پرش به محتوا

ابان بن عثمان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
أبان .  
أبان .  
=== نسبتى ناروا ===
=== نسبتى ناروا ===
برخى چون ابن فضّال فطحى مذهب، نسبت ناروایى به این راوى داده <ref>نهایة الدرایة، ص 407</ref> و او را از ناووسیه دانسته‌اند (فرقه‌ای از شیعه که امامت را بر امام جعفر صادق (ع) ختم می‌کنند و او را زنده و مهدى موعود می‌دانند. این فرقه باطله به رهبرى عبداللّه بن ناووس یا عجلان بن ناووس به وجود آمد و امروزه به‌طورکلی از بین رفته است). این اتهام، براى نخستین‌بار در کتاب «رجال الکشى» مطرح گردید <ref>رجال الکشى، ص 352، ش 660</ref> و از آنجا به برخى از کتاب‌ها راه یافت؛ اما با مراجعه به مجامع روایى، درمی‌یابیم که او از امام موسى بن جعفر (ع) روایت نقل کرده و نیز روایاتى نقل می‌کند که امامان معصوم را دوازده تن معرفى کرده است <ref>قاموس الرجال، ج 1، ص 84؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 3</ref> و این با ناووسى بودن او سازگارى ندارد؛ بنابراین، همان‌گونه که در پاره‌ای از نقل‌ها ـ از جمله نسخه‌ای از «رجال الکشى» که در اختیار محقق اردبیلى بوده <ref>ر.ک: بهجة الآمال، ج 1، ص 294 ـ</ref> آمده و مقرون به صحّت هم هست، به‌جای «ناووسیه»، «قادسیه» صحیح است و همین تبدیل، منشأ چنین نسبت ناصوابى شده است. باتوجه‌به احتمالى که بعضى محققان درباره مخلوط بودن نسخ کشّى داده‌اند، احتمال صحت نسخه‌بدل‌ها، صحیح به نظر می‌رسد؛ خصوصاً که خود کشّى، ابان را در شمار اصحاب اجماع ذکر کرده است. <br>
برخى چون ابن فضّال فطحى مذهب، نسبت ناروایى به این راوى داده<ref>نهایة الدرایة، ص 407</ref> و او را از ناووسیه دانسته‌اند (فرقه‌ای از شیعه که امامت را بر امام جعفر صادق (ع) ختم می‌کنند و او را زنده و مهدى موعود می‌دانند. این فرقه باطله به رهبرى عبداللّه بن ناووس یا عجلان بن ناووس به وجود آمد و امروزه به‌طورکلی از بین رفته است). این اتهام، براى نخستین‌بار در کتاب «رجال الکشى» مطرح گردید<ref>رجال الکشى، ص 352، ش 660</ref> و از آنجا به برخى از کتاب‌ها راه یافت؛ اما با مراجعه به مجامع روایى، درمی‌یابیم که او از امام موسى بن جعفر (ع) روایت نقل کرده و نیز روایاتى نقل می‌کند که امامان معصوم را دوازده تن معرفى کرده است<ref>قاموس الرجال، ج 1، ص 84؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 3</ref> و این با ناووسى بودن او سازگارى ندارد؛ بنابراین، همان‌گونه که در پاره‌ای از نقل‌ها ـ از جمله نسخه‌ای از «رجال الکشى» که در اختیار محقق اردبیلى بوده<ref>ر.ک: بهجة الآمال، ج 1، ص 294 ـ</ref> آمده و مقرون به صحّت هم هست، به‌جای «ناووسیه»، «قادسیه» صحیح است و همین تبدیل، منشأ چنین نسبت ناصوابى شده است. باتوجه‌به احتمالى که بعضى محققان درباره مخلوط بودن نسخ کشّى داده‌اند، احتمال صحت نسخه‌بدل‌ها، صحیح به نظر می‌رسد؛ خصوصاً که خود کشّى، ابان را در شمار اصحاب اجماع ذکر کرده است. <br>


علامه سید محسن امین نیز به استناد اقوال بزرگان و اجماع منقول و مقبول‌القول بودن او نزد فقهاى شیعه، این نسبت (ناووسى مذهب بودن ابان) را رد نموده است.<ref>البحر الزخار فى شرح أحادیث الأئمة الاطهار، ج 1، ص 37 و 38.</ref><br>
علامه سید محسن امین نیز به استناد اقوال بزرگان و اجماع منقول و مقبول‌القول بودن او نزد فقهاى شیعه، این نسبت (ناووسى مذهب بودن ابان) را رد نموده است.<ref>البحر الزخار فى شرح أحادیث الأئمة الاطهار، ج 1، ص 37 و 38.</ref><br>


علامه حلى نیز در کتاب خود، کلماتى در حقّ او دارد که با هم ناسازگارند <ref>خلاصة الأقوال، ص 74، ش 121 و ص 438 (الفائدة الثامنة، طریق الشیخ الصدوق عن أبى مریم الأنصارى)؛ بهجة الآمال، ج 1، ص 195</ref>؛ زیرا گاهى او را فطحى، و گاهى واقفى و گاهى ناووسى قلمداد کرده است؛ درحالی‌که این فرمایش، هیچ‌گونه دلیل و برهانى ندارد و نجاشى و شیخ، به این اتهام، اشاره نکرده‌اند و شاید ایشان (علامه) به هنگام نوشتن مطالبى درباره گرایش مذهبى ابان، به حافظه خود اتکا کرده و چون در ذهن ایشان این بوده که او مذهب ناووسى داشته، به‌جای ناووسى، وى را واقفى و یا فطحى معرفى کرده است رجال کشّی در مورد او می‌گوید که او ناووسی بوده است.
علامه حلى نیز در کتاب خود، کلماتى در حقّ او دارد که با هم ناسازگارند<ref>خلاصة الأقوال، ص 74، ش 121 و ص 438 (الفائدة الثامنة، طریق الشیخ الصدوق عن أبى مریم الأنصارى)؛ بهجة الآمال، ج 1، ص 195</ref>؛ زیرا گاهى او را فطحى، و گاهى واقفى و گاهى ناووسى قلمداد کرده است؛ درحالی‌که این فرمایش، هیچ‌گونه دلیل و برهانى ندارد و نجاشى و شیخ، به این اتهام، اشاره نکرده‌اند و شاید ایشان (علامه) به هنگام نوشتن مطالبى درباره گرایش مذهبى ابان، به حافظه خود اتکا کرده و چون در ذهن ایشان این بوده که او مذهب ناووسى داشته، به‌جای ناووسى، وى را واقفى و یا فطحى معرفى کرده است رجال کشّی در مورد او می‌گوید که او ناووسی بوده است.
قطعاً ذکر ناووسی در مورد ابان صحیح نیست. در بعضی از نسخ به‌جای آن قادسیة آمده است؛ مثلاً محقق اردبیلی در مجمع البرهان در کتاب کفالت این‌گونه تعبیر کرده است. در چاپ اول رجال کشّی نیز که بین چند نسخ جمع کرده است هم آمده است: کان من الناووسیه و کان من القادسیه.<br>
قطعاً ذکر ناووسی در مورد ابان صحیح نیست. در بعضی از نسخ به‌جای آن قادسیة آمده است؛ مثلاً محقق اردبیلی در مجمع البرهان در کتاب کفالت این‌گونه تعبیر کرده است. در چاپ اول رجال کشّی نیز که بین چند نسخ جمع کرده است هم آمده است: کان من الناووسیه و کان من القادسیه.<br>
=== نظر آیت الله شبیری زنجانی ===
=== نظر آیت الله شبیری زنجانی ===
خط ۴۵: خط ۴۵:


بااین‌حال ما به سه روایت دست یافتیم:  
بااین‌حال ما به سه روایت دست یافتیم:  
# در معانی الاخبار عن أبان الأحمر (که همان ابان بن عثمان است.) قال سأل بعض أصحابنا أبا الحسن(علیه‌السلام)عن الطاعون يقع في بلدة و أنا فيها (و من هم در آن بودن) أتحول عنها (از آن شهر باید خارج شوم؟) قال نعم قال ففي القرية و أنا فيها أتحول عنها قال نعم قال ففي الدار و أنا فيها أتحول عنها قال نعم قلت (ابان می‌گوید که من خدمت حضرت عرض کردم) و إنا نتحدث أن رسول‌الله ص قال الفرار من الطاعون كالفرار من الزحف (مانند فرار از جنگ است که نباید از آن فرار کرد.) قال إن رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) إنما قال هذا في قوم كانوا يكونون في الثغور في نحو العدو فيقع الطاعون فيخلون أماكنهم و يفرون منها فقال رسول‌الله ص ذلك فيهم‌ (یعنی افرادی در نقاط حساس بودند و مرزها در مخاطره بوده که بعضی به سبب احتمال طاعون آن اماکن را ترک می‌کردند که رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از آن نهی فرمود.) <ref>معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 254.</ref> از روایت فوق استفاده می‌شود که ابان در محضر امام (علیه‌السلام) حضور داشته است. اگر او امامت ابی الحسن (علیه‌السلام) را قبول نداشت روایت رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را برای او نقل نمی کرد تا جواب را از امام (علیه‌السلام) دریافت کند.
# در معانی الاخبار عن أبان الأحمر (که همان ابان بن عثمان است.) قال سأل بعض أصحابنا أبا الحسن(علیه‌السلام)عن الطاعون يقع في بلدة و أنا فيها (و من هم در آن بودن) أتحول عنها (از آن شهر باید خارج شوم؟) قال نعم قال ففي القرية و أنا فيها أتحول عنها قال نعم قال ففي الدار و أنا فيها أتحول عنها قال نعم قلت (ابان می‌گوید که من خدمت حضرت عرض کردم) و إنا نتحدث أن رسول‌الله ص قال الفرار من الطاعون كالفرار من الزحف (مانند فرار از جنگ است که نباید از آن فرار کرد.) قال إن رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) إنما قال هذا في قوم كانوا يكونون في الثغور في نحو العدو فيقع الطاعون فيخلون أماكنهم و يفرون منها فقال رسول‌الله ص ذلك فيهم‌ (یعنی افرادی در نقاط حساس بودند و مرزها در مخاطره بوده که بعضی به سبب احتمال طاعون آن اماکن را ترک می‌کردند که رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از آن نهی فرمود.)<ref>معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 254.</ref> از روایت فوق استفاده می‌شود که ابان در محضر امام (علیه‌السلام) حضور داشته است. اگر او امامت ابی الحسن (علیه‌السلام) را قبول نداشت روایت رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را برای او نقل نمی کرد تا جواب را از امام (علیه‌السلام) دریافت کند.
# در جای دیگر از معانی الاخبار می‌خوانیم: فضالة عن أبان قال ذكر بعضهم عند أبي الحسن (علیه‌السلام) فقال بلغنا أن رجلا هلك على عهد رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و ترك دينارين فقال رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ترك كثيرا قال إن ذلك كان رجلا يأتي أهل الصفة فيسألهم فمات و ترك دينارين. (یعنی در مقابل اهل صفة که هیچ نداشتند، دو دینار مال کثیر محسوب می‌شود.) <ref>معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 153.</ref> ظاهر این روایت این است که ابان در محضر امام ابوالحسن (علیه‌السلام) بوده است و این سؤال را مطرح کرده و امام (علیه‌السلام) جواب داده است. حتی اگر او در خود جلسه حضور نداشته باشد؛ ولی نقل عبارت فوق حاکی از این است که او به کلام حضرت اعتماد داشته است و این با انکار حضرت سازگار نیست.
# در جای دیگر از معانی الاخبار می‌خوانیم: فضالة عن أبان قال ذكر بعضهم عند أبي الحسن (علیه‌السلام) فقال بلغنا أن رجلا هلك على عهد رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و ترك دينارين فقال رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ترك كثيرا قال إن ذلك كان رجلا يأتي أهل الصفة فيسألهم فمات و ترك دينارين. (یعنی در مقابل اهل صفة که هیچ نداشتند، دو دینار مال کثیر محسوب می‌شود.)<ref>معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 153.</ref> ظاهر این روایت این است که ابان در محضر امام ابوالحسن (علیه‌السلام) بوده است و این سؤال را مطرح کرده و امام (علیه‌السلام) جواب داده است. حتی اگر او در خود جلسه حضور نداشته باشد؛ ولی نقل عبارت فوق حاکی از این است که او به کلام حضرت اعتماد داشته است و این با انکار حضرت سازگار نیست.
# عن أبان قال سئل أبو الحسن(علیه‌السلام)عن رجل يقتل الحية (ماری را کشت) و قال له السائل إنه بلغنا أن رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) قال من تركها تخوفا من تبعتها فليس مني (اگر کسی ماری را ببیند و بترسد که مار او را دنبال کند و در عین حال او را نکشد از من نیست.) قال إن رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) قال و من تركها تخوفا من تبعتها فليس مني فأما حية لا تطلبك و لا بأس بتركها. <ref>معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 173.</ref> این روایت نیز مانند روایات سابق است که یا ابان در مجلس بوده است و سؤال کرده است و یا اینکه اگر در مجلس نبوده است به عبارت حضرت اعتماد داشته است.
# عن أبان قال سئل أبو الحسن(علیه‌السلام)عن رجل يقتل الحية (ماری را کشت) و قال له السائل إنه بلغنا أن رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) قال من تركها تخوفا من تبعتها فليس مني (اگر کسی ماری را ببیند و بترسد که مار او را دنبال کند و در عین حال او را نکشد از من نیست.) قال إن رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) قال و من تركها تخوفا من تبعتها فليس مني فأما حية لا تطلبك و لا بأس بتركها.<ref>معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 173.</ref> این روایت نیز مانند روایات سابق است که یا ابان در مجلس بوده است و سؤال کرده است و یا اینکه اگر در مجلس نبوده است به عبارت حضرت اعتماد داشته است.
به‌هرحال وقتی دیده می‌شود که اجلاء اصحاب از ابان روایت های بسیاری نقل کرده‌اند که حاکی از آن است که آنها نزد ابان تلمذ کرده‌اند بسیار بعید است که او ناووسی بوده باشد.
به‌هرحال وقتی دیده می‌شود که اجلاء اصحاب از ابان روایت های بسیاری نقل کرده‌اند که حاکی از آن است که آنها نزد ابان تلمذ کرده‌اند بسیار بعید است که او ناووسی بوده باشد.
حتی در عده ی شیخ آمده است که اصحاب نسبت به غلات به هیچ یک از روایات آن عمل نمی‌کردند حتی اگر ثقه بوده باشند؛ اما راجع به غیر امامی می‌گوید که اگر ثقه باشد اصحاب به روایات آنها عمل می‌کردند. اما اگر کسی غلات باشد هرگز به روایات او عمل نمی‌شده است. ازاین‌رو وقتی اجلاء بسیار از ابان بن عثمان روایت می‌کنند علامت آن است که او هرگز اهل غلو نبوده است.
حتی در عده ی شیخ آمده است که اصحاب نسبت به غلات به هیچ یک از روایات آن عمل نمی‌کردند حتی اگر ثقه بوده باشند؛ اما راجع به غیر امامی می‌گوید که اگر ثقه باشد اصحاب به روایات آنها عمل می‌کردند. اما اگر کسی غلات باشد هرگز به روایات او عمل نمی‌شده است. ازاین‌رو وقتی اجلاء بسیار از ابان بن عثمان روایت می‌کنند علامت آن است که او هرگز اهل غلو نبوده است.
مخصوصاً که کتاب کشّی اولاً دارای اغلاط کثیره است و ثانیاً نسخه‌های مختلفی از آن وجود دارد؛ بنابراین هرگز نمی‌توان به ادعای کشّی مبنی بر اینکه او ناووسی بوده است اعتماد کرد.
مخصوصاً که کتاب کشّی اولاً دارای اغلاط کثیره است و ثانیاً نسخه‌های مختلفی از آن وجود دارد؛ بنابراین هرگز نمی‌توان به ادعای کشّی مبنی بر اینکه او ناووسی بوده است اعتماد کرد.
