confirmed
۶۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[امام موسی کاظم' به '[[موسی بن جعفر (کاظم)') |
(ایجاد مدخل دموکراتیک و دموکراسی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
= دموکراتیک = | |||
دموکراتیک به معنای صفت برابری و پذیرش حکومت اکثریت و حقوق اقلیت است.<ref>آقا بخشی، علی، '''''فرهنگ علوم سیاسی،''''' مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، ص 87.</ref> دموکرات، به طرفدار [[دموکراسی]] گویند. | |||
= دموکراسی = | |||
'''دموکراسی''' یا مردمسالاری<ref>گروه واژه گزینی، '''''فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان،''''' تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چاپ دوم، 1396، ذیل واژه.</ref> اصطلاحی است مشتق از واژه یونانی dēmokratía، که در آن، «دموس» به معنای اداره امور داخلی کشور در برابر «پلیس Polis»، به معنای اداره امور خارجی کشور به کار میرود. دموس بعدها به معنای تهیدستان و روستاییان و سرانجام به معمای مردم استعمال شده است. کراسیا نیز از ریشه کراتوس kratos، مشتق شده و به معنای اقتدار و اختیار و نیز حکومت کردن و فرمانروایی است. اصطلاح دموکراسیا برای نخستین بار در آتن و در زمان کلیستن به کار رفت. وی در 510 سال پیش از میلاد به حکومت هیپارک و برادرش هیپایاس پایان داد و با اصلاحات قانونی حکومت به دست روستاییان و تهیدستان افتاد. حکومت مذکور دموکراسیا نامیده شد و کلیستن هم به نام بنیانگذار دموکراسی شناخته شد. بعدها در یونان قدیم اصطلاح دموکراسی به حکومت عوام و آریستوکراسی به حکومت خواص اطلاق گرفت. دموکراسی امروزه در اصطلاح سیاسی به معنای حکومت مردم است.<ref>علی بابایی، غلامرضا، '''''فرهنگ علوم سیاسی،''''' تهران، ویس، چاپ دوم، 1369، ج 1، ص 295. </ref> وجه مشخصه دمکراسی اصل تبعیت اقلیت از اکثریت و به رسمیت شناختن آزادی و حقوق مساوی افراد و اتباع است.<ref>عالم، عبدالرحمان، '''''بنیادهای علم سیاست،''''' تهران، نشر نی، چاپ بیست و هفتم، ۱۳۹۴، ص 305.</ref> موضوعات اصلی دموکراسی عبارتاند از: آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی، آزادی اقتصادی و حقوق اقلیتها. | |||
== تعاریف دموکراسی == | |||
# مجموعهای از نهادها که هدف آن به حداقل رساندن خطاهای اداره سیاسی جامعه از راه به حداکثر رساندن مشارکت عمومی و کاهش نقش شخصی فرد در اتخاذ تصمیمات سیاسی است. | |||
# حکومت اکثریت با رعایت حقوق اقلیت | |||
# حق تمام مردم برای شرکت در تصمیمگیری در مورد امور عمومی | |||
# به طرفداران دموکراسی و آزادی و معتقدین به مساوات اجتماعی اطلاق میشود. | |||
=== دموکراسی سیاسی === | |||
دموکراسی سیاسی، به معنای آزادی برای اظهار هر نوع عقیده سیاسی و اجتماعی و برخورداری از حق اعمال هر نوع وسیله مشروع برای اشاعه و پیشرفت آن است. | |||
=== دمکراسی اقتصادی === | |||
دمکراسی اقتصادی، به معنای استقرار شرایط اقتصادی ویژهای است که همه افراد جامعه بتوانند از حداقل ما یحتاج زندگی خود بهرهمند گردند. | |||
== کاستیهای دموکراسی == | |||
# حکمرانی جهالت: | |||
* ارسطو پدر علم سیاست دموکراسی را بهعنوان شکل فاسد و گمراه حکومت نوعی از حکمرانی مردم جاهل محکوم کرد. | |||
* افلاطون معلم ارسطو آن را حکمرانی جهالت نامید. | |||
* لکی (Lecky)، دموکراسی را حکومت فقیرترین جاهلترین ناشایستترین کسانی که لزوماً بسیار زیاد هم هستند. | |||
* در دموکراسی رأیها را میشمارند نه اینکه آنها را وزن کنند. | |||
* خردمندان در جوامع در اقلیتاند. | |||
# مطلوبیت ثروت | |||
* اغلب دموکراسیهای جدید سرمایهداریاند. این دموکراسیها از طبقات مالک جانبداری میکنند. رأی کالایی قابلفروش شده و برنده مزایده میتواند آن را خریداری کند. بازرگانان یا سرمایهداران بزرگ آن را میخرند و درنهایت حکومتها را در اختیار میگیرند از مطبوعات و میز خطابهها بهرهبرداری میکنند تا حمایت آنها را برای سیاست مطلوب خود به دست آورند. | |||
* بریس به اثر زیانبار پول در سیاست اشارهکرده و تأکید میکند که پول از کار قوه مجریه و مقننه جلوگیری میکند و آن را فاسد میکند. دووروژه، موریس. احزاب سیاسی، ترجمه رضا علومی، تهران: | |||
* مارکسیستها دموکراسی آمریکا را دموکراسی پرستش دلار نامیدهاند. | |||
# نبود حکومت اکثریت | |||
* منتقدان دموکراسی عقیده دارند دموکراسی دیگر حکومت اکثریت نیست. کارلایل دموکراسی را حکومت فرصتطلبان و شارلاتانها نامید. | |||
* به عقیده رابرت میشلز عمل و سازمان احزاب از قانون آهنین الیگارشی پیروی میکند. همه گروههای سازمانیافته خواه دولت، احزاب سیاسی، اتحادیههای تجاری، یا هرچه که باشد، بهطور ذاتی غیر دموکراتیک هستند. استدلال او این است که برای عمل مؤثر در جامعه سازمان ضرور است و سازمان ناگزیر مستلزم بروکراسی است و بروکراسی هم قدرت را در دست چند نفر در رأس سلسلهمراتب متمرکز میکند. به عقیده او دموکراسی بدون سازمان قابلتصور نیست. | |||
* «طبقهای که در مقابل جامعه پرچم ادعاهای مشخص خود را برمیافرازد و بر آن است تا مجموعهای از جهانبینیها یا اندیشههایی را به مرحله تحقیق برساند که از عملکردهای اقتصادی آن طبقه نشئت میگیرد، بهناچار محتاج یک سازمان است. ازآنجاکه این خواست جمعی بر اساس بهکارگیری هرچه کمتر استوار است یا به عبارتی صحبت از صرفهجویی در میان است سازمان در دست ضعفا بهمثابه سلاحی است که برای مبارزه با اقویا به کار میرود.»<ref>روبرت میخلز، '''''جامعهشناسی احزاب،''''' ترجمه احمد نقیبزاده، تهران، نشر قمس ۱۳۶۹، ص ۲۳.</ref> | |||
# ناکامی در تحقق اصل برابری: | |||
* عالم معتقد است، در دموکراسی برابری مورد تأکید فراوان بوده و بر این فرضیه دروغین مبتنی است که همه ی انسانها در آمادگی برای شرکت در حکومت، هرقدر هم که ارزش واقعی یا توان ذهنی داشته باشند، باهم برابرند. بدین سبب به همه حق رأی دادهشده و در تعیین سیاستهای حکومت یا انتخاب مقامات عمومی رأی هیچکس بیشتر از رأی دیگری ارزش ندارد. اینگونه برابری، ازلحاظ منافع جامعه تعیینکننده است زیرا کمتوجهی به آموزش و دانش کارشناسی، دموکراسی را به حکومت نادانها، بی آموزشها و نالایقها تبدیل میکند. | |||
# آموزش دروغین | |||
* منتقدان میگویند دموکراسی به آموزش مدنی نادرستی میانجامد. مبارزات انتخاباتی اغلب مزورانه بوده و واقعیات اغلب تحریف میشود. درواقع عوامفریبان زیرک که با کلامی زیبا و پرطنین اما اغلب بیمعنی و واهی مردم را به دادن رأی مثبت و منفی به این یا آن حزب فرامیخوانند. آنها را اغفال کرده و در میان آنها احساس دروغینی از برابری و خطای ذهن به وجود میآورند که برای حکومت کردن بر کشور از هر کس دیگر مناسبتر هستند.<ref>عالم، عبدالرحمان، '''''بنیادهای علم سیاست،''''' تهران، نشر نی، چاپ بیست و هفتم، ۱۳۹۴، ص 310.</ref> | |||
= مرز = | = مرز = | ||
مرز به معنای خط فاصل و نشانهای است که دو حوزه را از همدیگر جدا ساخته و حدود آن را معین مینماید.<ref>طریحی، فخر الدین بن محمد، '''''مجمع البحرین،''''' تهران: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، 1375، ج 3، ص 236؛ احمد بن فارس، '''''معجم مقاییس اللغه'''''<nowiki/>''،'' قم: مکتب الاعلام الاسلامی، ج 5، ص 310.</ref> ثغر و حد از واژه های مترادف با مرز است.<ref>زبیدی سید مرتضی حسینی، '''''تاج العَروس من جواهر القاموس،''''' بیروت: دارالفکر، 1414 ه ق، ج 8، ص 148.</ref> ویژگی مرز تقطیع و چندتکه کردن یکچیز است. برخی آن را زمینی که به شکل مربع میسازند و کنارههای آن را بلند کرده و در میانش چیزها میکارند، معنا کردهاند<ref>محمد حسین بن خلف تبریزی، '''''برهان قاطع،''''' تهران: نیما، 1380، ج 4، ص 1986</ref> فراهیدی '''حد''' را وصفی نامیده که موجب فصل و جدایی بین هر چیزی میشود<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، '''''کتاب العین،''''' قم: موسسه دارالهجره، چاپ دوم، 1409 ه ق، ج 3، ص 19.</ref> «'''ثغر»''' در لغت به «'''رخنه»'''، «'''شکاف»''' و «'''منفذ»''' معنا شدهاست.<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، '''''لسان العرب،''''' بیروت: دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ سوم، ج 4، ص 103.</ref> همچنین ثغر به محلی که ترس از حمله دشمن در آن محل وجود دارد معنا شده<ref>طریحی، فخر الدین بن محمد، '''''مجمع البحرین،''''' تهران: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، 1375، ج 3، ص 236.</ref> و از آن به محلی که دشمن از آنجا وارد میشود، یاد میشود.<ref>باقریکبورق، علی، '''''کلیات و مبانی جنگ و استراتژی،''''' تهران: مرکز نشر بینالملل، 1370، 196.</ref> | مرز به معنای خط فاصل و نشانهای است که دو حوزه را از همدیگر جدا ساخته و حدود آن را معین مینماید.<ref>طریحی، فخر الدین بن محمد، '''''مجمع البحرین،''''' تهران: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، 1375، ج 3، ص 236؛ احمد بن فارس، '''''معجم مقاییس اللغه'''''<nowiki/>''،'' قم: مکتب الاعلام الاسلامی، ج 5، ص 310.</ref> ثغر و حد از واژه های مترادف با مرز است.<ref>زبیدی سید مرتضی حسینی، '''''تاج العَروس من جواهر القاموس،''''' بیروت: دارالفکر، 1414 ه ق، ج 8، ص 148.</ref> ویژگی مرز تقطیع و چندتکه کردن یکچیز است. برخی آن را زمینی که به شکل مربع میسازند و کنارههای آن را بلند کرده و در میانش چیزها میکارند، معنا کردهاند<ref>محمد حسین بن خلف تبریزی، '''''برهان قاطع،''''' تهران: نیما، 1380، ج 4، ص 1986</ref> فراهیدی '''حد''' را وصفی نامیده که موجب فصل و جدایی بین هر چیزی میشود<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، '''''کتاب العین،''''' قم: موسسه دارالهجره، چاپ دوم، 1409 ه ق، ج 3، ص 19.</ref> «'''ثغر»''' در لغت به «'''رخنه»'''، «'''شکاف»''' و «'''منفذ»''' معنا شدهاست.<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، '''''لسان العرب،''''' بیروت: دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ سوم، ج 4، ص 103.</ref> همچنین ثغر به محلی که ترس از حمله دشمن در آن محل وجود دارد معنا شده<ref>طریحی، فخر الدین بن محمد، '''''مجمع البحرین،''''' تهران: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، 1375، ج 3، ص 236.</ref> و از آن به محلی که دشمن از آنجا وارد میشود، یاد میشود.<ref>باقریکبورق، علی، '''''کلیات و مبانی جنگ و استراتژی،''''' تهران: مرکز نشر بینالملل، 1370، 196.</ref> |