پرش به محتوا

نظام پادشاهی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۲۳
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''نظام پادشاهی''' یک نظام سیاسی است که در آن قدرت در یک خانواده واحد است که از نسلی به نسل دیگر حکومت می کند. قدرتی که خانواده از آن برخوردار است، اقتدار سنتی است و بسیاری از پادشاهان به این دلیل احترام می گذارند که رعایا این نوع اقتدار را به آنها...» ایجاد کرد)
 
خط ۷: خط ۷:
پادشاهی کهن‌ترین شکل حکومت است. امپراتورهای باستان شرقی مانند سومریان، آشوریان، ایرانیان، مصریان و چینی‌ها، نخستین نظام‌های سلطنتی بودند که در کنار مناطق حاصل‌خیزی نظیر رود نیل، گنگ، سند، بین‌النهرین، رود زرد و یانگ‌تسه تشکیل شدند. نظام‌های پادشاهی در غرب نیز در قالب امپراتورهای دریایی، در کنار دریای اژه و امپراتوری روم شکل گرفتند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۷ و ۲۱۸–۲۲۲.</ref>
پادشاهی کهن‌ترین شکل حکومت است. امپراتورهای باستان شرقی مانند سومریان، آشوریان، ایرانیان، مصریان و چینی‌ها، نخستین نظام‌های سلطنتی بودند که در کنار مناطق حاصل‌خیزی نظیر رود نیل، گنگ، سند، بین‌النهرین، رود زرد و یانگ‌تسه تشکیل شدند. نظام‌های پادشاهی در غرب نیز در قالب امپراتورهای دریایی، در کنار دریای اژه و امپراتوری روم شکل گرفتند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۷ و ۲۱۸–۲۲۲.</ref>


در ایران نخستین پادشاهی آریایی، در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، با قدرت‌یافتن مادها آغاز شد و با فتوحات کوروش هخامنشی، ادامه یافت. در مدت ۱۳۰۰ سال که با سقوط سلسله ساسانی پایان یافت، حکومت میان سه تیره از اقوام آریایی ماد، پارس و پارت، دست به دست شد. این [[اقوام]] به‌ترتیب پادشاهی ماد، هخامنشی و اشکانی را شکل دادند.<ref>گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۸۷، ۱۳۶، ۲۸۵ و ۳۴۵.</ref> پس از شکست ایرانیان از سپاهیان مسلمان در جنگ نهاوند در سال ۲۱ق/ ۶۴۲م که موجب سقوط سلسله ساسانی شد، ایران نیز جزئی از سرزمین‌های [[خلافت اسلامی]] گردید که در نواحی مختلف آن فرمانروایان [[مسلمان]] و عرب از جانب خلیفه مسلمانان حکومت می‌کردند.<ref>پیرنیا و اقبال، تاریخ کامل ایران، ۲۴۵–۲۴۶.</ref>
در ایران نخستین پادشاهی آریایی، در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، با قدرت‌یافتن مادها آغاز شد و با فتوحات کوروش هخامنشی، ادامه یافت. در مدت ۱۳۰۰ سال که با سقوط سلسله ساسانی پایان یافت، حکومت میان سه تیره از اقوام آریایی ماد، پارس و پارت، دست به دست شد. این اقوام به‌ترتیب پادشاهی ماد، هخامنشی و اشکانی را شکل دادند.<ref>گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۸۷، ۱۳۶، ۲۸۵ و ۳۴۵.</ref> پس از شکست ایرانیان از سپاهیان مسلمان در جنگ نهاوند در سال ۲۱ق/ ۶۴۲م که موجب سقوط سلسله ساسانی شد، ایران نیز جزئی از سرزمین‌های [[خلافت]] اسلامی گردید که در نواحی مختلف آن فرمانروایان [[مسلمان]] و عرب از جانب خلیفه مسلمانان حکومت می‌کردند.<ref>پیرنیا و اقبال، تاریخ کامل ایران، ۲۴۵–۲۴۶.</ref>


در میان مسلمانان، [[معاویةبن‌ابی‌سفیان]] نخستین کسی بود که به نام خلیفه مسلمانان به‌طور رسمی سلطنت را آغاز کرد و برای پشتوانه این عمل خود، به جعل حدیث، دست زد. وی خود را خلیفه خواند و تلاش کرد با تعیین فرزندش به ولیعهدی، موروثی‌شدن حکومت را تثبیت کند.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۴۱۵–۴۱۸.</ref> لقب سلطان که نخست تنها بر خلیفه گفته می‌شد، به‌تدریج و با افول شوکت و قدرت خلیفه، به صاحبان واقعی قدرت و امیران استیلا (کسانی که به واسطه قدرت نظامی بر سرزمین‌های خلیفه مستولی شده بودند)  منتقل شد و سلسله‌های مستقلی چون سامانیان، صفاریان و آل‌بویه را سلسله‌های سلاطین اسلامی نامیدند؛ البته عنوان سلطان در این سطح توقف نکرد و با زوال خلافت و برآمدن سلسله‌های بزرگ نظامی، لقب سلطان نیز ارتقا یافت و به عالی‌ترین مقام نظامی سیاسی گفته شد و به سبب کاربرد بسیار، تعیّن و غلبه پیدا کرد؛ بدین ترتیب سلطنت اسلامی با تمامی عناوین، القاب، تشکیلات و لوازم آن، جایگزین خلافت اسلامی شد.<ref>فیرحی، دانش و مشروعیت در اسلام، ۲۰۱–۲۰۲.</ref> در این دوره، جامعه اسلامی در دوراهی هرج و مرج و آشوب و سلطنت مقتدر، به‌ناگزیر بر حضور استیلایی سلطان رضایت داد و اگرچه همواره در تلاش برای حل مسئله، به ارائه راه حل‌هایی چون سلطنت ایران‌شهری، الگوی افلاطونی و به‌ویژه امامت شیعی می‌پرداخت، لیکن در عمل چاره‌ای جز توجیه نظری سلطه و اقتداری که به آن گرفتار آمده بود، نداشت.<ref>فیرحی، دانش و مشروعیت در اسلام، ۲۰۳.</ref> [[نهضت مشروطیت]] در ایران اگرچه تحول نسبتاً اساسی در سلطنت پدیدآورد، اما نفی تمامی مبانی، ساختارها و کارویژه‌های سلطنت با وقوع [[انقلاب اسلامی ایران]] در سال ۱۳۵۷ رخ داد.<ref>طباطبایی‌فر، نظام سلطانی، ۳۹۸.</ref>
در میان مسلمانان، [[معاویه|معاویةبن‌ابی‌سفیان]] نخستین کسی بود که به نام خلیفه مسلمانان به‌طور رسمی سلطنت را آغاز کرد و برای پشتوانه این عمل خود، به جعل حدیث، دست زد. وی خود را خلیفه خواند و تلاش کرد با تعیین فرزندش به ولیعهدی، موروثی‌شدن حکومت را تثبیت کند.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۴۱۵–۴۱۸.</ref> لقب سلطان که نخست تنها بر خلیفه گفته می‌شد، به‌تدریج و با افول شوکت و قدرت خلیفه، به صاحبان واقعی قدرت و امیران استیلا (کسانی که به واسطه قدرت نظامی بر سرزمین‌های خلیفه مستولی شده بودند)  منتقل شد و سلسله‌های مستقلی چون سامانیان، صفاریان و آل‌بویه را سلسله‌های سلاطین اسلامی نامیدند؛ البته عنوان سلطان در این سطح توقف نکرد و با زوال خلافت و برآمدن سلسله‌های بزرگ نظامی، لقب سلطان نیز ارتقا یافت و به عالی‌ترین مقام نظامی سیاسی گفته شد و به سبب کاربرد بسیار، تعیّن و غلبه پیدا کرد؛ بدین ترتیب سلطنت اسلامی با تمامی عناوین، القاب، تشکیلات و لوازم آن، جایگزین خلافت اسلامی شد.<ref>فیرحی، دانش و مشروعیت در اسلام، ۲۰۱–۲۰۲.</ref> در این دوره، جامعه اسلامی در دوراهی هرج و مرج و آشوب و سلطنت مقتدر، به‌ناگزیر بر حضور استیلایی سلطان رضایت داد و اگرچه همواره در تلاش برای حل مسئله، به ارائه راه حل‌هایی چون سلطنت ایران‌شهری، الگوی افلاطونی و به‌ویژه امامت شیعی می‌پرداخت، لیکن در عمل چاره‌ای جز توجیه نظری سلطه و اقتداری که به آن گرفتار آمده بود، نداشت.<ref>فیرحی، دانش و مشروعیت در اسلام، ۲۰۳.</ref> [[نهضت مشروطه|نهضت مشروطیت]] در ایران اگرچه تحول نسبتاً اساسی در سلطنت پدیدآورد، اما نفی تمامی مبانی، ساختارها و کارویژه‌های سلطنت با وقوع [[انقلاب اسلامی ایران]] در سال ۱۳۵۷ رخ داد.<ref>طباطبایی‌فر، نظام سلطانی، ۳۹۸.</ref>


