confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
ادوار تاریخی فقه اهل سنّت | == ادوار تاریخی فقه اهل سنّت == | ||
قبلا [[دورههای فقه شیعه]] را معرفی و تبیین نمودیم، بنا داریم در همان قالب دوره های فقه اهل سنت را هم معرفی نماییم: | |||
== ادوار فقه اسلامى == | == ادوار فقه اسلامى == | ||
هر علمى براى خود سلسله مقدّماتى دارد که عبارت است از: تعریف، موضوع، مسائل و غایت آن علم. بحث دیگرى نیز درباره هر علمى انجام مى گیرد که عبارت است از تاریخ آن علم. | هر علمى براى خود سلسله مقدّماتى دارد که عبارت است از: تعریف، موضوع، مسائل و غایت آن علم. بحث دیگرى نیز درباره هر علمى انجام مى گیرد که عبارت است از تاریخ آن علم. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
این دوره پس از رحلت رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) آغاز و تا اوایل قرن دوم ادامه مى یابد. پس از ارتحال رسول خدا(صلى الله علیه وآله) جمعى از مسلمانان براى یافتن احکام شرعى سراغ صحابه مى رفتند و از آنان فتوا مى گرفتند. | این دوره پس از رحلت رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) آغاز و تا اوایل قرن دوم ادامه مى یابد. پس از ارتحال رسول خدا(صلى الله علیه وآله) جمعى از مسلمانان براى یافتن احکام شرعى سراغ صحابه مى رفتند و از آنان فتوا مى گرفتند. | ||
ابن حزم اندلسى (م 456) در کتاب الإحکام فی اُصول الأحکام نام صحابه را به ترتیب نقل کثرت فتوا از آنان، آورده است<ref>الإحکام فى اصول الاحکام، آمدى، سیف الدین على بن ابى على، ج 5، ص 87 و 88.</ref> | ابن حزم اندلسى (م 456) در کتاب الإحکام فی اُصول الأحکام نام صحابه را به ترتیب نقل کثرت فتوا از آنان، آورده است<ref>الإحکام فى اصول الاحکام، آمدى، سیف الدین على بن ابى على، ج 5، ص 87 و 88.</ref> | ||
در این میان على بن ابى طالب که مرجع مردم در تشخیص احکام شرعى بود، از فوق العادگى و امتیاز ویژه اى برخوردار بود. ابن عبّاس مى گوید: «إذَا حَدَّثَنَا ثِقَةٍ عَنْ عَلِیِّ بِفُتْیَا لاَ نَعْدُوهَا» طبقات الکبرى، همان، ج 2، ص 338. ؛ (اگر شخص موثّقى از على(علیه السلام) براى ما فتوایى را نقل مى کرد، هرگز از آن نمى گذشتیم). از «عایشه» به طور متواتر نقل شده است که مى گفت: «إنّ علیّاً أعلم الناس بالسّنّة» <ref>الاستیعاب، القرطبى، یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر، ج 3، ص 206؛</ref> (داناترین مردم به سنّت رسول خدا، على است). | در این میان على بن ابى طالب که مرجع مردم در تشخیص احکام شرعى بود، از فوق العادگى و امتیاز ویژه اى برخوردار بود. ابن عبّاس مى گوید: «إذَا حَدَّثَنَا ثِقَةٍ عَنْ عَلِیِّ بِفُتْیَا لاَ نَعْدُوهَا» <ref>طبقات الکبرى، همان، ج 2، ص 338.</ref> ؛ (اگر شخص موثّقى از على(علیه السلام) براى ما فتوایى را نقل مى کرد، هرگز از آن نمى گذشتیم). از «عایشه» به طور متواتر نقل شده است که مى گفت: «إنّ علیّاً أعلم الناس بالسّنّة» <ref>الاستیعاب، القرطبى، یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر، ج 3، ص 206؛</ref> (داناترین مردم به سنّت رسول خدا، على است). | ||
همچنین از «عمر» نقل شده است که مى گفت: «أقضانا علیّ<ref>صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله، محمّد بن اسماعیل، ج 5، ص 149؛ طبقات الکبرى، همان، ج 2، ص 339؛ الاستیعاب، همان، ج 3، ص 205؛ تاریخ دمشق ابن عساکر، أبو القاسم على بن الحسن، ج 3، ص 28.»</ref> ؛ (داناترین ما در امر قضاوت على است). | همچنین از «عمر» نقل شده است که مى گفت: «أقضانا علیّ<ref>صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله، محمّد بن اسماعیل، ج 5، ص 149؛ طبقات الکبرى، همان، ج 2، ص 339؛ الاستیعاب، همان، ج 3، ص 205؛ تاریخ دمشق ابن عساکر، أبو القاسم على بن الحسن، ج 3، ص 28.»</ref> ؛ (داناترین ما در امر قضاوت على است). | ||
