پرش به محتوا

کاربر:Rahmani/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۰: خط ۷۰:
==مطلب جدید==
==مطلب جدید==


==تبيين مرزهای جاذبه و دافعه علی عليه السلام==


==مقدمه==
[[علي |علي عليه السلام]] يك شخصيت ممتاز وبرجسته ويك اسوه و نمونه در تاريخ اسلام و ابعاد وجودي او غير قابل توصيف وزندگاني وسيره امام سراسر عبرت آميز وشگفت انگيز و تكان دهنده است . بدون ترديد  شخصيت هاي بزرگ در حوزه جاذبه ودافعه ورفتارهاي فردي واجتماعي  نقاط عطف مؤثري را رقم زده و همواره جاذبه وكشش ويا دفع و واكنش آنها  از شيرين ترين و انسان سازترين لحظه ها قلمداد گرديده است. سيره امير مومنان نشان مي دهد امام همواره "در قله تسخير ناپذير جاذبه ودر تنگناي اجتناب ناپذير دافعه" قرار گرفته وتحسين برانگيز ترين وپرصلابت ترين مواضع را اتخاذ کرده است . شخصيت پرجاذبه و  وجود مالامال پر بركت امام سبب گرديده تا رجال بزرگ اسلام از [[سلمان]] و[[ابوذر غفاری]] و[[عمار]] و [[مقداد]] تا [[بلال حبشی|بلال]] وكميل  و[[مالك اشتر]] و… پيرامون امام پروانه وار حلقه زده وبه امام عشق و ارادت ورزند و تا آخرين لحظات حيات و زندگي خويش  نستوه ومقاوم در كنار امام باقي بمانند .
==سیره علوی الگوئی برای زیستن ما==
زندگي سياسي و اجتماعي امام، الگويی در حد مدينه فاضله است . گاهی نمونه هايی از استقامت و استواری آن حضرت برحكم خدا ديده مي شود . كه به نظر می رسد  قابل پيروی  برای ديگران نيست .چنان كه خود امام در نامه ‎ای به اين نكته اشاره كرده اند . <ref>نهج البلاغه  نامه 45</ref> . به همين دليل اين زندگی  برای كسانی  كه می خواهند پای بند باشند  الگوی بسيار بالايی است  آن  گونه كه هميشه بايد از آن درس گرفت و هنوز برای رسيدن به آن راهی طولانی باقی مانده است . به سخن ديگر سيره امام يكي از بهترين روشهای زندگی است كه تا كنون در طول حيات انسانی تجربه شده است.  زندگی انسان كاملی كه نمونه واقعی يك انسان الهی و در شمار نادر افرادی است كه نهادن  اسم انسان  به معنای خليفه الهی در زمين بر آنان سزاوار است  اين زندگی تا آن اندازه جذاب است كه دوست را نسبت به او تا بالا ترين حد دوستی كشانده ودشمن را در مقابل آن تا  نهايت درجه دشمن  بالا می برد .  امام دراين باره چنين فرموده است : و سيهلك في صنفان: محب مفرط يذهب به الحب الي غير الحق و مبغض مفرط يذهب به البغض الي غير الحق. <ref>نهج البلاغه – خ 127</ref>
دشمن به دليل استقامت او در راه حق  چنان از وی خشمگين است كه در اين باره به افراط گراييده و دوست به همان دليل چنان عشقی به وی مي ‎ورزد كه گاه در اين باره به افراط مي‎ گرايد .
تاثير شعاع شخصيت وجود  پر راز و رمز  امام تنها به دوران حيات امام محدود نشد پس از شهادت امام و تا امروز چه بسيار  شخصيت های  برجسته و رجال بزرگ سياسی و متفكران  عالی رتبه كه تحت تاثير جاذبه و امام قرار گرفته‎ زبان به تحسين و تمجيد گشوده ‎اند .
نوشتار حاضر  تلاش می نمايد تا برخی  از زوايای سيره علوی را پيرامون جاذبه ودافعه آن حضرت به تصوير كشد وذره ای از دنيای ناشناخته شخصيت آ ن بزرگوار  را به صورت شفاف تقديم وعرضه نمايد . نگاهی گذرا  به برخورد ها و مواجه امام با دوستان و دشمنان به خوبی مرز های جاذبه ودافعه  را تبيين نموده و از هر گونه شرح و تفسيری ما را بی نياز می نمايد . بدون هيچ شك و ترديدی بايد  اذعان نماييم  امام شفاف ترين و  صريح ترين مواضع را در برابر دوستان و دشمنان از خودشان داده است . در اينجا به نمونه هايی از مواضع بسيار حساس و مهم امام در مقابل دوستان و دشمنان  بسنده مي كنيم :
==افرادي كه با امام  بيعت نكرده اند و امام عليه السلام هيچ گاه متعرض آنها نشد==
وقتي [[عثمان بن عفان|عثمان]] كشته شد انصار  بجز چند كس و از جمله [[حسان بن ثابت]]  و[[كعب بن مالك]] و [[مسلمته بن مخلد]] و [[ابو سعيد حذري]] و  [[محمد بن سلم]]ه و  [[نعمان بن شير]] و [[زيد بن ثابت]] و [[رافع بن خديج]] و [[فضالته بن عبيد]] و [[كعب بن عجرد]] كه عثماني بودند  با وي بيعت كردند . <ref>محمد بن جرير طبري تاريخ طبري .مترجم ابولقاسم پاينده 16 جلد چاپ پنجم تهران اساطير  1375 جلد 6 ص  23302331</ref> 
همه مردم در مدينه با علي بيعت كردند بجز هفت كس كه منتظر ماندند و بيعت نكردند :سعدبن ابی وقاص وابن عمر وصهيب وزيدبن ثابت ومحمدبن سلمه وسلمه بن و قش و اسامه بن زيد . <ref>همان ص 2332</ref>
==مذاكره امام با طلحه و زبير==
امام (ع) در مواجه با [[طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبير]]  چه زيبا و شگفت انگيز با آنان سخن می گويد و ضمن  تبيين مرزهای جاذبه ودافعه خطوط اساسی سياست وحكومت خويش را ترسيم می نمايد :
همانا از اندك ناراضی بوديد  و بسيار را پشت سر انداختيد . آيا به من نمی گوييد كه شما در چه جيزی حق داشته ايد كه شما را از آن منع كرده ام ؟ يا كدام نصيب و بهرهای بوده كه خود برداشنه به شما نداده ام ؟ يا كدام حق و دعوايی بوده كه يكي از مسلمانان نزد من آورده از آن عاجز و ناتوان مانده ام  و يا به آن نادان بوده در حكم آن اشتباه كرده ام ؟ سوگند به خدا من خواستار خلافت و علاقه مند به حكومت نبوده ام  ولی شما مرا دعوت نموده به آن وادار كرديد  پس چون خلافت به من رسيد به كتاب خدا و دستوری كه براي ما تعيين نموده و ما را به حكم كردن به آن امر فرموده نظركرده متابعت نمودم  و به آنچه پبغمبر (ص) سنت قرار داده نگاه نموده پيروی كرده و در اين باب به رای و انديشه شما و غير شما نيازمند نبودم  و حكمی پيش نيامده كه به آن نادان بوده از شما وساير برادران مسلمان مشورت نمايم    و اگر چنين بود از شما وديگران رو نمی گردانيدم  و اما آنچه ياد آوری نموديد كه چرا در قسمت كردن بيت المال بالسويه رفتار كردم  در اين امر هم من به رای خود و از راه هوای نفس حكم نكردم  بلكه من و شما در دست داريم احكامی را كه رسول خدا (ص) آورده و  آنها را بر قرار نموده . و در آنچه كه خداوند از تقسيم و تعيين به آن دستور داده و حكم خود را در آن امضاء فرموده به شما نيازمند نبودم سپس سوگند به خدا شما وغير شما را نزد من حقی نيست كه از من شكايت داشته زبان به ملامت باز كنيد خداوند دل های ما وشما را به حق متوجه گرداند و به شما شكيبائی عطا فرمايد . <ref>خ پنجم نهج البلاغه</ref> .
==امام و [[جنگ جمل]]==
در واقعه جنگ جمل اصرار امام اين بود كه جنگ صورت نگيرد. آن حضرت از  شروع كردن جنگ توسط اصحابش  جلوگيری كرده و رسماً اعلام كرد كه كسی حق شروع جنگ را ندارد حتی در روز  جنگ  پيش از ظهر  امام قرآنی به دست [[عبدالله ابن عباس|ابن عباس]] داد تا نزد طلحه و زبير رفته  بادعوت آنان به قرآن با آنها سخن بگويد.  ابن عباس با طلحه وزبير سخن گفت  اما عايشه حتی اجازه صحبت نداد و گفت : به صاحبت بگو :بين ما و او جز شمشير حاكم نخواهد بود.ابن عباس می گويد : من هنوز از آنها دور نشده بودم كه تيرهای آنان مثل باران به سوی ما آمد . <ref>رسول جعفريان تاريخ خلفا (تاريخ سياسي اسلام ) (دو جلد) قم الهادي  1377 جلد دوم ص 267و268</ref>
==رفتار امام با عايشه پس از جنگ جمل==
[[محمد بن ابی بكر]] عايشه را برداشت و خيمه ای برای او به پا كرد  علی بيامد و گفت : "مردم را تحريك كردی كه بر آشفتند و آنها را به هم انداختی كه خون همديگر بريختند !"
و سخن بسيار كرد . عايشه گفت :ای پسر ابی طالب  اينك كه تسلط يافتی ملايمت كن امروز جمع تو خوب شجاعت نمودند.
علی او را روانه كرد و جمعي زن ومرد همراهش فرستاد و لوازم داد  و بگفت تا دوازده هزار به او بروند واين كار با [[عبدالله بن جعفر]] بود كه مالی بسيار به او  داد  و گفت : "اگر امير مومنان تاييد نكرد بعهده خودم <ref>.محمد بن جرير طبري  تاريخ طبري (تاريخ الرسل والملوك ) تر جمه ابولقاسم پاينده 16 جلد چاپ پنجم  تهران :اساطير 1375 جلد 6 ص 2436</ref>
==ديدگاه و مواضع امام در باره حقوق مردم (سیره علوی)==
1. امير مومنان درباره رعايت حقوق مردم و شيوه رفتار و مواجه با آنها
خطاب به [[عبد الله بن عباس]] والي بصره چنين مي فرمايد :
سع الناس بوجهك و مجلسك و حكمك و اياك و الغضب فانه طيره من الشيطان. <ref>وصيت شماره 76- نهج البلاغه</ref>
با مردم گشاده رو وهم مجلس و در ستكار باش و از خشم نمودن بپرهيز كه سبك مغزي است از شيطان.
2. و در جای دیگری به كارگزاران خويش در خصوص حقوق مردم چنين توصيه می فرمايد:
و اخلط الشده بضغث من اللين و ارفق ما كان الرفق ارفق  و اعتزم با لشده حين لا يغني عنك الاالشده واخفض للرعيه جناحك و ابسط لهم وجهك و الن لهم جانبك  واس بينهم في اللحظه والاشاره و التحيه حتي لا يطمع العظماء في حيفك و لا يباس الضعفاء من عدلك .  و السلام. <ref>تامه 46-نهج البلاغه</ref>.
سختی و درشتی را با مقداری نرمی و همواری بياميز و مدارا و مهربانی كن هنگامی كه مدارا شايسته تر باشد و به سختی و درشتی بپرداز آنگاه كه  از تو جز سخت گيری پيش نمی رود . و برای رعيت بالت را فرود آور و رويت را بگشا و پهلويت را نرم كن و در نگريستن به گوشه چشم و خيره نگاه كردن و اشاره نمودن و درودگفتن بين ايشان يكسان رفتار كن تا بزرگان در ستم كردن تو طمع و آز ننمايند و زير دستان از داد گری تو نوميد نشوند .
ملاحظه می شود كه امام چگونه از مسؤلين  حكومتی می خواهد تا با مردم چه رفتار و عملكردی داشته باشند و همواره توصيه می نمايد تا با مردم با خوش رفتاری و مهربانی مواجه شوند و حقوق آنان را تضييع ننمايند .
3. و به برخي از كارگزاران خود كه مسئول و مأمور دريافت ماليات و خراج بودند در ارتباط با معاشرت و رفتار با مردم و حقوق آنها چنين پيام می دهد :
فانصفوا الناس من  انفسكم  و اصبروا لحواجئهم  فانكم خزانه الرعيه و وكلاء الامه و سفرالائمه ولاتحشموا احدا عن حاجته ولا تحسبوه عن طلبته . <ref>نهج البلاغه نامه10</ref>.
پس به مدارا و انصاف با مردم رفتار كنيد و بر خواهش هایشان شكيبا باشيد زيرا شما خزانه داران رعيت هستيد و وكيل های مردم و نمايندگان بينوايانيد. و كسي را از درخواستش به خشم نياورده و از مطلوبش نسخ نكنيد.
4. و درباره يكی ديگر از كارگزاران خويش كه به بيت المال تعدی نموده و پيمان شكنی كرده بود چنين می گويد:
فاتق الله وارد الي هولاء القوم اموالهم  فانك ان لم تفعل ثم امكنني الله منك لا عذرن الي الله فيك ولا ضربنك بسيفي الذي ما ضربت به احدا الا دخل النار و الله لوان الحسن و الحسين فعلا مثل الذي فعلت ما كانت لهما عندي هواده ولا ظفرا مني باراده حتي اخذ الحق منهما وازيل الباطل عن مظلمتها. <ref>نامه 41- نهج البلاغه</ref> .
پس از خدا بترس و مال های اين گروه را به خود بازگردان كه اگر اين كار نكرده باشی و خدا مرا به تو توانا گرداند هر آينه درباره تو نزد خدا عذر بياورم و ترا به شمشيرم كه كسی را به آن نزده ام مگر آنكه در آتش داخل شده بزنم. و به خدا سوگند اگر حسن و حسين كرده بودند مانند آنچه تو كردی با ايشان صلح و آشتی نمی كردم و از من به خواهشی نمی رسيدند تا اينكه حق را از آنان بستانم و باطل رسيده از ستم آنها را دور سازم.
5. و زماني كه محمد بن ابی بكر را به استانداری مصر منصوب می نمايد چنين می‏ گويد:
فاحفض لهم جناحك و الن لهم جانبك و اسبط لهم وجهك و اس بينهم في الحظه و النظره حتي لا يطمع العظما في حينك لهم و لا يياس الضعفا من عدلك عليهم. <ref>نامه 27-نهج البلاغه</ref> .
بالت را برای ايشان بگستران و پهلويت را بر ايشان هموار دار و با آنان گشاده روباش و آنها را به نگريستن زير چشمی و خيره شدن در رو يكنواخت بدار تا بزرگان بظلم و ستم تو به سودشان طمع ننمايند و افراد ناتوان از عدل و درستكاری تو نوميد نگردند .
6. امام ضمن سفارش به تقوی و پرهيزكاری با يكی از كارگزارانش چنين سخن می گويد :
و به او امر نموده و دستور می دهم كه ايشان يعنی رعيت ها و زير دستان را نرنجاند و به آنها دروغ نگويد و  به سبب فرمانروايی به انها از روی سركشی از آنان روی بر نگرداند زيرا اينان در دين برادر وهم كيشند  و برای آماده كردن و پيدايش حقوق ياوران هستند . <ref>از فرمان هاي امام –شماره 26</ref>.
7. و به فرمانداري مكه چنين پيام می دهد :
و اجلس  لهم العصرين فافت المستفتي و علم الجاهل و ذاكر العالم و لا يكن لك الي الناس سفيرالا لسانك و لا حاجب الا وجهك و لا تحجبن ذا حاجه عن لقائك بها فانها ان ذيدت عن ابوابك في اول وردها لم تحمد فيما بعد علي قضايها . <ref>نامه 67-نهج البلاغه.</ref>
و در بامداد و سرشب با آنها بنشين و فتوی بده كسی را كه حكمی بپرسد و نادان را بياموز و با دانا گفتگو كن و بايد ترا به مردم پيغام رسانی نباشد مگر زبانت و نه دربانی مگر رويت و در خواست كننده ای را از ملاقات و ديدار خود جلوگيری مكن زيرا آن در خواست اگر در ابتدای كار از درهای تو روا نشود براي روا كردن در آخر كار ستوده نمی شوی .
8. و به استانداران و مامورين اخذ ماليات چنين دستور می دهد :
فنكلو من تناول منهم ظلما عن ظلمهم و كفوا ايدي سفها يكن عن مصار تهم و التعرض لهم فيما اسشنيناه منهم .<ref>نامه 60 –نهج البلاغه</ref>.
پس دور كنيد و به كيفر رسانيد سپاهی را كه برای ستمگری به مال مردم دست درازی می كند و بی خردانتان  را از جلوگيری و تعرض به ايشان در آنچه اجازه دادم باز داريد .
==امام وجنگ صفين ==
زمانی كه امام می شنود كه گروهی از اصحابش در روزهای جنگ صفين به لشگر شام دشنام می ‏دهندچنين می فرمايد :
اني اكره لكم  ان تكونوا سبابين ولكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكر تم حالهم كان اصوب في القول وابلغ في الغدر . و قلتم مكان سبكم اياهم  اللهم احقن دماء نا و دماءهما و اصلح ذات بيننا و بينهم و اهدهم من ضلالتهم حتي يعرف الحق  من جهله و يرعوي عن الغي والعدوان من لهج به . <ref>خ197 –نهج البلاغه</ref>.
بی گمان خوش ندارم كه دشنام گو باشید ليكن اگر کارهایشان را وصف کنید وحالشان را به ياد آورید  در گفتار  درست تر و در عذر خواهی رساتر باشد. آنگاه به جای دشنام دادن به آنها، بگوييد : خدايا از ریختن خون های ما و خون های آنان  جلوگیری کن و میان ما و ایشان  را به اصلاح برسان و از گمراهی شان راهنمائی کن تا هر کس حق را نمی شناسد آن را بشناسد  و هر کس بر گمراهی و ستم آشکار پافشاری می ورزد از آن ها دست بردارد.  <ref>آموزش نهج البلاغه دکتر سید محمد مهدی جعفری ص 420.</ref>
در واقعه جنگ صفين در شب آغاز جنگ  امام به همه نيروهای خود سفارش می كرد «لا تقاتلوا القوم حتي يبدوكم» هدف امام در اينجا نيز آن بود كه تا آخرين لحظه فرصتي براي بازگشت شاميان به حق باقی بگذارد. سفارشات امام به سپاهش چنين بود:  تا آغاز به جنگ نكرده اند شما به جنگ به ايشان نپرازيد زیرا سپاس خداوندی که حجت با شماست  و چون ايشان را واگذاريد تا آغاز به جنگ كنند اين حجتي ديگری به سود شما و بر ضد آنان است و اگر جنگيديد و دشمن را شكست داديد گريزنده ای را نكشيد و مجروحي را تمام كش نكنيد و عورتي را برهنه نسازيد و كشته اي را مثله نكنيدو اگر به قرارگاه قوم دشمن درآمديد پرده ای ندريد و جز به فرمان من به خانه ای وارد نشويد و چيزی از اموال ايشان را جز آنچه در لشگرگاه باشد برنگيريد و به هيچ زنی آزار و گزندی نرسانيد اگرچه به ناموس شما دشنام دهند و فرماندهان و نيكان شما را مشمول دشنام سازند زيرا آن زنان از نظر نفسانيات و خرد ضعيف و ناتوانند و ما مامور بوديم (زمان پيامبر ص) آن زمان كه آنان زنان مشركي بودند نيز از آزار رساندن به ايشان خودداری كنيم-  <ref>رسول جعفريان تاريخ خلفا(تاريخ سياسي اسلام (دو جلد)  قم الهادي 1377: جلد دوم ص 259</ref> .و امام عليه اسلام به سپاهيان خود  قبل از مواجه با دشمن در جنگ صفين استراتژي زيبا و پرصلابتي را به تصوير مي كشد و نهايت تلاش و سعي خود را مبذول مي دارد تا از جنگ ممانعت نمايد و آغاز كننده  و جنگ نباشد و به لشگريان سفارش اكيد مي نمايد اگر جنگ شروع شد متعرض فراريان از جنگ و زخميان نشده و حرمت حراست از بانوان را سر لوحه حركت و كارزار خويش دهند. <ref>شماره 14 از وصاياي آن حضرت – نهج البلاغه</ref>.
==امام و [[خوارج]]==
و پيام امام در خصوص خوارج چنين است:
لاتقتلوا الخوارج بعدي فليس من طلب الحق فاخطاه كمن طلب الباطل فادركه. <ref>خطبه 60 – نهج البلاغه</ref>.
بعد از من خوارج را نكشيد زيرا كسی كه می خواسته حق را به دست آورد و خطا كرده  مانند كسی نيست كه در راه باطل قدم نهاده و آن را دريافته.
==نتيجه گیری==
امير ا لمومنين  - امر حکومت و سرپرستی و مسئولیت اجرائی  را وسیله ای برای رشد امت و به اجرا در آوردن حق و گستراندن دین می داند که اگر به صورت هدف درآید و ستیزه جوئی بر سر آن درگیرد آبی می شود گندیده و از خاصیت افتاده  یا لقمه ای گلوگیر که نه تنها  تشنگی و گرسنگی را رفع نکند بلکه موجب هلاکت نیز می شود.اميرالمومنين بعنوان رهبر و مؤسس حكومتی بر مبنای مكتب و عدالت شناخته شده است و در همين ا رتباط با جناح ها و اقشار و افكار مختلفی درگير و مواجه بوده است و در اين نشيب و فراز ها و بحران ها به صورت بسيار زيبا و با شكوه دستور العمل ها  و برنامه های مدونی را جهت اجرا  بيان نمو ده اند. امام عليه السلام اجرای عدالت  را در بخش های مختلف جامعه خواستار است و چگونگی اجرای آن را در نهج البلاغه بيان فرموده اند.
موقعيت و شرايط حساس جا معه ما به گونه ای است كه شباهت های بسياری به دوران  حكومت آن حضرت دارد و شايسته است با ژرف انديشی گسترده تر به  اين مباحث پرداخته شود. طرح اين موضوعات يك ضرورت است و برای افكار عمومي جامعه و بيداری و نجات همه نسل ها  نياز اساسی محسوب مي گردد.
على براى ما فقط يك شخصيت تاريخى نيست بلكه امير المؤ منين براى ما يك اسوه و الگو و يك نمونه است . نمونه اى براى حكومت كه زمامداران اسلامى بايد رفتار على بن ابي طالب را براى خود سرمشق و الگو قرار دهند و امروز كه جمهورى اسلامى به همت مسلمانان و با فداكارى بسيار در اين قطعه از جهان روى كار آمده است  كسانى كه زمام حكومت را در دست دارند يا در آينده بدست خواهند گرفت  خود را از روى اين سرمشق بسازند و از اين سرمشق عمل كنند و الگويى است براى مسلمان زيستن  يعنى ما مردم كه در طول دوران اختناق رژيم منحوس پادشاهى هرگز فرصت آن را پيدا نكرده بوديم كه مسلمان زندگى كنيم و مسلمان بمانيم . امروز بايد زير سايه نظام جمهورى اسلامى از فرصت استفاده كنيم براى مسلمان زيستن . شخصيت على و چهره اميرالمؤ منين مى تواند  الگوئى براى ما باشد تا بدانيم مسلمان زيستن چگونه است. <ref>سيد على خامنه اى. گفتارى درباره حكومت علوى ص2</ref>.
==  پانویس==
{{پانویس}}
------------------------------------------
==منابع==
1- نهج البلاغه
2- طبري محمد بن جرير.تاريخ طبري. مترجم ابولقاسم پاينده 16 جلد. چاپ پنجم، تهران:  اساطير، 1375
3- جعفريان رسول. تاريخ خلفا (تاريخ سياسي اسلام). دو جلد.  چاپ اول، قم:  الهادي
4- مطهرى  مرتضى . سيرى در نهج البلاغه.  قم: صدرا، بى تاريخ .
5- خامنه اى  سيد على . گفتارى درباره حكومت علوى . چاپ اول،  تهران:  دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى،  1360.
6- مطهرى  مرتضى . جاذبه و دافعه على عليه السلام .
7- جعفری سید محمد مهدی.آموزش نهج البلاغه.چاپ اول ،تهرا ن: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1380
----------------------------------------------------------------------------------------
----------------------------------------------------------------------------------------
==مطلب جدید==
==مطلب جدید==
confirmed
۵۶۷

ویرایش