۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:عالمان اهلسنت' به 'رده:عالمان اهل سنت') |
جز (جایگزینی متن - 'اهلسنت' به 'اهل سنت') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
| شاگردان = | | شاگردان = | ||
| دین = [[اسلام]] | | دین = [[اسلام]] | ||
| مذهب = [[اهل سنت و جماعت| | | مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]، [[اشعری]] | ||
| آثار = کتاب التمهید | | آثار = کتاب التمهید | ||
| فعالیتها = | | فعالیتها = | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''قاضی ابوبکر''' '''محمد بن طیب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصری بغدادی''' معروف به ابوبکر باقلانی و ابن باقلانی از [[متکلم|متکلمین]] بزرگ [[اشعری]] است. وی که از ناحیه [[اهل سنت و جماعت| | '''قاضی ابوبکر''' '''محمد بن طیب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصری بغدادی''' معروف به ابوبکر باقلانی و ابن باقلانی از [[متکلم|متکلمین]] بزرگ [[اشعری]] است. وی که از ناحیه [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] مورد احترام تمام است، در سالهای میانی قرن چهارم هجری قمری در [[بغداد]] به دنیا آمده است. | ||
وی که فروشنده «باقلا» بوده، برخلاف قیاس ادبیات عرب باقلانی نامیده شده است. وی شاگرد غیرمستقیم اشعری است. باقلانی در دربار [[آل بویه]] ـ علیرغم آن که ایشان [[شیعه]] و باقلانی اشعری مذهب بود ـ دارای نفوذ بود. وی از سال 367 هجری قمری به بغداد رفته و تا آخر عمر در این شهر که مرکز علمی [[جهان اسلام]] بود، ساکن گردید. وی همچنین سفری به عنوان سفیر به [[روم]] شرقی داشته است. | وی که فروشنده «باقلا» بوده، برخلاف قیاس ادبیات عرب باقلانی نامیده شده است. وی شاگرد غیرمستقیم اشعری است. باقلانی در دربار [[آل بویه]] ـ علیرغم آن که ایشان [[شیعه]] و باقلانی اشعری مذهب بود ـ دارای نفوذ بود. وی از سال 367 هجری قمری به بغداد رفته و تا آخر عمر در این شهر که مرکز علمی [[جهان اسلام]] بود، ساکن گردید. وی همچنین سفری به عنوان سفیر به [[روم]] شرقی داشته است. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
== مناظره با متکلمین اهلتسنن == | == مناظره با متکلمین اهلتسنن == | ||
باقلانی همچنان در بصره و ملازم استادش باهلی بود، تا زمینه سفرش به [[شیراز]] فراهم شد. وات تاریخ خروج او از بصره را ۳۵۹ق/ ۹۷۰م تخمین میزند. درباره این سفر گفتهاند که عضدالدوله بویهی که به مناظرات کلامی علاقهمند بود و معتزله به دربار او رفت و آمد داشتند، خواست با کلام [[ | باقلانی همچنان در بصره و ملازم استادش باهلی بود، تا زمینه سفرش به [[شیراز]] فراهم شد. وات تاریخ خروج او از بصره را ۳۵۹ق/ ۹۷۰م تخمین میزند. درباره این سفر گفتهاند که عضدالدوله بویهی که به مناظرات کلامی علاقهمند بود و معتزله به دربار او رفت و آمد داشتند، خواست با کلام [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] نیز آشنایی یابد؛ از این رو، از ابوالحسن باهلی و باقلانی جوان دعوت کرد تا به شیراز بروند. | ||
