پرش به محتوا

محمد امین شنقیطی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان = محمد امین شنقیطی
| عنوان = محمد امین شنقیطی
| تصویر = محمد امین شنقیطی.jpg|
| تصویر = محمدامین شنقیطی.jpg
| نام = محمد امین بن محمد مختار بن عبدالقادر بن محمد بن احمد
| نام = محمد امین بن محمد مختار بن عبدالقادر بن محمد بن احمد
| نام‌های دیگر = محمد امین
| نام‌های دیگر = محمد امین
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''محمد امین''' بن محمد مختار بن عبدالقادر بن محمد بن احمد، نوح بن محمد بن سیدی احمد بن مختار از فرزندان طالب اوبک است که وی نیز از فرزندان کریر بن موافی بن یعقوب بن جاکن ابر، جد قبیلهٔ معروف به جکنیان است که نسبشان به حِمیَر بر می‌گردد.  [[تفسیر|تفسیر قرآن کریم]] در [[مسجد النبى|مسجد نبوی]]، تدریس در دانشگاه اسلامی [[مدینه |مدینه منوره]]، تدریس در دانشکده عالی قضاء ریاض، مؤسس رابطة العالم اسلامی از جمله فعالیت‌های وی است. او چندین جلد کتاب و مقاله به رشتهٔ تحریر درآورده است.
'''محمد امین شَنقیطی''' از فرزندان طالب اوبک است که وی نیز از فرزندان کریر بن موافی بن یعقوب بن جاکن ابر، جد قبیلهٔ معروف به جکنیان است که نسبشان به حِمیَر بر می‌گردد.  [[تفسیر|تفسیر قرآن کریم]] در [[مسجد النبى|مسجد نبوی]]، تدریس در دانشگاه اسلامی [[مدینه |مدینه منوره]]، تدریس در دانشکده عالی قضاء ریاض، مؤسس رابطة العالم اسلامی از جمله فعالیت‌های وی است. او چندین جلد کتاب و مقاله به رشتهٔ تحریر درآورده است.


== زندگی‌نامه ==
== زندگی‌نامه ==
ایشان به سال ۱۳۲۵ هجری قمری (۱۷ فوریهٔ ۱۹۰۵ میلادی) در آبادی‌ای به نام «تَنبَه» از توابع «کیفا» در [[موریتانی]] دیده به جهان گشود.
ایشان به سال ۱۳۲۵ هجری قمری (۱۷ فوریهٔ ۱۹۰۵ میلادی) در آبادی‌ای به نام «تَنبَه» از توابع «کیفا» در [[موریتانی]] دیده به جهان گشود.
شیخ محمد امین یتیم بزرگ شد؛ پدر ایشان در حالی که وی هنوز کودک بود و جزء سی‌ام [[قرآن]] را می‌خواند دیده از جهان فرو بست و وی در خانهٔ دایی‌هایش که عموزادگان وی نیز بودند رشد یافت و مادر وی دختر عموی پدرش بود. خانه‌ای که شیخ شنقیطی در آن رشد یافت از خانه‌های علم و فضل بود، جدای از فضای آن منطقه از «شَِنقیط» که مملو از علم و اهل علم و ادب و اهل ادب بود.
شیخ محمد امین یتیم بزرگ شد؛ پدر ایشان در حالی که وی هنوز کودک بود و جزء سی‌ام [[قرآن]] را می‌خواند دیده از جهان فرو بست و وی در خانهٔ دایی‌هایش که عموزادگان وی نیز بودند رشد یافت و مادر وی دختر عموی پدرش بود. خانه‌ای که شیخ شنقیطی در آن رشد یافت از خانه‌های علم و فضل بود، جدای از فضای آن منطقه از «شَنقیط» که مملو از علم و اهل علم و ادب و اهل ادب بود.
پدرش میزان قابل توجهی از ثروت و دام برای وی به ارث گذاشت و جز او فرزندی نداشت.
پدرش میزان قابل توجهی از ثروت و دام برای وی به ارث گذاشت و جز او فرزندی نداشت.


خط ۴۲: خط ۴۲:


وی می‌گوید:
وی می‌گوید:
«برای قرائت درسم نزد شیخم آمدم؛ او نیز طبق روش خود درس را شرح داد، اما شرح او چنانکه عادت داشتم مرا قانع نکرد و تشنگیِ علمیِ مرا برطرف نساخت. از نزد او برخواستم در حالی که هنوز احساس می‌کردم نیاز به از بین بردن ابهام دارم. ظهر بود؛ کتاب‌ها و مراجع را برداشتم و تا عصر به مطالعه پرداختم، اما نیازم برطرف نشد، برای همین تا مغرب ادامه دادم، اما باز هم کارم تمام نشد.<br>
«برای قرائت درسم نزد شیخم آمدم؛ او نیز طبق روش خود درس را شرح داد، اما شرح او چنانکه عادت داشتم مرا قانع نکرد و تشنگیِ علمیِ مرا برطرف نساخت. از نزد او برخواستم در حالی که هنوز احساس می‌کردم نیاز به از بین بردن ابهام دارم. ظهر بود؛ کتاب‌ها و مراجع را برداشتم و تا عصر به مطالعه پرداختم، اما نیازم برطرف نشد، برای همین تا مغرب ادامه دادم، اما باز هم کارم تمام نشد.
خادمم کمی هیزم برایم روشن کرد تا همانند دیگر طلاب در زیر نور آن به مطالعه بپردازم. به مطالعه‌ام ادامه دادم و هر گاه خسته می‌شدم چای سبز می‌نوشیدم و خادمم در کنارم بود و آتش را روشن نگه می‌داشت تا آنکه صبح شد و من در همان جای خودم بودم و جز برای [[نماز]] فرض یا غذا از جایم برنمی‌خواستم تا آنکه خورشید بلند شد. آنگاه درسم به پایان رسید و آن ابهام برایم به طور کامل از بین رفت و آن درس را به مانند دیگر دروس واضح و قابل فهم یافتم..»
خادمم کمی هیزم برایم روشن کرد تا همانند دیگر طلاب در زیر نور آن به مطالعه بپردازم. به مطالعه‌ام ادامه دادم و هر گاه خسته می‌شدم چای سبز می‌نوشیدم و خادمم در کنارم بود و آتش را روشن نگه می‌داشت تا آنکه صبح شد و من در همان جای خودم بودم و جز برای [[نماز]] فرض یا غذا از جایم برنمی‌خواستم تا آنکه خورشید بلند شد. آنگاه درسم به پایان رسید و آن ابهام برایم به طور کامل از بین رفت و آن درس را به مانند دیگر دروس واضح و قابل فهم یافتم..»