confirmed
۳٬۹۰۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==مفهوم شناسی== | ==مفهوم شناسی== | ||
نظام به تشکیلات، سیستم، شیوه روشمند، سنن و قواعدی که قوام و انتظام چیزی بر آن نهاده شده، معنا شده است<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۶۹۹؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۸۵۳.</ref>.سلطنت نیز به معنای قدرت، غلبه، تسلط، ملک، پادشاهی، حکومتکردن و فرمانراندن آمده است<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۲۱۰۴؛انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۲۳۳؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۹۵–۲۹۶.</ref>. در نظام سلطنتی، رئیس حکومت پادشاه یا ملکه یا معادل آن است، مانند قیصر، تزار، خاقان و شاهنشاه.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۰۱.</ref> [[ارسطو]] سلطنت را فرمانروایی یکنفره تعریف کرده و «دُژسالاری» (جباریت، استبداد) را صورت فاسد آن شمرده است.<ref>همان، ۱۰۲ و ۲۰۱.</ref> این نوع حکومت، معمولاً موروثی است و با زور و غلبه شکل میگیرد و به صورت حکومتی | نظام به تشکیلات، سیستم، شیوه روشمند، سنن و قواعدی که قوام و انتظام چیزی بر آن نهاده شده، معنا شده است<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۶۹۹؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۸۵۳.</ref>.سلطنت نیز به معنای قدرت، غلبه، تسلط، ملک، پادشاهی، حکومتکردن و فرمانراندن آمده است<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۲۱۰۴؛انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۲۳۳؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۹۵–۲۹۶.</ref>. در نظام سلطنتی، رئیس حکومت پادشاه یا ملکه یا معادل آن است، مانند قیصر، تزار، خاقان و شاهنشاه.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۰۱.</ref> [[ارسطو]] سلطنت را فرمانروایی یکنفره تعریف کرده و «دُژسالاری» (جباریت، استبداد) را صورت فاسد آن شمرده است.<ref>همان، ۱۰۲ و ۲۰۱.</ref> این نوع حکومت، معمولاً موروثی است و با زور و غلبه شکل میگیرد و به صورت حکومتی ستمگر در میآید.<ref>نجفی، تأملات سیاسی، ۳/۴۷۲؛ بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ۸۸.</ref> مردم نیز به جهت ترس از خشونت، در برابر آن تسلیم میشوند.<ref>بروکر، رژیمهای غیر دموکراتیک، ۹۱.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == |