پرش به محتوا

محمد امین شنقیطی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اکتبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها ' به ' آنها ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
پدرش میزان قابل توجهی از ثروت و دام برای وی به ارث گذاشت و جز او فرزندی نداشت.
پدرش میزان قابل توجهی از ثروت و دام برای وی به ارث گذاشت و جز او فرزندی نداشت.
ایشان دربارهٔ دوران کودکی خود می‌گوید: «من به بازی بیش از درس تمایل داشتم تا آنکه حروف هجا را حفظ کردم و آموزگار شروع به آموزش حروف با حرکات به من نمود (ب، فتحه با، ب، کسره بی، ب ضمه بو) و به این ترتیب… به آنها گفتم: همهٔ حروف همینطور هستند؟ گفتند: بله. گفتم: پس کافی است من می‌توانم همهٔ حروف را به همین صورت ادا کنم. گفتند: بخوان. من هم سه یا چهار حرف را به همین صورت تا آخر خواندم. دانستند که من قاعدهٔ حرکات را فهمیده‌ام و به همین اندازه کفایت کردند و مرا رها کردند. از آن پس خواندن برایم دوست‌داشتنی شد».
ایشان دربارهٔ دوران کودکی خود می‌گوید: «من به بازی بیش از درس تمایل داشتم تا آنکه حروف هجا را حفظ کردم و آموزگار شروع به آموزش حروف با حرکات به من نمود (ب، فتحه با، ب، کسره بی، ب ضمه بو) و به این ترتیب… به آنها گفتم: همهٔ حروف همینطور هستند؟ گفتند: بله. گفتم: پس کافی است من می‌توانم همهٔ حروف را به همین صورت ادا کنم. گفتند: بخوان. من هم سه یا چهار حرف را به همین صورت تا آخر خواندم. دانستند که من قاعدهٔ حرکات را فهمیده‌ام و به همین اندازه کفایت کردند و مرا رها کردند. از آن پس خواندن برایم دوست‌داشتنی شد».
ایشان پس از پایان ده سالگی حفظ [[قرآن کریم]] را نزد دایی خود عبدالله بن محمد مختار بن ابراهیم بن احمد نوح به پایان رساند.<br>
ایشان پس از پایان ده سالگی حفظ [[قرآن کریم]] را نزد دایی خود عبدالله بن محمد مختار بن ابراهیم بن احمد نوح به پایان رساند.


=طلب علم=
=طلب علم=
پس از حفظ قرآن، رسم مصحف عثمانی را نزد پسر دایی خود سیدی محمد بن احمد بن محمد مختار آموخت، چنانکه تجوید را بر اساس قرائت نافع به روایت وَرش از طریق ابویعقوب ازرق، و قرائت قالون را به روایت ابونشیط فراگرفت و سند آن را تا [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله وسلم به دست آورد، در حالی که تنها شانزده سال داشت.
پس از حفظ قرآن، رسم مصحف عثمانی را نزد پسر دایی خود سیدی محمد بن احمد بن محمد مختار آموخت، چنانکه تجوید را بر اساس قرائت نافع به روایت وَرش از طریق ابویعقوب ازرق، و قرائت قالون را به روایت ابونشیط فراگرفت و سند آن را تا [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول خدا]] صلی الله علیه وآله وسلم به دست آورد، در حالی که تنها شانزده سال داشت.
همچنین در این اثنا به قرائت برخی از متون مختصر در فقه مذهب امام مالک مانند «رجز ابن عاشر» پرداخت و همینطور نزد همسر دایی خود ادبیات عرب را به همراه کتب اساسی نحو مانند اجرومیه به همراه برخی تمارین فراگرفت. هچنین نزد ایشان انساب عرب و سیرهٔ نبوی و «نظم الغزوات» احمد بدوی شنقیطی که بالغ بر پانصد بیت است به همراه شرح آن توسط خواهرزادهٔ مولفِ آن و نظم «عمود النسب» از همان نویسنده که هزاران بیت می‌باشد به همراه شرح آن توسط خواهرزادهٔ مولف که «القدر المتعلق بالعدنانیین» نام دارد را آموخت.
همچنین در این اثنا به قرائت برخی از متون مختصر در فقه مذهب امام مالک مانند «رجز ابن عاشر» پرداخت و همینطور نزد همسر دایی خود ادبیات عرب را به همراه کتب اساسی نحو مانند اجرومیه به همراه برخی تمارین فراگرفت. هچنین نزد ایشان انساب عرب و سیرهٔ نبوی و «نظم الغزوات» احمد بدوی شنقیطی که بالغ بر پانصد بیت است به همراه شرح آن توسط خواهرزادهٔ مولفِ آن و نظم «عمود النسب» از همان نویسنده که هزاران بیت می‌باشد به همراه شرح آن توسط خواهرزادهٔ مولف که «القدر المتعلق بالعدنانیین» نام دارد را آموخت.
وی همهٔ این علوم را در خانهٔ دایی‌های خود فراگرفت! و از دیگران نیز فقه [[مالکی]] را از [[مختصر خلیل]] و نحو را از [[الفیهٔ ابن مالک]] و دیگر کتب، و [[صرف]] و [[اصول]] و [[بلاغت]] و کمی [[حدیث]] و [[تفسیر]] آموخت.
وی همهٔ این علوم را در خانهٔ دایی‌های خود فراگرفت! و از دیگران نیز فقه [[مالکی]] را از مختصر خلیل و نحو را از الفیهٔ ابن مالک و دیگر کتب، و صرف و [[اصول]] و بلاغت و کمی [[حدیث]] و [[تفسیر]] آموخت.
وی همینطور علم منطق و آداب بحث و مناظره را از طریق مطالعه حاصل نمود.
وی همینطور علم منطق و آداب بحث و مناظره را از طریق مطالعه حاصل نمود.
شیخ دربارهٔ آغاز طلب علم خود می‌گوید: «پس از آنکه قرآن را حفظ کردم و رَسم عثمانی را آموختم و از همقطاران خود پیشی گرفتم مادر و دایی‌هایم اهمیت فراوانی به تعلیم من روا داشتند و عزم بر این نمودند که مرا برای تحصیل دیگر علوم و فنون بفرستند. مادرم دو شتر برای من آماده کرد که بر یکی کتاب‌ها و قلم‌هایم بود و بر دیگری خرجی و توشهٔ سفرم، و یک خدمتکار و چند گاو نیز به همراه من فرستاد و به سبب شادی و سروری که داشت و برای آنکه در طلب علم راغب شوم مَرکب مرا به بهترین وجه آماده ساخت و بهترین لباس‌ها را برایم گذاشت. این‌گونه بود که راه طلب علم و تحصیل دانش را در پی گرفتم».
شیخ دربارهٔ آغاز طلب علم خود می‌گوید: «پس از آنکه قرآن را حفظ کردم و رَسم عثمانی را آموختم و از همقطاران خود پیشی گرفتم مادر و دایی‌هایم اهمیت فراوانی به تعلیم من روا داشتند و عزم بر این نمودند که مرا برای تحصیل دیگر علوم و فنون بفرستند. مادرم دو شتر برای من آماده کرد که بر یکی کتاب‌ها و قلم‌هایم بود و بر دیگری خرجی و توشهٔ سفرم، و یک خدمتکار و چند گاو نیز به همراه من فرستاد و به سبب شادی و سروری که داشت و برای آنکه در طلب علم راغب شوم مَرکب مرا به بهترین وجه آماده ساخت و بهترین لباس‌ها را برایم گذاشت. این‌گونه بود که راه طلب علم و تحصیل دانش را در پی گرفتم».
خط ۴۴: خط ۴۴:
سخن وی در علم، توجه هر شنونده‌ای را به خود جلب می‌نمود تا آن جا که شنونده گمان می‌برد او همهٔ عمرش را فقط صرف همین یک علم نموده و جز آن در علم دیگری مهارت ندارد!
سخن وی در علم، توجه هر شنونده‌ای را به خود جلب می‌نمود تا آن جا که شنونده گمان می‌برد او همهٔ عمرش را فقط صرف همین یک علم نموده و جز آن در علم دیگری مهارت ندارد!
در این سخن هیچ مبالغه‌ای نیست؛ هر کس کتاب «الرحله» وی را مطالعه کند یا چیزی از سخنرانی‌ها و دروس وی را چه در مدینهٔ نبوی یا آنچه در سفرهای وی به همراه هیات دانشگاه اسلامی مدینه به کشورهای آفریقایی ضبط شده است، شنیده باشد، شاهد بر صحت این مدعا است.
در این سخن هیچ مبالغه‌ای نیست؛ هر کس کتاب «الرحله» وی را مطالعه کند یا چیزی از سخنرانی‌ها و دروس وی را چه در مدینهٔ نبوی یا آنچه در سفرهای وی به همراه هیات دانشگاه اسلامی مدینه به کشورهای آفریقایی ضبط شده است، شنیده باشد، شاهد بر صحت این مدعا است.
وی بسیار راست گفته است آنجا که می‌گوید: «هیچ آیه‌ای در قرآن نیست مگر آنکه آن را به طور جداگانه مورد پژوهش قرار داده‌ام» و در جای دیگری می‌گوید: «در مورد هر آیه‌ای پیشینیان چیزی گفته باشند سخنشان نزد من هست!»<br>
وی بسیار راست گفته است آنجا که می‌گوید: «هیچ آیه‌ای در قرآن نیست مگر آنکه آن را به طور جداگانه مورد پژوهش قرار داده‌ام» و در جای دیگری می‌گوید: «در مورد هر آیه‌ای پیشینیان چیزی گفته باشند سخنشان نزد من هست!»


هنگامی که یکی از اشخاص به او گفت: «سلیمان الجمل ـ صاحب حاشیهٔ جمل بر تفسیر جلالین ـ چنین چیزی نگفته است» گفت: «به خداوند سوگند که من در کتاب خداوند از سلیمان الجمل آگاه‌ترم زیرا من مصحف را از اول تا پایان آن فراگرفته‌ام و هیچ آیه‌ای نمانده است مگر آنکه سخنان علما را دربارهٔ آن دنبال کرده‌ام و دانسته‌ام دربارهٔ آن چه گفته‌اند».
هنگامی که یکی از اشخاص به او گفت: «سلیمان الجمل ـ صاحب حاشیهٔ جمل بر تفسیر جلالین ـ چنین چیزی نگفته است» گفت: «به خداوند سوگند که من در کتاب خداوند از سلیمان الجمل آگاه‌ترم زیرا من مصحف را از اول تا پایان آن فراگرفته‌ام و هیچ آیه‌ای نمانده است مگر آنکه سخنان علما را دربارهٔ آن دنبال کرده‌ام و دانسته‌ام دربارهٔ آن چه گفته‌اند».
وی هزاران هزار از اشعار عرب و مثال‌های شعری را از بر داشت چنانکه بیشتر احادیث صحیحین و «الفیهٔ ابن مالک» و «مراقی السعود» و «الفیهٔ عراقی» و دیگر منظومه‌ها در سیرهٔ نبوی و غزوات و انساب و الفاظ متشابه قرآن و برخی از متون منظوم و منثور فقه را از حفظ داشت. عقیدهٔ وی:
وی هزاران هزار از اشعار عرب و مثال‌های شعری را از بر داشت چنانکه بیشتر احادیث صحیحین و «الفیهٔ ابن مالک» و «مراقی السعود» و «الفیهٔ عراقی» و دیگر منظومه‌ها در سیرهٔ نبوی و غزوات و انساب و الفاظ متشابه قرآن و برخی از متون منظوم و منثور فقه را از حفظ داشت. عقیدهٔ وی:
از جمله امور بارزی که توجه شنوندهٔ دروس شیخ را به خود جلب می‌کند شدت اهمیت و تقریر عقیدهٔ اهل سنت و جماعت در همهٔ ابواب اعتقاد ـ به ویژه اسماء و صفات ـ توسط ایشان است. وی با عباراتی واضح بر اساس قواعدی راسخ و با آوردن ادلهٔ فراوان نقلی و عقلی به تقریر اعتقاد [[اهل‌سنت]] می‌پردازد تا آن جا که شنونده گمان می‌کند ایشان جز در این باب علم، باب دیگری را به خوبی نمی‌داند. با وجود آنکه شیخ بسیار به تقریر این مسائل می‌پرداخت و بسیار برای آن اقامهٔ دلیل می‌نمود اما باز از تکرار آن در هر مناسبتی خسته نمی‌شد. مثلا می‌بینیم که ایشان دربارهٔ اصول سه گانه‌ای که اعتقاد صحیح در مسالهٔ اسماء و صفات به آن بستگی دارد در هشت جایگاه از دروس ایشان که به ما رسیده است سخن گفته است. هینطور دربارهٔ موضوع قانون‌گذاری و حُکم بغَیر ما أنزَلَ الله (حکم راندن بر غیر آنچه خداوند نازل نموده است) و همینطور در هنگام بیان اختصاص علم غیب برای خداوند متعال. کما اینکه رد بر قدریه را در هفت جایگاه در کتاب‌های وی می‌یابیم. همچنین در هنگام گزارش مناظرهٔ میان اسفراینی و قاضی عبدالجبار در مورد تقدیر و در شش موضع در هنگام تقریر عقیدهٔ استواء و همینطور گفتگوی میان مرد بدوی و عمرو بن عبید دربارهٔ تقدیر و دیگر موارد مربوط به عقیده که بسیار در دروس مبارک ایشان تکرار می‌شود.<br>
از جمله امور بارزی که توجه شنوندهٔ دروس شیخ را به خود جلب می‌کند شدت اهمیت و تقریر عقیدهٔ اهل سنت و جماعت در همهٔ ابواب اعتقاد ـ به ویژه اسماء و صفات ـ توسط ایشان است. وی با عباراتی واضح بر اساس قواعدی راسخ و با آوردن ادلهٔ فراوان نقلی و عقلی به تقریر اعتقاد [[اهل‌سنت]] می‌پردازد تا آن جا که شنونده گمان می‌کند ایشان جز در این باب علم، باب دیگری را به خوبی نمی‌داند. با وجود آنکه شیخ بسیار به تقریر این مسائل می‌پرداخت و بسیار برای آن اقامهٔ دلیل می‌نمود اما باز از تکرار آن در هر مناسبتی خسته نمی‌شد. مثلا می‌بینیم که ایشان دربارهٔ اصول سه گانه‌ای که اعتقاد صحیح در مسالهٔ اسماء و صفات به آن بستگی دارد در هشت جایگاه از دروس ایشان که به ما رسیده است سخن گفته است. هینطور دربارهٔ موضوع قانون‌گذاری و حُکم بغَیر ما أنزَلَ الله (حکم راندن بر غیر آنچه خداوند نازل نموده است) و همینطور در هنگام بیان اختصاص علم غیب برای خداوند متعال. کما اینکه رد بر قدریه را در هفت جایگاه در کتاب‌های وی می‌یابیم. همچنین در هنگام گزارش مناظرهٔ میان اسفراینی و قاضی عبدالجبار در مورد تقدیر و در شش موضع در هنگام تقریر عقیدهٔ استواء و همینطور گفتگوی میان مرد بدوی و عمرو بن عبید دربارهٔ تقدیر و دیگر موارد مربوط به عقیده که بسیار در دروس مبارک ایشان تکرار می‌شود.


بیان و تقریر مسائل اعتقاد تنها به دروس علمی ایشان که در مسجد نبوی شریف برگزار می‌کردند محدود نیست بلکه آن را در کتاب‌های ایشان به ویژه «أضواء البیان» نیز می‌یابیم. [۱]
بیان و تقریر مسائل اعتقاد تنها به دروس علمی ایشان که در مسجد نبوی شریف برگزار می‌کردند محدود نیست بلکه آن را در کتاب‌های ایشان به ویژه «أضواء البیان» نیز می‌یابیم. [۱]
چیرگی و توانایی شیخ تنها محدود به اعتقاد اهل سنت و جماعت نبود بلکه ایشان در شناخت مذاهب متکلمان و وجوه بُطلان آن نیز چیره بود و این به وضوح در آنچه در دروس و کتاب‌های خود تقریر نموده است، نمایان است. شنقیطی در هنگام تفسیر آیهٔ ۵۴ سورهٔ اعراف {إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ…} پس از تقریر اعتقاد صحیح در باب اسماء و صفات و بیان بطلان مذهب متکلمین در این مورد، می‌گوید:
چیرگی و توانایی شیخ تنها محدود به اعتقاد اهل سنت و جماعت نبود بلکه ایشان در شناخت مذاهب متکلمان و وجوه بُطلان آن نیز چیره بود و این به وضوح در آنچه در دروس و کتاب‌های خود تقریر نموده است، نمایان است. شنقیطی در هنگام تفسیر آیهٔ ۵۴ سورهٔ اعراف {إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ…} پس از تقریر اعتقاد صحیح در باب اسماء و صفات و بیان بطلان مذهب متکلمین در این مورد، می‌گوید:
«ما این را به شما می‌گوییم و مذهب سلف را در روشنای قرآن عظیم تقریر می‌کنیم، با وجود آنکه در علومی‌مانند کلام و منطق و آنچه هر طائفه به واسطهٔ آن برخی از صفات خداوند را نفی می‌کند پژوهشی بسیار داشته‌ایم و بر همهٔ ادله یا ترکیب آنها که به واسطهٔ آن برخی از صفات نفی شده است اطلاع داریم و می‌دانیم چگونه‌این بطلان آمده و از چه وجهی وارد شده است و نام دلیلی که آن را رد می‌کند چیست، اما بیان چنین مواردی شایستهٔ این مجلس علم نیست؛ زیرا این‌گونه مباحث را جز خواص مردم نمی‌شناسند. بنابراین پس از نگاهی طولانی در علم کلام و آنچه طوائف متکلمان به آن استدلال می‌کنند و ادله‌ای که هر گروه در رد دیگری بیان می‌کنند و قیاس‌های منطقی که به واسطهٔ آن برخی از صفات را نفی کرده‌اند و با شناختی که به وحی و همینطور علم کلام و پژوهش‌ها و مناظره‌ها داریم که چگونه‌این ادله را باطل می‌کند و اینکه اشتباه این طوائف از کجا آمده است، پس از همهٔ این‌ها به این نتیجه رسیدیم که سلامت و همهٔ خیر و نیکی در پیروی از نور این قرآن بزرگ و هدایت یافتن از این پیامبر بزرگوار است…»<br>
«ما این را به شما می‌گوییم و مذهب سلف را در روشنای قرآن عظیم تقریر می‌کنیم، با وجود آنکه در علومی‌مانند کلام و منطق و آنچه هر طائفه به واسطهٔ آن برخی از صفات خداوند را نفی می‌کند پژوهشی بسیار داشته‌ایم و بر همهٔ ادله یا ترکیب آنها که به واسطهٔ آن برخی از صفات نفی شده است اطلاع داریم و می‌دانیم چگونه‌این بطلان آمده و از چه وجهی وارد شده است و نام دلیلی که آن را رد می‌کند چیست، اما بیان چنین مواردی شایستهٔ این مجلس علم نیست؛ زیرا این‌گونه مباحث را جز خواص مردم نمی‌شناسند. بنابراین پس از نگاهی طولانی در علم کلام و آنچه طوائف متکلمان به آن استدلال می‌کنند و ادله‌ای که هر گروه در رد دیگری بیان می‌کنند و قیاس‌های منطقی که به واسطهٔ آن برخی از صفات را نفی کرده‌اند و با شناختی که به وحی و همینطور علم کلام و پژوهش‌ها و مناظره‌ها داریم که چگونه‌این ادله را باطل می‌کند و اینکه اشتباه این طوائف از کجا آمده است، پس از همهٔ این‌ها به این نتیجه رسیدیم که سلامت و همهٔ خیر و نیکی در پیروی از نور این قرآن بزرگ و هدایت یافتن از این پیامبر بزرگوار است…»


در پایان این مبحث باید یادآور شد که شیخ شنقیطی چنین رسوخ علمی در این باب را در اواخر زندگی خود حاصل ننموده است بلکه می‌توان آن را در برخی از نوشته‌های قدیمی وی، پیش از استقرار در سرزمین حرام نیز یافت، برای مثال ایشان در کتاب خود «رحلة الحج إلی بیت الله الحرام» (سفر حج به خانهٔ خدا) در پاسخ به سوالی که از وی دربارهٔ مذهب اهل سنت در صفات شده بود به همان روشی که در پایان زندگی خود مذهب سلف را تقریر می‌نمود، پاسخ می‌دهد.