== انواع و ویژگی‌های نظام سلطنتی ==
== انواع و ویژگی‌های نظام سلطنتی ==
خط ۱۶: خط ۱۶:
=== الف) نظام استبدادی (سلطنت مطلقه) ===
=== الف) نظام استبدادی (سلطنت مطلقه) ===
در این حکومت که بر پایه شخص استوار است،<ref>لاپیر، قدرت سیاسی، ۱۲۶.</ref> پادشاه رئیس واقعی دولت است و قدرت و اختیارات خود را بنا به اراده خود اعمال می‌کند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۸.</ref> برخی از امتیازات نسبی این نوع حکومت را می‌توان این موارد دانست:
در این حکومت که بر پایه شخص استوار است،<ref>لاپیر، قدرت سیاسی، ۱۲۶.</ref> پادشاه رئیس واقعی دولت است و قدرت و اختیارات خود را بنا به اراده خود اعمال می‌کند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۸.</ref> برخی از امتیازات نسبی این نوع حکومت را می‌توان این موارد دانست:
* متناسب‌بودن با شرایط زندگی انسان‌های نخستین (که فاقد [[تمدن]] و قانون بودند)؛
* متناسب‌بودن با شرایط زندگی انسان‌های نخستین (که فاقد تمدن و قانون بودند)؛
* آمادگی و نیرومندی عمل؛
* آمادگی و نیرومندی عمل؛
* باثباتی حکومت؛
* باثباتی حکومت؛
خط ۳۲: خط ۳۲:
اگرچه صفت ویژه نظام سلطنتی، موروثی‌بودن است، اما ممکن است پادشاه به صورت انتخابی از سوی مردم یا آزادانه از سوی پادشاه پیشین تعیین گردد<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۰۲.</ref>؛ بر این اساس، سلطنت را به موروثی و انتخابی نیز تقسیم کرده‌اند. پادشاهی انتخابی به گذشته‌ها تعلق دارد، مانند امپراتوران نخستین روم و پادشاهان لهستان. با گذر زمان، پادشاهی انتخابی به موروثی تبدیل شد. در پادشاهی موروثی، شاه بنا به قاعده استوار جانشینی، به حکومت می‌رسد و به‌طور معمول بزرگ‌ترین فرزند پسر پس از مرگ پدر جانشین وی می‌گردد. چگونگی این جانشینی را قانون اساسی یا نظام‌نامه‌ای خاص یا هر روال معین دیگری مشخص می‌کند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۷–۲۷۸.</ref>
اگرچه صفت ویژه نظام سلطنتی، موروثی‌بودن است، اما ممکن است پادشاه به صورت انتخابی از سوی مردم یا آزادانه از سوی پادشاه پیشین تعیین گردد<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۰۲.</ref>؛ بر این اساس، سلطنت را به موروثی و انتخابی نیز تقسیم کرده‌اند. پادشاهی انتخابی به گذشته‌ها تعلق دارد، مانند امپراتوران نخستین روم و پادشاهان لهستان. با گذر زمان، پادشاهی انتخابی به موروثی تبدیل شد. در پادشاهی موروثی، شاه بنا به قاعده استوار جانشینی، به حکومت می‌رسد و به‌طور معمول بزرگ‌ترین فرزند پسر پس از مرگ پدر جانشین وی می‌گردد. چگونگی این جانشینی را قانون اساسی یا نظام‌نامه‌ای خاص یا هر روال معین دیگری مشخص می‌کند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۷–۲۷۸.</ref>


[[امام‌خمینی]] با اشاره به هردو نوع نظام سلطنتی مطلقه (استبدادی) و مشروطه، به نقد این نظام‌ها می‌پردازد و معتقد است در سلطنت مطلقه، رئیس دولت، حاکمی مستبد و مسلط بر جان و مال مردم است که خودسرانه در اموال مردم دخل و تصرف می‌کند و در حکومت مشروطه نیز نمایندگان [[مردم]] به قانون‌گذاری می‌پردازند؛ در حالی‌که قانون‌گذاری و تشریع تنها در اختیار خداست.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۴۳–۴۴.</ref> از نگاه ایشان اینکه مردم ایران سلطنت مشروطه را در زمان [[قاجاریه|قاجار]] پذیرفتند، به دلیل عدم توانایی بر طرح [[حکومت اسلامی]] و تنها برای کاهش [[ظلم]] و استبداد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۲۹.</ref>
[[امام خمینی (ره)|امام‌خمینی]] با اشاره به هردو نوع نظام سلطنتی مطلقه (استبدادی) و مشروطه، به نقد این نظام‌ها می‌پردازد و معتقد است در سلطنت مطلقه، رئیس دولت، حاکمی مستبد و مسلط بر جان و مال مردم است که خودسرانه در اموال مردم دخل و تصرف می‌کند و در حکومت مشروطه نیز نمایندگان [[مردم]] به قانون‌گذاری می‌پردازند؛ در حالی‌که قانون‌گذاری و تشریع تنها در اختیار خداست.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۴۳–۴۴.</ref> از نگاه ایشان اینکه مردم ایران سلطنت مشروطه را در زمان [[قاجاریه|قاجار]] پذیرفتند، به دلیل عدم توانایی بر طرح [[حکومت اسلامی]] و تنها برای کاهش ظلم و استبداد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۲۹.</ref>


== عدم مشروعیت نظام سلطنتی ==
== عدم مشروعیت نظام سلطنتی ==
ارسطو پس از برشمردن انواع حکومت، سلطنت فردی را به دو نوع مشروع و نامشروع (نیک‌کردار و تبهکار) تقسیم کرده است. سلطنت در نظامی که حاکم بر اساس قانون حکم می‌راند و منافع عمومی را در نظر دارد، مشروع (نیک‌کردار) است و در نوع نامشروع (تبهکار) آن، حاکمیت سلطانی است که همیشه به‌رغم خواست رعیت، حکومت را در راستای منافع شخصی خود و بدون پایبندی به قانون در پیش می‌گیرد.<ref>اَمام، خودکامه، ۱۷۳–۱۷۴.</ref> در تاریخ اندیشه سیاسی و حقوق اساسی هم، هرجا احراز قدرت به موجب قانون اساسی، به صورت موروثی یا انتخابی صورت گیرد و شکلِ فرمانروایی مقبول داشته باشد، مشروع شمرده می‌شود؛ اما فرمانروایی که با کودتا به قدرت برسد یا در طی پادشاهی به سبب اعمال خود، تنزل کند، غاصب، نامشروع و دیکتاتور تلقی می‌شود.<ref>نویمان، آزادی و قدرت و قانون، ۳۲۴–۳۲۵.</ref>
ارسطو پس از برشمردن انواع حکومت، سلطنت فردی را به دو نوع مشروع و نامشروع (نیک‌کردار و تبهکار) تقسیم کرده است. سلطنت در نظامی که حاکم بر اساس قانون حکم می‌راند و منافع عمومی را در نظر دارد، مشروع (نیک‌کردار) است و در نوع نامشروع (تبهکار) آن، حاکمیت سلطانی است که همیشه به‌رغم خواست رعیت، حکومت را در راستای منافع شخصی خود و بدون پایبندی به قانون در پیش می‌گیرد.<ref>اَمام، خودکامه، ۱۷۳–۱۷۴.</ref> در تاریخ اندیشه سیاسی و حقوق اساسی هم، هرجا احراز قدرت به موجب قانون اساسی، به صورت موروثی یا انتخابی صورت گیرد و شکلِ فرمانروایی مقبول داشته باشد، مشروع شمرده می‌شود؛ اما فرمانروایی که با کودتا به قدرت برسد یا در طی پادشاهی به سبب اعمال خود، تنزل کند، غاصب، نامشروع و دیکتاتور تلقی می‌شود.<ref>نویمان، آزادی و قدرت و قانون، ۳۲۴–۳۲۵.</ref>
confirmed
۳٬۹۰۲

ویرایش