پرش به محتوا

آیه اولی الامر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اهل‌سنت' به 'اهل سنت'
جز (جایگزینی متن - 'اهل‌سنت' به 'اهل سنت')
خط ۳۶: خط ۳۶:


این مسئله درباره «اولی‌الامر» نیز صادق است؛ یعنی در آیه اطاعت از «اولی‌‏الامر» نیز هیچ قیدوشرطی ندارد و این خود دلیل بر این است که اولی‌‏الامر هرگز امر و یا نهیی که با حکم واقعی خداوند مخالف باشد، صادر نخواهد کرد وگرنه، نعوذبالله، کلام خداوند تناقض خواهد داشت و چنین مسئله‏‌ای در صورت برخورداری از عصمت الهی رخ نخواهد داد.
این مسئله درباره «اولی‌الامر» نیز صادق است؛ یعنی در آیه اطاعت از «اولی‌‏الامر» نیز هیچ قیدوشرطی ندارد و این خود دلیل بر این است که اولی‌‏الامر هرگز امر و یا نهیی که با حکم واقعی خداوند مخالف باشد، صادر نخواهد کرد وگرنه، نعوذبالله، کلام خداوند تناقض خواهد داشت و چنین مسئله‏‌ای در صورت برخورداری از عصمت الهی رخ نخواهد داد.
تردیدی نیست که آیه موردبحث بر عصمت اولی‌الامر دلالت می‌‏کند، و این نظریه اختصاص به شیعه ندارد، بلکه عده‌‏ای از دانشمندان اهل‌سنت نیز بر این باورند؛
تردیدی نیست که آیه موردبحث بر عصمت اولی‌الامر دلالت می‌‏کند، و این نظریه اختصاص به شیعه ندارد، بلکه عده‌‏ای از دانشمندان اهل سنت نیز بر این باورند؛
فخر رازی می‌‌نویسد:
فخر رازی می‌‌نویسد:
«انّ اللّه تعالی امر بطاعه اولی‌الامر علی سبیل الجزم فی هذه الآیه و من امر الله بطاعته علی سبیل الجزم و القطع لابد و ان یکون معصوما عن الخطاء اذ لو لم یکن معصوما عن الخطاء کان بتقدیر اقدامه علی الخطاء یکون قد امر الله بمتابعته فیکون ذلک امرا بفعل ذلک الخطاء و الخطاء لکونه خطا منهیّ عنه، فهذا یفضی الی اجتماع الامر و النهی فی الفعل الواحد بالاعتبار الواحد و انّه محال.»<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۶</ref>.
«انّ اللّه تعالی امر بطاعه اولی‌الامر علی سبیل الجزم فی هذه الآیه و من امر الله بطاعته علی سبیل الجزم و القطع لابد و ان یکون معصوما عن الخطاء اذ لو لم یکن معصوما عن الخطاء کان بتقدیر اقدامه علی الخطاء یکون قد امر الله بمتابعته فیکون ذلک امرا بفعل ذلک الخطاء و الخطاء لکونه خطا منهیّ عنه، فهذا یفضی الی اجتماع الامر و النهی فی الفعل الواحد بالاعتبار الواحد و انّه محال.»<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۶</ref>.
خط ۴۲: خط ۴۲:
خداوند در این آیه، به‌طورقطع، به اطاعت از اولی‌الامر دستور داده است و هر کس را که خداوند، به‌طورقطع، دستور به اطاعت از او را بدهد باید از خطا معصوم باشد؛ زیرا اگر معصوم نباشد، درصورتی‌که اقدام به خطا کرد، چنان است که گویا خداوند به پیروی از او فرمان داده است، درحالی‌که کار خطا خطاست و خداوند به عدم پیروی از آن دستور داده است؛ در نتیجه لازم می‌‌‏آید که نسبت به یک کار، از یک‌جهت هم دستور به پیروی داشته باشیم و هم دستور به عدم پیروی و این محال است».
خداوند در این آیه، به‌طورقطع، به اطاعت از اولی‌الامر دستور داده است و هر کس را که خداوند، به‌طورقطع، دستور به اطاعت از او را بدهد باید از خطا معصوم باشد؛ زیرا اگر معصوم نباشد، درصورتی‌که اقدام به خطا کرد، چنان است که گویا خداوند به پیروی از او فرمان داده است، درحالی‌که کار خطا خطاست و خداوند به عدم پیروی از آن دستور داده است؛ در نتیجه لازم می‌‌‏آید که نسبت به یک کار، از یک‌جهت هم دستور به پیروی داشته باشیم و هم دستور به عدم پیروی و این محال است».
در این که از این آیه عصمت «اولی‌الامر» استفاده می‌‏‌شود، شبهه‌ای نیست و آنان که قائل به عصمت اولی‌الامر نشده‏اند، یا آیه را به‌دقت مطالعه نکرده‏اند و یا این که شبهاتی خارج از آیه، مانع پذیرش این نظریه شده است که در مباحث آینده مطرح خواهد شد.
در این که از این آیه عصمت «اولی‌الامر» استفاده می‌‏‌شود، شبهه‌ای نیست و آنان که قائل به عصمت اولی‌الامر نشده‏اند، یا آیه را به‌دقت مطالعه نکرده‏اند و یا این که شبهاتی خارج از آیه، مانع پذیرش این نظریه شده است که در مباحث آینده مطرح خواهد شد.
== اولی‌الامر از دیدگاه اهل‌سنت ==
== اولی‌الامر از دیدگاه اهل سنت ==
درباره مصداق اولی‌الامر بین شیعه و اهل‌سنت اختلاف‌نظر وجود دارد. قبل از پرداختن به بحث مصداق اولی‌‏الامر از دیدگاه اهل‌سنت توجه به این نکته ضروری است که در آیاتی که شأن نزول به‌خصوصی دارند، شأن نزول آیه در فهم مقصود آیه بسیار تأثیر دارد.
درباره مصداق اولی‌الامر بین شیعه و اهل سنت اختلاف‌نظر وجود دارد. قبل از پرداختن به بحث مصداق اولی‌‏الامر از دیدگاه اهل سنت توجه به این نکته ضروری است که در آیاتی که شأن نزول به‌خصوصی دارند، شأن نزول آیه در فهم مقصود آیه بسیار تأثیر دارد.


با این که آیه باید شأن نزول خود را شامل شود، شأن نزول‏‌هایی که در تفاسیر اهل‌سنت درباره آیات نقل کرده‌اند، گاه به‌قدری متناقض است که با محتوای آیه در تعارض است.
با این که آیه باید شأن نزول خود را شامل شود، شأن نزول‏‌هایی که در تفاسیر اهل سنت درباره آیات نقل کرده‌اند، گاه به‌قدری متناقض است که با محتوای آیه در تعارض است.
حال در آیه موردبحث در منابع شیعه شأن نزول خاصی ذکر نشده و آیه مطلق است، ولی در منابع اهل‌سنت آمده است:
حال در آیه موردبحث در منابع شیعه شأن نزول خاصی ذکر نشده و آیه مطلق است، ولی در منابع اهل سنت آمده است:


انزلت فی عبدالله بن حذافه بن قیس اذ بعثه النبی فی سریّه<ref>صحیح، البخاری، جزء ۵؛ کتاب التفسیر، ص ۱۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>آیه درباره عبدالله بن حذافه نازل شده است که رسول خدا او را به‌عنوان فرمانده یک گروه نظامی اعزام کرده بود.
انزلت فی عبدالله بن حذافه بن قیس اذ بعثه النبی فی سریّه<ref>صحیح، البخاری، جزء ۵؛ کتاب التفسیر، ص ۱۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۰</ref>آیه درباره عبدالله بن حذافه نازل شده است که رسول خدا او را به‌عنوان فرمانده یک گروه نظامی اعزام کرده بود.
خط ۵۵: خط ۵۵:


اکنون سؤال این است که به چه دلیل شأن نزولی را برای آیه نقل کرده‌‏اند که حتی شامل مورد خود آن نیز نمی‌شود؛ زیرا آیه دستور می‌‏دهد که از اولی‌الامر اطاعت کنند، ولی سپاه با فرمانده مخالفت می‌‏کند و رسول خدا نیز مخالفت سپاه را تأیید می‏‌کند؟!
اکنون سؤال این است که به چه دلیل شأن نزولی را برای آیه نقل کرده‌‏اند که حتی شامل مورد خود آن نیز نمی‌شود؛ زیرا آیه دستور می‌‏دهد که از اولی‌الامر اطاعت کنند، ولی سپاه با فرمانده مخالفت می‌‏کند و رسول خدا نیز مخالفت سپاه را تأیید می‏‌کند؟!
=== مصادیق «اولی‌الامر» از دیدگاه اهل‌سنت ===
=== مصادیق «اولی‌الامر» از دیدگاه اهل سنت ===
====۱– اصحاب رسول خدا :====
====۱– اصحاب رسول خدا :====
عده ‏ای بر این باورند که «اولی‌الامر انّهم اصحاب محمّد خاصّه»؛<ref>همان، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> مقصود از «اولی‌الامر» اصحاب محمد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هستند».
عده ‏ای بر این باورند که «اولی‌الامر انّهم اصحاب محمّد خاصّه»؛<ref>همان، ج ۵، ص ۲۵۹</ref> مقصود از «اولی‌الامر» اصحاب محمد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هستند».
خط ۶۱: خط ۶۱:
# الف – پیش‌تر بیان شد که از آیه موردبحث عصمت اولی‌الامر استفاده می‌‏شود، درحالی‌که در بین امت اسلامی هیچ‏کس برای همه اصحاب رسول خدا عصمت قائل نیست، تا اطاعت از آنان واجب باشد.<br>
# الف – پیش‌تر بیان شد که از آیه موردبحث عصمت اولی‌الامر استفاده می‌‏شود، درحالی‌که در بین امت اسلامی هیچ‏کس برای همه اصحاب رسول خدا عصمت قائل نیست، تا اطاعت از آنان واجب باشد.<br>
# ب – اصحاب رسول خدا چنین شأنی برای خود قائل نبودند که مصداق آیه ما هستیم.<br>
# ب – اصحاب رسول خدا چنین شأنی برای خود قائل نبودند که مصداق آیه ما هستیم.<br>
# ج – گر‌چه در برخی از آیات و روایات از جمعی از اصحاب رسول خدا بسیار تجلیل شده است و آن تجلیل‏‌ها نیز واقعی است، ولی باتوجه‌به تعریفی که اهل‌سنت درباره صحابه دارند، بررسی مجموع آیات و روایات درباره صحابه بیانگر این است که عده‌‏ای از صحابه در عصر خود حضرت رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و عده‌‏ای بعد از آن حضرت مرتد شده‌‏اند؛ برخی از آنان مریض‌‏دلان بوده‌‏اند؛ عده‌‏ای از آنان در زمره منافقان پنهان و عده‏ای از منافقان آشکار و شماری از آنان، همکاران و جاسوسان دشمن بوده‌‏اند و عده‌‏ای از دستورات آن حضرت تخلف می‌‏کردند و….<br>
# ج – گر‌چه در برخی از آیات و روایات از جمعی از اصحاب رسول خدا بسیار تجلیل شده است و آن تجلیل‏‌ها نیز واقعی است، ولی باتوجه‌به تعریفی که اهل سنت درباره صحابه دارند، بررسی مجموع آیات و روایات درباره صحابه بیانگر این است که عده‌‏ای از صحابه در عصر خود حضرت رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و عده‌‏ای بعد از آن حضرت مرتد شده‌‏اند؛ برخی از آنان مریض‌‏دلان بوده‌‏اند؛ عده‌‏ای از آنان در زمره منافقان پنهان و عده‏ای از منافقان آشکار و شماری از آنان، همکاران و جاسوسان دشمن بوده‌‏اند و عده‌‏ای از دستورات آن حضرت تخلف می‌‏کردند و….<br>


تاریخ اسلام، چه در عصر رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و چه بعد از آن تا زمانی که آنان زنده بودند، از تخلفات آنان از احکام اسلام حکایت می‌‏کند.<br>
تاریخ اسلام، چه در عصر رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و چه بعد از آن تا زمانی که آنان زنده بودند، از تخلفات آنان از احکام اسلام حکایت می‌‏کند.<br>
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
====۷- صاحبان قدرت ====
====۷- صاحبان قدرت ====
عده‌‏ای بر این باورند که اولی‏‌الامر، حاکمان و صاحبان قدرت هستند. «اولی‌الامر منکم ذوی الامر»<ref>صحیح، بخاری، کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱، حدیث ۷۷۷۰؛ سنن، ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>
عده‌‏ای بر این باورند که اولی‏‌الامر، حاکمان و صاحبان قدرت هستند. «اولی‌الامر منکم ذوی الامر»<ref>صحیح، بخاری، کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱، حدیث ۷۷۷۰؛ سنن، ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>
این نظریه بیشترین طرف‌دار را در بین اهل‌سنت – به‌خصوص اهل حدیث – دارد.