در پایان این مبحث باید یادآور شد که شیخ شنقیطی چنین رسوخ علمی در این باب را در اواخر زندگی خود حاصل ننموده است بلکه می‌توان آن را در برخی از نوشته‌های قدیمی وی، پیش از استقرار در سرزمین حرام نیز یافت، برای مثال ایشان در کتاب خود «رحلة الحج إلی بیت الله الحرام» (سفر حج به خانهٔ خدا) در پاسخ به سوالی که از وی دربارهٔ مذهب اهل سنت در صفات شده بود به همان روشی که در پایان زندگی خود مذهب سلف را تقریر می‌نمود، پاسخ می‌دهد.
خط ۶۲: خط ۶۲:
== سفر به حج و ماندگاری در مدینهٔ نبوی و تاثیر آن بر ایشان از ناحیهٔ علمی ==
== سفر به حج و ماندگاری در مدینهٔ نبوی و تاثیر آن بر ایشان از ناحیهٔ علمی ==
شنقیطی در تاریخ هفتم جمادی الثانی سال ۱۳۶۷ هجری قمری به قصد حجِ خانهٔ خدا از راه زمینی عازم سرزمین حرام گردید. نیت وی این بود که پس از حج به سرزمین خود باز گردد. این سفر، سفری پربار از فوائد و مباحثات علمی با ارزشی بود که نشان‌دهندهٔ رسوخ علمی شیخ است و هر که سفرنامهٔ شیخ با نام «الرحلة إلی بیت الله الحرام» را بخواند به این حقیقت اقرار می‌کند.
شنقیطی در تاریخ هفتم جمادی الثانی سال ۱۳۶۷ هجری قمری به قصد حجِ خانهٔ خدا از راه زمینی عازم سرزمین حرام گردید. نیت وی این بود که پس از حج به سرزمین خود باز گردد. این سفر، سفری پربار از فوائد و مباحثات علمی با ارزشی بود که نشان‌دهندهٔ رسوخ علمی شیخ است و هر که سفرنامهٔ شیخ با نام «الرحلة إلی بیت الله الحرام» را بخواند به این حقیقت اقرار می‌کند.
پس از پایان مناسک حج ایشان به مدینه رفتند سپس قصد ماندگاری و استقرار در مدینه را نمودند. ایشان در‌این‌باره می‌گفت: «هیچ کاری بزرگتر از تفسیر کتاب خدا در مسجد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نیست».<br>
پس از پایان مناسک حج ایشان به مدینه رفتند سپس قصد ماندگاری و استقرار در مدینه را نمودند. ایشان در‌این‌باره می‌گفت: «هیچ کاری بزرگتر از تفسیر کتاب خدا در مسجد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نیست».


اقامت ایشان در شهر پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ تاثیر آشکاری در بالا رفتن اطلاع و گسترش دایرهٔ علمی وی داشت، زیرا در سرزمین خود ایشان (موریتانی) پژوهش و دراست وی تنها به فقه مالکی و لغت عرب و اصول و سیرت و تفسیر و منطق محدود بود و به سبب اکتفای مردم به مذهب امام مالک پژوهش در علم حدیث از اهمیت چندانی به مانند دیگر علوم برخوردار نبود.
اقامت ایشان در شهر پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ تاثیر آشکاری در بالا رفتن اطلاع و گسترش دایرهٔ علمی وی داشت، زیرا در سرزمین خود ایشان (موریتانی) پژوهش و دراست وی تنها به فقه مالکی و لغت عرب و اصول و سیرت و تفسیر و منطق محدود بود و به سبب اکتفای مردم به مذهب امام مالک پژوهش در علم حدیث از اهمیت چندانی به مانند دیگر علوم برخوردار نبود.
خط ۸۶: خط ۸۶:
شیخ می‌گفت: «آنچه باعث خوشحالی ماست این است که اگر دنیا مردار هم بود خداوند به اندازهٔ سد رمق آن را مباح ساخته است».
شیخ می‌گفت: «آنچه باعث خوشحالی ماست این است که اگر دنیا مردار هم بود خداوند به اندازهٔ سد رمق آن را مباح ساخته است».
وی فرزند خود را از جمع مال و حرص بر آن به این حجت که آن را در راه صدقه دادن و بنای مدارس صرف خواهد کرد، برحذر می‌داشت زیرا از نظر او «دنیا مانند آب شور است، و خداوند عزوجل جمع مال را برای صدقه دادن بر بنده‌اش واجب نساخته است زیرا واقعیت آن است که غالباً بنده اگر مال را جمع کند آن را به مردم نخواهد داد».
وی فرزند خود را از جمع مال و حرص بر آن به این حجت که آن را در راه صدقه دادن و بنای مدارس صرف خواهد کرد، برحذر می‌داشت زیرا از نظر او «دنیا مانند آب شور است، و خداوند عزوجل جمع مال را برای صدقه دادن بر بنده‌اش واجب نساخته است زیرا واقعیت آن است که غالباً بنده اگر مال را جمع کند آن را به مردم نخواهد داد».
شیخ می‌فرمود: «من تواناترین مردم به این هستم که ثروتمندترین آنان باشم، اما دنیا را ترک گفته‌ام چون می‌دانم اگر بنده‌ای آلودهٔ آن شد از آن نجات نخواهد یافت مگر آنکه خداوند او را حفظ کند». شنقیطی جز به اندازهٔ نیاز یک ماهش پولی نزد خود باقی نمی‌گذاشت و باقی‌ماندهٔ آن را میان طلاب نیازمند و ناتوانان و بیوه‌زنان خویشاوند توزیع می‌کرد و می‌گفت: «به خدا سوگند اگر قوت روزم را داشتم هیچ حقوقی از دانشگاه دریافت نمی‌کردم، اما مجبورم، چون پیر و ضعیفم و نمی‌توانم کار کنم». شنقیطی کتاب‌هایی را که تالیف می‌کرد نمی‌فروخت و در‌این‌باره می‌گفت: «علمی که برایش زحمت کشیده‌ام فروخته شود در حالی که هنوز زنده‌ام؟ چنین چیزی امکان ندارد، بلکه من علمش را می‌دهم و دیگری پولش را بدهد و [کتاب‌هایم] در میان مردم به رایگان توزیع شود. من می‌دانم که این کتاب‌ها ممکن است به دست کسانی برسد که مستحقش نباشند، اما همینطور به دست کسانی نیز خواهد رسید که نمی‌توانند آن را بخرند».<br>
شیخ می‌فرمود: «من تواناترین مردم به این هستم که ثروتمندترین آنان باشم، اما دنیا را ترک گفته‌ام چون می‌دانم اگر بنده‌ای آلودهٔ آن شد از آن نجات نخواهد یافت مگر آنکه خداوند او را حفظ کند». شنقیطی جز به اندازهٔ نیاز یک ماهش پولی نزد خود باقی نمی‌گذاشت و باقی‌ماندهٔ آن را میان طلاب نیازمند و ناتوانان و بیوه‌زنان خویشاوند توزیع می‌کرد و می‌گفت: «به خدا سوگند اگر قوت روزم را داشتم هیچ حقوقی از دانشگاه دریافت نمی‌کردم، اما مجبورم، چون پیر و ضعیفم و نمی‌توانم کار کنم». شنقیطی کتاب‌هایی را که تالیف می‌کرد نمی‌فروخت و در‌این‌باره می‌گفت: «علمی که برایش زحمت کشیده‌ام فروخته شود در حالی که هنوز زنده‌ام؟ چنین چیزی امکان ندارد، بلکه من علمش را می‌دهم و دیگری پولش را بدهد و [کتاب‌هایم] در میان مردم به رایگان توزیع شود. من می‌دانم که این کتاب‌ها ممکن است به دست کسانی برسد که مستحقش نباشند، اما همینطور به دست کسانی نیز خواهد رسید که نمی‌توانند آن را بخرند».


حتی شیخ به سبب دوری از دنیا ارزش اسکناس‌ها و تفاوت آنها را نمی‌دانست و می‌گفت: «من از سرزمینم آمدم در حالی که گنجی به همراه خود دارم که نزد کم‌تر کسی موجود است، و آن «قناعت» است و اگر در پی مناصب بودم خیلی خوب راه رسیدن به آن را می‌دانم، اما من دنیا را بر آخرت ترجیح نمی‌دهم و علم را برای اهداف دنیایی خرج نمی‌کنم».
حتی شیخ به سبب دوری از دنیا ارزش اسکناس‌ها و تفاوت آنها را نمی‌دانست و می‌گفت: «من از سرزمینم آمدم در حالی که گنجی به همراه خود دارم که نزد کم‌تر کسی موجود است، و آن «قناعت» است و اگر در پی مناصب بودم خیلی خوب راه رسیدن به آن را می‌دانم، اما من دنیا را بر آخرت ترجیح نمی‌دهم و علم را برای اهداف دنیایی خرج نمی‌کنم».
شیخ نسبت به رسیدگی به ظاهر خود بی‌اهمیت بود و گاه پیش می‌آمد که با دو کفش متفاوت، یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ سبز از خانه بیرون می‌رفت!
شیخ نسبت به رسیدگی به ظاهر خود بی‌اهمیت بود و گاه پیش می‌آمد که با دو کفش متفاوت، یکی به رنگ قرمز و دیگری به رنگ سبز از خانه بیرون می‌رفت!
شیخ محمد بن صالح عثیمین (ی‌گوید: «ما در دانشکدهٔ علمی ریاض درس می‌خواندیم؛ در کلاس درس نشسته بودیم که ناگهان شیخی وارد کلاس شد. تا او را دیدم با خود گفتم: این عربی بادیه‌نشین است و فکر نمی‌کنم علمی در چنته داشته باشد! لباسش کهنه است و آثار هیبت بر وی نیست و به ظاهر خود نمی‌رسد! و از چشم ما افتاد. به یاد شیخ عبدالرحمن السعدی افتادم و با خود گفتم: یعنی شیخ عبدالرحمن السعدی را بگذارم و روبروی این بدوی بنشینم؟! اما همینکه شنقیطی درسش را شروع کرد گوهرهایی از فوائد علمی از دریای بی‌ساحلش بر ما باریدن گرفتن؛ اینجا بود که دانستیم در برابر یکی از علمای بزرگ نشسته‌ایم، و از علم و برخورد و رفتار و زهد و ورع وی بهره‌ها بردیم».<br>
شیخ محمد بن صالح عثیمین (ی‌گوید: «ما در دانشکدهٔ علمی ریاض درس می‌خواندیم؛ در کلاس درس نشسته بودیم که ناگهان شیخی وارد کلاس شد. تا او را دیدم با خود گفتم: این عربی بادیه‌نشین است و فکر نمی‌کنم علمی در چنته داشته باشد! لباسش کهنه است و آثار هیبت بر وی نیست و به ظاهر خود نمی‌رسد! و از چشم ما افتاد. به یاد شیخ عبدالرحمن السعدی افتادم و با خود گفتم: یعنی شیخ عبدالرحمن السعدی را بگذارم و روبروی این بدوی بنشینم؟! اما همینکه شنقیطی درسش را شروع کرد گوهرهایی از فوائد علمی از دریای بی‌ساحلش بر ما باریدن گرفتن؛ اینجا بود که دانستیم در برابر یکی از علمای بزرگ نشسته‌ایم، و از علم و برخورد و رفتار و زهد و ورع وی بهره‌ها بردیم».


یک بار که برای تدریس به دانشکدهٔ قضاء به ریاض آمده بود و لباسی کهنه بر تن داشت یکی از دانش‌آموزانش در‌این‌باره با او سخن گفت و شیخ در پاسخ او گفت: «ای فلانی، قضیه، قضیهٔ لباس نیست، بلکه آن علمی است که در زیر این لباس است».
یک بار که برای تدریس به دانشکدهٔ قضاء به ریاض آمده بود و لباسی کهنه بر تن داشت یکی از دانش‌آموزانش در‌این‌باره با او سخن گفت و شیخ در پاسخ او گفت: «ای فلانی، قضیه، قضیهٔ لباس نیست، بلکه آن علمی است که در زیر این لباس است».
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
*«دفع إیهام الاضطراب عن آیات الکتاب» شیخ این کتاب را ظرف پانزده روز که مدت تعطیلات امتحانات بود در سال ۱۳۷۳ هجری قمری تالیف نمود.
*«دفع إیهام الاضطراب عن آیات الکتاب» شیخ این کتاب را ظرف پانزده روز که مدت تعطیلات امتحانات بود در سال ۱۳۷۳ هجری قمری تالیف نمود.
*«مذکرة أصول الفقه علی روضة الناظر» وی این کتاب را بر دانشجویان دانشکدهٔ شریعت که در سال ۱۳۷۴هجری قمری افتتاح شد در سال‌های آغازین تدریس در این دانشکده املا نمود. این کتاب تا سال ۱۳۹۱هجری قمری به چاپ نرسید.
*«مذکرة أصول الفقه علی روضة الناظر» وی این کتاب را بر دانشجویان دانشکدهٔ شریعت که در سال ۱۳۷۴هجری قمری افتتاح شد در سال‌های آغازین تدریس در این دانشکده املا نمود. این کتاب تا سال ۱۳۹۱هجری قمری به چاپ نرسید.
<br>


*«آداب البحث والمناظرة» که بخش نخست آن در تاریخ ۲۸/ ۳/ ۱۳۸۸و بخش دوم در تاریخ ۲۸/ ۳/ ۱۳۸۸هجری قمری به پایان رسید.
*«آداب البحث والمناظرة» که بخش نخست آن در تاریخ ۲۸/ ۳/ ۱۳۸۸و بخش دوم در تاریخ ۲۸/ ۳/ ۱۳۸۸هجری قمری به پایان رسید.
خط ۱۴۳: خط ۱۴۱:


=دوری ایشان از فتوا در اواخر حیات=
=دوری ایشان از فتوا در اواخر حیات=
در پایان زندگی، علامه شنقیطی به شدت از فتوا دوری می‌کرد مگر آنکه کسی وی را به پاسخ مجبور می‌ساخت، و اگر مجبور به پاسخ می‌شد، می‌گفت: «من چیزی بار گردن خود نمی‌کنم، علما چنین و چنان می‌گویند».<br>
در پایان زندگی، علامه شنقیطی به شدت از فتوا دوری می‌کرد مگر آنکه کسی وی را به پاسخ مجبور می‌ساخت، و اگر مجبور به پاسخ می‌شد، می‌گفت: «من چیزی بار گردن خود نمی‌کنم، علما چنین و چنان می‌گویند».


هنگامی که سبب این کار را از وی پرسیدند، گفت: «انسان تا هنگامی که مبتلا نشده است، در عافیت است، و سوال نوعی ابتلا است، زیرا تو داری از طرف خداوند سخنی می‌گویی ولی نمی‌دانی که آیا واقعا حکم خداوند را به درستی خواهی گفت یا خبر؟ بنابراین در هر موردی که نصی قطعی از کتاب خدا یا سنت پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ موجود نیست باید احتیاط کرد».
هنگامی که سبب این کار را از وی پرسیدند، گفت: «انسان تا هنگامی که مبتلا نشده است، در عافیت است، و سوال نوعی ابتلا است، زیرا تو داری از طرف خداوند سخنی می‌گویی ولی نمی‌دانی که آیا واقعا حکم خداوند را به درستی خواهی گفت یا خبر؟ بنابراین در هر موردی که نصی قطعی از کتاب خدا یا سنت پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ موجود نیست باید احتیاط کرد».
خط ۱۴۹: خط ۱۴۷:


== بازگشت وی به حق در صورت آشکار شدن آن برای ایشان ==
== بازگشت وی به حق در صورت آشکار شدن آن برای ایشان ==
شیخ (رحمه الله) از کسانی نبود که از اعلان بازگشت به حق در صورت آشکار شدن آن، بدشان می‌آید، حتی اگر آن سخنی که از آن برگشته بود منتشر شده بود و برای سالیان طولانی به دفاع از آن پرداخته بود. این مورد را می‌توان به وضوح هنگام سخن ایشان دربارهٔ آیه پنجم سورهٔ توبه دربارهٔ نبرد در ماه‌های حرام یافت، آنجا که می‌گوید: «نظر ما بر این ـ یعنی نسخ تحریم نبرد در ماه‌ها حرام ـ بود و زمان بسیاری از این قول دفاع می‌کردیم و درست بودن آن را تقریر می‌نمودیم. اما پس از آن بر ما چنین آشکار گردید که قول صحیح‌تر و نزدیک‌ترین آنان به صواب، این است که تحریم ماه‌های حرام همچنان باقی است و نسخ نشده است».<br>
شیخ (رحمه الله) از کسانی نبود که از اعلان بازگشت به حق در صورت آشکار شدن آن، بدشان می‌آید، حتی اگر آن سخنی که از آن برگشته بود منتشر شده بود و برای سالیان طولانی به دفاع از آن پرداخته بود. این مورد را می‌توان به وضوح هنگام سخن ایشان دربارهٔ آیه پنجم سورهٔ توبه دربارهٔ نبرد در ماه‌های حرام یافت، آنجا که می‌گوید: «نظر ما بر این ـ یعنی نسخ تحریم نبرد در ماه‌ها حرام ـ بود و زمان بسیاری از این قول دفاع می‌کردیم و درست بودن آن را تقریر می‌نمودیم. اما پس از آن بر ما چنین آشکار گردید که قول صحیح‌تر و نزدیک‌ترین آنان به صواب، این است که تحریم ماه‌های حرام همچنان باقی است و نسخ نشده است».


و هنگام تفسیر آیهٔ ۳۴همین سوره می‌گوید: «دیروز گفتیم که آنچه برای ما آشکار است و از آن دفاع می‌کنیم این است که تحریم ماه‌های حرام نسخ شده است، اما آنچه پس از آن بر ما آشکار شد و اکنون به طور قطع بر آن هستیم، این است که تحریم آن تاکنون باقی است…»
و هنگام تفسیر آیهٔ ۳۴همین سوره می‌گوید: «دیروز گفتیم که آنچه برای ما آشکار است و از آن دفاع می‌کنیم این است که تحریم ماه‌های حرام نسخ شده است، اما آنچه پس از آن بر ما آشکار شد و اکنون به طور قطع بر آن هستیم، این است که تحریم آن تاکنون باقی است…»
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۱۲۶

ویرایش