نویسنده کتاب استیعاب به سندش از مغیره نقل مى کند که مى گفت: «لیس أحدٌ منهم أقوى قوْلا فی الفرائض من علیٍّ» <ref>الاستیعاب، همان، ج 3، ص 207.</ref> ؛ (در میان صحابه در ارتباط با مسأله میراث، کسى استوارتر از على سخن نمى گفت). | نویسنده کتاب استیعاب به سندش از مغیره نقل مى کند که مى گفت: «لیس أحدٌ منهم أقوى قوْلا فی الفرائض من علیٍّ» <ref>الاستیعاب، همان، ج 3، ص 207.</ref> ؛ (در میان صحابه در ارتباط با مسأله میراث، کسى استوارتر از على سخن نمى گفت). | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
در میان تابعین (کسانى که محضر رسول خدا را درک نکردند؛ ولى از صحابه آن حضرت بهره علمى گرفتند) نیز، گروهى به فتوا دادن شهرت دارند. | در میان تابعین (کسانى که محضر رسول خدا را درک نکردند؛ ولى از صحابه آن حضرت بهره علمى گرفتند) نیز، گروهى به فتوا دادن شهرت دارند. | ||
ابن حزم اندلسى در کتاب الإحکام و ابن واضح (یعقوبى، م 284) در تاریخ خود، نام کسانى را که پس از صحابه از آنان اخذ فتوا مى شد نقل کرده اند؛ البتّه ابن حزم آنان را براساس شهرهایى که سکونت داشتند، ذکر مى کند؛ مانند صاحبان فتوا در مکّه، مدینه، بصره، کوفه، شام و... ولى ابن واضح آنان را بر حسب ایّام خلافت خلفا نام مى برد، مانند فقهاى ایّام خلافت عثمان، فقهاى ایّام خلافت معاویه تا فقهاى ایّام خلافت محمّد امین از خلفاى بنى عبّاس. <ref>ر.ک: الإحکام فى اصول الأحکام، همان، ج 5؛ تاریخ یعقوبى، ابن واضح احمد بن ابى یعقوب، ج 2.</ref> | ابن حزم اندلسى در کتاب الإحکام و ابن واضح (یعقوبى، م 284) در تاریخ خود، نام کسانى را که پس از صحابه از آنان اخذ فتوا مى شد نقل کرده اند؛ البتّه ابن حزم آنان را براساس شهرهایى که سکونت داشتند، ذکر مى کند؛ مانند صاحبان فتوا در مکّه، مدینه، بصره، کوفه، شام و... ولى ابن واضح آنان را بر حسب ایّام خلافت خلفا نام مى برد، مانند فقهاى ایّام خلافت عثمان، فقهاى ایّام خلافت معاویه تا فقهاى ایّام خلافت محمّد امین از خلفاى بنى عبّاس. <ref>ر.ک: الإحکام فى اصول الأحکام، همان، ج 5؛ تاریخ یعقوبى، ابن واضح احمد بن ابى یعقوب، ج 2.</ref> | ||
# سعید بن مسیّب (م 94) ؛ وى از فقها و پیش تازان مدرسه حدیث است و «ابن حَجَر» (م 852) درباره وى نقل مى کند: «او داناترین مردم به امر حلال و حرام، اعلم اهل مدینه و بزرگ تابعین است و در میان تابعین کسى از وى عالم تر نبود». <ref>تهذیب التهذیب، عسقلانى، احمد بن على بن حجر، ج 4، ص 76.</ref> مطابق نقل «یعقوبى» وى از فقهاى عصر عبدالملک مروان و ولید بن عبدالملک بود. <ref>تاریخ یعقوبى، همان، ج 2، ص 282 و 292 .</ref> | # [[سعید بن مسیّب]] (م 94) ؛ وى از فقها و پیش تازان مدرسه حدیث است و «ابن حَجَر» (م 852) درباره وى نقل مى کند: «او داناترین مردم به امر حلال و حرام، اعلم اهل مدینه و بزرگ تابعین است و در میان تابعین کسى از وى عالم تر نبود». <ref>تهذیب التهذیب، عسقلانى، احمد بن على بن حجر، ج 4، ص 76.</ref> مطابق نقل «یعقوبى» وى از فقهاى عصر عبدالملک مروان و ولید بن عبدالملک بود. <ref>تاریخ یعقوبى، همان، ج 2، ص 282 و 292 .</ref> | ||
# سعید بن جبیر (م 95) ، وی از شاگردان مدرسه کوفه به شمار مى آید و گروهى از دانشمندان به فقه و دانش وى گواهى داده اند. وقتى مردم کوفه از ابن عبّاس مسائل دینى خویش را مى پرسیدند، وى مى گفت: آیا سعید بن جبیر میان شما نیست؟ <ref>تهذیب التّهذیب، همان، ج 4، ص 11.</ref>مورّخ معروف «یعقوبى» او را از فقهایى مى داند که در عصر ولید بن عبدالملک براى مردم فتوا مى دادند <ref>تاریخ یعقوبى، همان، ج 2، ص 292.</ref> ابن حجر درباره او مى گوید: «وى فقیه مورد اعتماد بود <ref>تهذیب التّهذیب، همان، ج 1، ص 349.»</ref> و سرانجام به جرم محبّت به على و فرزندانش(علیهم السلام) به دست حجّاج بن یوسف ثقفى به شهادت رسید. <ref>ر.ک: بحارالانوار، مجلسى محمّدباقر، ج 46، ص136؛ اعیان الشّیعه، سیّدمحسن امین، ج 7، ص 236.</ref> | # [[سعید بن جبیر]] (م 95) ، وی از شاگردان مدرسه کوفه به شمار مى آید و گروهى از دانشمندان به فقه و دانش وى گواهى داده اند. وقتى مردم کوفه از ابن عبّاس مسائل دینى خویش را مى پرسیدند، وى مى گفت: آیا سعید بن جبیر میان شما نیست؟ <ref>تهذیب التّهذیب، همان، ج 4، ص 11.</ref>مورّخ معروف «یعقوبى» او را از فقهایى مى داند که در عصر ولید بن عبدالملک براى مردم فتوا مى دادند <ref>تاریخ یعقوبى، همان، ج 2، ص 292.</ref> ابن حجر درباره او مى گوید: «وى فقیه مورد اعتماد بود <ref>تهذیب التّهذیب، همان، ج 1، ص 349.»</ref> و سرانجام به جرم محبّت به على و فرزندانش(علیهم السلام) به دست حجّاج بن یوسف ثقفى به شهادت رسید. <ref>ر.ک: بحارالانوار، مجلسى محمّدباقر، ج 46، ص136؛ اعیان الشّیعه، سیّدمحسن امین، ج 7، ص 236.</ref> | ||
# ابراهیم بن یزید بن قیس نخعى (م 96) ، وى داراى مذهب خاصّ فقهى بود. او بنیانگذار مدرسه رأى و قیاس و استاد حمّاد بن ابى سلیمان (م 120) است، که حمّاد نیز استاد ابوحنیفه (م 150) مؤسّس مذهب حنفى است. <ref>ر.ک: الاعلام همان، ج 1، ص ؛ تاریخ الفقه الاسلامى، بدران ابوالعینین بدران، ص 78 ؛ الفقه الاسلامى و أدلّته، وهبه الزحیلى، ج 1، ص 42.</ref> | # [[ابراهیم بن یزید بن قیس نخعى]] (م 96) ، وى داراى مذهب خاصّ فقهى بود. او بنیانگذار مدرسه رأى و قیاس و استاد حمّاد بن ابى سلیمان (م 120) است، که حمّاد نیز استاد [[ابوحنیفه]] (م 150) مؤسّس مذهب حنفى است. <ref>ر.ک: الاعلام همان، ج 1، ص ؛ تاریخ الفقه الاسلامى، بدران ابوالعینین بدران، ص 78 ؛ الفقه الاسلامى و أدلّته، وهبه الزحیلى، ج 1، ص 42.</ref> | ||
او معتقد بود که احکام شرعیّه براى خود فلسفه و علّتى دارد و فقیه باید آن را بفهمد تا احکام شرعیه را بر محور آنها قرار دهد؛ برخلاف مذهب داوود ظاهرى (م 270) و سعید بن مسیّب، که معتقد بودند فقط باید به ظاهر کتاب و سنّت عمل کرد و نباید به سراغ علل احکام و قیاس رفت و پس از آن باید به اجماع صحابه یا اجماع علما عمل کرد. | او معتقد بود که احکام شرعیّه براى خود فلسفه و علّتى دارد و فقیه باید آن را بفهمد تا احکام شرعیه را بر محور آنها قرار دهد؛ برخلاف مذهب [[داوود ظاهرى]] (م 270) و سعید بن مسیّب، که معتقد بودند فقط باید به ظاهر کتاب و سنّت عمل کرد و نباید به سراغ علل احکام و قیاس رفت و پس از آن باید به اجماع صحابه یا اجماع علما عمل کرد. | ||
==== ویژگى دوره اوّل: ==== | ==== ویژگى دوره اوّل: ==== | ||
مهم ترین ویژگى این دوره بوجود آمدن دو مدرسه «حدیث» و «رأى و نظر» است. فقهاى مدرسه حدیث، بر گروه رأى تاختند و عقیده آنها را مخالف نظرات صحابه دانستند. | مهم ترین ویژگى این دوره بوجود آمدن دو مدرسه «حدیث» و «رأى و نظر» است. فقهاى مدرسه حدیث، بر گروه رأى تاختند و عقیده آنها را مخالف نظرات صحابه دانستند. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
# على(علیه السلام) گفت: «اگر دین را مى شد با رأى (وقیاس) به دست آورد، باید گفت زیر کفش براى مسح سزاوارتر از بالاى آن است. <ref>شاید به این علّت که هدف از مسح و یا غَسل، زدودن و پاک کردن آلودگى هاست و آلودگى در کف کفش بیشتر از آلودگى روى کفش است. (براساس فتواى اهل سنّت که مسح روى کفش را در بعضى از حالات کافى مى دانند. ر.ک: الفقه الاسلامى وادلّته، همان، ج 1، ص 471 به بعد).</ref> | # على(علیه السلام) گفت: «اگر دین را مى شد با رأى (وقیاس) به دست آورد، باید گفت زیر کفش براى مسح سزاوارتر از بالاى آن است. <ref>شاید به این علّت که هدف از مسح و یا غَسل، زدودن و پاک کردن آلودگى هاست و آلودگى در کف کفش بیشتر از آلودگى روى کفش است. (براساس فتواى اهل سنّت که مسح روى کفش را در بعضى از حالات کافى مى دانند. ر.ک: الفقه الاسلامى وادلّته، همان، ج 1، ص 471 به بعد).</ref> | ||
# همچنین از تابعین نیز سخنانى را در ردّ رأى و نظر نقل کرده است <ref>اعلام الموقعین، دمشقى، محمّد بن ابى بکر بن ایوب، ج 1، ص 43-60.</ref> | # همچنین از تابعین نیز سخنانى را در ردّ رأى و نظر نقل کرده است <ref>اعلام الموقعین، دمشقى، محمّد بن ابى بکر بن ایوب، ج 1، ص 43-60.</ref> | ||
به هر حال، طرفداران رأى و نظر، به قیاس و استحسان روى آوردند و با استفاده از آنها، به صدور فتوا در احکام شرعى پرداختند. | به هر حال، طرفداران رأى و نظر، به [[قیاس]] و [[استحسان]] روى آوردند و با استفاده از آنها، به صدور فتوا در احکام شرعى پرداختند. | ||
