۸۷٬۸۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| عنوان = سید روحالله موسوی خمینی | | عنوان = سید روحالله موسوی خمینی | ||
| تصویر = سید روح الله خمینی.jpg | | تصویر = سید روح الله خمینی.jpg | ||
| نام = | | نام = | ||
| نامهای دیگر = امام خمینی | | نامهای دیگر = امام خمینی | ||
| سال تولد = 1320 ق | | سال تولد = 1320 ق | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''سید روحالله موسوی خمینی''' (1281 - 1368 ش)، معروف به '''امام خمینی،''' بنیانگذار [[جمهوری اسلامی ایران]]، فقیه و اصولی و یکی از [[مرجع تقلید|مراجع بزرگ تقلید]] [[مذهب شیعه|شیعه]] معاصر متولد بیستم جمادی الآخره و در روز ولادت دخت گرامی [[حضرت محمد|نبی مکرم اسلام]] حضرت [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه (سلاماللهعلیها)]] در سال 1320 ق، مطابق با اول مهر 1281 ش و 24 سپتامپر 1902 م، میباشد. جد اعلای او، «سید حیدر موسوی اردبیلی»، همراه با پدرزن خویش، «میر سید علی همدانی» برای تبلیغ [[اسلام|دین اسلام]] و آئین تشیع، در قرن هشتم هجری از [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] به [[کشمیر]] هجرت کرد<ref>علی قادری، «خمینی روحالله: زندگینامه | '''سید روحالله موسوی خمینی''' (1281 - 1368 ش)، معروف به '''امام خمینی،''' بنیانگذار [[جمهوری اسلامی ایران]]، فقیه و اصولی و یکی از [[مرجع تقلید|مراجع بزرگ تقلید]] [[مذهب شیعه|شیعه]] معاصر متولد بیستم جمادی الآخره و در روز ولادت دخت گرامی [[حضرت محمد|نبی مکرم اسلام]] حضرت [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه (سلاماللهعلیها)]] در سال 1320 ق، مطابق با اول مهر 1281 ش و 24 سپتامپر 1902 م، میباشد. جد اعلای او، «سید حیدر موسوی اردبیلی»، همراه با پدرزن خویش، «میر سید علی همدانی» برای تبلیغ [[اسلام|دین اسلام]] و آئین تشیع، در قرن هشتم هجری از [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] به [[کشمیر]] هجرت کرد<ref>علی قادری، «خمینی روحالله: زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص78</ref>. پدربزرگ او «سید احمد» که برای کسب علم به [[نجف]] مشرف شده بود، به دعوت اهالی خمین، وارد ایران شد و در خمین ساکن گردید<ref>همان، ص79 و 9</ref>. | ||
== دورۀ نخست (از 1281 - 1300 شمسی) == | == دورۀ نخست (از 1281 - 1300 شمسی) == | ||
=== خانواده === | === خانواده === | ||
پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفی» از علما و چهرههای درخشان منطقۀ خمین بود. او تحصیلات عالیه علوم دینی را در [[نجف]] و [[سامرا]] به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمین، به نشر احکام اسلام، رسیدگی به خواستههای مردم و حمایت از مظلومان در برابر برخی خوانین ستمگر میپرداخت. وی سرانجام در زمستان 1281 ش،12/ ذیالقعده 1320 ق، در راه «خمین - اراک» به دست اشرار محلی به شهادت رسید<ref>همان، ص88، 90 و 122</ref>. بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر [[علی بن | پدر بزرگوار امام، «آقا مصطفی» از علما و چهرههای درخشان منطقۀ خمین بود. او تحصیلات عالیه علوم دینی را در [[نجف]] و [[سامرا]] به انجام رسانده و پس از بازگشت به خمین، به نشر احکام اسلام، رسیدگی به خواستههای مردم و حمایت از مظلومان در برابر برخی خوانین ستمگر میپرداخت. وی سرانجام در زمستان 1281 ش،12/ ذیالقعده 1320 ق، در راه «خمین - اراک» به دست اشرار محلی به شهادت رسید<ref>همان، ص88، 90 و 122</ref>. بدن مطهر او به نجف اشرف برده شد و در جوار حرم مطهر [[علی بن ابیطالب|امیرمؤمنان علی (علیهالسلام)]] آرام گرفت. سیدروحالله که در آن زمان، تنها پنج ماه از بهار زندگیاش گذشته بود، بعدها با شنیدن ماجرای پدر، شیفته او گردید و همواره از او یاد میکرد؛ بهگونهای که در بزرگسالی برای خود نام خانوادگی «مصطفوی» را برگزید<ref>همان، ص105</ref> و در جوانی بعضی نوشتههایش را با نام «ابن الشهید» تمام میکرد<ref>خاطرات آیتاللّه پسندیده (گفتهها و نوشتهها) - یادها، 9</ref>. | ||
=== کودکی و نوجوانی === | === کودکی و نوجوانی === | ||
روحالله با فراق پدر، در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمهای دلسوز (صاحب خانم) و دایهای پرهیزگار پرورش یافت. دوران کودکی و نوجوانی روحالله همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا میشد و تأثر خود را با ترسیم خطوطی بهصورت نقاشی بروز میداد. شخصیت او در کنار خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته میگردید و آموزشهای اولیه سوارکاری، تفنگداری و تیراندازی را میگذراند و در کوران حوادث به مجاهدی تمامعیار تبدیل میگشت<ref>علی قادری، «خمینی روحالله: زندگینامه | روحالله با فراق پدر، در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمهای دلسوز (صاحب خانم) و دایهای پرهیزگار پرورش یافت. دوران کودکی و نوجوانی روحالله همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا میشد و تأثر خود را با ترسیم خطوطی بهصورت نقاشی بروز میداد. شخصیت او در کنار خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته میگردید و آموزشهای اولیه سوارکاری، تفنگداری و تیراندازی را میگذراند و در کوران حوادث به مجاهدی تمامعیار تبدیل میگشت<ref>علی قادری، «خمینی روحالله: زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)،، ص131</ref>. برخی از حوادث متأثرکننده این دوران، مثل بمبباران مجلس، در نقاشیها<ref>همان، ص150</ref> و مشقهای خوشنویسی<ref>همان، ص193</ref> دوران کودکی و نوجوانی او منعکس شده و در دسترس است<ref>همان، ص153</ref>. که نمونۀ آن، قطعه شعری است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانی (9 - 10 سالگی) با عنوان '''«غیرت اسلام کو جنبش ملی کجاست»'''، خطاب به ملت ایران<ref>کوثر(مجموعه سخنرانیهای حضرت امام...)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام... ، چاپ اول: 1371، جلد اول، ص615</ref>. | ||
میتوان از آن نوشته، بهعنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روحالله یاد کرد و دغدغۀ ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی بود که در نهضت جنگل، پا از حد بیان و سرودن شعر در وصف میرزا، فراتر نهاده، میخواست به نهضت جنگل بپیوندد و چون برای او میسر نشد، به درخواست او، مقداری آذوقه به نام خود و برادرانش راهی جنگل شد<ref>علی قادری، «خمینی روحالله: زندگینامه | میتوان از آن نوشته، بهعنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روحالله یاد کرد و دغدغۀ ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی بود که در نهضت جنگل، پا از حد بیان و سرودن شعر در وصف میرزا، فراتر نهاده، میخواست به نهضت جنگل بپیوندد و چون برای او میسر نشد، به درخواست او، مقداری آذوقه به نام خود و برادرانش راهی جنگل شد<ref>علی قادری، «خمینی روحالله: زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص232.</ref>. یک زمان نیز، مجالی پیدا کرده در راه بازگشت از [[مشهد]] به جنگل سفر میکند و پایگاه میرزا را از نزدیک میبیند<ref>همان، ص237.</ref>. | ||
=== تحصیلات === | === تحصیلات === | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
== دورۀ دوم زندگی (از 1300 - 1320 شمسی)== | == دورۀ دوم زندگی (از 1300 - 1320 شمسی)== | ||
این دوره از زندگی روحالله با هجرت او به [[قم]] آغاز شد و با سیاستهای دینزدایی دوره رضاخانی (1304 - 1320 ش) همزمانی داشت. این زمان، روحالله مشغول تحصیل، تدریس، تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجستۀ مبارزی، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانی»<ref>آیتالله پسندیده و | این دوره از زندگی روحالله با هجرت او به [[قم]] آغاز شد و با سیاستهای دینزدایی دوره رضاخانی (1304 - 1320 ش) همزمانی داشت. این زمان، روحالله مشغول تحصیل، تدریس، تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجستۀ مبارزی، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانی»<ref>آیتالله پسندیده و آیتالله مظاهری، خبرنامه نخستین همایش حاج آقا نورالله اصفهانی، شماره اول، ص16-17 و شماره دوم، ص13-12</ref>، «[[سید حسن مدرس]]»<ref>علی قادری، «خمینی روحالله: زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص376 و صحیفه نور، جلد 1، ص255 تا 266</ref> و برخی دیگر بود. هدف علما در این دوره اختناق رضاخانی، حفظ [[حوزه علمیه قم|حوزۀ علمیۀ قم]] بود که ثمره آن در راهبری مردم و تأسیس [[حکومت اسلامی]] به سال 57 نمایان شد. با این همه، نقش بیبدیل [[سید حسن مدرس|آیتالله سید حسن مدرس]] در تکوین شخصیت سیاسی و دمیدن روح مقاومت در روحالله جوان شایان توجه است. آقا سید روحالله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگی همراه استادش «حضرت آیتالله عبدالکریم حائری یزدی»، مؤسّس حوزه علمیّه قم به این شهر هجرت کرد. دروس سطح را نزد «آیتالله سید علی یثربی کاشانی» به پایان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آیتالله حائری شرکت کرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد. | ||
