۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بلند مرتبه' به 'بلندمرتبه') |
جز (جایگزینی متن - '[[علی بن موسی بن جعفر' به '[[علی بن موسی (رضا)') |
||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
[[پرونده:کتاب تفسیر الله.png|جایگزین=|بندانگشتی|کتاب تفسیر کتابالله، از مکتوبات مذهبی زیدیان طبرستان.]] | [[پرونده:کتاب تفسیر الله.png|جایگزین=|بندانگشتی|کتاب تفسیر کتابالله، از مکتوبات مذهبی زیدیان طبرستان.]] | ||
طبرستان جزء آخرین مناطقی بود که در قلمرو مسلمانان درآمد و حدود ۱۵۰ سال پس از ظهور اسلام، جزئی از خلافت شد. تا نیمهٔ قرن دوم هجری اسپهبدان مستقل طبرستان همچنان به دین مزدیسنا باورمند بوده و سکههایشان را به خط پهلوی ضرب میکردند<ref>میرسعید نیکزاد (۱۳۷۰). در قلمرو مازندران. ج. یک. ص. ۱۱۸–۱۲۰</ref>. با فتح طبرستان به دست عاملان خلافت، در حالی که تا سالها جنگ و شورش در منطقه ادامه داشت، تدریجاً اسلام در منطقه پیروانی یافت. ابتدا مسلمانان طبرستان (به خصوص در مناطق جلگهای) به مذهب مالکی درآمدند و محمد بن جریر طبری از جمله مسلمانان این دوره است که در آمل رشد کرده و در همین شهر مقدمات علمیش را آموخت<ref>میرسعید نیکزاد (۱۳۷۰). در قلمرو مازندران. ج. یک. ص. ۱۱۸–۱۲۰</ref>.این در حالی بود که در سال ۱۶۸ هجری شورش طبرستان رخ داد و اسپهبدان طبرستان متحده شده و تمامی اعراب مسلمان را قتلعام کردند. این شورش تا زمان به خلافت رسیدن هارونالرشید ادامه داشت <ref>مفرد، محمدعلی (۱۳۸۶). ظهور و سقوط آلزیار. تهران. ص. ۵۲–۵۳</ref>. در زمان [[هارون الرشید]] یکی از پیروان [[زیدیه]] (شاخهای از [[شیعه]] که به قیام علیه حکومت خلیفه شهیر بودند) که از معرکه فخ گریخته بود، به نام یحیی بن عبدالله، به دیلم رفته و با کمک اسپهبد جستانیان، در ۱۷۵ هجری، شورش نمود ولی سرکوب شد. یحیی نتوانست اهالی را به آیین زیدی درآورد و دیلمیان زرتشتی باقی مانده بودند. پس از آن در دورهٔ مأمون، با توجه به ولایتعهدی [[علی بن موسی | طبرستان جزء آخرین مناطقی بود که در قلمرو مسلمانان درآمد و حدود ۱۵۰ سال پس از ظهور اسلام، جزئی از خلافت شد. تا نیمهٔ قرن دوم هجری اسپهبدان مستقل طبرستان همچنان به دین مزدیسنا باورمند بوده و سکههایشان را به خط پهلوی ضرب میکردند<ref>میرسعید نیکزاد (۱۳۷۰). در قلمرو مازندران. ج. یک. ص. ۱۱۸–۱۲۰</ref>. با فتح طبرستان به دست عاملان خلافت، در حالی که تا سالها جنگ و شورش در منطقه ادامه داشت، تدریجاً اسلام در منطقه پیروانی یافت. ابتدا مسلمانان طبرستان (به خصوص در مناطق جلگهای) به مذهب مالکی درآمدند و محمد بن جریر طبری از جمله مسلمانان این دوره است که در آمل رشد کرده و در همین شهر مقدمات علمیش را آموخت<ref>میرسعید نیکزاد (۱۳۷۰). در قلمرو مازندران. ج. یک. ص. ۱۱۸–۱۲۰</ref>.این در حالی بود که در سال ۱۶۸ هجری شورش طبرستان رخ داد و اسپهبدان طبرستان متحده شده و تمامی اعراب مسلمان را قتلعام کردند. این شورش تا زمان به خلافت رسیدن هارونالرشید ادامه داشت <ref>مفرد، محمدعلی (۱۳۸۶). ظهور و سقوط آلزیار. تهران. ص. ۵۲–۵۳</ref>. در زمان [[هارون الرشید]] یکی از پیروان [[زیدیه]] (شاخهای از [[شیعه]] که به قیام علیه حکومت خلیفه شهیر بودند) که از معرکه فخ گریخته بود، به نام یحیی بن عبدالله، به دیلم رفته و با کمک اسپهبد جستانیان، در ۱۷۵ هجری، شورش نمود ولی سرکوب شد. یحیی نتوانست اهالی را به آیین زیدی درآورد و دیلمیان زرتشتی باقی مانده بودند. پس از آن در دورهٔ مأمون، با توجه به ولایتعهدی [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا]]، عدهای از [[علویان]] در فلات ایران پخش شدند و در زمان متوکل این علویان مورد خشم خلافت قرار گرفتند. با مرگ [[متوکل]] قیامهای پیاپی علویان زیدی آغاز شد. یحیی بن عمر که در [[کوفه]] قیام کردهبود، فعالیتهایی هر چند غیرمستقیم، در گیلان داشت و یاران او پس از سرکوب قیامش، به طبرستان، ری و دیلم پناهنده شدند. در سال ۲۵۰ هجری، داعی کبیر به دعوت مردم کلار و پادوسپانیان توانست حکومت علویان طبرستان را تأسیس کند و با شکست دادن نایبان طاهریان در منطقه، تبدیل به تهدیدی جدی برای دستگاه خلافت شود. با توجه به تبلیغات وسیع این حکومت، اهالی طبرستان و دیلم رفته رفته به آیین زیدی گرویدند<ref>نبیالله باقریزاد گنجی (۱۳۹۳). «علل و زمینههای مهاجرت علویان به تبرستان». مجموعه مقالات همایش بینالمللی تاریخ مازندران. ساری: هاوژین. صص. ۱۱۵–۱۲۸</ref>. همچنین با روی کار آمدن علویان، گسترش تسنن و مذهب مالکی، که توسط عباسیان و طاهریان ترویج میشد، متوقف گردید و آیین جدید همهگیر شد<ref>یوسف اسماعیلی (۱۳۸۷). سیری در تاریخ شیعه مازندران. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. ص. ۵۹</ref>. از سوی دیگر، علویان بسیاری نیز از سرتاسر [[حجاز]]، [[عراق]] و [[شام]] به این منطقه میگریختند تا با حکومت زیدی طبرستان همراه شوند. با روی کار آمدن ناصر کبیر پذیرش مذهب جدید شدت گرفت و او به عنوان یکی از امامان شیعه زیدی، توانست عدهٔ زیادی را در غرب طبرستان و گیلان، مسلمان نماید<ref>نبیالله باقریزاد گنجی (۱۳۹۳). «علل و زمینههای مهاجرت علویان به تبرستان». مجموعه مقالات همایش بینالمللی تاریخ مازندران. ساری: هاوژین. صص. ۱۱۵–۱۲۸</ref>. گرچه بیانیهٔ رسمیت تشیع در زمان داعی کبیر در دشتهای طبرستان ابلاغ گشت و جلگهنشینان طبرستان به این مذهب درآمدند ولی در کوهها حتی تا دو قرن بعد، هنوز نشانههایی از ادیان باستانی مردم وجود دارد<ref>اسلامی، حسین (۱۳۹۰). مازندران در تاریخ. ج. یک. ساری: شلفین. ص. ۲۷۴–۲۷۵</ref>. | ||
[[اسماعیلیه]] شاخهای از شیعه است که از نیمهٔ دوم قرن دوم هجری گسترش یافت. نخستین داعی اسماعیلی ابوحاتم رازی بود که در زمان اسفار شیرویه و مرداویج به طبرستان آمد. مرداویج در ابتدا دعوت ابوحاتم را پذیرفت تا بتواند حمایت خلافت [[فاطمیان]] در [[مصر]] را جذب کند و اینگونه با خلافت عباسی مقابله نماید ولی پس از مدت کوتاهی از ابوحاتم جدا شد. دیگر داعیان اسماعیلی که به طبرستان آمدند، ناصر خسرو قبادیانی در قرن پنجم و رئیسمظفر طوسی در قرن ششم بودند. اما با آمدن حسن صباح به دیلمان و ایجاد قلعه الموت در ۴۷۷ هجری، این مذهب به شکلی دیگری وارد منطقه شد و اسماعیلیها برای تبلیغ و ترویج عقاید خود پیوسته با اسپهبدان و استنداران طبرستان وارد جنگ میشدند. تا زمان سقوط الموت در ۶۵۴ هجری، این مذهب پیروانی پراکنده در طبرستان پیدا کرده بود، که بیشتر در محدودهٔ غرب طبرستان و رویان حضور داشتند؛ ولی با روی کار آمدن ایلخانان، عرصه بر آنان تنگ شد و دیگر نشانی از ایشان باقی نماند<ref>یوسف اسماعیلی (۱۳۸۷). سیری در تاریخ شیعه مازندران. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. ص. ۶۹–۷۲</ref>. | [[اسماعیلیه]] شاخهای از شیعه است که از نیمهٔ دوم قرن دوم هجری گسترش یافت. نخستین داعی اسماعیلی ابوحاتم رازی بود که در زمان اسفار شیرویه و مرداویج به طبرستان آمد. مرداویج در ابتدا دعوت ابوحاتم را پذیرفت تا بتواند حمایت خلافت [[فاطمیان]] در [[مصر]] را جذب کند و اینگونه با خلافت عباسی مقابله نماید ولی پس از مدت کوتاهی از ابوحاتم جدا شد. دیگر داعیان اسماعیلی که به طبرستان آمدند، ناصر خسرو قبادیانی در قرن پنجم و رئیسمظفر طوسی در قرن ششم بودند. اما با آمدن حسن صباح به دیلمان و ایجاد قلعه الموت در ۴۷۷ هجری، این مذهب به شکلی دیگری وارد منطقه شد و اسماعیلیها برای تبلیغ و ترویج عقاید خود پیوسته با اسپهبدان و استنداران طبرستان وارد جنگ میشدند. تا زمان سقوط الموت در ۶۵۴ هجری، این مذهب پیروانی پراکنده در طبرستان پیدا کرده بود، که بیشتر در محدودهٔ غرب طبرستان و رویان حضور داشتند؛ ولی با روی کار آمدن ایلخانان، عرصه بر آنان تنگ شد و دیگر نشانی از ایشان باقی نماند<ref>یوسف اسماعیلی (۱۳۸۷). سیری در تاریخ شیعه مازندران. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. ص. ۶۹–۷۲</ref>. |