=== دوره دوّم: عصر ظهور مذاهب فقهى === | === دوره دوّم: عصر ظهور مذاهب فقهى === | ||
این دوره از اوایل قرن دوم آغاز و تا اوایل قرن چهارم ادامه یافت. در پایان قرن اوّل و اوایل قرن دوم، نسلى از فقها به وجود آمدند که شروع به تدوین فقه کردند و به گسترش فروعات فقهى پرداختند. | این دوره از اوایل قرن دوم آغاز و تا اوایل قرن چهارم ادامه یافت. در پایان قرن اوّل و اوایل قرن دوم، نسلى از فقها به وجود آمدند که شروع به تدوین فقه کردند و به گسترش فروعات فقهى پرداختند. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
==== مذاهب منقرض شده فقهى: ==== | ==== مذاهب منقرض شده فقهى: ==== | ||
مقصود از این نوع مذاهب، مذاهبى است که دوام چندانى نیافت و پس از مدتى ـ کم یا زیاد ـ از بین رفت. عمده آن مذاهب به قرار ذیل است: | مقصود از این نوع مذاهب، مذاهبى است که دوام چندانى نیافت و پس از مدتى ـ کم یا زیاد ـ از بین رفت. عمده آن مذاهب به قرار ذیل است: | ||
# مذهب حسن بصرى؛ حسن بن ابى الحسن یسار معروف به حسن بصرى (م 110) از تابعانِ شناخته شده بود. درباره وى گفته اند که: «از محضر یکصد و پنجاه صحابى استفاده کرده است. فتاواى او را برخى از علما در هفت جلد جمع آورى کرده اند.<ref>اعلام الموقعین، همان، ج 1، ص 20؛ همچنین ر.ک: طبقات الکبرى، همان، ج 7، ص 156؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان ابوالعباس احمد بن محمّد، ج 2، ص 69؛ تهذیب التّهذیب، همان، ج 2، ص 263.</ref> | # مذهب حسن بصرى؛ حسن بن ابى الحسن یسار معروف به [[حسن بصرى]] (م 110) از تابعانِ شناخته شده بود. درباره وى گفته اند که: «از محضر یکصد و پنجاه صحابى استفاده کرده است. فتاواى او را برخى از علما در هفت جلد جمع آورى کرده اند.<ref>اعلام الموقعین، همان، ج 1، ص 20؛ همچنین ر.ک: طبقات الکبرى، همان، ج 7، ص 156؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان ابوالعباس احمد بن محمّد، ج 2، ص 69؛ تهذیب التّهذیب، همان، ج 2، ص 263.</ref> | ||
# مذهب ابن ابى لیلى؛ محمّد بن عبدالرحمن بن ابى لیلى (م 148) از اصحاب رأى و نظر به شمار مى رفت؛ وى قاضى و مفتى معروف کوفه بود. درباره او گفته شده: «از یکصد و بیست تن از صحابه استفاده کرده است. <ref>اعلام الموقعین، همان، ج 1، ص 21؛ ر.ک: تهذیب التّهذیب، همان، ج 9، ص 301؛ طبقات الکبرى، همان، ج 6، ص 358؛ طبقات الفقهاء، الشیرازی، أبو اسحاق إبراهیم بن علی ، ص 84.</ref> | # مذهب ابن ابى لیلى؛ محمّد بن عبدالرحمن بن ابى لیلى (م 148) از اصحاب رأى و نظر به شمار مى رفت؛ وى قاضى و مفتى معروف کوفه بود. درباره او گفته شده: «از یکصد و بیست تن از صحابه استفاده کرده است. <ref>اعلام الموقعین، همان، ج 1، ص 21؛ ر.ک: تهذیب التّهذیب، همان، ج 9، ص 301؛ طبقات الکبرى، همان، ج 6، ص 358؛ طبقات الفقهاء، الشیرازی، أبو اسحاق إبراهیم بن علی ، ص 84.</ref> | ||
# مذهب اوزاعى؛ عبدالرحمن اوزاعى (م 157) صاحب مذهب خاصى بود که در شام گسترش یافت، ولى در قرن چهارم هجرى پیروان آن منقرض شدند. همچنین به مدت دویست سال این مذهب در میان مردم اندلس غلبه داشت، و سرانجام مذهب مالک در آنجا غالب شد. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى، همان، ج 1، ص 34؛ الاعلام، همان، ج 3، ص 320؛ طبقات الفقهاء همان، ص 76.</ref> | # مذهب اوزاعى؛ عبدالرحمن اوزاعى (م 157) صاحب مذهب خاصى بود که در شام گسترش یافت، ولى در قرن چهارم هجرى پیروان آن منقرض شدند. همچنین به مدت دویست سال این مذهب در میان مردم اندلس غلبه داشت، و سرانجام مذهب مالک در آنجا غالب شد. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى، همان، ج 1، ص 34؛ الاعلام، همان، ج 3، ص 320؛ طبقات الفقهاء همان، ص 76.</ref> | ||
# مذهب سفیان ثورى؛ ابوعبدالله سفیان بن سعید ثورى (م 161) اهل کوفه بود. | # مذهب سفیان ثورى؛ ابوعبدالله سفیان بن سعید ثورى (م 161) اهل کوفه بود. [[سفیان ثورى]] به جهت خوف از حکومت وقت، مخفیانه زندگى مى کرد. جمعى از مردم یمن، اصفهان و موصل از او فتاوایى گرفتند. مذهب وى نیز در مدت کوتاهى منقرض گردید. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى، همان، ج 1، ص 34؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ابوبکر احمد بن على، ج 9، ص 151-160؛ طبقات الکبرى، همان، ج 6، ص 371؛ وفیات الاعیان، همان، ج 2، ص 386؛ تهذیب التّهذیب، همان، ج 4، ص 111.</ref> | ||
# مذهب لیث بن سعد؛ لیث بن سعد فهمى(م175) از فقهاى مصر بود که شافعى درباره او گفته است: «او از مالک فقیه تر بود». مذهب او نیز به علت عدم تدوین و کمى طرفدارانش پایدار نماند. <ref>تاریخ الفقه الاسلامى، همان، ص 174؛طبقات الکبرى، همان، ج 7، ص 517؛ وفیات الاعیان، همان، ج 4، ص 127.</ref> | # مذهب لیث بن سعد؛ لیث بن سعد فهمى(م175) از فقهاى مصر بود که شافعى درباره او گفته است: «او از مالک فقیه تر بود». مذهب او نیز به علت عدم تدوین و کمى طرفدارانش پایدار نماند. <ref>تاریخ الفقه الاسلامى، همان، ص 174؛طبقات الکبرى، همان، ج 7، ص 517؛ وفیات الاعیان، همان، ج 4، ص 127.</ref> | ||
# مذهب ظاهرى؛ بنیانگذار این مذهب، ابوسلیمان داوود بن على بن خلف ظاهرى (م 270) است. وى نخست مقلّد مذهب شافعى بود، تا آنکه ریاست علمى بغداد به وى رسید؛ پس از آن براى خویش مذهب و شیوه اى را برگزید، که اساس آن عمل به ظاهر کتاب و سنّت بود، البتّه به شرط آنکه از خود کتاب و سنّت و یا اجماع، دلیلى بر اینکه خلاف ظاهر مراد است اقامه نشود. او اگر نصّى نمى یافت، به اجماع عمل مى کرد، و از قیاس پرهیز داشت و معتقد بود عمومات کتاب و سنّت براى پاسخ به هر پرسشى کافى است. مذهب وى تا نیمه قرن دوم ادامه داشت، سپس از بین رفت. مردم بغداد، شهرهاى فارس و اندکى از مردم آفریقا و اندلس بر مذهب او بودند.ابن خلدون (م 808) مى نویسد: این مذهب اکنون از بین رفته است. هر چند بعدها ابن حزم اندلسى نیز مذهب ظاهرى را پذیرفت، گر چه با مؤسّس این مذهب مخالفتهایى نیز داشت. <ref>ر.ک: موسوعة الفقه الاسلامى همان، ج 1، ص 34؛ طبقات الفقهاء همان، ص 92؛ میزان الاعتدال، ذهبى، ابوعبدالله محمّد بن احمد، ج 1، ص 15؛ تاریخ بغداد، همان، ج 6، ص 369-375.</ref> | # مذهب ظاهرى؛ بنیانگذار این مذهب، ابوسلیمان داوود بن على بن خلف ظاهرى (م 270) است. وى نخست مقلّد مذهب شافعى بود، تا آنکه ریاست علمى بغداد به وى رسید؛ پس از آن براى خویش مذهب و شیوه اى را برگزید، که اساس آن عمل به ظاهر کتاب و سنّت بود، البتّه به شرط آنکه از خود کتاب و سنّت و یا اجماع، دلیلى بر اینکه خلاف ظاهر مراد است اقامه نشود. او اگر نصّى نمى یافت، به اجماع عمل مى کرد، و از قیاس پرهیز داشت و معتقد بود عمومات کتاب و سنّت براى پاسخ به هر پرسشى کافى است. مذهب وى تا نیمه قرن دوم ادامه داشت، سپس از بین رفت. مردم بغداد، شهرهاى فارس و اندکى از مردم آفریقا و اندلس بر مذهب او بودند.ابن خلدون (م 808) مى نویسد: این مذهب اکنون از بین رفته است. هر چند بعدها ابن حزم اندلسى نیز مذهب ظاهرى را پذیرفت، گر چه با مؤسّس این مذهب مخالفتهایى نیز داشت. <ref>ر.ک: موسوعة الفقه الاسلامى همان، ج 1، ص 34؛ طبقات الفقهاء همان، ص 92؛ میزان الاعتدال، ذهبى، ابوعبدالله محمّد بن احمد، ج 1، ص 15؛ تاریخ بغداد، همان، ج 6، ص 369-375.</ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
وى در فتوا دادن از کتاب خدا و سنّت رسول خدا ـ به شرطى که متواتر باشد یا همه علما در همه شهرها بدان عمل کرده باشند و یا آن سنّت را یکى از صحابه میان گروهى دیگر از صحابه نقل کند و کسى نیز با وى مخالفت نکند ـ بهره مى جست. اگر سنّتى نمى یافت به اجماع صحابه عمل مى کرد و در صورت نبودن آن، به اجتهاد و قیاس و پس از آن به استحسان تمسّک مى جست. | وى در فتوا دادن از کتاب خدا و سنّت رسول خدا ـ به شرطى که متواتر باشد یا همه علما در همه شهرها بدان عمل کرده باشند و یا آن سنّت را یکى از صحابه میان گروهى دیگر از صحابه نقل کند و کسى نیز با وى مخالفت نکند ـ بهره مى جست. اگر سنّتى نمى یافت به اجماع صحابه عمل مى کرد و در صورت نبودن آن، به اجتهاد و قیاس و پس از آن به استحسان تمسّک مى جست. | ||
ابوحنیفه چون در عمل به سنّت سخت گیر بود، و در نتیجه روایات اندکى به عنوان سنّت در نزد وى ثابت شده بود، به گونه اى گسترده به قیاس و استحسان روى آورد <ref>تاریخ الفقه الاسلامى، همان، ص 120و121؛ الفقه الاسلامى و ادلّته، همان، ج 1،ص 43.</ref> عمل گسترده او به قیاس و مانند آن، سبب منازعاتى میان وى و فقهاى عصرش گردید. از جمله میان وى و سفیان بن سعید ثورى (م161) که از علماى کوفه به شمار مى رفت، درگیرى و نفرتى حاکم بود؛ زیرا سفیان از طرفداران حدیث به شمار مى رفت، ولى ابوحنیفه اهل رأى و قیاس بود. همچنین میان او و شریک بن عبدالله نخعى، قاضى کوفه (م 177) و محمّد بن عبدالرحمن بن ابى لیلى (م 148) نیز مخالفتهایى وجود داشت. | ابوحنیفه چون در عمل به سنّت سخت گیر بود، و در نتیجه روایات اندکى به عنوان سنّت در نزد وى ثابت شده بود، به گونه اى گسترده به قیاس و استحسان روى آورد <ref>تاریخ الفقه الاسلامى، همان، ص 120و121؛ الفقه الاسلامى و ادلّته، همان، ج 1،ص 43.</ref> عمل گسترده او به قیاس و مانند آن، سبب منازعاتى میان وى و فقهاى عصرش گردید. از جمله میان وى و سفیان بن سعید ثورى (م161) که از علماى کوفه به شمار مى رفت، درگیرى و نفرتى حاکم بود؛ زیرا سفیان از طرفداران حدیث به شمار مى رفت، ولى ابوحنیفه اهل رأى و قیاس بود. همچنین میان او و شریک بن عبدالله نخعى، قاضى کوفه (م 177) و محمّد بن عبدالرحمن بن ابى لیلى (م 148) نیز مخالفتهایى وجود داشت. | ||
ابن حزم گفته هاى ابوحنیفه و پیروانش را کذب دانسته و خطیب بغدادى نیز در تاریخش با عبارات تند و زننده اى، به ابوحنیفه و پیروانش تاخته است. <ref>ادوار علم الفقه، همان، ص 146و147.</ref> معروف است که ابوحنیفه ـ جز در موارد اندک ـ به سنّت اعتماد نکرد؛ زیرا پذیرفتن سنّت نزد او، داراى شرایطى خاص و مشکل بود. <ref>تاریخ التشریع الاسلامى، همان، ج 2، ص 81.</ref> | ابن حزم گفته هاى ابوحنیفه و پیروانش را کذب دانسته و [[خطیب بغدادى]] نیز در تاریخش با عبارات تند و زننده اى، به ابوحنیفه و پیروانش تاخته است. <ref>ادوار علم الفقه، همان، ص 146و147.</ref> معروف است که ابوحنیفه ـ جز در موارد اندک ـ به سنّت اعتماد نکرد؛ زیرا پذیرفتن سنّت نزد او، داراى شرایطى خاص و مشکل بود. <ref>تاریخ التشریع الاسلامى، همان، ج 2، ص 81.</ref> | ||
دانشمند معروف، ابن خلدون مى نویسد: «ابوحنیفه فقط هفده حدیث! از رسول خدا را صحیح شمرده و به آنها اعتماد کرده است؛ زیرا در پذیرش احادیث، سخت گیر بود . <ref>تاریخ ابن خلدون، مغربى، عبدالرحمن بن خلدون، ج 2، ص 796 (فصل ششم، علوم حدیث).</ref> هر چند این سخن را ابن خلدون از ابوحنیفه نقل مى کند، ولى در عمل فقهاى حنفى در مقام استنباط، از روایات فراوانى استفاده مى کنند. <ref>(ر.ک: رد المحتار على الدر المختار، ابن عابدین، محمد أمین بن عمر بن عبد العزیز؛ بدایع الصنایع فى ترتیب الشرائع، کاشانی، ملک العلماء أبو بکر بن مسعود؛ المبسوط سرخسى، شمس الدین أبو بکر محمّد).</ref> | دانشمند معروف، ابن خلدون مى نویسد: «ابوحنیفه فقط هفده حدیث! از رسول خدا را صحیح شمرده و به آنها اعتماد کرده است؛ زیرا در پذیرش احادیث، سخت گیر بود . <ref>تاریخ ابن خلدون، مغربى، عبدالرحمن بن خلدون، ج 2، ص 796 (فصل ششم، علوم حدیث).</ref> هر چند این سخن را ابن خلدون از ابوحنیفه نقل مى کند، ولى در عمل فقهاى حنفى در مقام استنباط، از روایات فراوانى استفاده مى کنند. <ref>(ر.ک: رد المحتار على الدر المختار، ابن عابدین، محمد أمین بن عمر بن عبد العزیز؛ بدایع الصنایع فى ترتیب الشرائع، کاشانی، ملک العلماء أبو بکر بن مسعود؛ المبسوط سرخسى، شمس الدین أبو بکر محمّد).</ref> | ||
===== 2. مذهب مالکى ===== | ===== 2. مذهب مالکى ===== | ||
