۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
=واژه تصوف= | =واژه تصوف= | ||
تصوف ، مصدر لازم ثلاثی مزید از باب تفعل، در لغت به معنای صوفی شدن است. | |||
واژه «تصوف» بنا بر اظهر احتمالات از واژه «صوف» گرفته شده است و از لغات مستحدثه به معني «پشمينه پوشي» به عنوان نمادي از زندگي سخت و دوري از تن پروري و لذت پرستي مي باشد. يكي از مؤلفان «تاريخ تصوف در اسلام» پس از نقل اقوال و عقايد مسلمانان و بعضي از مستشرقين درباره اصل و اشتقاق كلمه «صوفي» و «متصوف»، نتيجه گرفته است كه نزديك ترين قول ها به عقل و منطق و موازين لغت اين است كه (صوفي) كلمه اي است عربي و مشتق از لغت «صوف»; يعني پشم. وجه تسميه زهّاد و مرتاضين قرون اول اسلام به «صوفي» آن است كه لباس پشمينه خشني مي پوشيدند و نيز لغت «تصوف» مصدر باب تفعّل و معناي آن پشمينه پوشيدن است، همان طور كه «تقمّص» به معني پيراهن پوشيدن است.<ref>قاسم غني، تاريخ تصوف در اسلام، ص 45</ref> | واژه «تصوف» بنا بر اظهر احتمالات از واژه «صوف» گرفته شده است و از لغات مستحدثه به معني «پشمينه پوشي» به عنوان نمادي از زندگي سخت و دوري از تن پروري و لذت پرستي مي باشد. يكي از مؤلفان «تاريخ تصوف در اسلام» پس از نقل اقوال و عقايد مسلمانان و بعضي از مستشرقين درباره اصل و اشتقاق كلمه «صوفي» و «متصوف»، نتيجه گرفته است كه نزديك ترين قول ها به عقل و منطق و موازين لغت اين است كه (صوفي) كلمه اي است عربي و مشتق از لغت «صوف»; يعني پشم. وجه تسميه زهّاد و مرتاضين قرون اول اسلام به «صوفي» آن است كه لباس پشمينه خشني مي پوشيدند و نيز لغت «تصوف» مصدر باب تفعّل و معناي آن پشمينه پوشيدن است، همان طور كه «تقمّص» به معني پيراهن پوشيدن است.<ref>قاسم غني، تاريخ تصوف در اسلام، ص 45</ref> | ||
=پیشینه واژه تصوف= | |||
واژه تصوف در آثار صوفیان متقدمی چون قُشَیْری (متوفی ۴۶۵) [۵] به کار رفته، فقط برخی از لغت نویسان متأخر، [۶][۷][۸] مصدر تصوف را ذکر کرده اند. | |||
در البیان و التبیین جاحظ (متوفی ۲۵۵) واژگان صوفی و صوفیه به کار رفته است و برخی، همچون ابوهاشم صوفی یا کوفی (قرن دوم)، از جمله صوفیان خوانده شده اند. [۹] | |||
ابونصر سرّاج [۱۰] از حسن بصری (متوفی ۱۱۰) و سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱) جملاتی نقل کرده که حاکی از رواج واژه صوفی در قرن دوم است. | |||
به گفته قشیری [۱۱] و ابن جوزی (متوفی ۵۹۷)، [۱۲] پیش از سال ۲۰۰ به عده ای، صوفی اطلاق میشده است. | |||
طبق قول ابن خلدون ، [۱۳] تصوف روش صحابه و تابعین و سلف امت نیز بوده، اما از قرن دوم به بعد، با رواج دنیاپرستی در میان مسمانان ، کسانی که بر خلاف آنان به عبادت روی آوردند، صوفی نام گرفتند. | |||
به گفته ابن تیمیّه (متوفی ۷۲۸) لفظ صوفیه تا پایان قرن سوم رواج نداشته است. | |||
وی در عین حال اشاره میکند که کاربرد این واژه را به برخی از بزرگان قرون دوم و سوم نسبت داده اند. [۱۴][۱۵] | |||
کِنْدی از گروهی به نام صوفیه سخن گفته است که در سال ۲۰۰ در اسکندریه مصر، برای امر به معروف ، در برابر سلطان شورش کردند. [۱۶] | |||
ابن ندیم [۱۷] از جابربن حیان کوفی (متوفی ۱۶۰) با تعبیر «صوفی» یاد کرده است. | |||
طبق نظر لویی ماسینیون، عنوان صوفی به گروه کوچکی از زهاد کوفه اشاره داشت که آخرین پیشوای آنان عبدک صوفی (متوفی ۲۱۰) بود. | |||
گرچه مطالب فوق از کسانی نقل شده که پس از قرن دوم میزیستهاند و گزارش معتبری از قرن اول و دوم، دالّ بر رواج واژه صوفی، در دست نیست، نظر بدوی [۱۸] مبنی بر اطلاق این کلمه به افراد زاهد و عابد در اوایل قرن دوم یا اندکی پیش از آن، درست به نظر میرسد. | |||
=صوفی کیست= | =صوفی کیست= | ||
خط ۱۰: | خط ۲۶: | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس|3}} |