۸۸٬۰۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '[[محمد بن عبدالله (خاتم الأنبیاء)' به '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
در آن لیله مبارکه قبل از آنکه بهحضور باهرُالنور امام- علیهالسلام- مشرف شوم مرا به مسجدی بردند که در آن مزار حبیبی از احبّاءاللّه بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است، من از روی عشق و علاقه مفرطی که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم. | در آن لیله مبارکه قبل از آنکه بهحضور باهرُالنور امام- علیهالسلام- مشرف شوم مرا به مسجدی بردند که در آن مزار حبیبی از احبّاءاللّه بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است، من از روی عشق و علاقه مفرطی که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم. | ||
سپس به پیشگاه والای امام هشتم سلطان دین رضا -روحی لتربته الفداء، و خاک درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم بدون اینکه سخنی بگویم امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگی مرا برای تحصیل آب حیات علم میدانست فرمود نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روی امام گشودم دیدم با دهانش آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و بمن اشارت فرمود که بنوش، امام خم شد و من زبانم را درآوردم و با تمام حرص و ولع که خواستم لبهای امام را بخورم، از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیر المؤمنین علی -علیهالسلام- فرمود: [[محمد بن عبدالله (خاتم | سپس به پیشگاه والای امام هشتم سلطان دین رضا -روحی لتربته الفداء، و خاک درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم بدون اینکه سخنی بگویم امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگی مرا برای تحصیل آب حیات علم میدانست فرمود نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روی امام گشودم دیدم با دهانش آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و بمن اشارت فرمود که بنوش، امام خم شد و من زبانم را درآوردم و با تمام حرص و ولع که خواستم لبهای امام را بخورم، از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیر المؤمنین علی -علیهالسلام- فرمود: [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)]] آب دهانش را به لبش آورد و من آنرا بخوردم که هزار در علم و از هر دری هزار در دیگری به روی من گشوده شد. | ||
پس از آن امام- علیهالسلام- طی الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیداری من بهتر بود بدر آمدم، به آن نوید سحرگاهی امیدوارم که روزی بگفتار حافظ شیرین سخن بترنّم آیم که: | پس از آن امام- علیهالسلام- طی الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیداری من بهتر بود بدر آمدم، به آن نوید سحرگاهی امیدوارم که روزی بگفتار حافظ شیرین سخن بترنّم آیم که: |