۸۸٬۰۰۹
ویرایش
Wikivahdat (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (جایگزینی متن - '[[سید ابوالقاسم خویی' به '[[سید ابوالقاسم خوئی') |
||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
به دنبال تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱، که در آن شرط قسم به [[قرآن]] و [[مسلمان]] بودن از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف و به زنان نیز حق رأی داده شده بود، رابطه بهبهانی و حکومت تیرهتر شد<ref>مدنی، ج۱، ص۳۷۴، ۳۷۵؛ ملکی، مقدمه کاتوزیان، ص۱۴۹</ref>. | به دنبال تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱، که در آن شرط قسم به [[قرآن]] و [[مسلمان]] بودن از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف و به زنان نیز حق رأی داده شده بود، رابطه بهبهانی و حکومت تیرهتر شد<ref>مدنی، ج۱، ص۳۷۴، ۳۷۵؛ ملکی، مقدمه کاتوزیان، ص۱۴۹</ref>. | ||
در پی تصویب این قانون، علمای [[قم]] و [[نجف]]، همچون آیتالله حکیم و [[سید ابوالقاسم | در پی تصویب این قانون، علمای [[قم]] و [[نجف]]، همچون آیتالله حکیم و [[سید ابوالقاسم خوئی|آیتالله خویی]] با تلگراف به بهبهانی خواستار اقدام او برای لغو این قانون شدند و او نیز طی تلگرافی به شاه بر این خواسته تأکید کرد. بهبهانی برای اعتراض به این قانون مردم را به اجتماع در مسجد سیدعزیزالله در بازار تهران فراخواند. در این مراسم پس از سخنرانی خطیب مشهور تهران [[محمدتقی فلسفی]]، بهبهانی با وجود کهنسالی به منبر رفت و از نخستوزیر خواست که این قانون اصلاح شود. | ||
از آنجا که دولت به این اعتراضها توجهی نکرد، بهبهانی و سه نفر از مجتهدان، تصمیم گرفتند در مسجد حاج سیدعزیزالله، تحصن و مردم را به حضور در مسجد دعوت کنند. زمانی که بیاعتنایی دولت شدت یافت، بهبهانی که حدود نود سال داشت، وصیت کرد که اگر در این میان از دنیا رفت، جنازه او را تا این قانون لغو نشده در مسجد گذاشته، دفن نکنند. سرانجام، نخستوزیر در تلگرافی به علمای قم و تهران لغو تصویب نامه را اعلام کرد و با قبول خواستههای مراجع، اجتماعات بعدی نیز لغو شد<ref>مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۲۷، ۳۳، ۵۲؛ دوانی، ج۲، ص۴۲، ۴۴، ۴۶، ۵۰، ۷۲ـ۷۳، ۱۳۷، ۱۴۸ـ۱۴۹، ۱۵۱، ۱۵۳ـ۱۵۴؛ هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۰۴، ۱۰۶ـ۱۰۷</ref>. | از آنجا که دولت به این اعتراضها توجهی نکرد، بهبهانی و سه نفر از مجتهدان، تصمیم گرفتند در مسجد حاج سیدعزیزالله، تحصن و مردم را به حضور در مسجد دعوت کنند. زمانی که بیاعتنایی دولت شدت یافت، بهبهانی که حدود نود سال داشت، وصیت کرد که اگر در این میان از دنیا رفت، جنازه او را تا این قانون لغو نشده در مسجد گذاشته، دفن نکنند. سرانجام، نخستوزیر در تلگرافی به علمای قم و تهران لغو تصویب نامه را اعلام کرد و با قبول خواستههای مراجع، اجتماعات بعدی نیز لغو شد<ref>مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۲۷، ۳۳، ۵۲؛ دوانی، ج۲، ص۴۲، ۴۴، ۴۶، ۵۰، ۷۲ـ۷۳، ۱۳۷، ۱۴۸ـ۱۴۹، ۱۵۱، ۱۵۳ـ۱۵۴؛ هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۰۴، ۱۰۶ـ۱۰۷</ref>. |