پرش به محتوا

توحید افعالی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۳
خط ۳۵: خط ۳۵:
[[امامیه]] اگر‌چه چون سایر مذاهب، به توحید افعالی سخت معتقدند و بر همین مبنا خدا را خالق افعال و خلق را منحصر به او می‌دانند که ناظر به یک بخش از آیات قرآن است، اما در مقابل و مطابق با بخشی دیگر از آیات قرآن، به [[عدل‌الهی]] نیز اعتقاد دارند و انسان را مسئول افعال خود دانسته و او را در باره آنچه انجام می‌دهد، تحسین کرده مستحق جزا می‌دانند. امامیه در تفسیر این مطلب پیرو تعالیم اولیای الهی هستند و در تایید آن، به روایتی استناد می‌کنند که شخصی از [[امام علی ‌علیه‌السلام]] راجع به قدر و تکلیف افعال بشر در مواجهه با توحید افعالی می‌پرسد، حضرت در پاسخ امر بین‌الامرین یعنی راهی میان جبر و تفویض را تعلیم می‌کند. <ref>مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، ج۵، ص۵۷</ref> در این‌صورت، علاوه بر اقرار به توحید افعالی، به مسئولیت انسان راجع به افعالش اعتراف می‌شود.
[[امامیه]] اگر‌چه چون سایر مذاهب، به توحید افعالی سخت معتقدند و بر همین مبنا خدا را خالق افعال و خلق را منحصر به او می‌دانند که ناظر به یک بخش از آیات قرآن است، اما در مقابل و مطابق با بخشی دیگر از آیات قرآن، به [[عدل‌الهی]] نیز اعتقاد دارند و انسان را مسئول افعال خود دانسته و او را در باره آنچه انجام می‌دهد، تحسین کرده مستحق جزا می‌دانند. امامیه در تفسیر این مطلب پیرو تعالیم اولیای الهی هستند و در تایید آن، به روایتی استناد می‌کنند که شخصی از [[امام علی ‌علیه‌السلام]] راجع به قدر و تکلیف افعال بشر در مواجهه با توحید افعالی می‌پرسد، حضرت در پاسخ امر بین‌الامرین یعنی راهی میان جبر و تفویض را تعلیم می‌کند. <ref>مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، ج۵، ص۵۷</ref> در این‌صورت، علاوه بر اقرار به توحید افعالی، به مسئولیت انسان راجع به افعالش اعتراف می‌شود.


[[اهل‌حدیث]] در تفسیر توحید افعالی، به نظریه خلق‌افعال‌عباد متوسل شدند. پیروان این مکتب در نگاه ظاهری متهم به جبرگرایی هستند اما بر خلاف این نگاه، آنها با طرح این نظریه تلاش کردند تا با  این نسبت را از خود دور کنند. توجه به شواهد فراوانی در آثار گوناگون متکلمان مشهور این مکتب چون [[محمد بخاری]]، [[ابن تیمیه]]، [[ابن قیم جوزیه]] و [[ابن حجر عسقلانی]] ثابت می‌کند که متکلمان این مکتب و مکاتبی چون [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]]، جبر‌گرا نیستند، بلکه آنها فقط میان خلق و فعل تفاوت قائل شدند و خلق را منحصر به خداوند و فعل را منحصر به بندگان دانسته‌اند و بیان کردند که انسان هرچند فعل را خلق نمی‌کند، با این‌حال فاعل واقعی افعال خویش است.<ref>ر، ک، ابن تیمیه، افعال العباد و الرد علی الجهمیة، ج1، ص 293.</ref><ref>همان، ص 300</ref> <ref>همان، ج 2، ص 74</ref> <ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 1، ص 459</ref> <ref>همان، ج 2، ص 298</ref> <ref>همان، ج 3، ص 74</ref> <ref>همان، ج 3، ص 110</ref><ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref> <ref> ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ص 528</ref> و حتی در برابر جبریون محض و نیز متهمین به جبر، چون ابوالحسن اشعری، موضع خلاف می‌گیرند <ref> ر. ک. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 3، ص 31</ref> <ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 143</ref> و معتقدند که وجود قدر موجب بطلان احکام شعری بر مبنای کسب عباد نمی‌شود.<ref>ر. ک. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 13، ص</ref> 449علاوه بر این مطالب، باید گفت که اهل حدیث خود را [[امت وسط]] می‌دانند یعنی امتی که نه جبری است و نه تفویضی. <ref>ر. ک. ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، ص 112 و113</ref><ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده ،ص 1513</ref>پس با وجود چنین شواهد صریح و محکمی نمی‌توان انگشت اتهام را به سوی اهل حدیث نشانه کرد و گفت چون این مکتب از توحید افعالی دفاع می‌کند لاجرم جبرگرا است. زیرااهل حدیث معتقدند که توحید افعالی یعنی این که انسان در مسئله خلق نمی‌تواند شریک خالق باشد، چون خلق منحصر به خداوند است، اما انسان می‌تواند با قدرتی که خدا به او می‌دهد در فعل آفریده شده تصرف کند. آنها بر همین مبنا نظریه خلق افعال عباد را پایه‌گذاری کردند تا بگویند که میان خالق و فاعل تفاوت وجود دارد و انسان فاعل واقعی افعال خود می‌باشد. این نوع تفسیر، فهم این مذهب را در مسئله توحید افعالی و رابطه آن با افعال انسان؛ به فهم امامیه از امر بین الامرین نزدیک می‌کند.  
[[اهل‌حدیث]] در تفسیر توحید افعالی، به نظریه خلق‌افعال‌عباد متوسل شدند. پیروان این مکتب در نگاه ظاهری متهم به جبرگرایی هستند اما بر خلاف این نگاه، آنها با طرح این نظریه تلاش کردند تا با  این نسبت را از خود دور کنند. توجه به شواهد فراوانی در آثار گوناگون متکلمان مشهور این مکتب چون [[محمد بخاری]]، [[ابن تیمیه]]، [[ابن قیم جوزیه]] و [[ابن حجر عسقلانی]] ثابت می‌کند که متکلمان این مکتب مثل دو مکتب [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]]، جبر‌گرا نبوده‌اند، بلکه آنها فقط میان خلق و فعل تفاوت قائل شدند و خلق را منحصر به خداوند و فعل را منحصر به بندگان دانسته‌اند و بیان کردند که انسان هرچند فعل را خلق نمی‌کند، با این‌حال می‌تواند فاعل واقعی افعال خویش باشد.<ref>ر، ک، ابن تیمیه، افعال العباد و الرد علی الجهمیة، ج1، ص 293.</ref><ref>همان، ص 300</ref> <ref>همان، ج 2، ص 74</ref> <ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 1، ص 459</ref> <ref>همان، ج 2، ص 298</ref> <ref>همان، ج 3، ص 74</ref> <ref>همان، ج 3، ص 110</ref><ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref> <ref> ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ص 528</ref> و حتی در برابر جبریون محض و نیز متهمین به جبر، چون ابوالحسن اشعری، موضع می‌گیرند <ref> ر. ک. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 3، ص 31</ref> <ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 143</ref> و معتقدند که وجود قدر موجب بطلان احکام شعری بر مبنای کسب عباد نمی‌شود.<ref>ر. ک. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 13، ص</ref> 449علاوه بر این مطالب، باید گفت که اهل حدیث خود را [[امت وسط]] می‌دانند یعنی امتی که نه جبری است و نه تفویضی. <ref>ر. ک. ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، ص 112 و113</ref><ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده ،ص 1513</ref>پس با وجود چنین شواهد صریح و محکمی نمی‌توان انگشت اتهام را به سوی اهل حدیث نشانه کرد و گفت چون این مکتب از توحید افعالی دفاع می‌کند لاجرم جبرگرا است. زیرا اهل حدیث معتقدند که توحید افعالی یعنی این که انسان در مسئله خلق نمی‌تواند شریک خالق باشد، چون خلق منحصر به خداوند است، اما انسان می‌تواند با قدرتی که خدا به او می‌دهد در فعل آفریده شده تصرف کند. آنها بر همین مبنا نظریه خلق افعال عباد را پایه‌گذاری کردند تا بگویند که میان خالق و فاعل تفاوت وجود دارد و انسان فاعل واقعی افعال خود می‌باشد. این نوع تفسیر، فهم این مذهب را در مسئله توحید افعالی و رابطه آن با افعال انسان؛ به فهم امامیه از امر بین الامرین نزدیک می‌کند.  


[[متلکمان اشعری]] و ماتریدی در تفسیر توحید افعالی، همچون اهل حدیث باورمندی شدیدی نسبت به این مسئله دارند و خداوند را فاعل تمام فعل و انفعالاتی می‌دانند که در جهان هستی رخ می‌دهد. بنابراین، در مواجهه با مسئله افعال انسان که می‌تواند به جبر گرایی منجر شود، نظریه کسب را ابداع و با تفسیری که از این نظریه ارایه می‌کنند راه برون رفت از این مخمصه را نشان می‌دهند. با این حال متکلمان اشعری از این نظریه تفسیری یکدست ارایه نمی‌کنند. مثلا تمام توجه ابوالحسن اشعری در تفسیر نظریه کسب، حفظ حریم توحید افعالی است. به همین جهت برای انسان در کسب، به نازل‌ترین حد اختیار بسنده می‌کند. اختیاری که از سوی خداوند و با قوه حادث <ref>ر. ک. ابوا لحسن اشعری ابوالحسن، اللمع، ص 76</ref> <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 542</ref> به او داده می‌شود و البته قوه حادث هیچ نقشی نه در خلق فعل دارد و نه در تعیین نوع آن.<ref>ر. ک. فخر رازی، کتاب القضا و القدر ،ص 32</ref> اما متکلم بعد از او یعنی [[ابوبکر باقلانی|ابوبکر باقلانی]] در تفسیر توحید افعالی و تفسیر آن با افعال عباد، معتقد است که انسان بر همان مبنای اعتقاد به توحید افعالی هیچ نقشی در خلق افعال ندارد، ولی در تعیین نوع آن نقش مستقیم دارد.<ref>ر. ک. فاضل مقداد، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین ،ص 263</ref> این نوع تعبیر نشان می‌دهد که باقلانی از نوع تفسیر اشعری فاصله گرفته و هر چند چون او به توحید افعالی اعتقاد دارد، اما برای اختیار انسان و مسئولیتش نسبت به افعالی که انجام می‌دهد، نیز جایگاه ویژه ای قایل است. و اما آرای [[عبدالملک جوینی]] با آرای اشاعره پیش از خودش بسیار متفاوت بوده نظریه کسب را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که شباهت بسیاری به تفسیر امر بین الامرین امامیه دارد. وی با اعتراف به انتساب واقعی فعل به فاعل کاسب، به صراحت از وجود فاعل‌های طولی <ref> ر. ک. عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ص 111 و 112</ref> در ایجاد فعل نام می‌برد که نشان می‌دهد که آرای این متکلم اشعری در این جهت چه اندازه به آرای متکلمان امامیه در تفسیر امر بین الامرین شباهت دارد. سایر متکلمان اشعری نیز توانستند با رایی متفاوت از ابوالحسن اشعری از اختیار انسان به نحو منطقی دفاع کنند و به نظریه کسب وجهه قابل قبولی بدهند.
[[متلکمان اشعری]] و ماتریدی در تفسیر توحید افعالی، همچون اهل حدیث باورمندی شدیدی نسبت به این مسئله دارند و خداوند را فاعل تمام فعل و انفعالاتی می‌دانند که در جهان هستی رخ می‌دهد. بنابراین، در مواجهه با مسئله افعال انسان که می‌تواند به جبر گرایی منجر شود، نظریه کسب را ابداع و با تفسیری که از این نظریه ارایه می‌کنند راه برون رفت از این مخمصه را نشان می‌دهند. با این حال متکلمان اشعری از این نظریه تفسیری یکدست ارایه نمی‌کنند. مثلا تمام توجه ابوالحسن اشعری در تفسیر نظریه کسب، حفظ حریم توحید افعالی است. به همین جهت برای انسان در کسب، به نازل‌ترین حد اختیار بسنده می‌کند. اختیاری که از سوی خداوند و با قوه حادث <ref>ر. ک. ابوا لحسن اشعری ابوالحسن، اللمع، ص 76</ref> <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 542</ref> به او داده می‌شود و البته قوه حادث هیچ نقشی نه در خلق فعل دارد و نه در تعیین نوع آن.<ref>ر. ک. فخر رازی، کتاب القضا و القدر ،ص 32</ref> اما متکلم بعد از او یعنی [[ابوبکر باقلانی|ابوبکر باقلانی]] در تفسیر توحید افعالی و تفسیر آن با افعال عباد، معتقد است که انسان بر همان مبنای اعتقاد به توحید افعالی هیچ نقشی در خلق افعال ندارد، ولی در تعیین نوع آن نقش مستقیم دارد.<ref>ر. ک. فاضل مقداد، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین ،ص 263</ref> این نوع تعبیر نشان می‌دهد که باقلانی از نوع تفسیر اشعری فاصله گرفته و هر چند چون او به توحید افعالی اعتقاد دارد، اما برای اختیار انسان و مسئولیتش نسبت به افعالی که انجام می‌دهد، نیز جایگاه ویژه ای قایل است. و اما آرای [[عبدالملک جوینی]] با آرای اشاعره پیش از خودش بسیار متفاوت بوده نظریه کسب را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که شباهت بسیاری به تفسیر امر بین الامرین امامیه دارد. وی با اعتراف به انتساب واقعی فعل به فاعل کاسب، به صراحت از وجود فاعل‌های طولی <ref> ر. ک. عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ص 111 و 112</ref> در ایجاد فعل نام می‌برد که نشان می‌دهد که آرای این متکلم اشعری در این جهت چه اندازه به آرای متکلمان امامیه در تفسیر امر بین الامرین شباهت دارد. سایر متکلمان اشعری نیز توانستند با رایی متفاوت از ابوالحسن اشعری از اختیار انسان به نحو منطقی دفاع کنند و به نظریه کسب وجهه قابل قبولی بدهند.
confirmed
۵٬۷۴۷

ویرایش