علامه نیز اشتباه دیگری مرتکب شده است و گاه او را فطحی و گاه واقفی نامیده است و او ظاهراً عبارت کشّی را دیده است و فی‌الجمله می‌دانسته که او انحراف مذهب دارد و ازاین‌رو به الفاظ مختلفی از آن تعبیر کرده است مخصوصاً که این فرقه‌ها با هم شباهت‌های بسیاری دارند. <ref>درس رجال آیت‌الله شبیری جلسه 34. </ref>
علامه نیز اشتباه دیگری مرتکب شده است و گاه او را فطحی و گاه واقفی نامیده است و او ظاهراً عبارت کشّی را دیده است و فی‌الجمله می‌دانسته که او انحراف مذهب دارد و ازاین‌رو به الفاظ مختلفی از آن تعبیر کرده است مخصوصاً که این فرقه‌ها با هم شباهت‌های بسیاری دارند.<ref>درس رجال آیت‌الله شبیری جلسه 34. </ref>


== در دیدگاه رجالیون ==
== در دیدگاه رجالیون ==
* کشّى، او را فقیه و از اصحاب اجماع می‌داند. <ref>رجال الکشى، ص 375، ش 705</ref><br>
* کشّى، او را فقیه و از اصحاب اجماع می‌داند.<ref>رجال الکشى، ص 375، ش 705</ref><br>
* علامه حلی گفته که فاسد المذهب است؛ اما با وجود این روایت او مورد قبول است. <ref>الخلاصة: ۲۱ رقم ۳ .</ref><br>
* علامه حلی گفته که فاسد المذهب است؛ اما با وجود این روایت او مورد قبول است.<ref>الخلاصة: ۲۱ رقم ۳ .</ref><br>
* ابن داوود وی را تضعیف نموده؛ ولی با اتکا به کلام کشی او را تأیید کرده است. <ref>رجال ابن داود: ۳۰ رقم ۶. . رجال ابن داود: ۲۲۶ رقم ۳.</ref><br>
* ابن داوود وی را تضعیف نموده؛ ولی با اتکا به کلام کشی او را تأیید کرده است.<ref>رجال ابن داود: ۳۰ رقم ۶. . رجال ابن داود: ۲۲۶ رقم ۳.</ref><br>
* جزایری وی را توثیق نموده است <ref>الحاوي: ۳۲ رقم ۹۷ و الحاوي: ۱۹۹ رقم ۱۰۴۷.</ref><br>
* جزایری وی را توثیق نموده است<ref>الحاوي: ۳۲ رقم ۹۷ و الحاوي: ۱۹۹ رقم ۱۰۴۷.</ref><br>
* ماحوزي بر جلالت شان و شهرت بسیار وی حکم داده است <ref>معراج أهل الكمال: ۲۰ رقم ۵.</ref> <br>
* ماحوزي بر جلالت شان و شهرت بسیار وی حکم داده است <ref>معراج أهل الكمال: ۲۰ رقم ۵.</ref> <br>
* جابلقي صحت قبول قول وی را قوی دانسته است <ref>طرائف المقال: ۱ / ۳۹۴ رقم ۳۰۸۷.</ref>
* جابلقي صحت قبول قول وی را قوی دانسته است<ref>طرائف المقال: ۱ / ۳۹۴ رقم ۳۰۸۷.</ref>
* علاّمة در المختلف گفته گرچه ابان ناووسی است؛ اما به خاطر اجماع منقول کشی (وی اجماع منقول به خبر واحد را حجت می‌داند) و قراردادن ایشان از اصحاب اجماع قولش برای ما حجت است.  
* علاّمة در المختلف گفته گرچه ابان ناووسی است؛ اما به خاطر اجماع منقول کشی (وی اجماع منقول به خبر واحد را حجت می‌داند) و قراردادن ایشان از اصحاب اجماع قولش برای ما حجت است.  
* مامقانی ضمن ثقه خواندن ابان می‌گوید که ثقه بودن ابان علاوه بر قول کشی تأییدات دیگری هم دارد از جمله:
* مامقانی ضمن ثقه خواندن ابان می‌گوید که ثقه بودن ابان علاوه بر قول کشی تأییدات دیگری هم دارد از جمله:
# * کلام صدوق <ref>در الخصال والمجلس الثاني من الأمالي .۱۵ / ۲.</ref> که می‌فرماید ابن ابی عمیر در روایت صحیحه ای می‌فرماید حدّثني جماعة من مشايخنا منهم أبان بن عثمان ...  
# * کلام صدوق<ref>در الخصال والمجلس الثاني من الأمالي .۱۵ / ۲.</ref> که می‌فرماید ابن ابی عمیر در روایت صحیحه ای می‌فرماید حدّثني جماعة من مشايخنا منهم أبان بن عثمان ...  
# موید دیگر اینکه ابن ابی عمیر ابان را از مشایخ خود دانسته و بر دیگر مشایخ مقدم داشته می‌رساند که ابان جلیل‌القدر و موثوق به است.
# موید دیگر اینکه ابن ابی عمیر ابان را از مشایخ خود دانسته و بر دیگر مشایخ مقدم داشته می‌رساند که ابان جلیل‌القدر و موثوق به است.
# موید دیگر ثقه بودن ابان این است که شیخ بهایی فرموده که متأخرین مثل علامه  روایت ابان را صحیحه دانسته‌اند و این کار درستی است <ref>مشرق الشمسين: ۲۷۰.</ref>
# موید دیگر ثقه بودن ابان این است که شیخ بهایی فرموده که متأخرین مثل علامه  روایت ابان را صحیحه دانسته‌اند و این کار درستی است<ref>مشرق الشمسين: ۲۷۰.</ref>
# موید دیگر اینکه بزرگان زیادی مثل ابن أبي نصر و جعفر بن بشير و الوشّاء از ابان نقل روایت کرده‌اند که دال بر این است که وی مورد وثوق است <ref>تنقيح المقال: ۱ / ۶ - ۷ رقم ۲۸.</ref>
# موید دیگر اینکه بزرگان زیادی مثل ابن أبي نصر و جعفر بن بشير و الوشّاء از ابان نقل روایت کرده‌اند که دال بر این است که وی مورد وثوق است<ref>تنقيح المقال: ۱ / ۶ - ۷ رقم ۲۸.</ref>
* زنجانی در الجامع بر او اعتماد کرده و احادیث وی را صحیح و درست (مستقيمة نقيّة)  دانسته است <ref>الجامع في الرجال: ۱ / ۱۵.</ref>
* زنجانی در الجامع بر او اعتماد کرده و احادیث وی را صحیح و درست (مستقيمة نقيّة)  دانسته است<ref>الجامع في الرجال: ۱ / ۱۵.</ref>
* تستری وی را از اصحاب اجماع شمرده و مدعی شده که اشکالی در مورد او ثابت نشده است <ref>قاموس الرجال: ۱ / ۱۱۶ / ۲۳.</ref>
* تستری وی را از اصحاب اجماع شمرده و مدعی شده که اشکالی در مورد او ثابت نشده است<ref>قاموس الرجال: ۱ / ۱۱۶ / ۲۳.</ref>
* آیت‌الله خویی <ref>معجم رجال الحديث: ۱ / ۱۶۱ رقم ۳۷.</ref> وثاقت وی را به سه دلیل پذیرفته است:
* آیت‌الله خویی<ref>معجم رجال الحديث: ۱ / ۱۶۱ رقم ۳۷.</ref> وثاقت وی را به سه دلیل پذیرفته است:
# اجماع منقول کشی؛   
# اجماع منقول کشی؛   
# قرار گرفتن ایشان از راویان کامل الزیارات<ref>كامل الزيارات: ۱۰۸ / ۶</ref>؛   
# قرار گرفتن ایشان از راویان کامل الزیارات<ref>كامل الزيارات: ۱۰۸ / ۶</ref>؛   
# قرار گرفتن ایشان از راویان تفسیر علی بن ابراهیم <ref>علي بن إبراهيم القمي. تفسير القمّي: ۱ / ۲۸</ref>.  
# قرار گرفتن ایشان از راویان تفسیر علی بن ابراهیم<ref>علي بن إبراهيم القمي. تفسير القمّي: ۱ / ۲۸</ref>.  
=== وثاقت ابان در بیان عامه ===
=== وثاقت ابان در بیان عامه ===
از علمای عامه ابن حبان او را ثقه شمرده <ref>ثقات ابن حبان: ۸ / ۱۳۱.</ref> و ابن حجر هم در مواردی قول او را پذیرفته است؛ اما عقیلی او را از ضعفا محسوب کرده است <ref>الضعفاء الكبير: ۱ / ۳۸ رقم ۲۱.</ref>
از علمای عامه ابن حبان او را ثقه شمرده<ref>ثقات ابن حبان: ۸ / ۱۳۱.</ref> و ابن حجر هم در مواردی قول او را پذیرفته است؛ اما عقیلی او را از ضعفا محسوب کرده است<ref>الضعفاء الكبير: ۱ / ۳۸ رقم ۲۱.</ref>


== در محضر معصوم ==
== در محضر معصوم ==
ابان بن عثمان از اصحاب و شاگردان امامان صادق و کاظم ـ علیهماالسلام ـ بوده و از اآن دو امام همام، روایت نقل می‌کند. <ref>رجال النجاشى، ص 13، شماره 8؛ الفهرست، شیخ طوسى، ص 59، شماره 62.</ref> البته شیخ طوسى در کتاب رجال خود  از وى فقط در اصحاب امام صادق (ع) نام می‌برد <ref>رجال الطوسى، ص 164، ش 1886.</ref>
ابان بن عثمان از اصحاب و شاگردان امامان صادق و کاظم ـ علیهماالسلام ـ بوده و از اآن دو امام همام، روایت نقل می‌کند.<ref>رجال النجاشى، ص 13، شماره 8؛ الفهرست، شیخ طوسى، ص 59، شماره 62.</ref> البته شیخ طوسى در کتاب رجال خود  از وى فقط در اصحاب امام صادق (ع) نام می‌برد<ref>رجال الطوسى، ص 164، ش 1886.</ref>


== مشایخ و راویان ==
== مشایخ و راویان ==
خط ۲۴۴: خط ۲۴۴:


== روایات و آثار ==
== روایات و آثار ==
ابان روایات بسیاری زیادی را نقل نموده که مجموع تعداد آنها به ۱۷۲۲ روايت می‌رسد، افزون بر روایات بسیار و پراکنده ابان بن عثمان در کتب حدیث امامیه، آثارى را نیز از وى نام می‌برند که از این قرارند: المبتدأ، المبعث، المغازى، الوفاة، السقیفة والردّة. وى این شش کتاب را در یک جلد گردآورده است <ref>الفهرست، ص59،ش62.</ref> نجاشى، تنها از چهار کتاب وى نام می‌برد: له کتاب حسن کبیر یجمع المبتدأ، المغازى، الوفاة والردّة. <ref>(رجال النجاشى، ص13، ش8)</ref>؛ ولى متأسفانه همه آن ازمیان‌ رفته است.
ابان روایات بسیاری زیادی را نقل نموده که مجموع تعداد آنها به ۱۷۲۲ روايت می‌رسد، افزون بر روایات بسیار و پراکنده ابان بن عثمان در کتب حدیث امامیه، آثارى را نیز از وى نام می‌برند که از این قرارند: المبتدأ، المبعث، المغازى، الوفاة، السقیفة والردّة. وى این شش کتاب را در یک جلد گردآورده است<ref>الفهرست، ص59،ش62.</ref> نجاشى، تنها از چهار کتاب وى نام می‌برد: له کتاب حسن کبیر یجمع المبتدأ، المغازى، الوفاة والردّة.<ref>(رجال النجاشى، ص13، ش8)</ref>؛ ولى متأسفانه همه آن ازمیان‌ رفته است.
اخیراً پراکنده‌های کتاب‌های: المبعث، المغازى، الوفاة، السقیفة والردّة، به کوشش آقاى رسول جعفریان، از نصوص مختلف استخراج و توسط دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم منتشر شده است<ref>ابان بن عثمان احمر، المبعث و المغازی و الوفاه و السقیفه و الرده، گردآورنده: رسول جعفریان، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1375.</ref>.
اخیراً پراکنده‌های کتاب‌های: المبعث، المغازى، الوفاة، السقیفة والردّة، به کوشش آقاى رسول جعفریان، از نصوص مختلف استخراج و توسط دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم منتشر شده است<ref>ابان بن عثمان احمر، المبعث و المغازی و الوفاه و السقیفه و الرده، گردآورنده: رسول جعفریان، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1375.</ref>.


خط ۲۵۰: خط ۲۵۰:
</ref>
</ref>
== درگذشت ==
== درگذشت ==
در تاریخ وفات ابان بن عثمان اختلاف است؛ ظاهراً در حدود سال 200 قمرى از دنیا رفته است. <ref>لسان الميزان: ۱ / ۳۶ / ۲۰</ref>
در تاریخ وفات ابان بن عثمان اختلاف است؛ ظاهراً در حدود سال 200 قمرى از دنیا رفته است.<ref>لسان الميزان: ۱ / ۳۶ / ۲۰</ref>
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش