confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
این دوره از تاریخ فقه امامیّه، شاهد پرورش فقهایى به دست ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) است که نقش ارزشمندى در رشد فقه اسلامى داشتند؛ و اینها غیر از فقهایى از اهل سنّت هستند که از مکتب اهل بیت بهره مند شده اند. | این دوره از تاریخ فقه امامیّه، شاهد پرورش فقهایى به دست ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) است که نقش ارزشمندى در رشد فقه اسلامى داشتند؛ و اینها غیر از فقهایى از اهل سنّت هستند که از مکتب اهل بیت بهره مند شده اند. | ||
در این بخش، نخست تشویق ائمّه به اجتهاد و فقاهت را ذکر کرده، سپس به تعدادى از فقها و محدّثانى که از محضر آنان بهره گرفته اند، اشاره مى کنیم. | در این بخش، نخست تشویق ائمّه به اجتهاد و فقاهت را ذکر کرده، سپس به تعدادى از فقها و محدّثانى که از محضر آنان بهره گرفته اند، اشاره مى کنیم. | ||
1. تشویق و ترغیب به اجتهاد | 1. تشویق و ترغیب به اجتهاد | ||
ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) برخى از شاگردان برجسته خود را که از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در این فن و استخراج احکام دینى تشویق مى کردند: | ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) برخى از شاگردان برجسته خود را که از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در این فن و استخراج احکام دینى تشویق مى کردند: | ||
گاه به صورت یک دستور کلى مى فرمودند: «إنّما علینا أن نلقى إلیکم الأُصول و علیکم أن تفرّعوا» این روایت از امام صادق(علیه السلام) است و شبیه به همین تعبیر، از امام رضا(علیه السلام) نیز نقل شده است. <ref>(وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 41، باب 6 از ابواب صفات القاضى، ح 51 و 52).</ref>؛ ( بر ماست که اصول [و کلیات احکام] را بر شما القا کنیم و بر شماست که فروعات آن را خود به دست آورید). | |||
گاه نیز به برخى از شاگردان برجسته خود دستور مى دادند براى مردم فتوا دهند. یکى از همین نمونه ها، دستور امیر مؤمنان على(علیه السلام) به قُثّم بن عبّاس فرماندار آن حضرت در مکّه است که فرمود: «و اجلس لهم العصْریْن فأفتِ المستفتی و علِّم الجاهل و ذاکر العالم» <ref>نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، نامه 67.</ref>؛ (صبح و عصر براى رسیدگى به امور مردم، مجلسى فراهم ساز! به آنان که فتوا خواهند، فتوا ده، جاهلان را بیاموز و با دانشمندان به بحث و گفتگو بپرداز). | * گاه به صورت یک دستور کلى مى فرمودند: «إنّما علینا أن نلقى إلیکم الأُصول و علیکم أن تفرّعوا» این روایت از امام صادق(علیه السلام) است و شبیه به همین تعبیر، از امام رضا(علیه السلام) نیز نقل شده است. <ref>(وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 41، باب 6 از ابواب صفات القاضى، ح 51 و 52).</ref>؛ ( بر ماست که اصول [و کلیات احکام] را بر شما القا کنیم و بر شماست که فروعات آن را خود به دست آورید). | ||
نمونه دیگر توصیه امام باقر(علیه السلام) به ابان بن تغلب است که فرمود: «اجلس فى مسجد المدینة و افت النّاس، فإنّی اُحبّ ان یُرى فی شیعتی مثلک» <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 73، شرح حال ابان بن تغلب؛ وسائل الشیعه، همان، ج 20، ص 116.</ref>؛ (در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوا بده! زیرا من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان دیده شود). | * گاه نیز به برخى از شاگردان برجسته خود دستور مى دادند براى مردم فتوا دهند. یکى از همین نمونه ها، دستور امیر مؤمنان على(علیه السلام) به قُثّم بن عبّاس فرماندار آن حضرت در مکّه است که فرمود: «و اجلس لهم العصْریْن فأفتِ المستفتی و علِّم الجاهل و ذاکر العالم» <ref>نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، نامه 67.</ref>؛ (صبح و عصر براى رسیدگى به امور مردم، مجلسى فراهم ساز! به آنان که فتوا خواهند، فتوا ده، جاهلان را بیاموز و با دانشمندان به بحث و گفتگو بپرداز). | ||
گاهى به مردم اجازه مى دادند، مسائل دینى خود را از شاگردان شایسته و مورد اعتماد این مکتب فرا گیرند. همان گونه که امام رضا(علیه السلام) در پاسخ کسى که از آن حضرت سؤال کرد، به علت عدم دسترسى به امام(علیه السلام) مى توانم مسائل دینى خود را از یونس بن عبدالرحمن بپرسم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آرى مى توانى. <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 107، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 33.</ref> | * نمونه دیگر توصیه امام باقر(علیه السلام) به ابان بن تغلب است که فرمود: «اجلس فى مسجد المدینة و افت النّاس، فإنّی اُحبّ ان یُرى فی شیعتی مثلک» <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 73، شرح حال ابان بن تغلب؛ وسائل الشیعه، همان، ج 20، ص 116.</ref>؛ (در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوا بده! زیرا من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان دیده شود). | ||
گاه نیز شیوه اجتهاد را به شاگردان خویش مى آموختند که یکى از این نمونه ها پاسخ امام صادق(علیه السلام) به پرسش عبدالاعلى، درباره نحوه مسح بر ناخن پایى است که مجروح شده و پارچه اى بر آن گذاشته شده است. امام(علیه السلام)فرمود: «یُعرف هذا وأشباهه من کتاب الله، قال الله تعالى: (مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج) حج، آیه 78 امسح علیه» <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 1، ص 327، باب 39 از ابواب الوضوء، ح 5</ref> (این مورد و همانند آن، از کتاب خدا فهمیده مى شود. خداوند فرمود: [در دین اسلام خدا کار سنگین و سختى بر شما قرار نداد] بنابراین، بر همان پارچه [جبیره] مسح کن). | * گاهى به مردم اجازه مى دادند، مسائل دینى خود را از شاگردان شایسته و مورد اعتماد این مکتب فرا گیرند. همان گونه که امام رضا(علیه السلام) در پاسخ کسى که از آن حضرت سؤال کرد، به علت عدم دسترسى به امام(علیه السلام) مى توانم مسائل دینى خود را از یونس بن عبدالرحمن بپرسم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آرى مى توانى. <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 107، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 33.</ref> | ||
* گاه نیز شیوه اجتهاد را به شاگردان خویش مى آموختند که یکى از این نمونه ها پاسخ امام صادق(علیه السلام) به پرسش عبدالاعلى، درباره نحوه مسح بر ناخن پایى است که مجروح شده و پارچه اى بر آن گذاشته شده است. امام(علیه السلام)فرمود: «یُعرف هذا وأشباهه من کتاب الله، قال الله تعالى: (مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج) حج، آیه 78 امسح علیه» <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 1، ص 327، باب 39 از ابواب الوضوء، ح 5</ref> (این مورد و همانند آن، از کتاب خدا فهمیده مى شود. خداوند فرمود: [در دین اسلام خدا کار سنگین و سختى بر شما قرار نداد] بنابراین، بر همان پارچه [جبیره] مسح کن). | |||
==== 2. فراوانى شاگردان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) ==== | ==== 2. فراوانى شاگردان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) ==== | ||
هر چند خلفاى جور تلاش مى کردند مردم را از دانش اهل بیت(علیهم السلام) | هر چند خلفاى جور تلاش مى کردند مردم را از دانش اهل بیت(علیهم السلام) بىبهره سازند و خلفاى اموى و عبّاسى با تنگناهایى که براى امامان اهل بیت(علیهم السلام) ایجاد مى کردند، فرصت کافى را براى ترویج دین و پرورش شاگردان این مکتب به آنان نمى دادند، امّا در همان فرصت هاى به دست آمده ـ به ویژه در عصر امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) ـ تعداد زیادى از طالبان دین و دانش از مکتب آن بزرگواران بهره ها گرفته اند. | ||
ذهبى (م 748) در میزان الاعتدال مى نویسد: «مذهب تشیّع در میان تابعین و تابعین تابعین، گسترش داشت که همه آنان، متدیّن، اهل ورع و صدق بوده اند. از این رو، اگر احادیث آنان را رد کنیم و نپذیریم، تمامى آثار نبوى از بین خواهد رفت» | |||
ذهبى (م 748) در میزان الاعتدال مى نویسد: «مذهب تشیّع در میان تابعین و تابعین تابعین، گسترش داشت که همه آنان، متدیّن، اهل ورع و صدق بوده اند. از این رو، اگر احادیث آنان را رد کنیم و نپذیریم، تمامى آثار نبوى از بین خواهد رفت»<ref>میزان الاعتدال، ذهبى، ابوعبدالله محمّد بن احمد، ج 1، ص 5.</ref> | |||
این سخن به خوبى گویاى نقش محدّثان مکتب اهل بیت در میان یاران ائمّه(علیهم السلام) جهت بقاى آثار نبوى و شریعت محمّدى است و در عین حال از گستردگى جمعیّت و پیروان اهل بیت در میان دانشمندان و محدّثان آن عصر حکایت مى کند. | این سخن به خوبى گویاى نقش محدّثان مکتب اهل بیت در میان یاران ائمّه(علیهم السلام) جهت بقاى آثار نبوى و شریعت محمّدى است و در عین حال از گستردگى جمعیّت و پیروان اهل بیت در میان دانشمندان و محدّثان آن عصر حکایت مى کند. | ||
==== 3. تعدادى ازفقهاى معروف مکتب اهل بیت(علیهم السلام) ==== | ==== 3. تعدادى ازفقهاى معروف مکتب اهل بیت(علیهم السلام) ==== | ||
در میان شاگردان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) افرادى بوده اند که از برجستگى خاصّى برخوردار بوده و به حق فقیه و اسلام شناس و مورد اعتماد کامل بوده اند، که به برخى از آنان اشاره مى کنیم | در میان شاگردان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) افرادى بوده اند که از برجستگى خاصّى برخوردار بوده و به حق فقیه و اسلام شناس و مورد اعتماد کامل بوده اند، که به برخى از آنان اشاره مى کنیم: | ||
امام صادق(علیه السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام هاى برید بن معاویه عجلى، زرارة بن اعین، محمّد بن مسلم و لیث مرادى فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود مى شد». | امام صادق(علیه السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام هاى برید بن معاویه عجلى، زرارة بن اعین، محمّد بن مسلم و لیث مرادى فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود مى شد». | ||
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد مى کند. و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام مى برد. | مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد مى کند. و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام مى برد. |