پرش به محتوا

ادوار تاریخی فقه شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== ادوار تاریخی فقه شیعه ==
== ادوار تاریخی فقه شیعه ==
تاریخ هر علمى، آگاهى از پیدایش، رشد، تکامل و فراز و فرودهایى است که آن علم در طول زمان با آن مواجه بوده است. علم فقه نیز از این قانون مستثنا نیست، از این رو دانشمندان علوم اسلامى در قرون اخیر به بحث از «سیر تطوّر فقه» یا «ادوار فقهى» پرداخته و آن را به گونه اى گویا مورد توجّه قرار داده اند. به هر حال، دانستن دوران‌هاى مختلف فقه اسلامى، ما را از ریشه‌هاى عمیق این علم، تلاش توان فرساى فقها در مسیر رشد و بالندگى آن، علّت شتاب آن در برخى از عصرها و رکود آن در دوره‌هاى دیگر، تأثیر زمان و مکان و حوادث در فهم تازه فقیهان و... آگاه می‌سازد. ما در این مجال  «دوره‌هاى فقهى فقه مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)» را بررسى می‌کنیم.
تاریخ هر علمى، آگاهى از پیدایش، رشد، تکامل و فراز و فرودهایى است که آن علم در طول زمان با آن مواجه بوده است. علم فقه نیز از این قانون مستثنا نیست، از این رو دانشمندان علوم اسلامى در قرون اخیر به بحث از «سیر تطوّر فقه» یا «ادوار فقهى» پرداخته و آن را به گونه اى گویا مورد توجّه قرار داده‌اند. به هر حال، دانستن دوران‌هاى مختلف فقه اسلامى، ما را از ریشه‌هاى عمیق این علم، تلاش توان فرساى فقها در مسیر رشد و بالندگى آن، علّت شتاب آن در برخى از عصرها و رکود آن در دوره‌هاى دیگر، تأثیر زمان و مکان و حوادث در فهم تازه فقیهان و... آگاه می‌سازد. ما در این مجال  «دوره‌هاى فقهى فقه مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)» را بررسى می‌کنیم.


== ویژگى‌هاى فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام): ==
== ویژگى‌هاى فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام): ==
خط ۲۶: خط ۲۶:


== ادوار فقه شیعه ==  
== ادوار فقه شیعه ==  
دوران‌هاى فقه شیعه را در 9 دوران مورد بحث و بررسى قرار می‌دهیم. در  برخی کتب <ref>(موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل‌بیت، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، ج 1، ص 48)</ref> براى دوره‌هاى فقه شیعه شش دوره، و در برخی <ref>(موسوعة طبقات الفقهاء سبحانى، جعفر، جزء دوم)</ref> هفت دوره بر شمرده اند؛ ولى به نظر می‌رسد تفکیک دقیق دوره‌ها و شناسایى و بازیابى ویژگی‌هاى هر دوره، آن را به 9 دوره می‌رساند.
دوران‌هاى فقه شیعه را در 9 دوران مورد بحث و بررسى قرار می‌دهیم. در  برخی کتب <ref>(موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل‌بیت، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، ج 1، ص 48)</ref> براى دوره‌هاى فقه شیعه شش دوره، و در برخی <ref>(موسوعة طبقات الفقهاء سبحانى، جعفر، جزء دوم)</ref> هفت دوره بر شمرده‌اند؛ ولى به نظر می‌رسد تفکیک دقیق دوره‌ها و شناسایى و بازیابى ویژگی‌هاى هر دوره، آن را به 9 دوره می‌رساند.


=== دوره اول: عصر حضور امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
=== دوره اول: عصر حضور امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
خط ۴۶: خط ۴۶:
هر چند ما معتقدیم غیر از این صحیفه، کتاب دیگرى از آن حضرت به نام جامعه وجود داشت، که یکى از مراجع علمى ائمّه معصومین(علیهم‌السلام) به شمار می‌رفت؛ و در کتاب صحیفه نیز، احکام فراوانى درباره قصاص و دیات وجود داشت؛ ولى به هر حال، نقل این مسأله توسّط بخارى به خوبى می‌رساند، که آن حضرت صحیفه اى داشت که بخشى از احکام الهى در آن نوشته شده بود.
هر چند ما معتقدیم غیر از این صحیفه، کتاب دیگرى از آن حضرت به نام جامعه وجود داشت، که یکى از مراجع علمى ائمّه معصومین(علیهم‌السلام) به شمار می‌رفت؛ و در کتاب صحیفه نیز، احکام فراوانى درباره قصاص و دیات وجود داشت؛ ولى به هر حال، نقل این مسأله توسّط بخارى به خوبى می‌رساند، که آن حضرت صحیفه اى داشت که بخشى از احکام الهى در آن نوشته شده بود.
==== شاگردان صاحب کتاب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) ====
==== شاگردان صاحب کتاب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) ====
در فقه با توجّه به اهتمام اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به تدوین کتاب، شاگردان آن بزرگواران نیز، کتاب‌هایى در فقه و مسائل شرعى نوشته اند. از شاگردان على(علیه السلام) که در این دوره، دست به تدوین کتاب زده اند، می‌توان از این افراد نام برد:
در فقه با توجّه به اهتمام اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به تدوین کتاب، شاگردان آن بزرگواران نیز، کتاب‌هایى در فقه و مسائل شرعى نوشته‌اند. از شاگردان على(علیه السلام) که در این دوره، دست به تدوین کتاب زده‌اند، می‌توان از این افراد نام برد:
===== 1. ابورافع صحابى =====
===== 1. ابورافع صحابى =====
ابورافع که غلام آزاد شده رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و از خاصان امیر مؤمنان به شمار می‌رود، کتابى را تدوین کرده به نام السنن و الاحکام و القضایا. از اظهارات نجاشى استفاده می‌شود که این کتاب مشتمل بر ابواب صلاة، صیام، حج، زکات، و قضاوت‌ها بوده است.
ابورافع که غلام آزاد شده رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و از خاصان امیر مؤمنان به شمار می‌رود، کتابى را تدوین کرده به نام السنن و الاحکام و القضایا. از اظهارات نجاشى استفاده می‌شود که این کتاب مشتمل بر ابواب صلاة، صیام، حج، زکات، و قضاوت‌ها بوده است.
خط ۵۶: خط ۵۶:
نجاشى به هنگام ذکر نخستین طبقه از مؤلّفان حدیث، آورده است که ربیعة بن سمیع، کتابى را از امیر مؤمنان(علیه السلام)درباره زکات گاو و شتر و گوسفند، جمع آورى کرده است. <ref>رجال نجاشى، همان، شماره 2.</ref>
نجاشى به هنگام ذکر نخستین طبقه از مؤلّفان حدیث، آورده است که ربیعة بن سمیع، کتابى را از امیر مؤمنان(علیه السلام)درباره زکات گاو و شتر و گوسفند، جمع آورى کرده است. <ref>رجال نجاشى، همان، شماره 2.</ref>


امامان بزرگوار پس از على(علیه السلام) تا زمان امام باقر، تحت فشار و سخت گیرى شدید قرار داشتند؛ از این رو، از آنان و اصحابشان، کتابى در فقه نقل نشده است؛ هر چند جمعى از یاران آن بزرگواران، روایاتى را در ارتباط با مسائل فقهى از آنان نقل کرده اند. با این حال از امام سجاد(علیه السلام) رساله حقوق به یادگار مانده است، که قسمتى از این مجموعه، مرتبط به مسائل فقهى و احکام شرعى است.
امامان بزرگوار پس از على(علیه السلام) تا زمان امام باقر، تحت فشار و سخت گیرى شدید قرار داشتند؛ از این رو، از آنان و اصحابشان، کتابى در فقه نقل نشده است؛ هر چند جمعى از یاران آن بزرگواران، روایاتى را در ارتباط با مسائل فقهى از آنان نقل کرده‌اند. با این حال از امام سجاد(علیه السلام) رساله حقوق به یادگار مانده است، که قسمتى از این مجموعه، مرتبط به مسائل فقهى و احکام شرعى است.
رساله حقوق آن حضرت را که حسن بن شعبه در تحف العقول آورده است، در بردارنده حدود پنجاه حق است که از جمله، حقوق خدا بر انسان و حقوق انسان بر خویش و حقوق عبادت‌هایى مانند نماز و روزه و حج بر انسان است.
رساله حقوق آن حضرت را که حسن بن شعبه در تحف العقول آورده است، در بردارنده حدود پنجاه حق است که از جمله، حقوق خدا بر انسان و حقوق انسان بر خویش و حقوق عبادت‌هایى مانند نماز و روزه و حج بر انسان است.
ولى از زمان امام باقر(علیه السلام) به بعد، کتاب‌هاى متعدّدى از اصحاب آن بزرگواران تدوین شده است.
ولى از زمان امام باقر(علیه السلام) به بعد، کتاب‌هاى متعدّدى از اصحاب آن بزرگواران تدوین شده است.
مرحوم شیخ طوسى در کتاب فهرست نام نهصد تن از مصنّفان را می‌نویسد که چه بسا هر یک داراى تألیفات متعددى باشند.<ref>ر.ک: المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، ص 598-621 .</ref>
مرحوم شیخ طوسى در کتاب فهرست نام نهصد تن از مصنّفان را می‌نویسد که چه بسا هر یک داراى تألیفات متعددى باشند.<ref>ر.ک: المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، ص 598-621.</ref>


