۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[موسی بن جعفر' به '[[موسی بن جعفر (کاظم)') |
جز (جایگزینی متن - '[[امام جعفر صادق' به '[[جعفر بن محمد (صادق)') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
گاهی این دو واژه، به [[ممکن الوجود]] دارای عقل(انسان) نسبت داده میشود. که حکمت در انسان، شناخت موجودات و انجام دادن کارهای خیر و پسندیده است<ref> مفردات راغب، ماده «حکم»</ref>. به تعبیر دیگر؛ معرفت ارزشها و معیارهایی که انسان به وسیله آن بتواند، حق را بشناسد و [[باطل]] را در هر لباسی تشخیص دهد، حکمت است و این همان است که بعضی از [[فلاسفه]] به «کمال قوه نظریه» تعبیر کردهاند<ref>تفسیر نمونه، ج 15، ص 399</ref>. | گاهی این دو واژه، به [[ممکن الوجود]] دارای عقل(انسان) نسبت داده میشود. که حکمت در انسان، شناخت موجودات و انجام دادن کارهای خیر و پسندیده است<ref> مفردات راغب، ماده «حکم»</ref>. به تعبیر دیگر؛ معرفت ارزشها و معیارهایی که انسان به وسیله آن بتواند، حق را بشناسد و [[باطل]] را در هر لباسی تشخیص دهد، حکمت است و این همان است که بعضی از [[فلاسفه]] به «کمال قوه نظریه» تعبیر کردهاند<ref>تفسیر نمونه، ج 15، ص 399</ref>. | ||
پس حکیم کسی است که اهل معرفت و دارای فهم عمیق و عقل سلیم است، که [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی بن جعفر(علیه السلام)]] به [[هشام بن حکم]] فرمود: «مراد از حکمت، فهم و عقل است<ref>همان، ج 17، ص 37</ref>». در نتیجه، «حکمت» یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که متوقف به علم است که حقیقت آن، مال خدا است، بلکه چنانکه [[ | پس حکیم کسی است که اهل معرفت و دارای فهم عمیق و عقل سلیم است، که [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی بن جعفر(علیه السلام)]] به [[هشام بن حکم]] فرمود: «مراد از حکمت، فهم و عقل است<ref>همان، ج 17، ص 37</ref>». در نتیجه، «حکمت» یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که متوقف به علم است که حقیقت آن، مال خدا است، بلکه چنانکه [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیه السلام)]] فرمود: «خداوند، خود علم است که جهل در آن راه ندارد<ref>عاملی، شیخ حر، الفصول المهمة فی اصول الائمة، محقق، مصحح، قائنی، محمد بن محمد حسین، ج 1، ص 228، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(علیه السلام)، چاپ اول، 1418ق</ref>»، همان حقیقتی که لقمان از ناحیه خدا دریافت نموده بود<ref>لقمان، 12</ref>. | ||
جمعی از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و تفکر، ایجاد علم و دانش نمیکند، بلکه روح انسانی را برای پذیرش معقولات آماده میسازد و هنگامی که روح انسانی آماده پذیرش شد، فیض علم از خالق متعال بر روح انسان پاشیده میشود<ref>تفسیر نمونه، ج 16، ص 349</ref>. آنگاه در مرحله عمل، حالت و خصیصه درک و تشخیص برای انسان حاصل میگردد. پس به عبارتی، عمل انسان علت است بر آمادهسازی روح جهت پذیرش علم و پذیرش علم، مقدمه و علت ایجاد حالت روحی انسان است برای تشخیص حق از باطل، و درک موانع و مفاسد. | جمعی از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و تفکر، ایجاد علم و دانش نمیکند، بلکه روح انسانی را برای پذیرش معقولات آماده میسازد و هنگامی که روح انسانی آماده پذیرش شد، فیض علم از خالق متعال بر روح انسان پاشیده میشود<ref>تفسیر نمونه، ج 16، ص 349</ref>. آنگاه در مرحله عمل، حالت و خصیصه درک و تشخیص برای انسان حاصل میگردد. پس به عبارتی، عمل انسان علت است بر آمادهسازی روح جهت پذیرش علم و پذیرش علم، مقدمه و علت ایجاد حالت روحی انسان است برای تشخیص حق از باطل، و درک موانع و مفاسد. |