پرش به محتوا

ابومخنف: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
ابومِخنَف، لوط بن یحیی ازدی بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدی از برجسته ترین راویان اخبار تاریخی در قرن دوم هجری است.
ابومِخنَف، لوط بن یحیی ازدی بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدی از برجسته ترین راویان اخبار تاریخی در قرن دوم هجری است.
== نسب و زندگینامه ==  
== نسب و زندگینامه ==  
ابومخنف از خاندانی بزرگ و مشهور از تیرة غامد و از قبیلة بزرگ یمنی‌اَزْد در كوفه<ref>(كلْبی،2/481-482)</ref> است. جد او مخنف بن سلیم در 6ق، زمانی كه پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)به دعوت ابوظبیان ازدی پرداخت،اسلام آورد<ref>(نكـ:ابن سعد،1(3)/30)</ref>. به همین سبب او را از اصحاب و محدثان از پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) می‌شمارند<ref>(نكـ:طبرانی،20/310-311؛ابوالشیخ،1/279-282؛ابن عبدالبر،4/1467؛ابونعیم،معرفة،2/گ 206الف؛مزی،تحفة،8/367-368؛ابن حجر،الاصابة،6/72).</ref>.
ابومخنف از خاندانی بزرگ و مشهور از تیره غامد و از قبیله بزرگ یمنی‌اَزْد در كوفه<ref>(كلْبی،2/481-482)</ref> است. جد او مخنف بن سلیم در 6ق، زمانی كه پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)به دعوت ابوظبیان ازدی پرداخت،اسلام آورد<ref>(نكـ:ابن سعد،1(3)/30)</ref>. به همین سبب او را از اصحاب و محدثان از پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) می‌شمارند<ref>(نكـ:طبرانی،20/310-311؛ابوالشیخ،1/279-282؛ابن عبدالبر،4/1467؛ابونعیم،معرفة،2/گ 206الف؛مزی،تحفة،8/367-368؛ابن حجر،الاصابة،6/72).</ref>.


مخنف بن سلیم پیش از خلافت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام)، در فتوح عراق شركت داشته است<ref>(دینوری،114).</ref> و در جنگ جمل در لشکر عراقیان شركت كرد و پرچمدار بود<ref>(نصر بن مزاحم،117؛بلاذری،انساب،2/236؛دینوری،146)</ref>و دو برادرش عبدالله و صَقْعَبْ در همین پیكار جان باختند<ref>(نكـ:طبری،تاریخ،4/521،«المنتخب»،547؛نی نكـ:بلاذری،همان،2/241)</ref>، پس از آن از سوی امام(علیه‌السلام) به امارت اصفهان و همدان گماشته شد<ref>(نصر بن مزاحم،11؛ابوالشیخ،1/277-278؛ابونعیم،ذكر اخبار،1/72)</ref>، اما در آستانه جنگ صفین، توسط امام علی(علیه‌السلام) فراخوانده شد و در جنگ صفین حضور یافت. به روایت ابن حجر وی در 64قمری در جنبش [[توابین]] به رهبری [[سلیمان بن صُرَد خزاعی]] كشته شد<ref>(تهذیب،10/78).</ref>.
مخنف بن سلیم پیش از خلافت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام)، در فتوح عراق شركت داشته است<ref>(دینوری،114).</ref> و در جنگ جمل در لشکر عراقیان شركت كرد و پرچمدار بود<ref>(نصر بن مزاحم،117؛بلاذری،انساب،2/236؛دینوری،146)</ref>و دو برادرش عبدالله و صَقْعَبْ در همین پیكار جان باختند<ref>(نكـ:طبری،تاریخ،4/521،«المنتخب»،547؛نی نكـ:بلاذری،همان،2/241)</ref>، پس از آن از سوی امام(علیه‌السلام) به امارت اصفهان و همدان گماشته شد<ref>(نصر بن مزاحم،11؛ابوالشیخ،1/277-278؛ابونعیم،ذكر اخبار،1/72)</ref>، اما در آستانه [[جنگ صفین]]، توسط امام علی(علیه‌السلام) فراخوانده شد و در جنگ صفین حضور یافت. به روایت ابن حجر وی در 64قمری در جنبش [[توابین]] به رهبری [[سلیمان بن صُرَد خزاعی]] كشته شد<ref>(تهذیب،10/78).</ref>.


یحیی پدر ابومخنف را نیز تنها از طریق چند روایتی كه ابومخنف در برخی حوادث تاریخی از او نقل كرده،می‌شناسیم و واپسین زمان آن روایات مربوط به 96ق است <ref>(نكـ:طبری،تاریخ،6/124،295،500؛نیز نكـ:ابوالفرج،34،35).</ref>.
یحیی پدر ابومخنف را نیز تنها از طریق چند روایتی كه ابومخنف در برخی حوادث تاریخی از او نقل كرده،می‌شناسیم و واپسین زمان آن روایات مربوط به 96ق است <ref>(نكـ:طبری،تاریخ،6/124،295،500؛نیز نكـ:ابوالفرج،34،35).</ref>.
خط ۳۲: خط ۳۲:


== اهمیت و گستره کار ابی مخنف ==  
== اهمیت و گستره کار ابی مخنف ==  
از اخباری كه در تاریخ طبری آمده بر می‌آید كه ابومخنف پیش از سال 116ق شروع به گردآوری روایات و احادیث كرده است <ref>طبری، تاریخ، 422:5. نیز ر. ک. ابن‏حجر، تهذیب التهذیب، 103 - 102:8.</ref> او در جستجوی خویش كه به تدریج آن را وسعت بخشید بیش از 200 نفر روایت كرده كه شامل مشایخ حدیث، دیوانیان، سپاهیان، بازرگانان، موالی و نیز زنان می‌شود، برای مثال: وی خبری را از همسر زهیر بن قین روایت می‌كند: قال ابومخنف: فحدثتنی دلهم بنت عمرو امرأة زهیر بن القین<ref>تاریخ الطبری، ج 5، ص 396.</ref>.  در بسیاری از موارد نیز با یك یا حداكثر دو واسطه اخبار كربلا را روایت می‌كند. مثلا اخباری را با یك واسطه از سرماح بن عدی بن حاتم طائی نقل می‌كند و یا اخباری را از عقبة بن سمعان كه در شب عاشورا كنار امام حسین (علیه‌السلام) بوده و روز عاشورا مجروح شده و سالم مانده، با یك واسطه نقل كرده است. وی موفق به جمع آوری و حفظ بسیاری از اطلاعات تاریخی شده كه اگر وی بدین كار دست نزده بود، بی تردید اكنون اثری از آنها وجود نداشت.
از اخباری كه در تاریخ طبری آمده بر می‌آید كه ابومخنف پیش از سال 116ق شروع به گردآوری روایات و احادیث كرده است <ref>طبری، تاریخ، 422:5. نیز ر. ک. ابن‏حجر، تهذیب التهذیب، 103 - 102:8.</ref> او در جستجوی خویش كه به تدریج آن را وسعت بخشید بیش از 200 نفر روایت كرده كه شامل مشایخ حدیث، دیوانیان، سپاهیان، بازرگانان، موالی و نیز زنان می‌شود، برای مثال: وی خبری را از همسر [[زهیر بن قین]] روایت می‌كند: قال ابومخنف: فحدثتنی دلهم بنت عمرو امرأة زهیر بن القین<ref>تاریخ الطبری، ج 5، ص 396.</ref>.  در بسیاری از موارد نیز با یك یا حداكثر دو واسطه اخبار كربلا را روایت می‌كند. مثلا اخباری را با یك واسطه از سرماح بن عدی بن حاتم طائی نقل می‌كند و یا اخباری را از عقبة بن سمعان كه در شب [[عاشورا]] كنار [[امام حسین (علیه‌السلام)]] بوده و روز عاشورا مجروح شده و سالم مانده، با یك واسطه نقل كرده است. وی موفق به جمع آوری و حفظ بسیاری از اطلاعات تاریخی شده كه اگر وی بدین كار دست نزده بود، بی تردید اكنون اثری از آنها وجود نداشت.


مسأله دیگری كه به ارزش كار ابومخنف و اهمیت نقل‌هایش افزوده، قدمت آنها و نیز انبوه اطلاعاتی است كه وی با دقت و جزئیات بسیار درباره حوادث به دست داده است.  
مسأله دیگری كه به ارزش كار ابومخنف و اهمیت نقل‌هایش افزوده، قدمت آنها و نیز انبوه اطلاعاتی است كه وی با دقت و جزئیات بسیار درباره حوادث به دست داده است.  
خط ۴۴: خط ۴۴:
=== اعتماد مورخان ===
=== اعتماد مورخان ===


جاحظ  گفته که  «من الرواة والنسابین والعلماء» و اضافه کرده که با وجود نقل روایات او را ضعیف می‌دانند<ref>«یؤخذ منه، ویُطعن علیه»</ref>.  
[[طبری]] بسیاری از نقل های وی را پذیرفته و نقل کرده است. [[جاحظ]] گفته که  «من الرواة والنسابین والعلماء» و اضافه کرده که با وجود نقل روایات او را ضعیف می‌دانند<ref>«یؤخذ منه، ویُطعن علیه»</ref>.  
یاقوت حموی  گفته که وی آثار زیادی دارد ولی مشی او اخباری است<ref>اقوت الحموی (1993)، معجم الأدباء، تحقیق: إحسان عباس، بیروت، ج. 5، ص. 2252</ref>.
[[یاقوت حموی]] گفته که وی آثار زیادی دارد ولی مشی او اخباری است<ref>اقوت الحموی (1993)، معجم الأدباء، تحقیق: إحسان عباس، بیروت، ج. 5، ص. 2252</ref>.


ابن كثیر او را از ائمه تاریخ دانسته و  گفته وقد كان شیعیاً، وهو ضعیف الحدیث عند الأئمة، ولكنه أخباری حافظ، عنده من هذه الأشیاء ما لیس عند غیره، ولهذا یترامى علیه كثیر من المصنفین مِمَن بعده<ref>ابن كثیر الدمشقی (1997)، البدایة والنهایة، تحقیق: عبد الله بن عبد المحسن التركی، القاهرة: هجر للطباعة والنشر والتوزیع والإعلان، ج. 11، ص. 577</ref>.
[[ابن كثیر]] او را از ائمه تاریخ دانسته و  گفته وقد كان شیعیاً، وهو ضعیف الحدیث عند الأئمة، ولكنه أخباری حافظ، عنده من هذه الأشیاء ما لیس عند غیره، ولهذا یترامى علیه كثیر من المصنفین مِمَن بعده<ref>ابن كثیر الدمشقی (1997)، البدایة والنهایة، تحقیق: عبد الله بن عبد المحسن التركی، القاهرة: هجر للطباعة والنشر والتوزیع والإعلان، ج. 11، ص. 577</ref>.
=== خرده‌گیری محدثان از  ابومخنف ===
=== خرده‌گیری محدثان از  ابومخنف ===
عبدالرحمن بن مهدی (م 198 ه.ق) او را متروك الحدیث خوانده است<ref>ابوحاتم رازی، کتاب الجرح، 7182.</ref>؛ یحیی بن معین (م 233 ه.ق) وی را غیر موثق دانسته و حدیثش را بی ارزش شمرده است<ref>همانجا، عقیلی، کتاب الضعفاء، 19 - 28.</ref>؛ بسوی (م 277 ه.ق)<ref>المعرفة و التاریخ، 34:3.</ref> و ابوحاتم رازی<ref>(و 317 ه.ق) کتاب الجرح، 182:7.</ref> نیز آرای آنها را تأیید می‌كنند.   
عبدالرحمن بن مهدی (م 198 ه.ق) او را متروك الحدیث خوانده است<ref>ابوحاتم رازی، کتاب الجرح، 7182.</ref>؛ یحیی بن معین (م 233 ه.ق) وی را غیر موثق دانسته و حدیثش را بی ارزش شمرده است<ref>همانجا، عقیلی، کتاب الضعفاء، 19 - 28.</ref>؛ بسوی (م 277 ه.ق)<ref>المعرفة و التاریخ، 34:3.</ref> و ابوحاتم رازی<ref>(و 317 ه.ق) کتاب الجرح، 182:7.</ref> نیز آرای آنها را تأیید می‌كنند.   
خط ۵۷: خط ۵۷:
* نخست، كم توجهی و گاه بی توجهی وی به اسانید، حتی روایت از مجاهیل، با توجه به اینكه ذكر اسانید و نیز شناخت رجال و منازل آنان در ارزیابی حدیث از نقاط حساس اصطكاك محدثان و اخباریان بوده است.   
* نخست، كم توجهی و گاه بی توجهی وی به اسانید، حتی روایت از مجاهیل، با توجه به اینكه ذكر اسانید و نیز شناخت رجال و منازل آنان در ارزیابی حدیث از نقاط حساس اصطكاك محدثان و اخباریان بوده است.   
* دیگر اخبار وی است كه شامل برخی اعمال ناروای صحابه و نیز توجهش به وقایعی در خصوص شیعیان است.  
* دیگر اخبار وی است كه شامل برخی اعمال ناروای صحابه و نیز توجهش به وقایعی در خصوص شیعیان است.  
بنا بر نقد مستند آرای محدثان نداریم ولی به اجمال می‌توان گفت كه: نه ابومخنف و نه هیچ مورخ دیگری نمی‌توانست در برابر انبوه اخبار و رویدادها با تأنی به شیوه های نقادانه محدثان بپردازد و به واسطه از دست رفتن بسیاری از اخبار نهراسد. ایراد دوم از آنجا برخاسته كه وی مورخی واقعگرا و امین بود. همچنین او نمی‌توانست بسیاری از وقایع سرزمینش را كه عملا با اخبار شیعیان مرتبط بود، فرو گذارد. از سوی دیگر مسأله اعتبار روایی ابومخنف با گرایش مذهبی وی ارتباط می‌یابد و محدثانی نظیر ابن عدی و ذهبی<ref>تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات سال 160 - 141، ص 581.</ref>برای تبیین و تعلیل نگرش تاریخی وی، آن را به گرایش شیعی وی منسوب می‌دارند و وی را شیعه ای افراطی یا رافضی می‌شمارند.
بنا بر نقد مستند آرای محدثان نداریم ولی به اجمال می‌توان گفت كه: نه ابومخنف و نه هیچ مورخ دیگری نمی‌توانست در برابر انبوه اخبار و رویدادها با تأنی به شیوه‌ای نقادانه محدثان بپردازد و به واسطه از دست رفتن بسیاری از اخبار نهراسد. ایراد دوم از آنجا برخاسته كه وی مورخی واقعگرا و امین بود. همچنین او نمی‌توانست بسیاری از وقایع سرزمینش را كه عملا با اخبار شیعیان مرتبط بود، فرو گذارد. از سوی دیگر مسأله اعتبار روایی ابومخنف با گرایش مذهبی وی ارتباط می‌یابد و محدثانی نظیر ابن عدی و ذهبی<ref>تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات سال 160 - 141، ص 581.</ref>برای تبیین و تعلیل نگرش تاریخی وی، آن را به گرایش [[شیعی]] وی منسوب می‌دارند و وی را شیعه ای افراطی یا [[رافضی]] می‌شمارند.


این نسبت اگر چه از روی سوء غرض به وی داده شده است، در عین حال برخی از رجال شناسان متأخر شیعی مانند مامقانی در كتابش بدان استناد كرده‌اند<ref>تنقیح المقال، 44:2.</ref> و همین اقتباس سبب شده است تا دیگر رجالیون شیعی نیز به تشیع وی به همین دلیل و نیز دلایل دیگر - چون همراهی نیای بزرگ وی، مخنف با علی (علیه‌السلام)، اخبار ابومخنف در باب ائمه شیعه و شمرده شدنش در زمره ی اصحاب حضرت صادق (علیه‌السلام) - تصریح كنند<ref>شیخ عباس قمی، الکنی، 151:1؛ مدرس، ریحانة الادب، 258:7؛ بحرالعلوم (مصحح)، فهرست [طوسی]، 156 - 155 (حاشیه)؛ زرکلی، الاعلام، 245:5.</ref>. همین نسبت بی دلیل باعث شهرت ابومخنف به عنوان مورخی شیعی شده است و خود سبب گشته تا برخی محققان به صرف شیعی بودن ابومخنف با نظر انكار به اخبار او نگریسته و بدانها چون روایاتی بی پایه و اساس بنگرند<ref>امین قلعجی، (مصحح)، کتاب الضعفاء الکبیر، [عقیلی المکی]، 19، (حاشیه).</ref> و البته چنین رأی بدون تحقیقی نیز نمی‌تواند درست باشد.
این نسبت اگر چه از روی سوء غرض به وی داده شده است، در عین حال برخی از رجال شناسان متأخر شیعی مانند مامقانی در كتابش بدان استناد كرده‌اند<ref>تنقیح المقال، 44:2.</ref> و همین اقتباس سبب شده است تا دیگر رجالیون شیعی نیز به تشیع وی به همین دلیل و نیز دلایل دیگر - چون همراهی نیای بزرگ وی، مخنف با علی (علیه‌السلام)، اخبار ابومخنف در باب ائمه شیعه و شمرده شدنش در زمره ی اصحاب حضرت صادق (علیه‌السلام) - تصریح كنند<ref>شیخ عباس قمی، الکنی، 151:1؛ مدرس، ریحانة الادب، 258:7؛ بحرالعلوم (مصحح)، فهرست [طوسی]، 156 - 155 (حاشیه)؛ زرکلی، الاعلام، 245:5.</ref>. همین نسبت بی دلیل باعث شهرت ابومخنف به عنوان مورخی شیعی شده است و خود سبب گشته تا برخی محققان به صرف شیعی بودن ابومخنف با نظر انكار به اخبار او نگریسته و بدانها چون روایاتی بی پایه و اساس بنگرند<ref>امین قلعجی، (مصحح)، کتاب الضعفاء الکبیر، [عقیلی المکی]، 19، (حاشیه).</ref> و البته چنین رأی بدون تحقیقی نیز نمی‌تواند درست باشد.
نگاهی به اخبار وی در طبری و كتاب های دیگر نشان می‌دهد كه وی موضع تندی بر ضد خلفا ندارد. ممكن است كسی بگوید كه وی چنین موضعی داشته و طبری آن گونه اخبار وی را نیاورده است، ولی باید توجه داشت كه علمای شیعه از آثار وی فراوان نقل كرده‌اند؛ اگر وقاعا در اخبار او چیزی در باب مطاعن خلفا وجود داشت، دست كم در آثار شیعیان روایت می‌شد. با این حال می‌توان پذیرفت كه وی نوعی عقیده به تشیع دارد؛ در همان حدی كه در كوفه رایج بوده است، یعنی راجع به خلفای اول و دوم اثباتا و نفیا حرفی نداشتند؛ نسبت به خلیفه ی سوم انتقادهای تندی می‌شده و معاویه را اصلا نمی‌پذیرفتد. این همان چیزی است كه در كربلا در خبر راجع به بریر بن حضیر منعكس شده است: ابومخنف به نقل از یوسف بن یزید از عفیف بن زهیر كه خود در كربلا حضور داشته است نقل می‌كند كه:
نگاهی به اخبار وی در طبری و كتاب های دیگر نشان می‌دهد كه وی موضع تندی بر ضد خلفا ندارد. ممكن است كسی بگوید كه وی چنین موضعی داشته و طبری آن گونه اخبار وی را نیاورده است، ولی باید توجه داشت كه علمای شیعه از آثار وی فراوان نقل كرده‌اند؛ اگر وقاعا در اخبار او چیزی در باب مطاعن خلفا وجود داشت، دست كم در آثار شیعیان روایت می‌شد. با این حال می‌توان پذیرفت كه وی نوعی عقیده به تشیع دارد؛ در همان حدی كه در كوفه رایج بوده است، یعنی راجع به خلفای اول و دوم اثباتا و نفیا حرفی نداشتند؛ نسبت به خلیفه سوم انتقادهای تندی می‌شده و [[معاویه]] را اصلا نمی‌پذیرفتد. این همان چیزی است كه در كربلا در خبر راجع به بریر بن حضیر منعكس شده است: ابومخنف به نقل از یوسف بن یزید از عفیف بن زهیر كه خود در كربلا حضور داشته است نقل می‌كند كه:


خرج یزید بن معقل... فقال: یا بریر! كیف تری الله صنع بك؟ قال: صنع الله و الله بی خیرا و صنع الله بك شرا. قال: كذبت و قبل الیوم ما كنت كذابا. هل تذكر و أنا أما شیك فی بنی لوذان و أنت تقول: ان عثمان بن عفان كان علی نفسه مسرفا، و ان معاویة بن ابی سفیان ضال مضل، و ان امام الهدی و الحق علی بن أبی طالب<ref>تاریخ الطبری، ج 5، ص 431.</ref> یزید بن معقل از دل سپاه دشمن درآمد و خطاب به بریر از اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) گفت: ای بریر! كار خدا را با خود چگونه می‌بینی؟ گفت: كار خدا با من بسیار خیر و خوب و با تو بسیار شر بوده است. یزید گفت: دروغ می‌گویی، در حالی كه پیش از این دروغگو نبودی. خاطرت هست كه من و تو در میان بنی لوذان قدم می‌زدیم و تو میگفتی: عثمان بر نفس خود زیاده روی كرد و معاویه فردی گمراه و گمراه كننده است و علی بن ابی طالب امام هدایت و حق است؟ این سه قضاوت درباره ی عثمان، معاویه و امام علی (علیه‌السلام) مبنای تشیع عمومی عراقی ها بود كه به ویژه در كوفه وجود داشت.
خرج یزید بن معقل... فقال: یا بریر! كیف تری الله صنع بك؟ قال: صنع الله و الله بی خیرا و صنع الله بك شرا. قال: كذبت و قبل الیوم ما كنت كذابا. هل تذكر و أنا أما شیك فی بنی لوذان و أنت تقول: ان عثمان بن عفان كان علی نفسه مسرفا، و ان معاویة بن ابی سفیان ضال مضل، و ان امام الهدی و الحق علی بن أبی طالب<ref>تاریخ الطبری، ج 5، ص 431.</ref> یزید بن معقل از دل سپاه دشمن درآمد و خطاب به بریر از اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) گفت: ای بریر! كار خدا را با خود چگونه می‌بینی؟ گفت: كار خدا با من بسیار خیر و خوب و با تو بسیار شر بوده است. یزید گفت: دروغ می‌گویی، در حالی كه پیش از این دروغگو نبودی. خاطرت هست كه من و تو در میان بنی لوذان قدم می‌زدیم و تو میگفتی: عثمان بر نفس خود زیاده روی كرد و معاویه فردی گمراه و گمراه كننده است و علی بن ابی طالب امام هدایت و حق است؟ این سه قضاوت درباره ی عثمان، معاویه و امام علی (علیه‌السلام) مبنای تشیع عمومی عراقی ها بود كه به ویژه در كوفه وجود داشت.
خط ۷۲: خط ۷۲:
تحقیق نشان می‌دهد كه غلبه اخبار تشیع در انبوه تألیفات ابومخنف تنها از آن روست كه عراق و كوفه مركز اصلی فعالیتها و نهضتهای شیعی بود و بدین واسطه است كه اخبار شیعیان در میان آثار ابومخنف جایگاهی خاص می‌یابد.
تحقیق نشان می‌دهد كه غلبه اخبار تشیع در انبوه تألیفات ابومخنف تنها از آن روست كه عراق و كوفه مركز اصلی فعالیتها و نهضتهای شیعی بود و بدین واسطه است كه اخبار شیعیان در میان آثار ابومخنف جایگاهی خاص می‌یابد.


توجه نجاشی و طوسی به وی و ذكر آثارش در كتابهای رجالی نیز شاید تنها بدین خاطر است<ref>رجال، 191:2؛ الفهرست، 156 - 155.</ref> روایت وی از امام صادق (علیه‌السلام) و صحابی شمردنش نیز در آن عصر دلیل قاطع تشیع به حساب نمی‌آمده است. مهمتر اینكه شیخ مفید ابن ابی الحدید و علامه مجلسی به قرار داشتن ابومخنف در زمره علمای عامه و جماعت تصریح كرده‌اند<ref>الجمل، 211 - 210؛ شرح نهج‌‏البلاغه، 265:12، 147:1؛ بحارالانوار، 25 - 24:1.</ref>؛ اما نكته اصلی این است كه با توجه به غلبه تشیع بر عراق و كوفه در آن دوران، ابومخنف اگر چه از «عامه» محسوب می‌شده ولی دلش از مهر خاندان نبوت خالی نبوده است و نزدیكی معنوی او به تشیع و موثق بودنش - همچنانكه علامه شوشتری گفته<ref>قاموس الرجال، 447 - 445:7.</ref> ویژگی اصلی آثارش است.
توجه [[نجاشی]] و طوسی به وی و ذكر آثارش در كتابهای رجالی نیز شاید تنها بدین خاطر است<ref>رجال، 191:2؛ الفهرست، 156 - 155.</ref> روایت وی از [[امام صادق (علیه‌السلام)]] و صحابی شمردنش نیز در آن عصر دلیل قاطع تشیع به حساب نمی‌آمده است. مهمتر اینكه شیخ مفید ابن ابی الحدید و علامه مجلسی به قرار داشتن ابومخنف در زمره علمای عامه و جماعت تصریح كرده‌اند<ref>الجمل، 211 - 210؛ شرح نهج‌‏البلاغه، 265:12، 147:1؛ بحارالانوار، 25 - 24:1.</ref>؛ اما نكته اصلی این است كه با توجه به غلبه تشیع بر عراق و كوفه در آن دوران، ابومخنف اگر چه از «عامه» محسوب می‌شده ولی دلش از مهر خاندان نبوت خالی نبوده است و نزدیكی معنوی او به تشیع و موثق بودنش - همچنانكه [[علامه شوشتری]] گفته<ref>قاموس الرجال، 447 - 445:7.</ref> ویژگی اصلی آثارش است.
ابن الندیم کتب ذیل را به وی نسبت داده است<ref>الفهرست، ابن الندیم،    ج، 1  ، ص 122.</ref>:
ابن الندیم کتب ذیل را به وی نسبت داده است<ref>الفهرست، ابن الندیم،    ج، 1  ، ص 122.</ref>:
# کتاب الرده.
# کتاب الرده.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


ذهبی در «میزان الاعتدال» مرگ وی را پیش از سال 170 دانسته<ref>میزان الاعتدال، 420:3.</ref>، اما در آثار دیگرش سال 157 ه ق را پذیرفته است<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات، 160 - 141، ص 581؛ سیر اعلام النبلا، 301:7.</ref>.  
ذهبی در «میزان الاعتدال» مرگ وی را پیش از سال 170 دانسته<ref>میزان الاعتدال، 420:3.</ref>، اما در آثار دیگرش سال 157 ه ق را پذیرفته است<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات، 160 - 141، ص 581؛ سیر اعلام النبلا، 301:7.</ref>.  
یاقوت تاریخ وفات ابومخنف را ۱۵۷ ق ذكر كرده است<ref>( ادبا، ۱۷ / ۴۱؛ نیز نك‌ : ذهبی، سیر، ۷ / ۳۰۲، تاریخ، ۵۸۱؛ ابن شاكر، فوات، ۳ / ۲۲۵).</ref> از آنجا كه او تقریبا همۀ شرح حال ابومخنف و فهرست آثار او را از ابن ندیم برگرفته و در نسخۀ كنونی الفهرست، موضع تاریخ درگذشت ابومخنف خالی است<ref>(ص ۱۰۵)</ref>، به احتمال بسیار، این تاریخ را نیز از نسخه‌ای از الفهرست ابن‌ندیم كه در دست داشته، نقل كرده است. این تاریخ‌ها چندان دقیق نیستند، اما از آنجا كه ابوالحسن مداینی از ابومخنف روایت كرده<ref>(طبری، تاریخ، ۴ / ۵۵۸، ۶ / ۵۰۰)</ref>، باتوجه به تاریخ ولادت وی در ۱۳۵ ق، می‌توان به تاریخ درگذشت ابومخنف در سالهای پیش از ۱۷۰ ق اعتماد كرد<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 192.</ref>.
یاقوت تاریخ وفات ابومخنف را ۱۵۷ ق ذكر كرده است<ref>( ادبا، ۱۷ / ۴۱؛ نیز نك‌ : ذهبی، سیر، ۷ / ۳۰۲، تاریخ، ۵۸۱؛ ابن شاكر، فوات، ۳ / ۲۲۵).</ref> از آنجا كه او تقریبا همۀ شرح حال ابومخنف و فهرست آثار او را از ابن ندیم برگرفته و در نسخۀ كنونی الفهرست، موضع تاریخ درگذشت ابومخنف خالی است<ref>(ص ۱۰۵)</ref>، به احتمال بسیار، این تاریخ را نیز از نسخه‌ای از الفهرست [[ابن‌ندیم]] كه در دست داشته، نقل كرده است. این تاریخ‌ها چندان دقیق نیستند، اما از آنجا كه ابوالحسن مداینی از ابومخنف روایت كرده<ref>(طبری، تاریخ، ۴ / ۵۵۸، ۶ / ۵۰۰)</ref>، باتوجه به تاریخ ولادت وی در ۱۳۵ ق، می‌توان به تاریخ درگذشت ابومخنف در سالهای پیش از ۱۷۰ ق اعتماد كرد<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 192.</ref>.


پانویس{{پانویس}}
پانویس{{پانویس}}
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش