۸۷٬۸۵۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo"> | <div class="wikiInfo"> | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" | دیدگاه شهید مطهری در زمینه :انفكاك تعقل از | !عنوان مقاله!! data-type="authorName" |دیدگاه شهید مطهری در زمینه <nowiki>:انفكاك تعقل از تدین در خوارج |-</nowiki> | ||
|زبان مقاله | |زبان مقاله | ||
| data-type="authorfatherName" |فارسی | | data-type="authorfatherName" |فارسی | ||
|- | |- | ||
|نویسنده | |نویسنده | ||
خط ۱۷: | خط ۱۳: | ||
</div> | </div> | ||
نگاهی به تاریخ صدر اسلام بخوبی گویای این است كه تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین بزرگترین صدمه را بر پیكره دین وارد نمود . نمونه بارز چنین اندیشه های انحرافی را می توان در جریان خوارج عصر حاكمیت امام علی علیه السلام مشاهده نمود. | |||
سطحی نگری اینان در شناخت قرآن و معارف دینی زمینه پیدایش جریانهای فكری انحرافی از جمله جریانهای تكفیری گردید . این امر سبب شكافی عمیق در جامعه اسلامی گردید بگونه ای كه كه تا كنون این جریان ادامه دارد. | |||
== انفكاك تعقل از | ==انفكاك تعقل از تدین یا تحجر و جمود در فهم از منابع دینی== | ||
نگاهی اجمالی به متون دینی بخوبی نشان می دهد شناخت صحیح دین تنها جز از طریق نیروی اندیشه و عقل ممكن نیست . تاكید قرآن و سنت بر لزوم تفقه در دین بیانگر این است كه حقیقت دین تنها با تدبر و تفكر عمیق بدست می آید . | |||
آیه شریفه و فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِى الدّینِ. (توبه/ 122) مسلمانان را از اینكه چرا در فهم عمیق دین جدیت و تلاش نمی كنند مورد انتقاد قرار می دهد ؛ | |||
امام صادق | امام صادق علیه السلام در حدیثی نسبت به عدم تلاش پیروانش در فهم عمیق دین گلایه نموده و آرزو می كند كاش جهت وادار نمودن پیروانش جهت تفقه در دین آنان را بدین عمل مجبور و ملزم می كردند : | ||
لیت السیاط علی رووس اصحابی حتی یتفقهوا فی الدین | |||
توصیه هائی اینچنین در متون دینی نشان می دهد كه تعقل و تدین از یكدیگر انفكاك نداشته بلكه در یكدیگر آمیخته هستند. | |||
== انفكاك تعقل از | ==انفكاك تعقل از تدین خصلت بارز جریانهای تكفیری== | ||
نگاهی به تاریخ صدر اسلام بخوبی گویای این است كه تحجر و جمود برخی از مسلمانان در فهم عمیق دین بزرگترین صدمه را بر پیكره دین وارد نمود . نمونه بارز چنین اندیشه های انحرافی را می توان در جریان خوارج عصر حاكمیت امام علی علیه السلام مشاهده نمود. | |||
شهید مطهری در زمینه ركود و تحجر فكری خوارج می فرماید : | |||
خوارج درست در مقابل | خوارج درست در مقابل این طرز تعلیم قرآنى كه مىخواست فقه اسلامى براى همیشه متحرك و زنده بماند، جمود و ركود را آغاز كردند، معارف اسلامى را مرده و ساكن درك كردند و شكل و صورتها را نیز به داخل اسلام كشاندند. <ref>مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى ج16 327 ؛ مميزات خوارج ..... ص : 316</ref> | ||
ایشان در تبیین نكته مذكور می فرماید : | |||
اسلام هرگز به شكل و صورت و ظاهر زندگى نپرداخته است. | اسلام هرگز به شكل و صورت و ظاهر زندگى نپرداخته است. تعلیمات اسلامى همه متوجه روح و معنى و راهى است كه بشر را به آن هدفها و معانى مىرساند. | ||
ایشان ادامه می دهد : | |||
اسلام هدفها و معانى و ارائه | اسلام هدفها و معانى و ارائه طریقه رسیدن به آن هدفها را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هر گونه تصادمى با توسعه تمدن و فرهنگ پرهیز كرده است. | ||
در اسلام | در اسلام یك وسیله مادى و یك شكل ظاهرى نمىتوان یافت كه جنبه «تقدس» داشته باشد و مسلمان وظیفه خود بداند كه آن شكل و ظاهر را حفظ نماید. | ||
از | از این رو، پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدن یكى از جهاتى است كه كار انطباق این دین را با مقتضیات زمان آسان كرده و مانع بزرگ جاوید ماندن را از میان برمىدارد.این همان درهم آمیختن تعقل و تدین است. | ||
از طرفى اصول را ثابت و | از طرفى اصول را ثابت و پایدار گرفته و از طرفى آن را از شكلها جدا كرده است. كلیات را به دست داده است. این كلیات مظاهر گوناگونى دارند و تغییر مظاهر، حقیقت را تغییر نمىدهد. | ||
اما | اما تطبیق حقیقت بر مظاهر و مصادیق خود هم آنقدر ساده نیست كه كار همه كس باشد، بلكه نیازمند دركى عمیق و فهمى صحیح است. و خوارج مردمى جامدفكر بودند و ماوراء آنچه مىشنیدند یارى درك نداشتند و لذا وقتى امیرالمؤمنین، ابن عباس را فرستاد تا با آنها احتجاج كند به وى گفت: | ||
لا تُخاصِمْهُمْ بالْقُر انِ فَانَّ الْقُر انَ حَمّالٌ ذو وُجوهٍ تَقولُ وَ | لا تُخاصِمْهُمْ بالْقُر انِ فَانَّ الْقُر انَ حَمّالٌ ذو وُجوهٍ تَقولُ وَ یَقولونَ وَ لكِنْ حاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَانَّهُمْ لَنْیَجِدوا عَنْها مَحیصاً. (نهج البلاغه، نامه 77.). | ||
با قرآن با آنان استدلال مكن | با قرآن با آنان استدلال مكن زیرا كه قرآن احتمالات و توجیهات بسیار مىپذیرد، تو مىگویى و آنان مىگویند، ولكن با سنت و سخنان پیغمبر با آنان سخن بگو و استدلال كن كه صریح است و از آن راه فرارى ندارند. | ||
یعنى قرآن كلیات است. در مقام احتجاج، آنها چیزى را مصداق مىگیرند و استدلال مىكنند و تو نیز چیز دیگرى را، و این در مقام محاجّه و مجادله قهراً نتیجه بخش نیست.آنان آن مقدار درك ندارند كه بتوانند از حقایق قرآن چیزى بفهمند و آنها را با مصادیق راستینش تطبیق دهند، بلكه با آنها با سنت سخن بگو كه جزئى است و دست روى مصداق گذاشته است. | |||
در | در اینجا حضرت به جمود و خشك مغزى آنان در عین تدینشان اشاره كرده است كه نمایشگر انفكاك تعقل از تدین است. | ||
خوارج تنها | خوارج تنها زاییده جهالت و ركود فكرى بودند. آنها قدرت تجزیه و تحلیل نداشتند و نمىتوانستند كلى را از مصداق جدا كنند. <ref>مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج16، ص: 329</ref> | ||
ایشان معتقد است فكر انفكاك تعقل از تدین كه از ویژگیهای خوارج بود بعنوان یك جریان همچنان استمرار دارد: | |||
طرز تفكر خوارج و روح | طرز تفكر خوارج و روح اندیشه آنان (جمود فكرى و انفكاك تعقل از تدین) در طول تاریخ اسلام به صورتهاى گوناگونى در داخل جامعه اسلامى رخنه كرده است. هرچند سایر فرق خود را مخالف با آنان مىپندارند اما باز روح خارجیگرى را در طرز اندیشه آنان مىیابیم و این نیست جز در اثر آنچه كه گفتیم: | ||
طبیعت آدمى دزد است و معاشرتها این دزدى را آسان كرده است.همواره عدهاى خارجى مسلك بوده و هستند كه شعارشان مبارزه با هر شئ جدید است. حتى وسایل زندگى را- كه گفتیم هیچ وسیله مادى و شكل ظاهرى در اسلام رنگ تقدس ندارد- رنگ تقدس مىدهند و استفاده از هر وسیله نو را كفر و زندقه مىپندارند. <ref>مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج16، ص: 331</ref> | |||
ایشان درادامه به مكاتب فقهی و اعتقادی كه مولود اندیشه تفكیك تعقل از تدین است پرداخته و می فرماید : | |||
در | در بین مكتبهاى اعتقادى و علمى اسلامى و همچنین فقهى نیز مكتبهایى را مىبینیم كه مولود روح تفكیك تعقل از تدین است و درست مكتبشان جلوه گاه اندیشه خارجیگرى است ؛ عقل در راه كشف حقیقت و یا استخراج قانون فرعى بهطور كلى طرد شده است ، پیروى از آن را بدعت و بىدینى خواندهاند و حال اینكه قرآن در آیاتى بسیار بشر را به سوى عقل خوانده و بصیرت انسانى را پشتوانه دعوت الهى قرار داده است. <ref>مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج16، ص: 332</ref> | ||
== | ==جریان ضد عقلی وهابیت در تسنن== | ||
در برابر | در برابر این آیات و روایات فراوانی كه مسلمانان را به تعقل و تدبر در معارف دینی فرا می خواند متاسفانه در دنیای اسلام شاهد جریاناتی بوده و هستیم كه هر نوع تدبر و تعقل در متون دینی را بدعت دانسته و معتقد است كه تنها با تكبه بر ظواهر آیات و روایات باید به استنباط احكام الهی پرداخت. | ||
در راس | در راس این جریان ضد عقلی در بین اهل سنت وهابیت و مكتب فقهی احمد بن حنبل و در بین تشیع اخباریین به رهبری ملا امین استرآبادی قرار دارند . | ||
شهید مطهری نسبت به مكتب فقهی حنبلی می نویسد : | |||
بزرگترین علماى ضد عقل و تعقل پیروان احمد حنبل هستند كه در رأس آنها ابن تیمیّه است. ابن تیمیّه در قرن هشتم میلادى و در دمشق مىزیسته. | |||
او مردى | او مردى بسیار پركار و به یك معنا نابغه است. واقعاً هم نبوغى دارد، ولى یك فكر بسیار بسیار قشرى و متحجّرى دارد. | ||
بعضىها فكرشان در سطح، | بعضىها فكرشان در سطح، خیلى توسعه پیدا مىكند ولى در عمق نفوذى ندارد. ابن تیمیّه از آن اشخاص است؛ یعنى وقتى انسان مجموع كتابهاى او را مىبیند، حیرت مىكند كه یك انسان چگونه این همه مطالعه داشته! [ولى مىبیند عمیق نیست.]. | ||
ابن | ابن تیمیّه احیاكننده سنت احمد حنبل است؛ یعنى در میان پیروان احمد حنبل هیچ كس به اندازه او روش احمد حنبل را احیا نكرد، و حتى كتابى در تحریم منطق نوشت كه اصلًا خواندن منطق حرام است تا چه رسد به فلسفه. | ||
نهضت | نهضت وهابیگرى هم كه تقریباً در یك قرن و نیم پیش پیدا شد، دنباله ابن تیمیّه است. اینها شاگردان ابن تیمیّه هستند. ریشه این نهضت هم نهضت ضد عقل است و لذا شدیداً منطق و فلسفه را تحریم مىكنند و خیلى به اصطلاح سنتى هستند، یعنى ظاهرى و ظاهرپرست و قشرى مىباشند. <ref>مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج22، ص: 714-713 و رك به مجموعه آثار ج 3ص 64-66</ref> | ||
== | ==جریان ضد عقلی اخباریگری در شیعه== | ||
شهید مطهری نسبت به مكتب ضد عقلی اخباریین شیعی می نویسد : | |||
مكتب | مكتب اخباریگرى نیز- كه یك مكتب فقهى شیعى است و در قرنهاى یازدهم و دوازدهم هجرى به اوج قدرت خود رسید و با مكتب ظاهریون و اهل حدیث در اهل سنت بسیار نزدیك است و از نظر سلوك فقهى هر دو مكتب سلوك واحدى دارند و تنها اختلافشان در احادیثى است كه باید پیروى كرد- یك نوع انفكاك تعقل از تدین است. | ||
اخباریها كار عقل را بكلى تعطیل كردند و در مقام استخراج احكام اسلامى از متون آن، درك عقل را از ارزش و حجیت انداختند و پیروى از آن را حرام دانستند و در تألیفات خویش بر اصولیین (طرفداران مكتب دیگر فقهى شیعى) سخت تاختند و مىگفتند فقط كتاب و سنت حجتند. البته حجیت كتاب را نیز از راه تفسیر سنت و حدیث مىگفتند و در حقیقت قرآن را نیز از حجیت انداختند و فقط ظاهر حدیث را قابل پیروى مىدانستند. <ref>مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى ج16 ص332</ref> | |||
ایشان در تحلیل مخالفت اخباریین با اصولیین و نیز مخالفت اهل حدیث با جریان اعتزالی كه روش عقلی در فهم اصول دین داشتند می فرماید : | |||
...عامّه مردم كه اهل تعقّل و تفكّر و | ...عامّه مردم كه اهل تعقّل و تفكّر و تجزیه و تحلیل نیستند، همواره «تدیّن» را مساوى با «تعبّد» و تسلیم فكرى به ظواهر آیات و احادیث- و مخصوصاً احادیث- مىدانند و هر تفكّر و اجتهادى را نوعى طغیان و عصیان علیه دین تلقّى مىنمایند خصوصاً اگر سیاست وقت بنا به مصالح خودش از آن حمایت كند و بالأخص اگر برخى از علماى دین و مذهب این طرز تفكّر را تبلیغ نمایند و بالأخص اگر این علما خود واقعا به ظاهر گرایى خویش مؤمن و معتقد باشند و عملًا تعصّب و تصلّب بورزند. | ||
ایشان در ادامه می فرماید : | |||
حملات | حملات اخباریّین علیه اصولیّین و مجتهدین، و حملات برخى از فقها و محدّثین علیه فلاسفه در جهان اسلامى از چنین امرى ریشه مىگیرد. | ||
ایشان در زمینه مخالفت اهل حدیث با معتزله می فرماید: | |||
معتزله علاقه | معتزله علاقه عمیقى به فهم اسلام و تبلیغ و ترویج آن و دفاع از آن در مقابل دهریّین و یهود و نصارى و مجوس و صابئین و مانویان و غیرهم داشتند و حتى مبلّغینى تربیت مىكردند و به اطراف و اكناف مىفرستادند. در همان حال از داخل حوزه اسلام وسیله ظاهر گرایان كه خود را «اهل الحدیث» و «اهل السنّة» مىنامیدند تهدید مىشدند و بالأخره از پشت خنجر خوردند و ضعیف شدند و تدریجاً منقرض گشتند. <ref>مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج3، ص: 87 | ||
</ref> | </ref> | ||
== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده: مقاله]] | |||
[[رده: |