می‌دانیم عمده این کتاب‌ها در عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تا پایان قرن سوم نوشته شده است که به خوبى اهتمام علماى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به امر تدوین حدیث و فقه نشان می‌دهد.
می‌دانیم عمده این کتاب‌ها در عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تا پایان قرن سوم نوشته شده است که به خوبى اهتمام علماى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به امر تدوین حدیث و فقه نشان می‌دهد.
خط ۶۹: خط ۶۹:
===== الف) امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) =====
===== الف) امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) =====
امام على(علیه السلام)
امام على(علیه السلام)
سر سلسله فقیهان البتّه اطلاق فقها بر امامان اهل‌بیت، خالى از تسامح نیست و از باب هماهنگى با سایر نویسندگانى است که «دوره‌هاى فقه» را نوشته اند؛ زیرا سخنان امامان در نزد فقهاى شیعه، خود از منابع استنباط احکام به شمار می‌آید. هر چند می‌توان به آنان از باب کارشناس و خبره کامل در دین، فقیه گفت. در برخى از روایات نیز، گاه به برخى از امامان، فقیه اطلاق شده، که از همین قسم است: تعبیر «کتب رجلٌ الى الفقیه(علیه السلام)...» <ref>(من لایحضره الفقیه، ابن بابویه قمى، أبو جعفر محمّد بن على بن حسین، ج3، ص238و258) و تعبیر «قال الفقیه العسکرى(علیه السلام)...» (تهذیب، طوسى، محمد بن حسن، ج 1، ص 131).</ref>بزرگ این عصر، على بن ابى طالب(علیه السلام) است، که بعد از رسول خدا، فقیه ترین مردم بود.
سر سلسله فقیهان البتّه اطلاق فقها بر امامان اهل‌بیت، خالى از تسامح نیست و از باب هماهنگى با سایر نویسندگانى است که «دوره‌هاى فقه» را نوشته‌اند؛ زیرا سخنان امامان در نزد فقهاى شیعه، خود از منابع استنباط احکام به شمار می‌آید. هر چند می‌توان به آنان از باب کارشناس و خبره کامل در دین، فقیه گفت. در برخى از روایات نیز، گاه به برخى از امامان، فقیه اطلاق شده، که از همین قسم است: تعبیر «کتب رجلٌ الى الفقیه(علیه السلام)...» <ref>(من لایحضره الفقیه، ابن بابویه قمى، أبو جعفر محمّد بن على بن حسین، ج3، ص238و258) و تعبیر «قال الفقیه العسکرى(علیه السلام)...» (تهذیب، طوسى، محمد بن حسن، ج 1، ص 131).</ref>بزرگ این عصر، على بن ابى طالب(علیه السلام) است، که بعد از رسول خدا، فقیه ترین مردم بود.


آن حضرت آرایى فقهى داشت؛ آرایى که در مقام استفتا ابراز کرد، یا خود در مقام عمل آنها را نشان داد یا در ایّام خلافتش به دیگران، به ویژه کارگزارانش فرمان عمل به آنها را صادر کرد.
آن حضرت آرایى فقهى داشت؛ آرایى که در مقام استفتا ابراز کرد، یا خود در مقام عمل آنها را نشان داد یا در ایّام خلافتش به دیگران، به ویژه کارگزارانش فرمان عمل به آنها را صادر کرد.
خط ۷۵: خط ۷۵:
عمر بن خطاب درباره او گفت: «اقضانا علىّ» صحیح بخارى، همان، ج 6، ص 23؛ (داناترین ما در امر قضاوت على است) و عایشه می‌گفت: «داناترین مردم به سنّت رسول خدا، على است» <ref>الاستیعاب، القرطبى، یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر، ج 3، ص 206.</ref> و به اعتقاد امامیّه وى پس از رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اعلم مردم است که دریاى علم و دانش وى کرانه‌هاى دور دست را فرا گرفت و همچنان در طول تاریخ، الهام بخش دانشمندان و فقیهان است.
عمر بن خطاب درباره او گفت: «اقضانا علىّ» صحیح بخارى، همان، ج 6، ص 23؛ (داناترین ما در امر قضاوت على است) و عایشه می‌گفت: «داناترین مردم به سنّت رسول خدا، على است» <ref>الاستیعاب، القرطبى، یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر، ج 3، ص 206.</ref> و به اعتقاد امامیّه وى پس از رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اعلم مردم است که دریاى علم و دانش وى کرانه‌هاى دور دست را فرا گرفت و همچنان در طول تاریخ، الهام بخش دانشمندان و فقیهان است.


پس از امیرمؤمنان(علیه السلام) دیگر امامان اهل‌بیت نیز، داراى آراى فقهى بوده اند؛ ولى در این میان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)ـ به موجب فراهم شدن شرایط خاصّ زمانى ـ بیشترین آراى فقهى را ابراز داشته اند.
پس از امیرمؤمنان(علیه السلام) دیگر امامان اهل‌بیت نیز، داراى آراى فقهى بوده‌اند؛ ولى در این میان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)ـ به موجب فراهم شدن شرایط خاصّ زمانى ـ بیشترین آراى فقهى را ابراز داشته‌اند.


امام باقر(علیه السلام) در وسعت علم و دانش مشهور و ضرب المثل بود، تا آنجا که در کتاب‌ها به بهانه‌هاى مختلف از او یاد می‌شود.
امام باقر(علیه السلام) در وسعت علم و دانش مشهور و ضرب المثل بود، تا آنجا که در کتاب‌ها به بهانه‌هاى مختلف از او یاد می‌شود.
خط ۸۱: خط ۸۱:
عبدالله بن عطاء مکّى می‌گوید: «من دانشمندان را ندیدم نزد کسى، جز ابوجعفر (محمّد بن على)، این اندازه اظهار کوچکى نمایند. من خودم دیدم که حکم بن عتبه (م 114) با آن همه جلالت و عظمتى که میان مردم داشت، در برابر آن حضرت، همچون کودکى در برابر آموزگار بود». <ref>القاب الرسول و عترته، ألقاب الرسول وعترته، راوندى، قطب الدین ص 56؛ تاج الموالید، طبرسى، ‌فضل بن حسن، ص 29 و المستجاد من الارشاد، حلی، حسن بن یوسف، ص 173 (مطابق نقل موسوعة الفقه الاسلامى، طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 40).</ref>
عبدالله بن عطاء مکّى می‌گوید: «من دانشمندان را ندیدم نزد کسى، جز ابوجعفر (محمّد بن على)، این اندازه اظهار کوچکى نمایند. من خودم دیدم که حکم بن عتبه (م 114) با آن همه جلالت و عظمتى که میان مردم داشت، در برابر آن حضرت، همچون کودکى در برابر آموزگار بود». <ref>القاب الرسول و عترته، ألقاب الرسول وعترته، راوندى، قطب الدین ص 56؛ تاج الموالید، طبرسى، ‌فضل بن حسن، ص 29 و المستجاد من الارشاد، حلی، حسن بن یوسف، ص 173 (مطابق نقل موسوعة الفقه الاسلامى، طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 40).</ref>
ذهبى می‌نویسد: «ابوجعفر باقر، محمّد بن على بن الحسین، پیشواى مورد اعتماد، هاشمى علوى و بزرگ بنى‌هاشم در زمان خویش بود و در عصر خود، به «باقر» شهرت یافت و این لقب از جمله «بقر العلم»؛ (شکافت دانش را) گرفته شده است». <ref>تذکرة الحفّاظ، همان، ج 1، ص 94.</ref>
ذهبى می‌نویسد: «ابوجعفر باقر، محمّد بن على بن الحسین، پیشواى مورد اعتماد، هاشمى علوى و بزرگ بنى‌هاشم در زمان خویش بود و در عصر خود، به «باقر» شهرت یافت و این لقب از جمله «بقر العلم»؛ (شکافت دانش را) گرفته شده است». <ref>تذکرة الحفّاظ، همان، ج 1، ص 94.</ref>
ابن خلکان در «وفیات الاعیان» می‌نویسد: «ابوجعفر محمّد بن زین العابدین، ملقّب به باقر ـ بنا بر اعتقاد امامیّه ـ یکى از امامان دوازده گانه است. او پدر امام جعفر صادق است. باقر(علیه السلام) مردى دانشمند، بزرگوار و بزرگ بود. او را باقر گفته اند، چون علم و دانش را وسعت و گسترش بخشید». شاعر درباره وى گفته است:
ابن خلکان در «وفیات الاعیان» می‌نویسد: «ابوجعفر محمّد بن زین العابدین، ملقّب به باقر ـ بنا بر اعتقاد امامیّه ـ یکى از امامان دوازده گانه است. او پدر امام جعفر صادق است. باقر(علیه السلام) مردى دانشمند، بزرگوار و بزرگ بود. او را باقر گفته‌اند، چون علم و دانش را وسعت و گسترش بخشید». شاعر درباره وى گفته است:
«یا باقر العلم لاهل التّقى *** و خیر من لبّى على الاحبل» <ref>وفیات الاعیان، ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمّد، ج 4، ص 174.</ref>؛ (اى کسى که براى اهل تقوا شکافنده دانش هستى و بهترین کسى هستى که به پیمان‌هاى الهى لبیک گفت).
«یا باقر العلم لاهل التّقى *** و خیر من لبّى على الاحبل» <ref>وفیات الاعیان، ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمّد، ج 4، ص 174.</ref>؛ (اى کسى که براى اهل تقوا شکافنده دانش هستى و بهترین کسى هستى که به پیمان‌هاى الهى لبیک گفت).


خط ۹۴: خط ۹۴:
همچنین ابوحنیفه گفت: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان»  <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، ج 1، ص 53، به نقل از تحفه اثنى عشریه آلوسى، ص 8 (الموسوعة الفقهیة المیسره، همان، ج 1، ص 34).</ref>
همچنین ابوحنیفه گفت: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان»  <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، ج 1، ص 53، به نقل از تحفه اثنى عشریه آلوسى، ص 8 (الموسوعة الفقهیة المیسره، همان، ج 1، ص 34).</ref>
؛ (اگر آن دو سال [بهره گیرى از محضر امام صادق(علیه السلام)] نبود، نعمان [نام ابوحنیفه است] هلاک می‌شد».
؛ (اگر آن دو سال [بهره گیرى از محضر امام صادق(علیه السلام)] نبود، نعمان [نام ابوحنیفه است] هلاک می‌شد».
ابن حجر هیتمى درباره امام صادق(علیه السلام)می‌نویسد: «آن قدر مردم از علم و دانش [امام] جعفر صادق نقل کرده‌اند که سواران را براى رسیدن به خدمتش به حرکت درآورده، و آوازه اش در همه شهرها پیچیده؛ از وى پیشوایان بزرگى، مانند یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیانى‌ها [سفیان بن سعید ثورى و سفیان بن عیینه کوفى] ابوحنیفه، شعبة بن حجّاج بصرى وایّوب سجستانى روایت کرده اند». <ref>الصواعق المحرقه، هیتمى مالکى، ابن حجر، ص 201</ref>  
ابن حجر هیتمى درباره امام صادق(علیه السلام)می‌نویسد: «آن قدر مردم از علم و دانش [امام] جعفر صادق نقل کرده‌اند که سواران را براى رسیدن به خدمتش به حرکت درآورده، و آوازه اش در همه شهرها پیچیده؛ از وى پیشوایان بزرگى، مانند یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیانى‌ها [سفیان بن سعید ثورى و سفیان بن عیینه کوفى] ابوحنیفه، شعبة بن حجّاج بصرى وایّوب سجستانى روایت کرده‌اند». <ref>الصواعق المحرقه، هیتمى مالکى، ابن حجر، ص 201</ref>  


شهرستانى در ملل و نحل می‌گوید: «جعفر بن محمّد الصادق، هو ذو علم غزیر، و أدب کامل فی الحکمة، و زهد فی الدنیا، و ورع تامٍّ عن الشهوات» <ref>ملل و نحل شهرستانى، شهرستانى، عبدالکریم بن ابى بکر احمد، ج 1، ص 133.</ref>؛ (جعفر بن محمّد صادق، داراى علمى فراوان، و ادب کامل در حکمت، و بى رغبت در امر دنیا، و داراى نهایت ورع در برابر شهوات بود).
شهرستانى در ملل و نحل می‌گوید: «جعفر بن محمّد الصادق، هو ذو علم غزیر، و أدب کامل فی الحکمة، و زهد فی الدنیا، و ورع تامٍّ عن الشهوات» <ref>ملل و نحل شهرستانى، شهرستانى، عبدالکریم بن ابى بکر احمد، ج 1، ص 133.</ref>؛ (جعفر بن محمّد صادق، داراى علمى فراوان، و ادب کامل در حکمت، و بى رغبت در امر دنیا، و داراى نهایت ورع در برابر شهوات بود).
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


همچنین ـ مطابق نقل اعیان الشیعه ـ حاکم نیشابورى در تاریخ خود درباره آن حضرت نوشته است: «در سنّ بیست و چند سالگى در مسجد رسول خدا می‌نشست و براى مردم فتوا می‌داد».<ref>اعیان الشیعه، همان، ج 1، ص 101</ref> کتاب فقه الرضا نیز به آن حضرت منسوب است. <ref>همان، ص 102.</ref>
همچنین ـ مطابق نقل اعیان الشیعه ـ حاکم نیشابورى در تاریخ خود درباره آن حضرت نوشته است: «در سنّ بیست و چند سالگى در مسجد رسول خدا می‌نشست و براى مردم فتوا می‌داد».<ref>اعیان الشیعه، همان، ج 1، ص 101</ref> کتاب فقه الرضا نیز به آن حضرت منسوب است. <ref>همان، ص 102.</ref>
امام جواد(علیه السلام) نیز توانست در فرصت کوتاه عمر خویش (بیست و پنج سال)، تا آنجا که حاکمان وقت اجازه می‌دادند، به ترویج مکتب اهل‌بیت بپردازد و از جمله، گاه مشکلات فقهى خلفا را می‌گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل می‌کرد. براى آگاهى از مناظرات امام جواد(علیه السلام) با یحیى بن اکثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، <ref>ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 50، ص 75-78.</ref> همچنین فتواى آن حضرت درباره کیفیّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دلیل روشنى از دانش فقهى آن امام است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 490، ابواب حدّ السرقه).</ref>دانشمندان بزرگى از اهل سنّت درباره عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته اند. از جمله ابن حجر هیتمى می‌نویسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود سن کم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 205.</ref>
امام جواد(علیه السلام) نیز توانست در فرصت کوتاه عمر خویش (بیست و پنج سال)، تا آنجا که حاکمان وقت اجازه می‌دادند، به ترویج مکتب اهل‌بیت بپردازد و از جمله، گاه مشکلات فقهى خلفا را می‌گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل می‌کرد. براى آگاهى از مناظرات امام جواد(علیه السلام) با یحیى بن اکثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، <ref>ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 50، ص 75-78.</ref> همچنین فتواى آن حضرت درباره کیفیّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دلیل روشنى از دانش فقهى آن امام است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 490، ابواب حدّ السرقه).</ref>دانشمندان بزرگى از اهل سنّت درباره عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته‌اند. از جمله ابن حجر هیتمى می‌نویسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود سن کم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 205.</ref>


سبط بن جوزى می‌گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».<ref>تذکرة الخواص، سبط بن جوزى‌، ص 359</ref>
سبط بن جوزى می‌گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».<ref>تذکرة الخواص، سبط بن جوزى‌، ص 359</ref>
پس از امام جواد(علیه السلام) فرزند بزرگوارش امام هادى(علیه السلام) در عصرى امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت، که فشارها و اختناق بیش از گذشته شد. و آن حضرت براى فعالیت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت؛ اما در همان شرایط نامساعد نیز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعالیتهاى حدیثى و فقهى نیز داشت و شاگردان فراوانى را تربیت کرد.
پس از امام جواد(علیه السلام) فرزند بزرگوارش امام هادى(علیه السلام) در عصرى امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت، که فشارها و اختناق بیش از گذشته شد. و آن حضرت براى فعالیت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت؛ اما در همان شرایط نامساعد نیز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعالیتهاى حدیثى و فقهى نیز داشت و شاگردان فراوانى را تربیت کرد.
پاسخها و حل مشکلات فقهى آن امام در فرصت‌هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى امام(علیه السلام) درباره مسیحى زناکار که قبل از اجراى حد مسلمان شده بود و مخالفت آن حضرت با نظر یحیى بن اکثم و دیگر فقهاى دربارى، بسیار جالب است. (ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 408، ابواب حد الزنا، باب 36). همچنین نذر متوکّل و اختلاف نظر در نحوه اجراى آن و راهگشایى امام(علیه السلام) نمونه دیگرى است <ref>(ر.ک: تذکرة الخواص، همان، ص 360).</ref>
پاسخها و حل مشکلات فقهى آن امام در فرصت‌هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى امام(علیه السلام) درباره مسیحى زناکار که قبل از اجراى حد مسلمان شده بود و مخالفت آن حضرت با نظر یحیى بن اکثم و دیگر فقهاى دربارى، بسیار جالب است. (ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 408، ابواب حد الزنا، باب 36). همچنین نذر متوکّل و اختلاف نظر در نحوه اجراى آن و راهگشایى امام(علیه السلام) نمونه دیگرى است <ref>(ر.ک: تذکرة الخواص، همان، ص 360).</ref>
زمان امام حسن عسکرى(علیه السلام) فشارها بیش از گذشته بود. به قدرى حکومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود که حضرت ناگزیر شد هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود. <ref>بحارالانوار، همان، ج 50، ص 251، ح 6 .</ref>ولى با این حال، امام(علیه السلام) شاگردان و نمایندگانى را در شهرها گماشته بود و این گونه در مسیر ترویج مکتب اهل‌بیت و فقه و حدیث تلاش می‌کرد.
زمان امام حسن عسکرى(علیه السلام) فشارها بیش از گذشته بود. به قدرى حکومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود که حضرت ناگزیر شد هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود. <ref>بحارالانوار، همان، ج 50، ص 251، ح 6.</ref>ولى با این حال، امام(علیه السلام) شاگردان و نمایندگانى را در شهرها گماشته بود و این گونه در مسیر ترویج مکتب اهل‌بیت و فقه و حدیث تلاش می‌کرد.
پس از امام حسن عسکرى(علیه السلام) امامت به فرزندش امام مهدى(علیه السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غیبت بود؛ غیبت صغرى و کوتاه مدت که حدود 69 سال طول کشید. و غیبت کبرى که با پایان یافتن دوران غیبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.
پس از امام حسن عسکرى(علیه السلام) امامت به فرزندش امام مهدى(علیه السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غیبت بود؛ غیبت صغرى و کوتاه مدت که حدود 69 سال طول کشید. و غیبت کبرى که با پایان یافتن دوران غیبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.
هر چند امام مهدى(علیه السلام) آشکارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غیبت صغرى، به وسیله نوّاب خویش متکفّل هدایت پیروان مکتب اهل‌بیت بود و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل می‌کرد. از جمله آنها، می‌توان به پاسخ امام(علیه السلام) به پرسشهاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه‌هاى گوناگون اشاره کرد <ref>اعلام الورى، طبرسى، طبرسى، فضل بن حسن، ص 452-453</ref>. و همچنین می‌توان از توقیع مفصّلى که امام(علیه السلام) در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، جناب محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیرى صادر نمود، یاد کرد. <ref>الغیبه، شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، ص 229-236</ref>.
هر چند امام مهدى(علیه السلام) آشکارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غیبت صغرى، به وسیله نوّاب خویش متکفّل هدایت پیروان مکتب اهل‌بیت بود و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل می‌کرد. از جمله آنها، می‌توان به پاسخ امام(علیه السلام) به پرسشهاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه‌هاى گوناگون اشاره کرد <ref>اعلام الورى، طبرسى، طبرسى، فضل بن حسن، ص 452-453</ref>. و همچنین می‌توان از توقیع مفصّلى که امام(علیه السلام) در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، جناب محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیرى صادر نمود، یاد کرد. <ref>الغیبه، شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، ص 229-236</ref>.
ب)  
ب)  
==== فقهاى عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
==== فقهاى عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
این دوره از تاریخ فقه امامیّه، شاهد پرورش فقهایى به دست ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که نقش ارزشمندى در رشد فقه اسلامى داشتند؛ و اینها غیر از فقهایى از اهل سنّت هستند که از مکتب اهل‌بیت بهره مند شده اند.
این دوره از تاریخ فقه امامیّه، شاهد پرورش فقهایى به دست ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که نقش ارزشمندى در رشد فقه اسلامى داشتند؛ و اینها غیر از فقهایى از اهل سنّت هستند که از مکتب اهل‌بیت بهره مند شده‌اند.
در این بخش، نخست تشویق ائمّه به اجتهاد و فقاهت را ذکر کرده، سپس به تعدادى از فقها و محدّثانى که از محضر آنان بهره گرفته اند، اشاره می‌کنیم.  
در این بخش، نخست تشویق ائمّه به اجتهاد و فقاهت را ذکر کرده، سپس به تعدادى از فقها و محدّثانى که از محضر آنان بهره گرفته‌اند، اشاره می‌کنیم.  


1. تشویق و ترغیب به اجتهاد
1. تشویق و ترغیب به اجتهاد
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:


2. فراوانى شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
2. فراوانى شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
هر چند خلفاى جور تلاش می‌کردند مردم را از دانش اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بى بهره سازند و خلفاى اموى و عبّاسى با تنگناهایى که براى امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ایجاد می‌کردند، فرصت کافى را براى ترویج دین و پرورش شاگردان این مکتب به آنان نمی‌دادند، امّا در همان فرصت‌هاى به دست آمده ـ به ویژه در عصر امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) ـ تعداد زیادى از طالبان دین و دانش از مکتب آن بزرگواران بهره‌ها گرفته اند.
هر چند خلفاى جور تلاش می‌کردند مردم را از دانش اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بى بهره سازند و خلفاى اموى و عبّاسى با تنگناهایى که براى امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ایجاد می‌کردند، فرصت کافى را براى ترویج دین و پرورش شاگردان این مکتب به آنان نمی‌دادند، امّا در همان فرصت‌هاى به دست آمده ـ به ویژه در عصر امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) ـ تعداد زیادى از طالبان دین و دانش از مکتب آن بزرگواران بهره‌ها گرفته‌اند.
ذهبى (م 748) در میزان الاعتدال می‌نویسد: «مذهب تشیّع در میان تابعین و تابعین تابعین، گسترش داشت که همه آنان، متدیّن، اهل ورع و صدق بوده اند. از این رو، اگر احادیث آنان را رد کنیم و نپذیریم، تمامى آثار نبوى از بین خواهد رفت».<ref>میزان الاعتدال، ذهبى، ابوعبدالله محمّد بن احمد، ج 1، ص 5.</ref>
ذهبى (م 748) در میزان الاعتدال می‌نویسد: «مذهب تشیّع در میان تابعین و تابعین تابعین، گسترش داشت که همه آنان، متدیّن، اهل ورع و صدق بوده‌اند. از این رو، اگر احادیث آنان را رد کنیم و نپذیریم، تمامى آثار نبوى از بین خواهد رفت».<ref>میزان الاعتدال، ذهبى، ابوعبدالله محمّد بن احمد، ج 1، ص 5.</ref>
این سخن به خوبى گویاى نقش محدّثان مکتب اهل‌بیت در میان یاران ائمّه(علیهم‌السلام) جهت بقاى آثار نبوى و شریعت محمّدى است و در عین حال از گستردگى جمعیّت و پیروان اهل‌بیت در میان دانشمندان و محدّثان آن عصر حکایت می‌کند.  
این سخن به خوبى گویاى نقش محدّثان مکتب اهل‌بیت در میان یاران ائمّه(علیهم‌السلام) جهت بقاى آثار نبوى و شریعت محمّدى است و در عین حال از گستردگى جمعیّت و پیروان اهل‌بیت در میان دانشمندان و محدّثان آن عصر حکایت می‌کند.  


3. تعدادى از فقهاى معروف مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)  
3. تعدادى از فقهاى معروف مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)  


در میان شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) افرادى بوده‌اند که از برجستگى خاصّى برخوردار بوده و به حق فقیه و اسلام شناس و مورد اعتماد کامل بوده اند، که به برخى از آنان اشاره می‌کنیم.
در میان شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) افرادى بوده‌اند که از برجستگى خاصّى برخوردار بوده و به حق فقیه و اسلام شناس و مورد اعتماد کامل بوده‌اند، که به برخى از آنان اشاره می‌کنیم.
امام صادق(علیه السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام‌هاى برید بن معاویه عجلى، زرارة بن اعین، محمّد بن مسلم و لیث مرادى فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت‌ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود می‌شد».
امام صادق(علیه السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام‌هاى برید بن معاویه عجلى، زرارة بن اعین، محمّد بن مسلم و لیث مرادى فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت‌ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود می‌شد».
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد می‌کند. و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام می‌برد.  
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد می‌کند. و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام می‌برد.  


از شاگردان ارزنده ائمّه اهل‌بیت در این دوره، فضل بن شاذان نیشابورى (م 260) است؛ وى از یاران امام جواد و امام هادى(علیهما السلام) است و از امام رضا(علیه السلام) نیز روایت دارد و در میان علماى شیعه بسیار معروف است. مرحوم کشى می‌گوید: وى 180 کتاب تألیف کرد. <ref>رجال کشى، همان، شرح حال فضل بن شاذان.</ref>
از شاگردان ارزنده ائمّه اهل‌بیت در این دوره، فضل بن شاذان نیشابورى (م 260) است؛ وى از یاران امام جواد و امام هادى(علیهما السلام) است و از امام رضا(علیه السلام) نیز روایت دارد و در میان علماى شیعه بسیار معروف است. مرحوم کشى می‌گوید: وى 180 کتاب تألیف کرد. <ref>رجال کشى، همان، شرح حال فضل بن شاذان.</ref>
برخى از این کتابها در فقه است، مانند: کتاب الفرائض الکبیر، کتاب الفرائض الاوسط، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الطلاق، کتاب المُتْعتیْن: متعة النساء و متعة الحجّ و... .  
برخى از این کتابها در فقه است، مانند: کتاب الفرائض الکبیر، کتاب الفرائض الاوسط، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الطلاق، کتاب المُتْعتیْن: متعة النساء و متعة الحجّ و....  