این نظریه بیشترین طرف‌دار را در بین اهل سنت – به‌خصوص اهل حدیث – دارد.
===== نقد =====
===== نقد =====
قبل از نقد نظر یاد شده این سؤال مطرح است که چرا بیشتر اهل‌سنت به این نظر رسیده‏‌اند؟ در پاسخ این سؤال باید گفت: اهل‌سنت در منابع حدیثی خود روایاتی دارند که چون نتوانسته‏‌اند مصداق درست آنها را تشخیص دهند، به‌ناچار به این نظر گرایش پیدا کرده‌‏اند که صاحبان قدرت را اولی‌الامر بدانند؛  
قبل از نقد نظر یاد شده این سؤال مطرح است که چرا بیشتر اهل سنت به این نظر رسیده‏‌اند؟ در پاسخ این سؤال باید گفت: اهل سنت در منابع حدیثی خود روایاتی دارند که چون نتوانسته‏‌اند مصداق درست آنها را تشخیص دهند، به‌ناچار به این نظر گرایش پیدا کرده‌‏اند که صاحبان قدرت را اولی‌الامر بدانند؛  
# الف – روایاتی که می‌‏گوید: نباید با صاحبان امر درگیر شوند؛«عن عباده بن الصامت قال: دعانا النبی فبایعناه فکان فی ما اخذ علینا ان بایعناه علی السمع و الطاعه و الا ننازع الامر اهله الاّ ان تروا کفرا بواحا عندکم من الله فیه برهان.» <ref>صحیح، البخاری کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱؛ حدیث ۷۷۷؛ سنن، ابی ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند، ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>عباده بن صامت می‌‏گوید: رسول خدا ما را خواست و ما با او بیعت کردیم. از مواردی که بر آن بیعت کردیم این بود که تسلیم باشیم و با صاحبان امر درگیر نشویم مگر این که کفر آشکاری را ببینیم که دلیل قطعی از طرف خداوند داشته باشد. ‌ پیش‌تر بیان کردیم که رسول خدا این مسئله را چند بار تکرار کرده است و آنچه عباده بن صامت نقل می‌‏کند جریان بیعه‌‏الحرب است. در جریان حجةالوداع نیز رسول خدا چندین بار تأکید کرده است که اصحاب بعد از او با صاحبان امر درگیر نشوند.<br>
# الف – روایاتی که می‌‏گوید: نباید با صاحبان امر درگیر شوند؛«عن عباده بن الصامت قال: دعانا النبی فبایعناه فکان فی ما اخذ علینا ان بایعناه علی السمع و الطاعه و الا ننازع الامر اهله الاّ ان تروا کفرا بواحا عندکم من الله فیه برهان.» <ref>صحیح، البخاری کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۴۲۱؛ حدیث ۷۷۷؛ سنن، ابی ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدی، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند، ابی عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشی، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰</ref>عباده بن صامت می‌‏گوید: رسول خدا ما را خواست و ما با او بیعت کردیم. از مواردی که بر آن بیعت کردیم این بود که تسلیم باشیم و با صاحبان امر درگیر نشویم مگر این که کفر آشکاری را ببینیم که دلیل قطعی از طرف خداوند داشته باشد. ‌ پیش‌تر بیان کردیم که رسول خدا این مسئله را چند بار تکرار کرده است و آنچه عباده بن صامت نقل می‌‏کند جریان بیعه‌‏الحرب است. در جریان حجةالوداع نیز رسول خدا چندین بار تأکید کرده است که اصحاب بعد از او با صاحبان امر درگیر نشوند.<br>
# ب – روایاتی که می‌‏گوید: هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد به مرگ جاهلی مرده است؛ «قال رسول‌الله: من مات بغیر امام مات میته جاهلیّه.» <ref>مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند، ابی یعلی، ج ۱۳، ص ۳۶۶، حدیث ۷۶۷۵؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۸۸، حدیث ۹۹۱۰؛ مسند، الطیالسی، ص ۲۵۹، حدیث ۱۹۱۳؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۹، حدیث ۱۰۵۷؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبان، ج ۷، ص ۴۹، حدیث ۴۵۵۴؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴</ref>هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.<br>
# ب – روایاتی که می‌‏گوید: هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد به مرگ جاهلی مرده است؛ «قال رسول‌الله: من مات بغیر امام مات میته جاهلیّه.» <ref>مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند، ابی یعلی، ج ۱۳، ص ۳۶۶، حدیث ۷۶۷۵؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۸۸، حدیث ۹۹۱۰؛ مسند، الطیالسی، ص ۲۵۹، حدیث ۱۹۱۳؛ السنه، لابن ابی عاصم، ص ۴۸۹، حدیث ۱۰۵۷؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبان، ج ۷، ص ۴۹، حدیث ۴۵۵۴؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴</ref>هر کس بدون پیروی از امامی بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.<br>
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:


نمازجمعه پشت سر امام و هرکسی که قدرت را به دست بگیرد، جایز است و هر کس چنین نمازی را اعاده کند بدعت‌گذار و مخالف سنت و آثارِ رسیده است!
