۸۸٬۰۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[اهلبیت' به '[[اهل بیت') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''فاطمه کلابیه''' معروف به اُمّالبنین (زادهٔ ۵ قمری، کوفه - درگذشتهٔ ۷۰ قمری)، همسر امام اول [[علی بن ابیطالب]](ع) و دختر حزام بن خالد است. پس از درگذشت [[فاطمه]](س) | '''فاطمه کلابیه''' معروف به اُمّالبنین (زادهٔ ۵ قمری، کوفه - درگذشتهٔ ۷۰ قمری)، همسر امام اول [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب]](ع) و دختر حزام بن خالد است. پس از درگذشت [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]](س) علی(ع) با معرفی برادرش عقیل با فاطمه کلابیه ازدواج کرد<ref>«ام البنین»؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی.</ref> | ||
== معرفی اجمالی == | == معرفی اجمالی == | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
== بعد از شهادت فرزندان == | == بعد از شهادت فرزندان == | ||
امالبنین در واقعه کربلا حضور نداشت. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از کشته شدن فرزندانش باخبر شد؛ از سرنوشت [[حسین]] (ع) پرسید و وقتی که خبر کشته شدن حسین(ع) را شنید. گفت: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین(ع) میشد و او زنده میماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به [[اهل بیت]] و حسین (ع) دانستهاند. هر چهار فرزند او در کربلا کشته شدند<ref>«ام البنین». دائره المعارف بزرگ اسلامی.</ref>. | امالبنین در واقعه کربلا حضور نداشت. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از کشته شدن فرزندانش باخبر شد؛ از سرنوشت [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین]] (ع) پرسید و وقتی که خبر کشته شدن حسین(ع) را شنید. گفت: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین(ع) میشد و او زنده میماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به [[اهل بیت]] و حسین (ع) دانستهاند. هر چهار فرزند او در کربلا کشته شدند<ref>«ام البنین». دائره المعارف بزرگ اسلامی.</ref>. | ||
امالبنین هر روز با نوهاش عبیدالله فرزند عباس به قبرستان بقیع میرفت و در آنجا اشعاری میخواند که خود سروده بود و سپس گریه میکرد. مردم نیز گرد او میآمدند و با او همنوا میشدند. حتی گفتهاند که مروان بن حکم در آنجا حضور پیدا میکرد و گریه میکرد. همچنین گفته شده که زینب پس از ورود به مدینه به دیدار امالبنین رفته و فوت فرزندان او را به وی تعزیت میگوید. <ref>دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد10 صفحه3929.</ref>. | امالبنین هر روز با نوهاش عبیدالله فرزند عباس به قبرستان بقیع میرفت و در آنجا اشعاری میخواند که خود سروده بود و سپس گریه میکرد. مردم نیز گرد او میآمدند و با او همنوا میشدند. حتی گفتهاند که مروان بن حکم در آنجا حضور پیدا میکرد و گریه میکرد. همچنین گفته شده که زینب پس از ورود به مدینه به دیدار امالبنین رفته و فوت فرزندان او را به وی تعزیت میگوید. <ref>دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد10 صفحه3929.</ref>. | ||