همچنین در میان اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) چهره‌هاى معروف علمى و فقهى وجود دارند، که از جمله آنها احمد بن محمّد بن عیسى اشعرى، احمد بن محمّد ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمّد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى و على بن مهزیار است. برخى از این بزرگان داراى تألیفات متعدد فقهى نیز بوده‌اند.
همچنین در میان اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) چهره‌هاى معروف علمى و فقهى وجود دارند، که از جمله آنها احمد بن محمّد بن عیسى اشعرى، احمد بن محمّد ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمّد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى و على بن مهزیار است. برخى از این بزرگان داراى تألیفات متعدد فقهى نیز بوده‌اند.
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
این دوره، زمانى است که فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) که بدون شکل بندى بود، تغییر کرد و با تبویب، عرضه شد، هرچند این تبویب در اغلب موارد نه از نظر کمّى از محدوده روایات تجاوز می‌کرد و نه از نظر الفاظ.
این دوره، زمانى است که فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) که بدون شکل بندى بود، تغییر کرد و با تبویب، عرضه شد، هرچند این تبویب در اغلب موارد نه از نظر کمّى از محدوده روایات تجاوز می‌کرد و نه از نظر الفاظ.
نمونه روشن این شیوه، کتاب شرایع از على بن بابویه قمى (م 329) است که آن را به صورت نامه اى به فرزندش محمّد بن على بن بابویه، معروف به شیخ صدوق، نوشته است.
نمونه روشن این شیوه، کتاب شرایع از على بن بابویه قمى (م 329) است که آن را به صورت نامه اى به فرزندش محمّد بن على بن بابویه، معروف به شیخ صدوق، نوشته است.
این کتاب، متأسّفانه به دست ما نرسیده ولى از نظر شکل بندى و عدم تجاوز آن غالباً از محدوده روایات، همان است که درباره آن گفته اند: «هر گاه اصحاب در نصوص کمبودى احساس می‌کردند، به کتاب شرایع على بن بابویه مراجعه می‌کردند».<ref>الذریعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 13، ص 46.</ref>
این کتاب، متأسّفانه به دست ما نرسیده ولى از نظر شکل بندى و عدم تجاوز آن غالباً از محدوده روایات، همان است که درباره آن گفته‌اند: «هر گاه اصحاب در نصوص کمبودى احساس می‌کردند، به کتاب شرایع على بن بابویه مراجعه می‌کردند».<ref>الذریعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 13، ص 46.</ref>
بنابراین در این دوره هر چند فقه و اجتهاد شکل گرفت؛ ولى در واقع همان فقه مأثور بود، البتّه گاه همین فقه مأثور به صورت مبسوط، همراه با ذکر متن روایات و اسناد آن تدوین می‌شد، مانند کافى شیخ کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق؛ و گاه با حذف اسناد بلکه با تقطیع متن روایات و اقتصار روایت بر مورد فتوا، ذکر می‌گردید، مانند کتاب شرایع ابن بابویه و کتابهاى هدایه و مقنع از شیخ صدوق (م 381) و نهایه شیخ طوسى (م 460).
بنابراین در این دوره هر چند فقه و اجتهاد شکل گرفت؛ ولى در واقع همان فقه مأثور بود، البتّه گاه همین فقه مأثور به صورت مبسوط، همراه با ذکر متن روایات و اسناد آن تدوین می‌شد، مانند کافى شیخ کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق؛ و گاه با حذف اسناد بلکه با تقطیع متن روایات و اقتصار روایت بر مورد فتوا، ذکر می‌گردید، مانند کتاب شرایع ابن بابویه و کتابهاى هدایه و مقنع از شیخ صدوق (م 381) و نهایه شیخ طوسى (م 460).
این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا می‌شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌جستند؛ افرادى مانند عمّانى و اسکافى.
این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا می‌شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌جستند؛ افرادى مانند عمّانى و اسکافى.
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
===== الف) مدرسه قم و رى =====
===== الف) مدرسه قم و رى =====
فقهاى این مدرسه، در عرضه فقه تنها به نصوص تمسّک می‌جستند و از آن، به استدلالات عقلى تعدّى نمی‌کردند. از بزرگان این مدرسه می‌توان به صدوق پدر و پسر اشاره کرد.
فقهاى این مدرسه، در عرضه فقه تنها به نصوص تمسّک می‌جستند و از آن، به استدلالات عقلى تعدّى نمی‌کردند. از بزرگان این مدرسه می‌توان به صدوق پدر و پسر اشاره کرد.
این مدرسه، مدرسه اى توانا و مورد اعتماد اصحاب بود، تا آنجا که سفیر ناحیه مقدّسه، جناب حسین بن روح نوبختى، کتاب التأدیب را به قم می‌فرستد و به گروهى از فقهاى آنجا می‌نویسد که: «به محتواى این کتاب نظر افکنید که چه قسمت‌هایى از آن مخالف چیزهایى است که نزد شماست».<ref>الغیبه، همان، ص 390 .</ref>
این مدرسه، مدرسه اى توانا و مورد اعتماد اصحاب بود، تا آنجا که سفیر ناحیه مقدّسه، جناب حسین بن روح نوبختى، کتاب التأدیب را به قم می‌فرستد و به گروهى از فقهاى آنجا می‌نویسد که: «به محتواى این کتاب نظر افکنید که چه قسمت‌هایى از آن مخالف چیزهایى است که نزد شماست».<ref>الغیبه، همان، ص 390.</ref>
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت می‌دهند.
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت می‌دهند.
یکى از علماى این گروه، جناب حسن بن على بن ابى عقیل عمّانى (م 368) است. وى پس از دوران غیبت صغرى، زعامت پیروان اهل‌بیت را به عهده گرفت، و نخستین کسى بود که از اجتهاد به شیوه معروفش در مباحث فقهى بهره جُست. کتاب او المتمسّک بحبل آل الرسول است که در آن مسائل فقهى را بیان و براى آنها ادلّه اقامه کرده و فروعاتى را بر آن مترتّب ساخته است. این کتاب براى علما از مهمترین کتابهاى قابل استفاده در قرن چهارم و پنجم بود و میان پیروان این مکتب به اندازه اى مشهور بود که نجاشى درباره آن گفته است: «هیچ حاجى از خراسان نمی‌آمد، مگر آنکه این کتاب را طلب می‌کرد و نسخه اى از آن را می‌خرید و من از استادم ابوعبدالله شنیدم که از این مرد (عمّانى) بسیار ستایش می‌کرد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال حسن بن على بن ابى عقیل.</ref>
یکى از علماى این گروه، جناب حسن بن على بن ابى عقیل عمّانى (م 368) است. وى پس از دوران غیبت صغرى، زعامت پیروان اهل‌بیت را به عهده گرفت، و نخستین کسى بود که از اجتهاد به شیوه معروفش در مباحث فقهى بهره جُست. کتاب او المتمسّک بحبل آل الرسول است که در آن مسائل فقهى را بیان و براى آنها ادلّه اقامه کرده و فروعاتى را بر آن مترتّب ساخته است. این کتاب براى علما از مهمترین کتابهاى قابل استفاده در قرن چهارم و پنجم بود و میان پیروان این مکتب به اندازه اى مشهور بود که نجاشى درباره آن گفته است: «هیچ حاجى از خراسان نمی‌آمد، مگر آنکه این کتاب را طلب می‌کرد و نسخه اى از آن را می‌خرید و من از استادم ابوعبدالله شنیدم که از این مرد (عمّانى) بسیار ستایش می‌کرد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال حسن بن على بن ابى عقیل.</ref>
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است؛ ولى ابن ادریس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».<ref>سرائر، حلّى، ابن ادریس، ص 429.</ref>
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است؛ ولى ابن ادریس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده‌اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».<ref>سرائر، حلّى، ابن ادریس، ص 429.</ref>
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى می‌گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.</ref>
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى می‌گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.</ref>
نجاشى از کتابهایش نام می‌برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدى شیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام برده است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
نجاشى از کتابهایش نام می‌برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدى شیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام برده است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:
برخى از فقهاى این دوره:
برخى از فقهاى این دوره:
این دوره شاهد فقهاى ارزشمندى نیز بوده که برخى از آنان عبارتند از:
این دوره شاهد فقهاى ارزشمندى نیز بوده که برخى از آنان عبارتند از:
# قاضى ابن برّاج طرابلسى (م 481)؛ مؤلّف کتاب مهذّب .<ref>ر .ک: امل الآمل، حرّ عاملى، محمّد بن حسین، ج 2، ص 149؛ روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 202-206؛ اعیان الشیعه، همان،ج 8، ص 18.</ref>
# قاضى ابن برّاج طرابلسى (م 481)؛ مؤلّف کتاب مهذّب .<ref>ر.ک: امل الآمل، حرّ عاملى، محمّد بن حسین، ج 2، ص 149؛ روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 202-206؛ اعیان الشیعه، همان،ج 8، ص 18.</ref>
# ابوعلى طوسى، فرزند شیخ طوسى (م حدود 515).  <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 76 ؛ اعیان الشیعه، همان، ج 5، ص 244-246.</ref>
# ابوعلى طوسى، فرزند شیخ طوسى (م حدود 515).  <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 76 ؛ اعیان الشیعه، همان، ج 5، ص 244-246.</ref>
# فضل بن حسن بن فضل طبرسى (م 548) نویسنده تفسیر ارزشمند مجمع البیان. وى آراى فقهى خویش را ذیل آیات الاحکام در همان کتاب تفسیر خود آورده است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 216و217؛ روضات الجنّات، همان، ج 5، ص 357-365؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 398-400؛ مقدّمه تفسیر مجمع البیان، طبرسى، ابوعلى فضل بن حسن ، با تحقیق جمعى از دانشمندان</ref>
# فضل بن حسن بن فضل طبرسى (م 548) نویسنده تفسیر ارزشمند مجمع البیان. وى آراى فقهى خویش را ذیل آیات الاحکام در همان کتاب تفسیر خود آورده است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 216و217؛ روضات الجنّات، همان، ج 5، ص 357-365؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 398-400؛ مقدّمه تفسیر مجمع البیان، طبرسى، ابوعلى فضل بن حسن، با تحقیق جمعى از دانشمندان</ref>
# ابوجعفر محمّد بن على طوسى معروف به «ابن حمزه» (م حدود 550) کتاب فقهى او الوسیلة الى نیل الفضیلة نام دارد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 262-274؛ اعیان الشیعه، همان، ج 2، ص263و264.</ref>
# ابوجعفر محمّد بن على طوسى معروف به «ابن حمزه» (م حدود 550) کتاب فقهى او الوسیلة الى نیل الفضیلة نام دارد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 262-274؛ اعیان الشیعه، همان، ج 2، ص263و264.</ref>
# قطب الدین راوندى (م 573) مؤلّف کتاب فقه القرآن. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 125-127؛ روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 5-9؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 239-241.</ref>
# قطب الدین راوندى (م 573) مؤلّف کتاب فقه القرآن. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 125-127؛ روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 5-9؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 239-241.</ref>
خط ۲۴۰: خط ۲۴۰:
# ابومنصور جمال الدین حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلّى معروف به علاّمه حلّى (م 726). هنگامى که در فقه امامیّه «علاّمه» به طور مطلق گفته شود، مقصود علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 269-286؛ اعیان الشیعه، همان، ج 5، ص 396-408.</ref> او بر شیوه استادش محقّق حلّى در فقه تأکید ورزید، ولى از خود نیز ابتکاراتى نشان داد. علاّمه حلّى به فقه به ویژه معاملات، توسعه بخشید و بیش از گذشتگان به قواعد اصولى استناد جست. از کتاب‌هاى مهم او، منتهى المطلب، مختلف الشیعه، تذکرة الفقهاء و قواعد الاحکام است.
# ابومنصور جمال الدین حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلّى معروف به علاّمه حلّى (م 726). هنگامى که در فقه امامیّه «علاّمه» به طور مطلق گفته شود، مقصود علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 269-286؛ اعیان الشیعه، همان، ج 5، ص 396-408.</ref> او بر شیوه استادش محقّق حلّى در فقه تأکید ورزید، ولى از خود نیز ابتکاراتى نشان داد. علاّمه حلّى به فقه به ویژه معاملات، توسعه بخشید و بیش از گذشتگان به قواعد اصولى استناد جست. از کتاب‌هاى مهم او، منتهى المطلب، مختلف الشیعه، تذکرة الفقهاء و قواعد الاحکام است.
# فخر المحقّقین محمّد بن حسن حلّى(م 771). وى فرزند علاّمه حلّى و مؤلّف کتاب ایضاح الفوائد شرح کتاب قواعدِ پدر بزرگوارش علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 330-339؛ اعیان الشیعه، همان، ج9،ص159.</ref>
# فخر المحقّقین محمّد بن حسن حلّى(م 771). وى فرزند علاّمه حلّى و مؤلّف کتاب ایضاح الفوائد شرح کتاب قواعدِ پدر بزرگوارش علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 330-339؛ اعیان الشیعه، همان، ج9،ص159.</ref>
# محمّد بن مکّى عاملى، معروف به شهید اوّل (شهید در 786)او نیز از پیروان مکتب علاّمه حلّى به شمار می‌رود؛ و خود نیز عالمى محقّق و متبحّر در فقه اسلامى بود. کتاب معروف اللّمعة الدّمشقیة که متن کاملى از دوره فقه به شمار می‌رود، قرنهاست که با شرح شهید ثانى به نام الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیة کتاب درسى حوزه‌هاى علمیّه امامیّه است. برخى دیگر از کتاب‌هاى معروف فقهى وى الذکرى ، الدروس فى فقه الامامیة و البیان نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 181-183؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 3-21؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 59-64.</ref>
# محمّد بن مکّى عاملى، معروف به شهید اوّل (شهید در 786)او نیز از پیروان مکتب علاّمه حلّى به شمار می‌رود؛ و خود نیز عالمى محقّق و متبحّر در فقه اسلامى بود. کتاب معروف اللّمعة الدّمشقیة که متن کاملى از دوره فقه به شمار می‌رود، قرنهاست که با شرح شهید ثانى به نام الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیة کتاب درسى حوزه‌هاى علمیّه امامیّه است. برخى دیگر از کتاب‌هاى معروف فقهى وى الذکرى، الدروس فى فقه الامامیة و البیان نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 181-183؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 3-21؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 59-64.</ref>
# جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى حلّى، معروف به «فاضل مقداد» (م 826)وى از فقهاى بزرگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و جامع معقول و منقول و محدّث و متکلّم بود. مهم ترین کتاب وى در فقه التنقیح الرائع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است و کتاب کنزالعرفان. <ref>ر.ک: ریاض العلماء، افندى اصفهانى، میرزا عبدالله، ج 5، ص 216؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 134.</ref>
# جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى حلّى، معروف به «فاضل مقداد» (م 826)وى از فقهاى بزرگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و جامع معقول و منقول و محدّث و متکلّم بود. مهم ترین کتاب وى در فقه التنقیح الرائع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است و کتاب کنزالعرفان. <ref>ر.ک: ریاض العلماء، افندى اصفهانى، میرزا عبدالله، ج 5، ص 216؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 134.</ref>
# احمد بن محمّد بن فهد حلّى، معروف به «ابن فهد حلّى» (م 841)،‌شیخ حرّ عاملى از وى با عنوان فاضل، دانشمند، موثّق، زاهد، عابد، پرهیزکار و داراى جلالت قدر یاد کرده است. مهمترین کتاب فقهى او المهذّب البارع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است.<ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 29؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 71-75؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 147و148.</ref>
# احمد بن محمّد بن فهد حلّى، معروف به «ابن فهد حلّى» (م 841)،‌شیخ حرّ عاملى از وى با عنوان فاضل، دانشمند، موثّق، زاهد، عابد، پرهیزکار و داراى جلالت قدر یاد کرده است. مهمترین کتاب فقهى او المهذّب البارع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است.<ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 29؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 71-75؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 147و148.</ref>
خط ۲۹۲: خط ۲۹۲:


5. اگر در مورد موضوعى، مانند دخانیات حکمى از کتاب و سنّت وارد نشده باشد، در ارتباط با آن موضوع توقّف کرده و درباره آن حکمى صادر نمی‌کنیم؛ البتّه در مقام عمل به احتیاط روى می‌آوریم. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، ج 2، ص 385.</ref>
5. اگر در مورد موضوعى، مانند دخانیات حکمى از کتاب و سنّت وارد نشده باشد، در ارتباط با آن موضوع توقّف کرده و درباره آن حکمى صادر نمی‌کنیم؛ البتّه در مقام عمل به احتیاط روى می‌آوریم. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، ج 2، ص 385.</ref>
هر چند بنیانگذار مکتب اخبارى را محمّدامین استرآبادى دانسته اند، ولى برخى معتقدند از سخنان وى برمی‌آید که او تحت تأثیر استادش میرزا محمّد استرآبادى (م1028) بود. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 281.</ref>
هر چند بنیانگذار مکتب اخبارى را محمّدامین استرآبادى دانسته‌اند، ولى برخى معتقدند از سخنان وى برمی‌آید که او تحت تأثیر استادش میرزا محمّد استرآبادى (م1028) بود. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 281.</ref>
محمّدامین استرآبادى که داماد استادش نیز بود، در کتاب دانش نامه شاهى نسخه اى از این کتاب در کتابخانه آیة الله مرعشى در شهر قم موجود است. وى این کتاب را به زبان فارسى در مکّه مکرّمه نوشته است. می‌نویسد: «وقتى که من علم حدیث را نزد میرزا محمّد استرآبادى آموختم، به من گفت: طریقه اخباریون را اِحیا کن و شبهاتى را که در این روش وجود دارد، مرتفع ساز!»
محمّدامین استرآبادى که داماد استادش نیز بود، در کتاب دانش نامه شاهى نسخه اى از این کتاب در کتابخانه آیة الله مرعشى در شهر قم موجود است. وى این کتاب را به زبان فارسى در مکّه مکرّمه نوشته است. می‌نویسد: «وقتى که من علم حدیث را نزد میرزا محمّد استرآبادى آموختم، به من گفت: طریقه اخباریون را اِحیا کن و شبهاتى را که در این روش وجود دارد، مرتفع ساز!»
علّت پیدایش تفکّر اخبارى‌گرى:
علّت پیدایش تفکّر اخبارى‌گرى:
خط ۲۹۹: خط ۲۹۹:
پس از وى، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزوارى نیز، همین تفکّر را تقویت کردند. در چنین فضایى استرآبادى که در حجاز و در محیط حدیثى اقامت گزیده بود، تفکّر حدیثى و اخبارى بر وى سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفى عقل گرایى پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیین و عقل گرایان و ایجاد شیوه اى علمى در اخبارگرى شد. <ref>ر.ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود، ج 1، ص 39و40</ref> (براى آگاهى از دیگر عللى که براى پیدایش حرکت اخبارى گرى گفته شد، <ref>ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء2، ص 386-391).</ref>
پس از وى، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزوارى نیز، همین تفکّر را تقویت کردند. در چنین فضایى استرآبادى که در حجاز و در محیط حدیثى اقامت گزیده بود، تفکّر حدیثى و اخبارى بر وى سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفى عقل گرایى پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیین و عقل گرایان و ایجاد شیوه اى علمى در اخبارگرى شد. <ref>ر.ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود، ج 1، ص 39و40</ref> (براى آگاهى از دیگر عللى که براى پیدایش حرکت اخبارى گرى گفته شد، <ref>ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء2، ص 386-391).</ref>
==== برخى از فقهاى اخبارى: ====
==== برخى از فقهاى اخبارى: ====
فقها و دانشمندان اخبارى که پس از محمّدامین استرآبادى آمده اند، در شدت و تعصّب متفاوت بوده اند. افکار و عقاید بسیارى از فقها و دانشمندان اخبارى با مرحوم استرآبادى تفاوت داشت، در نهایت صاحب حدائق فقیهى اخبارى ولى در حد اعتدال و انصاف و محقّقى متتبّع بود و با همین اعتدال و انصافش، در واقع سبب به پایان رسیدن عصر اخبارى گرى شد.
فقها و دانشمندان اخبارى که پس از محمّدامین استرآبادى آمده‌اند، در شدت و تعصّب متفاوت بوده‌اند. افکار و عقاید بسیارى از فقها و دانشمندان اخبارى با مرحوم استرآبادى تفاوت داشت، در نهایت صاحب حدائق فقیهى اخبارى ولى در حد اعتدال و انصاف و محقّقى متتبّع بود و با همین اعتدال و انصافش، در واقع سبب به پایان رسیدن عصر اخبارى گرى شد.
به هر حال، مهمترین فقهاى اخبارى عبارتند از:
به هر حال، مهمترین فقهاى اخبارى عبارتند از:
# ملا محمّدتقى مجلسى (م 1070)،ملا محمّدتقى مجلسى (مجلسى اوّل) مردى محقّق، عالم، زاهد، عابد و فقیهى متکلّم بود. از کتابهاى معروف او روضة المتقین، از بهترین شرح‌ها بر کتاب من لایحضره الفقیه است که نشانگر مهارت و تخصّص او در ادبیات، رجال، فقه و حدیث است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 252؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 192و193.</ref>
# ملا محمّدتقى مجلسى (م 1070)،ملا محمّدتقى مجلسى (مجلسى اوّل) مردى محقّق، عالم، زاهد، عابد و فقیهى متکلّم بود. از کتابهاى معروف او روضة المتقین، از بهترین شرح‌ها بر کتاب من لایحضره الفقیه است که نشانگر مهارت و تخصّص او در ادبیات، رجال، فقه و حدیث است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 252؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 192و193.</ref>
خط ۳۱۵: خط ۳۱۵:
2. فاضل تونى (م 1071)؛ نویسنده کتاب الوافیة در اصول فقه. <ref>امل الآمل، همان، ج 2، ص 163؛ همچنین ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 244-246؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 70.</ref>
2. فاضل تونى (م 1071)؛ نویسنده کتاب الوافیة در اصول فقه. <ref>امل الآمل، همان، ج 2، ص 163؛ همچنین ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 244-246؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 70.</ref>