نمازجمعه پشت سر امام و هرکسی که قدرت را به دست بگیرد، جایز است و هر کس چنین نمازی را اعاده کند بدعت‌گذار و مخالف سنت و آثارِ رسیده است!
از این سخنان نباید در شگفت شد و این‌گونه اظهارنظرکردن و فتوا دادن اختصاص به احمد بن حنبل ندارد بلکه اکثریت اهل‌سنت چنین نظری دارند. ابوجعفر طحاوی از دانشمندان مشهور حنفی می‌نویسد:
از این سخنان نباید در شگفت شد و این‌گونه اظهارنظرکردن و فتوا دادن اختصاص به احمد بن حنبل ندارد بلکه اکثریت اهل سنت چنین نظری دارند. ابوجعفر طحاوی از دانشمندان مشهور حنفی می‌نویسد:
«و لا نری الخروج علی ائمّتنا و لاولاه امرنا و ان جاروا و لا ندعوا علی احد منهم و لا ننزع یدا من طاعتهم و نری طاعتهم من طاعات الله عزّوجلّ فریضه علینا مالم یامروا بمعصیه.» <ref>شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۰</ref>
«و لا نری الخروج علی ائمّتنا و لاولاه امرنا و ان جاروا و لا ندعوا علی احد منهم و لا ننزع یدا من طاعتهم و نری طاعتهم من طاعات الله عزّوجلّ فریضه علینا مالم یامروا بمعصیه.» <ref>شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۰</ref>


ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار مکتب اشاعره نیز در تبیین عقاید مورد اتفاق اهل‌سنت می‌‏گوید:
ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار مکتب اشاعره نیز در تبیین عقاید مورد اتفاق اهل سنت می‌‏گوید:
«و یرون العید و الجمعه و الجماعه خلف کل امام برّ و فاجر… و یرون الدعاء لائمّه المسلمین بالصلاح و ان لا یخرجوا علیهم بالسیف و ان لا یقاتلوا فی الفتن.» <ref>مقالات الاسلامیین، ص ۳۲۳</ref>
«و یرون العید و الجمعه و الجماعه خلف کل امام برّ و فاجر… و یرون الدعاء لائمّه المسلمین بالصلاح و ان لا یخرجوا علیهم بالسیف و ان لا یقاتلوا فی الفتن.» <ref>مقالات الاسلامیین، ص ۳۲۳</ref>


اهل‌سنت بر این عقیده‏‌اند که نماز عید، جمعه و جماعت پشت سر هر امامی جایز است؛ چه صالح باشد و چه فاسد… و بر این عقیده‌‏اند که باید برای پیشوایان مسلمانان دعا کرد و این که نباید علیه آنان قیام مسلحانه کرد و در آشوب‌های علیه آنان نباید شرکت جست.
اهل سنت بر این عقیده‏‌اند که نماز عید، جمعه و جماعت پشت سر هر امامی جایز است؛ چه صالح باشد و چه فاسد… و بر این عقیده‌‏اند که باید برای پیشوایان مسلمانان دعا کرد و این که نباید علیه آنان قیام مسلحانه کرد و در آشوب‌های علیه آنان نباید شرکت جست.
ابوبکر باقلانی از دانشمندان معروف اهل‌سنت دراین‌باره می‌‏گوید:
ابوبکر باقلانی از دانشمندان معروف اهل سنت دراین‌باره می‌‏گوید:
«ان قال قائل ما الذی یوجب خلع الامام عندکم؟ قیل له: یوجب ذلک امور، منها کفر بعد ایمان و منها ترکه الصلاه و الدعاء الی ذلک و منها عند کثیر من الناس فسقه و ظلمه بغضب الاموال و ضرب الابشار و تناول النفوس المحرّمه و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود و قال الجمهور من اهل الاثبات و اصحاب الحدیث لا ینخلع بهذه الامور و لا یجب الخروج علیه، بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فی شی‏ء ممّا یدعوا الیه من معاصی الله.» <ref>التمهید، ص ۱۸۶</ref>اگر کسی بپرسد به نظر شما چه چیزهایی باعث سلب مشروعیت حاکم می‌‏شود؟ به او گفته می‌‏شود: کافر شدن، نماز نخواندن و مردم را به بی‏‌ نمازی تشویق کردن، و نزد بیشتر مردم [اشتهار داشتن به] فسق و تجاوز به اموال مردم، تازیانه زدن به مردم، کشتن به‌ناحق مردم، ازبین‌بردن حقوق مردم و اجرا نکردن حدود الهی، ولی اکثریت اهل حدیث بر این باورند که اگر حاکم همه کارها را هم انجام دهد مشروعیت خود را از دست نمی‌‏دهد و نباید علیه او قیام کرد، بلکه باید او را موعظه کنند و از پیامدهای کارهایش بترسانند و در جایی که دستور به گناه می‌‏دهد، از او اطاعت نکنند!
«ان قال قائل ما الذی یوجب خلع الامام عندکم؟ قیل له: یوجب ذلک امور، منها کفر بعد ایمان و منها ترکه الصلاه و الدعاء الی ذلک و منها عند کثیر من الناس فسقه و ظلمه بغضب الاموال و ضرب الابشار و تناول النفوس المحرّمه و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود و قال الجمهور من اهل الاثبات و اصحاب الحدیث لا ینخلع بهذه الامور و لا یجب الخروج علیه، بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فی شی‏ء ممّا یدعوا الیه من معاصی الله.» <ref>التمهید، ص ۱۸۶</ref>اگر کسی بپرسد به نظر شما چه چیزهایی باعث سلب مشروعیت حاکم می‌‏شود؟ به او گفته می‌‏شود: کافر شدن، نماز نخواندن و مردم را به بی‏‌ نمازی تشویق کردن، و نزد بیشتر مردم [اشتهار داشتن به] فسق و تجاوز به اموال مردم، تازیانه زدن به مردم، کشتن به‌ناحق مردم، ازبین‌بردن حقوق مردم و اجرا نکردن حدود الهی، ولی اکثریت اهل حدیث بر این باورند که اگر حاکم همه کارها را هم انجام دهد مشروعیت خود را از دست نمی‌‏دهد و نباید علیه او قیام کرد، بلکه باید او را موعظه کنند و از پیامدهای کارهایش بترسانند و در جایی که دستور به گناه می‌‏دهد، از او اطاعت نکنند!
قرطبی از سهل بن عبدالله نقل می‌‏کند:
قرطبی از سهل بن عبدالله نقل می‌‏کند:
خط ۲۱۱: خط ۲۱۱:
* قال رسول‌الله: «سیکون علیکم ائمّه یملکون ارزاقکم یحدّثونکم فیکذّبونکم و یعملون فیسیئون العمل لا یرضون منکم حتی تحسنّوا قبیحهم و تصدّقوا کذبهم فاعطوهم الحق ما رضوا به فاذا تجاوزوا فمن قتل علی ذلک فهو شهید.» <ref>همان، ص ۴۷، حدیث ۱۴۸۷۶</ref>رسول خدا فرمود: بعد از من حاکمانی بر شما مسلط می‌‏شوند که منابع مالی شما را در اختیار دارند، احادیثی برای شما نقل می‌‏کنند و شما را در احادیثی که نقل می‌‏کنید، تکذیب می‌‏کنند و با شما بدرفتاری می‌‏کنند، تا اعمال زشت آنان را تحسین نکنید و دروغ‌های آنان را تصدیق ننمایید، از شما راضی نخواهند شد. تا آنجا که حق را رعایت می‌‏کنند، حق را به آنان بدهید و هنگامی که از حق تجاوز کردند [با آنان به مبارزه برخیزید] و هر کس در این راه کشته شود، شهید است. آیا با این‌گونه روایات که هرگونه همکاری با حاکم ظالم را خروج از دین خدا می‌‏شمارد و مبارزه و کشته‌شدن در این راه را شهادت می‌‏داند، می‌‏توان گفت هر حاکمی که به هر شکلی قدرت را در اختیار بگیرد و به هرگونه‌‏ای عمل کند اولی‌‏الامری است که باید از او اطاعت کرد؟<br>
* قال رسول‌الله: «سیکون علیکم ائمّه یملکون ارزاقکم یحدّثونکم فیکذّبونکم و یعملون فیسیئون العمل لا یرضون منکم حتی تحسنّوا قبیحهم و تصدّقوا کذبهم فاعطوهم الحق ما رضوا به فاذا تجاوزوا فمن قتل علی ذلک فهو شهید.» <ref>همان، ص ۴۷، حدیث ۱۴۸۷۶</ref>رسول خدا فرمود: بعد از من حاکمانی بر شما مسلط می‌‏شوند که منابع مالی شما را در اختیار دارند، احادیثی برای شما نقل می‌‏کنند و شما را در احادیثی که نقل می‌‏کنید، تکذیب می‌‏کنند و با شما بدرفتاری می‌‏کنند، تا اعمال زشت آنان را تحسین نکنید و دروغ‌های آنان را تصدیق ننمایید، از شما راضی نخواهند شد. تا آنجا که حق را رعایت می‌‏کنند، حق را به آنان بدهید و هنگامی که از حق تجاوز کردند [با آنان به مبارزه برخیزید] و هر کس در این راه کشته شود، شهید است. آیا با این‌گونه روایات که هرگونه همکاری با حاکم ظالم را خروج از دین خدا می‌‏شمارد و مبارزه و کشته‌شدن در این راه را شهادت می‌‏داند، می‌‏توان گفت هر حاکمی که به هر شکلی قدرت را در اختیار بگیرد و به هرگونه‌‏ای عمل کند اولی‌‏الامری است که باید از او اطاعت کرد؟<br>


آنچه بیان شد، بخش بسیار ناچیزی از روایات در منابع اهل‌سنت بود که به‌عنوان نمونه ارائه کردیم و بررسی این‌گونه روایات در منابع شیعه بسیار مفصل و تکان‌دهنده‌تر است.
آنچه بیان شد، بخش بسیار ناچیزی از روایات در منابع اهل سنت بود که به‌عنوان نمونه ارائه کردیم و بررسی این‌گونه روایات در منابع شیعه بسیار مفصل و تکان‌دهنده‌تر است.
=== اطاعت‌های ممنوع از نظر عقل ===
=== اطاعت‌های ممنوع از نظر عقل ===
با کمی توجه به وظایفی که انبیا در هدایت خلق و گسترش عدالت و ازبین‌بردن فساد و جایگزین‌کردن صلاح در زمین داشته‌‏اند، نمی‌‏توان این مسئله را از نظر عقلی پذیرفت که اولی‌الامری که خداوند به اطاعت بدون قیدوشرط از آنها دستور داده است، هر حاکمی است که قدرت را به دست گرفته باشد،
با کمی توجه به وظایفی که انبیا در هدایت خلق و گسترش عدالت و ازبین‌بردن فساد و جایگزین‌کردن صلاح در زمین داشته‌‏اند، نمی‌‏توان این مسئله را از نظر عقلی پذیرفت که اولی‌الامری که خداوند به اطاعت بدون قیدوشرط از آنها دستور داده است، هر حاکمی است که قدرت را به دست گرفته باشد،
البته این تنها ما نیستیم که می‌‏گوییم نمی‌‏توان حاکم جور را اولی‌الامر دانست، بلکه بسیاری از دانشمندان اهل‌سنت نیز بر این باورند؛
البته این تنها ما نیستیم که می‌‏گوییم نمی‌‏توان حاکم جور را اولی‌الامر دانست، بلکه بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز بر این باورند؛


زمخشری در توضیح آیه موردبحث پس از آن که بعضی از وظایف اولی‌‏الامر را می‌‏شمارد، می‌نویسد:حاکمان جور امانت را بر نمی‏‌گردانند، به عدل حکم نمی‏‌کنند، چیزی را به کتاب خدا و سنت رسول خدا ارجاع نمی‌‏دهند، تنها از خواسته‌های خودشان پیروی می‌‌‏کنند؛ آنان با صفاتی که اولی‌الامر نزد خدا و رسول دارند، بیگانه‌اند و شایسته‌ترین نام برای آنان این است که آنان را دزدان پیروز بنامیم<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۵۳۶</ref>. باتوجه‌به مفاد آیه به‌گونه‌ای که اولی‌الامر بر خدا و رسول خدا عطف شده است و اطاعت از آنان نیز همانند اطاعت از خدا و رسول خدا مطلق و بدون قیدوشرط است، پس مقصود از اولی‌‏الامر، امرای حق هستند؛ زیرا خدا و رسول خدا از امرای جور بیزارند و نمی‌‏شود در وجوب اطاعت بر خدا و رسول در آیه عطف شوند که بدون هیچ قیدوشرطی از آنان اطاعت کنند؛ تنها امرایی همراه خدا و رسول خدا خواهند بود که در گزینش حق و عدل و دستور به آنها و جلوگیری از ظلم و جور هم‌نوا با خدا و رسول خدا باشند<ref>همان، ص ۵۳۵</ref>.
زمخشری در توضیح آیه موردبحث پس از آن که بعضی از وظایف اولی‌‏الامر را می‌‏شمارد، می‌نویسد:حاکمان جور امانت را بر نمی‏‌گردانند، به عدل حکم نمی‏‌کنند، چیزی را به کتاب خدا و سنت رسول خدا ارجاع نمی‌‏دهند، تنها از خواسته‌های خودشان پیروی می‌‌‏کنند؛ آنان با صفاتی که اولی‌الامر نزد خدا و رسول دارند، بیگانه‌اند و شایسته‌ترین نام برای آنان این است که آنان را دزدان پیروز بنامیم<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۵۳۶</ref>. باتوجه‌به مفاد آیه به‌گونه‌ای که اولی‌الامر بر خدا و رسول خدا عطف شده است و اطاعت از آنان نیز همانند اطاعت از خدا و رسول خدا مطلق و بدون قیدوشرط است، پس مقصود از اولی‌‏الامر، امرای حق هستند؛ زیرا خدا و رسول خدا از امرای جور بیزارند و نمی‌‏شود در وجوب اطاعت بر خدا و رسول در آیه عطف شوند که بدون هیچ قیدوشرطی از آنان اطاعت کنند؛ تنها امرایی همراه خدا و رسول خدا خواهند بود که در گزینش حق و عدل و دستور به آنها و جلوگیری از ظلم و جور هم‌نوا با خدا و رسول خدا باشند<ref>همان، ص ۵۳۵</ref>.


باتوجه‌به آنچه بیان شد، مصادیقی که از نظر اهل‌سنت برای اولی‌‏الامر در نظر گرفته شده است، قابل‌اعتماد نیست و نمی‌‏توان گفت مقصود خداوند این گروه هستند.
باتوجه‌به آنچه بیان شد، مصادیقی که از نظر اهل سنت برای اولی‌‏الامر در نظر گرفته شده است، قابل‌اعتماد نیست و نمی‌‏توان گفت مقصود خداوند این گروه هستند.


قطعا در مورد اطاعت می توان حکم نمود که اطاعت عالم از جاهل، اطاعت مهدی از ضالّ، اطاعت محسن از مسیء، اطاعت رسول و ولی الله از  عوام واطاعت نمایندگان آنان از عموم مردم قبیح و خلاف عقل است.
قطعا در مورد اطاعت می توان حکم نمود که اطاعت عالم از جاهل، اطاعت مهدی از ضالّ، اطاعت محسن از مسیء، اطاعت رسول و ولی الله از  عوام واطاعت نمایندگان آنان از عموم مردم قبیح و خلاف عقل است.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۸۴

ویرایش