و از طرفی [[عضدالدوله]]، که وسعت نظر و بلندپروازیهایی ورای اختلاف مذاهب و فرق داشت، ظاهراً نمیخواست دربار او در شیراز منحصر به علمای معتزله شود و در بغداد و عراق، که مرکز عالم اسلام بود، به این صفت اشتهار یابد و مایل بود که بجز [[شیعه]] و [[معتزله]] از نمایندگان مذهب اشعری نیز، که در آن زمان در میان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند و از نفوذ معتزله درهمه جا کاسته بودند، کسانی در دربار خود داشته باشد. | و از طرفی [[عضدالدوله]]، که وسعت نظر و بلندپروازیهایی ورای اختلاف مذاهب و فرق داشت، ظاهراً نمیخواست دربار او در شیراز منحصر به علمای معتزله شود و در بغداد و عراق، که مرکز عالم اسلام بود، به این صفت اشتهار یابد و مایل بود که بجز [[شیعه]] و [[معتزله]] از نمایندگان مذهب اشعری نیز، که در آن زمان در میان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند و از نفوذ معتزله درهمه جا کاسته بودند، کسانی در دربار خود داشته باشد. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
[[ابوالحسن باهلی]] از حضور در دربار عضدالدوله تن زد، اما باقلانی که معتقد بود راه نیافتن امثال باهلی به دربار، پیامدی همچون نرفتن ابن کلاب و حارث محاسبی (دو متکلم برجسته سنّی) به دربار مأمون دارد و صحنه را برای یکه تازی معتزله خالی میگذارد، به شیراز رفت و مورد استقبال گرم ابن خفیف شیرازی، صوفی مشهور شیراز، صاحب شرح اللمع و ناشر افکار اشاعره قرار گرفت. | [[ابوالحسن باهلی]] از حضور در دربار عضدالدوله تن زد، اما باقلانی که معتقد بود راه نیافتن امثال باهلی به دربار، پیامدی همچون نرفتن ابن کلاب و حارث محاسبی (دو متکلم برجسته سنّی) به دربار مأمون دارد و صحنه را برای یکه تازی معتزله خالی میگذارد، به شیراز رفت و مورد استقبال گرم ابن خفیف شیرازی، صوفی مشهور شیراز، صاحب شرح اللمع و ناشر افکار اشاعره قرار گرفت. | ||
باقلانی در شیراز با معتزلیان در مجالس مناظره به بحث و جدل میپرداخت و عضدالدوله چندان به او علاقهمند شد که گفتهاند: فرزندش (شاید صمصامالدوله) را به او واگذاشت تا [[ | باقلانی در شیراز با معتزلیان در مجالس مناظره به بحث و جدل میپرداخت و عضدالدوله چندان به او علاقهمند شد که گفتهاند: فرزندش (شاید صمصامالدوله) را به او واگذاشت تا [[اهل سنت و جماعت|مذهب تسنن]] را بدو بیاموزد. باقلانی نیز برای این شاهزاده کتاب التمهید را تألیف کرد. | ||
== موارد مناظره شیراز == | == موارد مناظره شیراز == | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
=== رؤیت خداوند === | === رؤیت خداوند === | ||
سؤال دیگری هم که شیوخ معتزله در آن مجلس از باقلاّنی کردند، درباره روئیت خداوند در روز رستاخیز بود که از معتقدات اصلی اشاعره است و معتزله سخت آن را منکرند. | سؤال دیگری هم که شیوخ معتزله در آن مجلس از باقلاّنی کردند، درباره روئیت خداوند در روز رستاخیز بود که از معتقدات اصلی اشاعره است و معتزله سخت آن را منکرند. | ||
باقلاّنی، با آنکه مانند پیشوای خود اشعری و مانند اکثر | باقلاّنی، با آنکه مانند پیشوای خود اشعری و مانند اکثر اهل سنت معتقد به رؤیت خداوند بود، در اینجا رأی تازهای اظهار داشت که مایه حیرت مخالفانش شد و آن «ادراک» است. | ||
گفت: خداوند با چشم دیده نمیشود بلکه درک میشود و این ادراک را خداوند در چشم پس از مقابله با مرئی میآفریند. | گفت: خداوند با چشم دیده نمیشود بلکه درک میشود و این ادراک را خداوند در چشم پس از مقابله با مرئی میآفریند. | ||
معنی سخن باقلاّنی را باید در مفهوم کلی نفی علیّت، که عقیده اشاعره است، یافت. | معنی سخن باقلاّنی را باید در مفهوم کلی نفی علیّت، که عقیده اشاعره است، یافت. |