confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
=== دوران تبعید === | === دوران تبعید === | ||
آیتالله قاضی به خاطر مبارزات بیامانش، سالهائی از عمر پر برکت خود را در زندانها و تبعیدگاهها سپری کرد که یکی از | آیتالله قاضی به خاطر مبارزات بیامانش، سالهائی از عمر پر برکت خود را در زندانها و تبعیدگاهها سپری کرد که یکی از محلهای [[تبعید]] وی بافت [[کرمان]] بود. | ||
روز سیام آذر ماه ۱۳۴۷ ش. مصادف بود با یوم الله عید سعید فطر در شهر تبریز نماز پر صلابت عید فطر در | روز سیام [[آذر ماه]] ۱۳۴۷ ش. مصادف بود با یوم الله [[عید فطر|عید سعید فطر]] در شهر تبریز نماز پر صلابت [[عید فطر]] در جو معنوی به امامت آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی برگزار شد. ایشان که هیچ فرصتی را از دست نمیداد، از این اجتماع با شکوه نهایت استفاده را کرد و بر علیه سردمداران رژیم سخنرانی کردند و ضمن گفتار آتشین نقاب از چهره کریه رژیم پهلوی بر گرفت و روابط خفتبار دولت با [[رژیم صهیونیستی|رژیم غاصب]] و نامشروع [[صهیونیسم|صهیونیستی]] را محکوم کرد، غروب همان روز برای اداء نماز مغرب و عشاء به [[مسجد]] شعبان تشریف آوردند و بعد از نماز و پاسخ به ابراز احساسات مردم از مسجد خارج شد. هنوز چند قدمی از در مسجد دور نشده بود که مزدوران وطنفروش وی را احاطه کردند و با اجبار سوار ماشین کردند. و سپس او را به بافت کرمان تبعید نمودند<ref>ابراهیم نژاد، محمد، قاضی طباطبائی قله شجاعت و ایثار، ص ۷۲ - ۷۳</ref>. | ||
بعد از اسکان در بافت کرمان، هر روز یک مأمور ساواک جهت حضور و غیاب تبعیدی به محل سکونت او سر میکشید. اتاقی که آیتالله قاضی در آن، روزهای تنهایی میگذراند، یک اتاق کوچک و | بعد از اسکان در بافت کرمان، هر روز یک مأمور [[ساواک]] جهت حضور و غیاب تبعیدی به محل سکونت او سر میکشید. اتاقی که آیتالله قاضی در آن، روزهای تنهایی میگذراند، یک اتاق کوچک و محقری بود که از سطح حیاط دو پله پایینتر بود. مأمور ساواک طبق تعلیماتی که از طرف سازمان به او داده شده بود، با گستاخی و تبختر رفتار میکرد و برای اینکه زور و حاکمیت دستگاه را به رخ تبعیدی کشیده باشد، بجای وارد شدن از در اتاق، با کفش از پنجره میپرید وسط اتاق، و با حالت غرور و خودخواهی و صدای خشن و ناهنجار دستور میداد زود باش امضاء کن ... | ||
چند روز بدین منوال گذشت و آیتالله قاضی چندبار به ایشان تذکر داد که ادب را رعایت کند ولی آن بیادب گوشش بدهکار نبود و دست از کار بیشرمانه خود بر نمیداشت. | چند روز بدین منوال گذشت و آیتالله قاضی چندبار به ایشان تذکر داد که ادب را رعایت کند ولی آن بیادب گوشش بدهکار نبود و دست از کار بیشرمانه خود بر نمیداشت. | ||
روزی هنگامی که مامور با همان رفتار همیشگی به وسط اتاق پرید، سید بلافاصله کتاب سنگین و ضخیم «المنجد» را برداشت و محکم بر پس گردن مأمور کوبید و فریاد زد:بیادب! مگر نگفتم مؤدب باش ... | روزی هنگامی که مامور با همان رفتار همیشگی به وسط اتاق پرید، سید بلافاصله کتاب سنگین و ضخیم «المنجد» را برداشت و محکم بر پس گردن مأمور کوبید و فریاد زد:بیادب! مگر نگفتم مؤدب باش ... | ||
مأمور مغرور و خودباخته، با زبونی و ترس از اتاق بیرون رفت و آیتالله قاضی با این عمل شجاعانه خود بار دیگر ثابت کرد که سر نیزه در مقابل نیروی پرتوان ایمان و استقامت محکوم به شکست است. | مأمور مغرور و خودباخته، با زبونی و ترس از اتاق بیرون رفت و آیتالله قاضی با این عمل شجاعانه خود بار دیگر ثابت کرد که سر نیزه در مقابل نیروی پرتوان ایمان و استقامت محکوم به شکست است. | ||
بعد از بافت کرمان ایشان را به زنجان تبعید کردند و بعد از اتمام آن در تاریخ ۱۳۴۸/۰۹/۰۶ به تبریز مراجعت کرد<ref>همان، ص75</ref>. | بعد از بافت کرمان ایشان را به زنجان تبعید کردند و بعد از اتمام آن در تاریخ ۱۳۴۸/۰۹/۰۶ به تبریز مراجعت کرد<ref>همان، ص75</ref>. | ||
=== بسترسازی قیام ۲۹ بهمن === | === بسترسازی قیام ۲۹ بهمن === |