3. جمال الدین خوانسارى (م 1125)؛ از آثار او می‌توان به تعلیقاتى بر شرح لمعه اشاره کرد. . <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 214 و 215؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص231.</ref>
3. جمال الدین خوانسارى (م 1125)؛ از آثار او می‌توان به تعلیقاتى بر شرح لمعه اشاره کرد.. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 214 و 215؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص231.</ref>


4. فاضل هندى (م 1137).
4. فاضل هندى (م 1137).
کتاب معروفش در فقه «کشف اللثام» نام دارد که شرح قواعد علاّمه حلّى است. این کتاب مورد اعتماد فراوان صاحب جواهر بود که گفته شده، اگر این کتاب نزد صاحب جواهر حاضر نبود، وى چیزى را از جواهر نمی‌نوشت. . <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 111-118؛ کشف اللثام، اصفهانى، محمّد بن حسن (فاضل هندى)، ج 1، (مقدمه تحقیق جامعه مدرّسین).</ref>
کتاب معروفش در فقه «کشف اللثام» نام دارد که شرح قواعد علاّمه حلّى است. این کتاب مورد اعتماد فراوان صاحب جواهر بود که گفته شده، اگر این کتاب نزد صاحب جواهر حاضر نبود، وى چیزى را از جواهر نمی‌نوشت.. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 111-118؛ کشف اللثام، اصفهانى، محمّد بن حسن (فاضل هندى)، ج 1، (مقدمه تحقیق جامعه مدرّسین).</ref>


==== ویژگى‌هاى دوره ششم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره ششم: ====
خط ۳۴۵: خط ۳۴۵:
این دوره، از اواخر قرن دوازدهم آغاز شده و تا سال 1260 ادامه می‌یابد.
این دوره، از اواخر قرن دوازدهم آغاز شده و تا سال 1260 ادامه می‌یابد.
هر چند در عصر رواج اخبارى گرى، جمعى از علماى اصولى نیز به تلاش خویش ادامه می‌دادند، ولى تفکّر اخبارى به گونه اى سیطره داشت، که اجازه نفوذ و رشد افکار مجتهدان اصولى را نمی‌داد.
هر چند در عصر رواج اخبارى گرى، جمعى از علماى اصولى نیز به تلاش خویش ادامه می‌دادند، ولى تفکّر اخبارى به گونه اى سیطره داشت، که اجازه نفوذ و رشد افکار مجتهدان اصولى را نمی‌داد.
در اواخر سلطه اخباریون، که دانشمندان آنان راه اعتدال را در پیش گرفته بودند، عالم محقّق و دانشمند ژرف اندیش، علاّمه وحید بهبهانى (م1206) در برابر تفکّر اخبارى گرى برخاست. وى از نجف اشرف به کربلا آمد که مرکز اخباریون بود و زعامت آنان را مرحوم شیخ یوسف بحرانى نویسنده کتاب الحدائق الناضرة برعهده داشت.
در اواخر سلطه اخباریون، که دانشمندان آنان راه اعتدال را در پیش گرفته بودند، عالم محقّق و دانشمند ژرف‌اندیش، علاّمه وحید بهبهانى (م1206) در برابر تفکّر اخبارى گرى برخاست. وى از نجف اشرف به کربلا آمد که مرکز اخباریون بود و زعامت آنان را مرحوم شیخ یوسف بحرانى نویسنده کتاب الحدائق الناضرة برعهده داشت.
محقّق بهبهانى، مبانى اخباریون را نقد کرد و به تقویت مبانى مجتهدان اصولى پرداخت. سرزمین عراق ـ مخصوصاً کربلا و نجف ـ که مرکز اخباریون بود، با نهضت فکرى و علمی‌ محقّق بهبهانى از وجود چنین افرادى خالى شد.
محقّق بهبهانى، مبانى اخباریون را نقد کرد و به تقویت مبانى مجتهدان اصولى پرداخت. سرزمین عراق ـ مخصوصاً کربلا و نجف ـ که مرکز اخباریون بود، با نهضت فکرى و علمی‌ محقّق بهبهانى از وجود چنین افرادى خالى شد.
اجمالى از مهم ترین پاسخهاى دقیق و علمى علاّمه بهبهانى به مبانى اخباریون چنین بود:
اجمالى از مهم ترین پاسخهاى دقیق و علمى علاّمه بهبهانى به مبانى اخباریون چنین بود:
خط ۳۹۵: خط ۳۹۵:


=== دوره هشتم:عصر نوآورى‌هاى فقهى ===
=== دوره هشتم:عصر نوآورى‌هاى فقهى ===
این دوره، از نیمه قرن سیزدهم آغاز شد و بر اثر این تلاشها و بالندگى و رشد خطّ فکرى محقّق بهبهانى، زمینه ظهور حرکت جدید علمى به همراه ابداع اسلوبى جدید و روشهاى تازه در فقه و اصول پدید آمد.
این دوره، از نیمه قرن سیزدهم آغاز شد و بر اثر این تلاش‌ها و بالندگى و رشد خطّ فکرى محقّق بهبهانى، زمینه ظهور حرکت جدید علمى به همراه ابداع اسلوبى جدید و روشهاى تازه در فقه و اصول پدید آمد.
پیشواى این حرکت بدیع در فقه و اصول، شیخ مرتضى انصارى (م 1281) بود. ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 117-119.وى شاگرد فقیهان گرانقدرى چون سیّد محمّدبن سیّد على (معروف به سیّد مجاهد) (م 1243) نویسنده کتاب المناهل فى الفقه همان، ج 9، ص 443. و شریف العلماى مازندرانى (م1245) همان، ج 7، ص 338 و339. و ملاّ احمد نراقى (م 1245) و شیخ على بن شیخ جعفر کاشف الغطا (م 1254) و شیخ محمّد حسن نجفى (صاحب جواهر) (م 1266) بود.
پیشواى این حرکت بدیع در فقه و اصول، شیخ مرتضى انصارى (م 1281) بود. ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 117-119.وى شاگرد فقیهان گرانقدرى چون سیّد محمّدبن سیّد على (معروف به سیّد مجاهد) (م 1243) نویسنده کتاب المناهل فى الفقه همان، ج 9، ص 443. و شریف العلماى مازندرانى (م1245) همان، ج 7، ص 338 و339. و ملاّ احمد نراقى (م 1245) و شیخ على بن شیخ جعفر کاشف الغطا (م 1254) و شیخ محمّد حسن نجفى (صاحب جواهر) (م 1266) بود.
پس از ارتحال صاحب جواهر، مرجعیّت عامه شیعه به شیخ مرتضى انصارى منتقل شد که به مدّت 15 سال زعامت حوزه‌هاى علمیّه و مرجعیت شیعه را عهده دار بود.
پس از ارتحال صاحب جواهر، مرجعیّت عامه شیعه به شیخ مرتضى انصارى منتقل شد که به مدّت 15 سال زعامت حوزه‌هاى علمیّه و مرجعیت شیعه را عهده دار بود.
خط ۴۶۳: خط ۴۶۳:
آثار علمى فراوانى از او به یادگار مانده که برخى به قلم خود او و برخى دیگر به قلم شاگردانش فراهم آمده است. از جمله این آثار عبارتند از:
آثار علمى فراوانى از او به یادگار مانده که برخى به قلم خود او و برخى دیگر به قلم شاگردانش فراهم آمده است. از جمله این آثار عبارتند از:
اجود التقریرات که تقریرات استاد وى محقّق نائینى است، التنقیح، مستند العروة، مصباح الاصول، محاضرات فى الاصول. این چهار کتاب تقریرات خارج اصول و به قلم شاگردان اوست.
اجود التقریرات که تقریرات استاد وى محقّق نائینى است، التنقیح، مستند العروة، مصباح الاصول، محاضرات فى الاصول. این چهار کتاب تقریرات خارج اصول و به قلم شاگردان اوست.
هم اکنون آثار فقهى و اصولى و تفسیرى او تحت عنوان موسوعة الامام الخویى در 50 جلد و موسوعه گسترده رجالى او با نام معجم الرجال الحدیث در 23 جلد منتشر شده است. <ref>همان ، ص 645-679 ؛ موسوعة الامام الخویى، خویی، سید ابو القاسم، ج 1، مقدّمه، ص 5-35.</ref>
هم اکنون آثار فقهى و اصولى و تفسیرى او تحت عنوان موسوعة الامام الخویى در 50 جلد و موسوعه گسترده رجالى او با نام معجم الرجال الحدیث در 23 جلد منتشر شده است. <ref>همان، ص 645-679 ؛ موسوعة الامام الخویى، خویی، سید ابو القاسم، ج 1، مقدّمه، ص 5-35.</ref>


11. آیة الله سیّد محمّدرضا گلپایگانى (م1414).
11. آیة الله سیّد محمّدرضا گلپایگانى (م1414).
خط ۴۷۶: خط ۴۷۶:


3. اهتمام گسترده به عبادات و عقود
3. اهتمام گسترده به عبادات و عقود
هر چند فقه، ابواب متعددى مانند عبادات و عقود و ایقاعات و سیاسات دارد؛ ولى فقهاى این دوره، بیشترین همّت خویش را صرف عبادات و عقود کرده اند. و این رویکرد در کتاب مکاسب شیخ انصارى (در بخش معاملات) و مصباح الفقیه محقّق همدانى و عروة الوثقى آیة الله سیّد محمّد کاظم یزدى(عمدتاً در بخش عبادات) و دیگر آثار این دوره نمود کامل دارد. فقهاى این دوره غالباً در یکى از این دو باب و یا هر دو باب تألیفاتى دارند.
هر چند فقه، ابواب متعددى مانند عبادات و عقود و ایقاعات و سیاسات دارد؛ ولى فقهاى این دوره، بیشترین همّت خویش را صرف عبادات و عقود کرده‌اند. و این رویکرد در کتاب مکاسب شیخ انصارى (در بخش معاملات) و مصباح الفقیه محقّق همدانى و عروة الوثقى آیة الله سیّد محمّد کاظم یزدى(عمدتاً در بخش عبادات) و دیگر آثار این دوره نمود کامل دارد. فقهاى این دوره غالباً در یکى از این دو باب و یا هر دو باب تألیفاتى دارند.


4. پیدایش «تقریرات» در فقه و اصول
4. پیدایش «تقریرات» در فقه و اصول
خط ۵۵۰: خط ۵۵۰:
یادآورى لازم
یادآورى لازم
در اینجا تذکر این نکته را لازم است که ورود فقه در عرصه حکومت و مسائل اجتماعى وابسته به آن، نباید سبب عرفى شدن احکام دینى گردد. به این معنا که ما سعى کنیم همه احکام را برخواسته‌هاى افراد، مخصوصاً غرب زده‌ها تطبیق دهیم و فقه در درجه اوّل سیاسى و در درجه بعد، دینى و اسلامى گردد یا به تعبیر دیگر: بسیارى از احکام فقهى را مربوط به زمان گذشته بدانیم و آنچه را امروز به گمان خود به مصلحت فرد و جامعه می‌بینیم جایگزین آن کنیم.
در اینجا تذکر این نکته را لازم است که ورود فقه در عرصه حکومت و مسائل اجتماعى وابسته به آن، نباید سبب عرفى شدن احکام دینى گردد. به این معنا که ما سعى کنیم همه احکام را برخواسته‌هاى افراد، مخصوصاً غرب زده‌ها تطبیق دهیم و فقه در درجه اوّل سیاسى و در درجه بعد، دینى و اسلامى گردد یا به تعبیر دیگر: بسیارى از احکام فقهى را مربوط به زمان گذشته بدانیم و آنچه را امروز به گمان خود به مصلحت فرد و جامعه می‌بینیم جایگزین آن کنیم.
متأسّفانه بعضى از دانشمندان عصر ما که در حدّ بالایى از آگاهى فقهى نیستند گرفتار این افراط گرى شده‌اند و اصالت فقه اسلامى را مخدوش کرده اند. امام خمینى(قدس سره) پیش بینى چنین انحرافى را می‌کرد لذا کراراً تأکید داشت که فقه امروز نیز باید بر پایه فقه جواهرى (اشاره به کتاب جواهرالکلام مرحوم شیخ محمّد حسن نجفى(رحمه الله)) بنا شود و اصول و قواعد محکم فقهى باید پا برجا بماند متن سخن امام خمینى(قدس سره) چنین است: «این جانب معتقد به فقه سنّتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلّف از آن را جایز نمی‌دانم». <ref>(صحیفه امام، همان، ج 21، ص 289).</ref> و دستخوش ذوق و سلیقه و استحسان و افکار غرب گرا و سیاست زده نگردد.
متأسّفانه بعضى از دانشمندان عصر ما که در حدّ بالایى از آگاهى فقهى نیستند گرفتار این افراط گرى شده‌اند و اصالت فقه اسلامى را مخدوش کرده‌اند. امام خمینى(قدس سره) پیش بینى چنین انحرافى را می‌کرد لذا کراراً تأکید داشت که فقه امروز نیز باید بر پایه فقه جواهرى (اشاره به کتاب جواهرالکلام مرحوم شیخ محمّد حسن نجفى(رحمه الله)) بنا شود و اصول و قواعد محکم فقهى باید پا برجا بماند متن سخن امام خمینى(قدس سره) چنین است: «این جانب معتقد به فقه سنّتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلّف از آن را جایز نمی‌دانم». <ref>(صحیفه امام، همان، ج 21، ص 289).</ref> و دستخوش ذوق و سلیقه و استحسان و افکار غرب گرا و سیاست زده نگردد.
وظیفه الهى تمام فقهاى اسلامى این است که امروز فقه اصیل را حفظ کنند و در عین حال جوابگوى مسائل مستحدثه و نیازهاى عصر و زمان باشند.
وظیفه الهى تمام فقهاى اسلامى این است که امروز فقه اصیل را حفظ کنند و در عین حال جوابگوى مسائل مستحدثه و نیازهاى عصر و زمان باشند.


خط ۶۰۸: خط ۶۰۸:
27. خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر.
27. خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر.


28. خورشید فقاهت، کریمى جهرمى، على ، انتشارات دارالقرآن الکریم، قم، 1373 ش، چاپ اول.
28. خورشید فقاهت، کریمى جهرمى، على، انتشارات دارالقرآن الکریم، قم، 1373 ش، چاپ اول.


29. الحدائق الناضرة، بحرانى، شیخ یوسف، مؤسّسه نشر اسلامى، قم، 1363 ش، چاپ اوّل.  
29. الحدائق الناضرة، بحرانى، شیخ یوسف، مؤسّسه نشر اسلامى، قم، 1363 ش، چاپ اوّل.  
خط ۶۸۴: خط ۶۸۴:
65. مبسوط، طوسی، محمد بن حسن، تحقیق: الکشفى، محمدعلى، مکتبة مرتضویة، طهران، 1387 ق، چاپ سوم.
65. مبسوط، طوسی، محمد بن حسن، تحقیق: الکشفى، محمدعلى، مکتبة مرتضویة، طهران، 1387 ق، چاپ سوم.


66. مجمع البیان، طبرسى، ابوعلى فضل بن حسن ، با تحقیق جمعى از دانشمندان، (ده جلدى)، مؤسّسه اعلمى، بیروت، 1415ق، چاپ اوّل.
66. مجمع البیان، طبرسى، ابوعلى فضل بن حسن، با تحقیق جمعى از دانشمندان، (ده جلدى)، مؤسّسه اعلمى، بیروت، 1415ق، چاپ اوّل.


67. مجلّه رسالة الاسلام، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
67. مجلّه رسالة الاسلام، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.


68. مجلّه نور علم، جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، (شماره هشتم)، بهمن 1363 .
68. مجلّه نور علم، جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، (شماره هشتم)، بهمن 1363.


69. المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، چاپ مجمع جهانى اهل‌بیت، قم، چاپ اوّل.
69. المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، چاپ مجمع جهانى اهل‌بیت، قم، چاپ اوّل.
خط ۷۳۷: خط ۷۳۷:


۹۲. امل الآمل، حرّ عاملى، محمّد بن حسین، دارالکتاب الاسلامى، قم، 1362 ش.
۹۲. امل الآمل، حرّ عاملى، محمّد بن حسین، دارالکتاب الاسلامى، قم، 1362 ش.
کل مقاله برگرفته از دائرة المعارف فقه مقارن ، تحت اشراف آیت الله العظمی مکارم شیرازی
کل مقاله برگرفته از دائرة المعارف فقه مقارن، تحت اشراف آیت الله العظمی مکارم شیرازی


== پی نوشت: ==
== پی نوشت: ==
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش