پرش به محتوا

محمد تقی بافقی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo">پرونده:محمدتقی بافقی2.jpg|جایگزین=حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ مح...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:
=زندگی و تحصیلات=
=زندگی و تحصیلات=


محمدتقی بافقی در ۱۲۹۲ق در شهر بافق از توابع یزد به دنیاآمد [[سایت حوزه|<ref>https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34396/%D8%AA%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%D8%AA(%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C)</ref>]] وی فرزند بازرگانی به نام حاج محمدباقر بود. تحصیلات دینی خود را در ۱۴ سالگی در یزد آغاز کرد و فقه و اصول را نزد حاج میرزا سیدعلی لب‌ِخندقی آموخت. در سال ۱۳۲۰ق عازم [[نجف]] شد و در درس عالمانی مانند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی و [[میرزا حسین نوری]] شرکت کرد. پس از ۱۷ سال به کربلا رفت و نزد حاج [[سیداحمد موسوی کربلایی]] به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. بعدها در ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ق، به [[ایران]] بازگشت و در قم، در محله باغ پنبه ساکن شدآقابزرگ طهرانی، نقباء البشر، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹و در کنار دو روحانی بزرگ شهر، [[آیت اللّه کبیر]] و [[آیت اللّه فیض]]، به احیای [[حوزه علمیه قم]] و اجرای خدمات دینی پرداخت.
محمدتقی بافقی در ۱۲۹۲ق در شهر بافق از توابع یزد به دنیاآمد<ref>[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34396/%D8%AA%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%D8%AA(%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C) سایت حوزه]</ref> وی فرزند بازرگانی به نام حاج محمدباقر بود. تحصیلات دینی خود را در ۱۴ سالگی در یزد آغاز کرد و فقه و اصول را نزد حاج میرزا سیدعلی لب‌ِخندقی آموخت. در سال ۱۳۲۰ق عازم [[نجف]] شد و در درس عالمانی مانند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی و [[میرزا حسین نوری]] شرکت کرد. پس از ۱۷ سال به کربلا رفت و نزد حاج [[سیداحمد موسوی کربلایی]] به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. بعدها در ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ق، به [[ایران]] بازگشت و در قم، در محله باغ پنبه ساکن شدآقابزرگ طهرانی، نقباء البشر، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹و در کنار دو روحانی بزرگ شهر، [[آیت اللّه کبیر]] و [[آیت اللّه فیض]]، به احیای [[حوزه علمیه قم]] و اجرای خدمات دینی پرداخت.


=همکاری در تأسیس حوزه علمیه=
=همکاری در تأسیس حوزه علمیه=
خط ۴۹: خط ۴۹:
تلاش مجدّانه او در [[امر به معروف و نهی از منکر]]، در شیوه زندگی مردم بسیار مؤثر بود. از جمله اینکه وی توانست سلمانی‌های قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار بازدارد، اما وقتی با جواب تند بافقی که رضاخان را با فراعنه مقایسه می‌کرد روبرو شد، موقّتاً از اصرار خود چشم پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه گفته شده، چندین نامه به [[رضاخان]] نوشت و از وی خواست تا سیاست‌هایی را که به نظر علما مخالف با [[اسلام]] است، تغییر دهد.
تلاش مجدّانه او در [[امر به معروف و نهی از منکر]]، در شیوه زندگی مردم بسیار مؤثر بود. از جمله اینکه وی توانست سلمانی‌های قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار بازدارد، اما وقتی با جواب تند بافقی که رضاخان را با فراعنه مقایسه می‌کرد روبرو شد، موقّتاً از اصرار خود چشم پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه گفته شده، چندین نامه به [[رضاخان]] نوشت و از وی خواست تا سیاست‌هایی را که به نظر علما مخالف با [[اسلام]] است، تغییر دهد.


درگیری بافقی با رضاخان در فروردین ۱۳۰۷ به اوج خود رسید. در این سال، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، دوشنبه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۰۶، وارد حرم حضرت معصومه(س) شدند<ref>بهبودی، خاطرات، ص۱۹۹؛ مکی، تاریخ بیست سالة ایران، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۲۸۵</ref> و در غرفه بالای ایوان آیینه دقایقی بی‌چادر ماندند[[سایت یزد فردا|<ref>http://yazdfarda.com/news/af/29856/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%AE-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%88%DA%A9-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8</ref>]] وقتی بافقی از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترک کنند.
درگیری بافقی با رضاخان در فروردین ۱۳۰۷ به اوج خود رسید. در این سال، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، دوشنبه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۰۶، وارد حرم حضرت معصومه(س) شدند<ref>بهبودی، خاطرات، ص۱۹۹؛ مکی، تاریخ بیست سالة ایران، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۲۸۵</ref> و در غرفه بالای ایوان آیینه دقایقی بی‌چادر ماندند<ref>[http://yazdfarda.com/news/af/29856/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%AE-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%88%DA%A9-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8 سایت یزد فردا]</ref> وقتی بافقی از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترک کنند.


خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بی‌درنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عده‌ای از گارد، وارد شهر شد<ref>حکمت، سی خاطره، ۱۳۵۵ش، ص۲۰۳</ref>. رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عده‌ای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت آیت الله حائری از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۶</ref>و به زندان تهران فرستاد و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد. آیت الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکس‌العمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکس‌العمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است»<ref>مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷</ref>. بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان [[حضرت عبدالعظیم]] به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به مشهد سفر کند.
خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بی‌درنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عده‌ای از گارد، وارد شهر شد<ref>حکمت، سی خاطره، ۱۳۵۵ش، ص۲۰۳</ref>. رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عده‌ای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت آیت الله حائری از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۶</ref>و به زندان تهران فرستاد و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد. آیت الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکس‌العمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکس‌العمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است»<ref>مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷</ref>. بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان [[حضرت عبدالعظیم]] به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به مشهد سفر کند.
confirmed
۳٬۹۰۰

ویرایش