه بن زيد . <ref>همان ص 2332</ref>
=====مذاكره امام با طلحه و زبير =====
امام (ع) در مواجه با طلحه و زبير  چه زيبا و شگفت انگيز با آنان سخن مي گويد و ضمن  تبيين مرزهاي جاذبه ودافعه خطوط اساسي سياست وحكومت خويش را ترسيم مي نمايد :
همانا از اندك ناراضي بوديد  و بسيار را پشت سر انداختيد . آيا به من نمي گوييد كه شما در چه جيزي حق داشته ايد كه شما را از آن منع كرده ام ؟ يا كدام نصيب و بهرهاي بوده كه خود برداشنه به شما نداده ام ؟ يا كدام حق و دعوايي بوده كه يكي از مسلمانان نزد من آورده از آن عاجز و ناتوان مانده ام  و يا به آن نادان بوده در حكم آن اشتباه كرده ام ؟ سوگند به خدا من خواستار خلافت و علاقمند به حكومت نبوده ام  ولي شما مرا دعوت نموده به آن وادار كرديد  پس چون خلافت به من رسيد به كتاب خدا و دستوري كه براي ما تعيين نموده و ما را به حكم كردن به آن امر فرموده نظركرده متابعت نمودم  و به آنچه پبغمبر (ص) سنت قرار داده نگاه نموده پيروي كرده و در اين باب به راي و انديشه شما و غير شما نيازمند نبودم  و حكمي پيش نيامده كه به آن نادان بوده از شما وساير برادران مسلمان مشورت نمايم    و اگر چنين بود از شما وديگران رو نمي گردانيدم  و اما آنچه ياد آوري نموديد كه چرا در قسمت كردن بيت المال بالسويه رفتار كردم  در اين امر هم من به راي خود و از راه هواي نفس حكم نكردم  بلكه من و شما در دست داريم احكامي را كه رسول خدا (ص) آورده و  آنها را بر قرار نموده . و در آنچه كه خداوند از تقسيم و تعيين به آن دستور داده و حكم خود را در آن امضاء فرموده به شما نيازمند نبودم سپس سوگند به خدا شما وغير شما را نزد من حقي نيست كه از من شكايت داشته زبان به ملامت باز كنيد خداوند دلهاي ما وشما را به حق متوجه گرداند و به شما شكيبائي عطا فرمايد . <ref>خ پنجم نهج البلاغه</ref> .
=======امام و جنگ جمل=======
در واقعه جنگ جمل اصرار امام اين بود كه جنگ صورت نگيرد. آن حضرت از  شروع كردن جنگ توسط اصحابش  جلوگيري كرده و رسماً اعلام كرد كه كسي حق شروع جنگ را ندارد حتي در روز  جنگ  پيش از ظهر  امام قرآني به دست ابن عباس داد تا نزد طلحه و زبير رفته  بادعوت آنان به قرآن با آنها سخن بگويد  ابن عباس با طلحه وزبير سخن گفت  اما عايشه حتي اجازه صحبت نداد و گفت : به صاحبت بگو :بين ما و او جز شمشير حاكم نخواهد بود .ابن عباس مي گويد : من هنوز از آنها دور نشده بودم كه تيرهاي آنان مثل باران به سوي ما آمد . <ref>رسول جعفريان تاريخ خلفا (تاريخ سياسي اسلام ) (دو جلد) قم الهادي  1377 جلد دوم ص 267و268</ref>
=======رفتار امام با عايشه پس از جنگ جمل=======:
محمد بن ابي بكر عايشه را برداشت و خيمه اي براي او به پا كرد  علي بيامد و گفت : "مردم را تحريك كردي كه بر آشفتند و آنها را به هم انداختي كه خون همديگر بريختند !"
و سخن بسيار كرد . عايشه گفت :اي پسرابي طالب  اينك كه تسلط يافتي ملايمت كن امروز جمع تو خوب شجاعت نمودند.
علي او را روانه كرد و جمعي زن ومرد همراهش فرستاد و لوازم داد  و بگفت تا دوازده هزار به او بروند واين كار با عبدالله بن جعفر بود كه مالي بسيار به او  داد  و گفت : "اگر امير مومنان تاييد نكرد بعهده خودم <ref>.محمد بن جرير طبري  تاريخ طبري (تاريخ الرسل والملوك ) تر جمه ابولقاسم پاينده 16 جلد چاپ پنجم  تهران :اساطير 1375 جلد 6 ص 2436</ref>
========ديدگاه و مواضع امام در باره حقوق مردم (سیره علوی)========:
1. امير مومنان درباره رعايت حقوق مردم و شيوه رفتار و مواجه با آنها
خطاب به عبد الله بن عباس والي بصره چنين مي فرمايد :
سع الناس بوجهك و مجلسك و حكمك و اياك و الغضب فانه طيره من الشيطان. <ref>وصيت شماره 76- نهج البلاغه</ref>
با مردم گشاده رو وهم مجلس و در ستكار باش و از خشم نمودن بپرهيز كه سبك مغزي است از شيطان.
2. و در جای دیگری به كارگزاران خويش در خصوص حقوق مردم چنين توصيه مي فرمايد:
و اخلط الشده بضغث من اللين و ارفق ما كان الرفق ارفق  و اعتزم با لشده حين لا يغني عنك الاالشده واخفض للرعيه جناحك و ابسط لهم وجهك و الن لهم جانبك  واس بينهم في اللحظه والاشاره و التحيه حتي لا يطمع العظماء في حيفك و لا يباس الضعفاء من عدلك .  و السلام. <ref>تامه 46-نهج البلاغه</ref>.
سختي و درشتي را با مقداري نرمي و همواري بياميز و مدارا و مهرباني كن هنگامي كه مدارا شايسته تر باشد و به سخني و درشتي بپرداز آنگاه كه  از تو جز سختگيري پيش نمي رود . و براي رعيت بالت را فرود آور و رويت را بگشا و پهلويت را نرم كن و در نگريستن به گوشه چشم و خيره نگاه كردن و اشاره نمودن و درودگفتن بين ايشان يكسان رفتار كن تا بزرگان در ستم كردن تو طمع و از ننمايند و زير دستان از داد گري تو نوميد نشوند .
ملاحظه مي شود كه امام چگونه از مسؤلين  حكومتي مي خواهد تا با مردم چه رفتار و عملكردي داشته باشند و همواره توصيه مي نمايد تا با مردم با خوش رفتاري و مهرباني مواجه شوند و حقوق آنان را تضييع ننمايند .
3. و به برخي از كارگزاران خود كه مسئول و مأمور دريافت ماليات و خراج بودند در ارتباط با معاشرت و رفتار با مردم و حقوق آنها چنين پيام مي دهد :
فانصفوا الناس من  انفسكم  و اصبروا لحواجئهم  فانكم خزانه الرعيه و وكلاء الامه و سفرالائمه ولاتحشموا احدا عن حاجته ولا تحسبوه عن طلبته . <ref>نهج البلاغه نامه10</ref>.
پس به مدارا و انصاف با مردم رفتار كنيد و بر خواهشهاشان شكيبا باشيد زيرا شما خزانه داران رعيت هستيد و وكيل هاي مردم و نمايندگان بينوايانيد. و كسي را از درخواستش به خشم نياورده و از مطلوبش نسخ نكنيد.
4. و درباره يكي ديگر از كارگزاران خويش كه به بيت المال تعدي نموده و پيمان شكني كرده بود چنين مي گويد:
فاتق الله وارد الي هولاء القوم اموالهم  فانك ان لم تفعل ثم امكنني الله منك لا عذرن الي الله فيك ولا ضربنك بسيفي الذي ما ضربت به احدا الا دخل النار و الله لوان الحسن و الحسين فعلا مثل الذي فعلت ما كانت لهما عندي هواده ولا ظفرا مني باراده حتي اخذ الحق منهما وازيل الباطل عن مظلمتها. <ref>نامه 41- نهج البلاغه</ref> .
پس از خدا بترس و مال هاي اين گروه را به خود بازگردان كه اگر اين كار نكرده باشي و خدا مرا به تو توانا گرداند هر آينه درباره تو نزد خدا عذر بياورم و ترا به شمشيرم كه كسي را به آن نزده ام مگر آنكه در آتش داخل شده بزنم. و به خدا سوگند اگر حسن و حسين كرده بودند مانند آنچه تو كردي با ايشان صلح و آشتي نمي كردم و از من به خواهشي نمي رسيدند تا اينكه حق را از آنان بستانم و باطل رسيده از ستم آنها را دور سازم.
5. و زماني كه محمد بن ابي بكر را به استانداري مصر منصوب مي نمايد چنين مي‏ گويد:
فاحفض لهم جناحك و الن لهم جانبك و اسبط لهم وجهك و اس بينهم في الحظه و النظره حتي لا يطمع العظما في حينك لهم و لا يياس الضعفا من عدلك عليهم. <ref>نامه 27-نهج البلاغه</ref> .
بالت را براي ايشان بخوان و پهلويت را بر ايشان هموار دار و با آنان گشاده روباش و آنها را به نگريستن زير چشمي و خيره شدن در رو يكنواخت بدار تا بزرگان بظلم و ستم تو به سودشان طمع ننمايند و تا توان از عدل و درستكاري تو نوميد نگردند .
6. امام ضمن سفارش به تقوي و پرهيزكاري با يكي از كارگزارانش چنين سخن مي گويد :
و به او امر نموده و دستور ميدهم كه ايشان يعني رعيتها و زير دستان را نرنجاند و به آنها دروغ نگويد و  به سبب فرمانروايي به انها از روي سركشي از آنان روي بر نگرداند زيرا اينان در دين برادر وهم كيشند  و براي آماده كردن و پيدايش حقوق ياوران هستند . <ref>از فرمان هاي امام –شماره 26</ref>.
7. و به فرمانداري مكه چنين پيام ميدهد :
و اجلس  لهم العصرين فافت المستفتي و علم الجاهل و ذاكر العالم و لا يكن لك الي الناس سفيرالا لسانك و لا حاجب الا وجهك و لا تحجبن ذا حاجه عن لقائك بها فانها ان ذيدت عن ابوابك في اول وردها لم تحمد فيما بعد علي قضايها . <ref>نامه 67-نهج البلاغه.</ref>
و در بامداد و سرشب با آنها بنشين و فتوي بده كسي را كه حكمي بپرسد وتا نادان را بياموز و با دانا گفتگو كن و بايد ترا به مردم پيغام رساني نباشد مگر زبانت و نه درباني مگر رويت و در خواست كننده اي را از ملاقات و ديدار خود جلوگيري مكن زيرا ان در خواست اگر در ابتداي كار از درهاي تو روا نشود براي روا كردن در آخر كار ستوده نمي شوي .
8. و به استانداران و مامورين اخذ ماليات چنين دستور مي دهد :
فنكلو من تناول منهم ظلما عن ظلمهم و كفوا ايدي سفها يكن عن مصار تهم و التعرض لهم فيما اسشنيناه منهم .<ref>نامه 60 –نهج البلاغه</ref>.
پس دور كنيد و بكيفر رسانيد سپاهي را كه براي ستمگري به مال مردم دست درازي مي كند و بيخردانتان  را از جلوگيري و تعرض بايشان در آنچه اجازه دادم باز داريد .
=========امام وجنگ صفين ========:
زماني كه امام نمي شنود كه گروهي از اصحابش در روزهاي جنگ صفين به لشگر شام دشنام مي‏دهندچنين مي فرمايد :
اني اكره لكم  ان تكونوا سبا بين ولكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكر تم حالهم كان اصوب في القول وابلغ في الغدر . و قلتم مكان سبكم اياهم  اللهم احقن دماء نا و دماءهما و اصلح ذات بيننا و بينهم و اهدهم من ضلالتهم حتي يعرف الحق  من جهله و يرعوي عن الغي والعدوان من لهج به . <ref>خ197 –نهج البلاغه</ref>.
بی گمان خوش ندارم كه دشنام گو باشید ليكن ا گر کارهایشان را وصف کنید وحالشان را به ياد آورید  در گفتار  درست تر و در عذر خواهی رساتر باشد  آنگاه به جاي دشنام دادن بدیشان بگوييد : خدايا از ریختن خون هاي ما و خون های آنان  جلوگیری کنو میان ما و ایشان  را به اصلاح برسان و از گمراهی شان راهنمائی کن تا هر کس حق را نمی شناسد آن را بشناسد  و هر کس بر گمراهی و ستم آشکار پافشاری می ورزد از آن ها دست بردارد.  <ref>آموزش نهج البلاغه دکتر سید محمد مهدی جعفری ص 420.</ref>
در واقعه جنگ صفين در شب آغاز جنگ  امام به همه نيروهاي خود سفارش مي كرد «لا تقاتلوا القوم حتي يبدوكم» هدف امام در اينجا نيز آن بود كه تا آخرين لحظه فرصتي براي بازگشت شاميان به حق باقي بگذارد. سفارشات امام به سپاهش چنين بود:  تا آغاز به جنگ نكرده اند شما به جنگ به ايشان نپرازيد چه شما به حمد خدا حجتي تمام داريد و چون ايشان را واگذاريد تا آغاز به جنگ كنند اين حجتي ديگر به سود شما و بر ضد آنان است و اگر جنگيديد و دشمن را شكست داديد گريزنده اي را نكشيد و مجروحي را تمام كش نكنيد و عورتي را برهنه نسازيد و كشته اي را مثله نكنيدو اگر به قرارگاه قوم دشمن درآمديد پرده اي ندريد و جز به فرمان من به خانه اي وارد نشويد و چيزي از اموال ايشان را جز آنچه در لشگرگاه باشد برنگيريد و به هيچ زني آزار و گزندي نرسانيد اگرچه به ناموس شما دشنام دهند و فرماندهان و نيكان شما را مشمول دشنام سازند زيرا آن زنان از نظر نفسانيات و خرد ضعيف و ناتوانند و ما مامور بوديم (زمان پيامبر ص) آن زمان كه آنان زنان مشركي بودند نيز از آزار رساندن به ايشان خودداري كنيم-  <ref>رسول جعفريان تاريخ خلفا(تاريخ سياسي اسلام (دو جلد)  قم الهادي 1377: جلد دوم ص 259</ref> .و امام عليه اسلام به سپاهيان خود  قبل از مواجه با دشمن در جنگ صفين استراتژي زيبا و پرصلابتي را به تصوير مي كشد و نهايت تلاش در سعي خود را مبذول مي دارد تا از جنگ ممانعت نمايد و آغاز كننده  و جنگ نباشد و به لشگريان سفارش اكيد مي نمايد اگر جنگ شروع شد متعرض فراريان از جنگ و زخميان نشده و حرمت حراست از بانوان را سر لوحه حركت و كارزار خويش دهند. <ref>شماره 14 از وصاياي آن حضرت – نهج البلاغه</ref>.
===========امام و خوارج===========
و پيام امام در خصوص خوارج چنين است:
لاتقتلوا الخوارج بعدي فليس من طلب الحق فاخطاه كمن طلب الباطل فادركه. <ref>خطبه 60 – نهج البلاغه</ref>.
بعد از من خوارج را نكشيد زيرا كسي كه مي خواسته حق را به دست آورد و خطا كرده  مانند كسي نيست كه در راه باطل قدم نهاده و آن را دريافته.
===========نتيجه گیری===========
امير ا لمومنين  - امر حکومت و سرپرستی و مسئولیت اجرائی  را وسیله ای برای رشد امت  به اجرا در آوردن حق و گستراندن دین می داند که اگر به صورت هدف درآید و ستیزه جوئی بر سر ان درگیرد آبی می شود گندیده و از خاصیت افتاده  یا لقمه ای گلوگیر که نه تنها  تشننگی و گرسنگی را رفع نکند بلکه موجب هلاکت نیز می شود.امير ا لمومنين بعنوان رهبر و موسس حكومتي بر مبناي مكتب و عدا لت شناخته شده است و در همين ا رتباط با جناح ها و اقشار و افكار مختلفي درگير و مواجه بوده است و در اين نشيب و فراز ها و بحران ها به صورت بسيار زيبا و با شكوه دستور ا لعمل ها  و برنامه هاي مدوني را جهت اجرا  بيان نمو ده اند. امام عليه ا لسلام اجراي عدا لت  را در بخش هاي مختلف جامعه خواستار است و چگونگي اجراي آن را در نهج ا لبلاغه بيان فرموده اند.
موقعيت و شرايط حساس جا معه ما به گونه اي است كه شباهت هاي بسياري به دوران  حكومت آن حضرت دارد و شايسته است با ژرف انديشي گسترده تر به  اين مباحث پرداخته شود. طرح اين موضوعات يك ضرورت است و براي افكار عمومي جامعه و بيداري و نجات همه نسل ها  نياز اساسي محسوب مي گردد.
على براى ما فقط يك شخصيت تاريخى نيست بلكه امير المؤ منين براى ما يك اسوه و الگو و يك نمونه است . نمونه اى براى حكومت كه زمامداران اسلامى بايد رفتار على بن ابيطالب را براى خود سرمشق و الگو قرار دهند و امروز كه جمهورى اسلامى به همت مسلمانان و با فداكارى بسيار در اين قطعه از جهان روى كار آمده است  كسانى كه زمام حكومت را در دست دارند يا در آينده بدست خواهند گرفت  خود را از روى اين سرمشق بسازند و از اين سرمشق عمل كنند و الگويى است براى مسلمان زيستن  يعنى ما مردم كه در طول دوران اختناق رژيم منحوس پادشاهى هرگز فرصت آن را پيدا نكرده بوديم كه مسلمان زندگى كنيم و مسلمان بمانيم . امروز بايد زير سايه نظام جمهورى اسلامى از فرصت استفاده كنيم براى مسلمان زيستن  شخصيت على و چهره اميرالمؤ منين مى تواند مى تواند الگوئى براى ما باشد تا بدانيم مسلمان زيستن چگونه است. <ref>سيد على خامنه اى. گفتارى درباره حكومت علوى ص2</ref>.
==  پانویس==
===منابع===
1- نهج البلاغه
2- طبري محمد بن جرير تاريخ طبري مترجم ابولقاسم پاينده 16 جلد چاپ پنجم تهران  اساطير 1375
3- جعفريان رسول تاريخ خلفا (تاريخ سياسي اسلام) دو جلد  چاپ اول قم  الهادي
4- مطهرى  مرتضى . سيرى در نهج البلاغه  قم  صدرا بى تاريخ .
5- خامنه اى  سيد على . گفتارى درباره حكومت علوى . چاپ اول  تهران  دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى  1360.
6- مطهرى  مرتضى . جاذبه و دافعه على عليه السلام .
7- جعفری سید محمد مهدی.آموزش نهج البلاغه.چاپ اولتهرا ن سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی1380
confirmed
۵۵۸

ویرایش