این مذهب منتسب به مالک بن انس بن ابى عامر اصبحى، (متولّد سال 93 هجرى در مدینه و متوفّاى 179 هجرى در همان شهر است). وى بخشى از عمرش را در دولت اموى و بخشى از آن را در دولت عباسى گذراند. | این مذهب منتسب به [[مالک بن انس]] بن ابى عامر اصبحى، (متولّد سال 93 هجرى در مدینه و متوفّاى 179 هجرى در همان شهر است). وى بخشى از عمرش را در دولت اموى و بخشى از آن را در دولت عباسى گذراند. | ||
مالک فقه را نزد امام جعفر بن محمّد الصادق(علیهما السلام)، ربیعة بن ابى عبدالله، معروف به «ربیعة الرأى» (م136) که از تابعین بود، آموخت و از نافع (غلام عبدالله بن عمر) و زُهرى حدیث شنید. | مالک فقه را نزد امام جعفر بن محمّد الصادق(علیهما السلام)، ربیعة بن ابى عبدالله، معروف به «ربیعة الرأى» (م136) که از تابعین بود، آموخت و از نافع (غلام عبدالله بن عمر) و زُهرى حدیث شنید. | ||
از مشهورترین شاگردان وى، شافعى (م 204)؛ عبدالرحمن بن قاسم (م 191)؛ اسد بن فرات(م213) و عبدالله بن وهب (م 197) است. مذهب او در شمال آفریقا، قطر، بحرین و کویت طرفدار دارد. | از مشهورترین شاگردان وى، شافعى (م 204)؛ عبدالرحمن بن قاسم (م 191)؛ اسد بن فرات(م213) و عبدالله بن وهب (م 197) است. مذهب او در شمال آفریقا، قطر، بحرین و کویت طرفدار دارد. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
وى در فتوا دادن، افزون بر کتاب و سنّت، به عمل اهل مدینه و فتواى صحابى استناد مى جست و در رتبه بعد به قیاس و مصالح مرسله نیز عمل مى کرد. <ref>تاریخ الفقه الاسلامى، همان، ص 133.</ref>ولى برخى مى گویند بعد از کتاب و سنّت، اجماع و قیاس و عمل اهل مدینه و فتواى صحابى و استحسان نزد وى اعتبار داشت. <ref>الفقه الاسلامى و ادلّته، ج 1، ص 46</ref> | وى در فتوا دادن، افزون بر کتاب و سنّت، به عمل اهل مدینه و فتواى صحابى استناد مى جست و در رتبه بعد به قیاس و مصالح مرسله نیز عمل مى کرد. <ref>تاریخ الفقه الاسلامى، همان، ص 133.</ref>ولى برخى مى گویند بعد از کتاب و سنّت، اجماع و قیاس و عمل اهل مدینه و فتواى صحابى و استحسان نزد وى اعتبار داشت. <ref>الفقه الاسلامى و ادلّته، ج 1، ص 46</ref> | ||
===== 3. مذهب شافعى ===== | ===== 3. مذهب شافعى ===== | ||
این مذهب منتسب است به ابوعبدالله، محمّد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع، معروف به شافعى. | این مذهب منتسب است به ابوعبدالله، محمّد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع، معروف به [[شافعى]]. | ||
وى در سال 150 هجرى در «غزّه» متولّد شد و در سال 204 هجرى در مصر وفات یافت. از سویى شاگرد زعیم مدرسه حدیث، مالک بن انس و از سوى دیگر شاگرد ابراهیم بن محمّد بن یحیى مدینىشاگرد امام صادق(علیه السلام) بود. او همچنین از محمّد بن حسن شیبانى شاگرد ابوحنیفه نیز بهره ها برد. <ref>ادوار علم الفقه، همان، ص 157.</ref> | وى در سال 150 هجرى در «غزّه» متولّد شد و در سال 204 هجرى در مصر وفات یافت. از سویى شاگرد زعیم مدرسه حدیث، مالک بن انس و از سوى دیگر شاگرد ابراهیم بن محمّد بن یحیى مدینىشاگرد امام صادق(علیه السلام) بود. او همچنین از محمّد بن حسن شیبانى شاگرد ابوحنیفه نیز بهره ها برد. <ref>ادوار علم الفقه، همان، ص 157.</ref> | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
لازم به ذکر است که شافعى در کتاب الاُمّ فتواهاى تازه و تجدید نظرهاى فقهى را ذکر کرده است <ref>الفقه الاسلامى و ادلّته، همان، ج 1، ص 51.</ref> به تصریح برخى از اندیشمندان اهل سنّت، فقه شافعى به فقه شیعه امامیّه نزدیک و موارد اختلافى میان آنان، نسبت به دیگر مذاهب کمتر است. <ref>الفقه الاسلامى وادلّته، همان، ج 1، ص 59.</ref> | لازم به ذکر است که شافعى در کتاب الاُمّ فتواهاى تازه و تجدید نظرهاى فقهى را ذکر کرده است <ref>الفقه الاسلامى و ادلّته، همان، ج 1، ص 51.</ref> به تصریح برخى از اندیشمندان اهل سنّت، فقه شافعى به فقه شیعه امامیّه نزدیک و موارد اختلافى میان آنان، نسبت به دیگر مذاهب کمتر است. <ref>الفقه الاسلامى وادلّته، همان، ج 1، ص 59.</ref> | ||
===== 4. مذهب حنبلى ===== | ===== 4. مذهب حنبلى ===== | ||
مؤسّس این مذهب، ابوعبدالله، احمد بن حنبل بن هلال شیبانى است. وى در سال 164 در بغداد متولّد شد و در همان شهر، سال 241 وفات یافت. | مؤسّس این مذهب، ابوعبدالله، [[احمد بن حنبل]] بن هلال شیبانى است. وى در سال 164 در بغداد متولّد شد و در همان شهر، سال 241 وفات یافت. | ||
او سفرهاى علمى اش را به کوفه، بصره، مکّه، مدینه، یمن و شام انجام داد و از دانش علماى عصر خویش بهره گرفت. هر چند فقه را از شافعى فرا گرفت ولى اساتید او به صد تن بالغ شده اند. <ref>همان، ص 53.</ref> وى از محدّثان بزرگ اهل سنّت به شمار مى آید و مُسند او، از اطلاع وى در عرصه حدیث گواهى مى دهد. احمد در مسند خویش بیش از چهل هزار حدیث نقل کرده است. او به حدیث مرسل و ضعیف نیز عمل مى کرد. <ref>(همان.)</ref> | او سفرهاى علمى اش را به کوفه، بصره، مکّه، مدینه، یمن و شام انجام داد و از دانش علماى عصر خویش بهره گرفت. هر چند فقه را از شافعى فرا گرفت ولى اساتید او به صد تن بالغ شده اند. <ref>همان، ص 53.</ref> وى از محدّثان بزرگ اهل سنّت به شمار مى آید و مُسند او، از اطلاع وى در عرصه حدیث گواهى مى دهد. احمد در مسند خویش بیش از چهل هزار حدیث نقل کرده است. او به حدیث مرسل و ضعیف نیز عمل مى کرد. <ref>(همان.)</ref> | ||
از مشهورترین شاگردانش مى توان به فرزندش صالح بن احمد بن حنبل (م 266)، و فرزند دیگرش، عبدالله بن احمد بن حنبل (م 290) و عبدالملک بن عبدالحمید بن مهران (م 274) و احمد بن محمّد بن حجاج اشاره کرد. <ref>همان، ص 54.</ref> | از مشهورترین شاگردانش مى توان به فرزندش صالح بن احمد بن حنبل (م 266)، و فرزند دیگرش، عبدالله بن احمد بن حنبل (م 290) و عبدالملک بن عبدالحمید بن مهران (م 274) و احمد بن محمّد بن حجاج اشاره کرد. <ref>همان، ص 54.</ref> | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
==== علل انسداد باب اجتهاد و انحصار مذاهب: ==== | ==== علل انسداد باب اجتهاد و انحصار مذاهب: ==== | ||
کثرت مذاهب فقهى، سبب هرج و مرج و وحشت زمامداران گردید؛ از این رو، نخست به بستن باب اجتهاد تصمیم گرفتند و سپس مذاهب را در چهار مذهب منحصر کردند. | کثرت مذاهب فقهى، سبب هرج و مرج و وحشت زمامداران گردید؛ از این رو، نخست به بستن باب اجتهاد تصمیم گرفتند و سپس مذاهب را در چهار مذهب منحصر کردند. | ||
هرج و مرج هاى فقهى و کثرت مذاهب، بیشترین تأثیر را در انسداد باب اجتهاد داشت. تعداد مذاهب به 138 مذهب رسیده بود. این مسأله وحشت زمامداران را برانگیخت و آنها را به فکر انسداد باب اجتهاد و حصر مذاهب فقهى انداخت. لذا فرمان صادر شد که از این پس هیچ فقیهى حقّ اجتهاد تازه اى را ندارد و همگى لازم است از فقهاى معروف و سرشناس تبعیت کنند. | هرج و مرج هاى فقهى و کثرت مذاهب، بیشترین تأثیر را در [[انسداد باب اجتهاد]] داشت. تعداد مذاهب به 138 مذهب رسیده بود. این مسأله وحشت زمامداران را برانگیخت و آنها را به فکر انسداد باب اجتهاد و حصر مذاهب فقهى انداخت. لذا فرمان صادر شد که از این پس هیچ فقیهى حقّ اجتهاد تازه اى را ندارد و همگى لازم است از فقهاى معروف و سرشناس تبعیت کنند. | ||
در این میان فقها و دیگر مردم موظّف شدند از چهار مذهب حنفى، حنبلى، شافعى و مالکى پیروى و از آنان تقلید کنند، با آنکه خود آنان هرگز به چنین امرى راضى نبوده و بر این باور بودند که دیگران نیز باید اجتهاد کرده، از تقلید خوددارى کنند <ref>المدخل فى التعریف بالفقه الاسلامى، همان، ص 207-209.</ref> در سبب حصر مذاهب، به این چهار مذهب عوامل زیر را نیز بر شمرده اند: | در این میان فقها و دیگر مردم موظّف شدند از چهار مذهب حنفى، حنبلى، شافعى و مالکى پیروى و از آنان تقلید کنند، با آنکه خود آنان هرگز به چنین امرى راضى نبوده و بر این باور بودند که دیگران نیز باید اجتهاد کرده، از تقلید خوددارى کنند <ref>المدخل فى التعریف بالفقه الاسلامى، همان، ص 207-209.</ref> در سبب حصر مذاهب، به این چهار مذهب عوامل زیر را نیز بر شمرده اند: | ||
===== 1. تدوین مذاهب ===== | ===== 1. تدوین مذاهب ===== |