=== ازدواج === | === ازدواج === | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
=== درس اخلاق === | === درس اخلاق === | ||
نخستین درسی که آقا روحالله پس از رحلت آیتالله حائری آغاز کرد و با استقبال طلاب و مردم کوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در این درس، بهمناسبتهای مختلف، اشاراتی گویا و گاه کنایهآمیز، به وضعیت حکومت و اسلامزدایی پهلوی اول، مطرح میکرد که برخورد حکومت رضاخانی را با وی در پی داشت. مأموران شهربانی حکومت تازه تأسیس پهلوی در قم، از ادامه این درس در فیضیه جلوگیری کردند. آقا روحالله نیز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. کتاب «اربعین حدیث» از نتایج این درس اخلاقی - عرفانی است<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/130/3630/17830/ برگرفته از پایگاه اطلاعرسانی حوزهنت، مجله: حضور - شماره 38، زمستان 1380، | نخستین درسی که آقا روحالله پس از رحلت آیتالله حائری آغاز کرد و با استقبال طلاب و مردم کوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در این درس، بهمناسبتهای مختلف، اشاراتی گویا و گاه کنایهآمیز، به وضعیت حکومت و اسلامزدایی پهلوی اول، مطرح میکرد که برخورد حکومت رضاخانی را با وی در پی داشت. مأموران شهربانی حکومت تازه تأسیس پهلوی در قم، از ادامه این درس در فیضیه جلوگیری کردند. آقا روحالله نیز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. کتاب «اربعین حدیث» از نتایج این درس اخلاقی - عرفانی است<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/130/3630/17830/ برگرفته از پایگاه اطلاعرسانی حوزهنت، مجله: حضور - شماره 38، زمستان 1380، «دیدگاههایمقام معظم رهبری»، نویسنده: نامشخص، ص3، برگرفته در تاریخ 2 خردادماه 1394،</ref>. | ||
== دورۀ سوم زندگی (از 1320 - 1340 شمسی)== | == دورۀ سوم زندگی (از 1320 - 1340 شمسی)== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
=== استادان === | === استادان === | ||
حضرت امام در رشتههای مختلف علوم، همچون ادبیات فارسی و | حضرت امام در رشتههای مختلف علوم، همچون ادبیات فارسی و [[زبان عربی|عربی]]، [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]]، [[منطق]]، فلسفه غرب و شرق، [[عرفان و تصوف اسلامی|عرفان]]، [[کلام]]، هیئت و... محضر استادن متعددی را درک نمودند. برخی از استادان ایشان با توجه به پارهای منابع<ref>علی قادری، «خمینی روحالله: زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص143، 180، 190، 192، 246، 259، 384، 385، 388 و 393؛ زمزم نور: زندگینامه، آثار و... امام خمینی، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، چاپ نهم، ص9 و 10؛ رضا بابایی، کارنامه نور (زندگینامه امام خمینی)</ref> بدین شرحاند: | ||
{{فهرست ستونی|3}} | {{فهرست ستونی|3}} | ||
# آقا میرزا محمود افتخار العلماء؛ | # آقا میرزا محمود افتخار العلماء؛ | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
=== قیام پانزده خرداد 1342=== | === قیام پانزده خرداد 1342=== | ||
این دوره، آغازی برای رفع موانع برای دشمنان [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و [[اسلام]] بود. همزمان با تسلط آمریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با چشماندازی ظاهراً مردمفریب رخ نمود؛ ولی در باطن از اتحاد شومی خبر میداد و تسلط [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]، [[رژیم صهیونیستی|اسرائیل]] و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم میکرد. در این زمان، حضرت آیتالله حاج آقا روحالله خمینی در برابر اصلاحات آمریکایی بهشدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی آن، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت [[جعفر بن محمد ( | این دوره، آغازی برای رفع موانع برای دشمنان [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و [[اسلام]] بود. همزمان با تسلط آمریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با چشماندازی ظاهراً مردمفریب رخ نمود؛ ولی در باطن از اتحاد شومی خبر میداد و تسلط [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]، [[رژیم صهیونیستی|اسرائیل]] و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم میکرد. در این زمان، حضرت آیتالله حاج آقا روحالله خمینی در برابر اصلاحات آمریکایی بهشدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی آن، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق (علیهالسلام)]]، به [[مدرسه فیضیه]] یورش برد. در این حادثه، تعدادی شهید و مجروح شدند. حاج آقا روحالله در پی این حادثه، خطاب به مردم و علمای [[نجف]] و [[قم]] فرمود: «امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است» و در اعلامیه معروف خود تحت عنوان «شاهدوستی؛ یعنی غارتگری»، جهتگیری مبارزه را مشخص ساخت. راز تأثیر شگفت پیام و کلام او را در روان مردم که تا مرز جانبازی پیش میرفت، باید در همین اصالت اندیشه، صلابت رأی و صداقت بیشائبهاش با آنان جستجو کرد. | ||
آیتالله خمینی در پیامی بهمناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد: «من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم». ایشان نطق تاریخی خود را در 13 خرداد 1342 در [[مدرسه فیضیه]] ایراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصیحت میکنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا اغفال میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند». شاه فرمان خاموش کردن فریادش را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد آیتالله خمینی دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ایشان، به تهران و سایر شهرها رسید. مردم به خیابانها ریخته، با شعار «یا مرگ یا خمینی» بهسوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. قیام، با شدت سرکوب شد و به خون نشست. حکومت تصمیم داشت او را پس از محاکمه اعدام کند؛ تااینکه اعلامیهای به امضای علما و مراجع منتشر شد که در آن بهصراحت، مرجعیت وی را تأیید کرده، خواهان آزادی او شدند. سرانجام حاج آقا روحالله پس از اعتراضات زیاد، صبح روز 19 فروردین 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به [[قم]] برگردانده شد. [[قیام ۱۵ خرداد|قیام 15 خرداد 1342]] علیالظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگری او علیه تصویب لایحه [[کاپیتولاسیون]] (مصونیت قضایی کارمندان آمریکایی)، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد. حاج آقا روحالله در روز 4 آبان 1343 بیانیهای انقلابی صادر کرد و در آن نوشت: «دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] خصوصا متنفر است ... آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی میکند ...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت کرده و با یک فروند هواپیمای نظامی به [[ترکیه]] انتقال دادند و بار دیگر پس از یک سال او را به [[عراق]] ([[نجف]]) تبعید کردند. انتقال او به نجف به این منظور بود که شخصیت وی تحتالشعاع دیگر علمای حوزه بزرگ نجف قرار گیرد؛ اما ایشان ستارهای درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علمای آن شهر قرار گرفت. | آیتالله خمینی در پیامی بهمناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد: «من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم». ایشان نطق تاریخی خود را در 13 خرداد 1342 در [[مدرسه فیضیه]] ایراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصیحت میکنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا اغفال میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند». شاه فرمان خاموش کردن فریادش را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد آیتالله خمینی دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ایشان، به تهران و سایر شهرها رسید. مردم به خیابانها ریخته، با شعار «یا مرگ یا خمینی» بهسوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. قیام، با شدت سرکوب شد و به خون نشست. حکومت تصمیم داشت او را پس از محاکمه اعدام کند؛ تااینکه اعلامیهای به امضای علما و مراجع منتشر شد که در آن بهصراحت، مرجعیت وی را تأیید کرده، خواهان آزادی او شدند. سرانجام حاج آقا روحالله پس از اعتراضات زیاد، صبح روز 19 فروردین 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به [[قم]] برگردانده شد. [[قیام ۱۵ خرداد|قیام 15 خرداد 1342]] علیالظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگری او علیه تصویب لایحه [[کاپیتولاسیون]] (مصونیت قضایی کارمندان آمریکایی)، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد. حاج آقا روحالله در روز 4 آبان 1343 بیانیهای انقلابی صادر کرد و در آن نوشت: «دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] خصوصا متنفر است ... آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی میکند ...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت کرده و با یک فروند هواپیمای نظامی به [[ترکیه]] انتقال دادند و بار دیگر پس از یک سال او را به [[عراق]] ([[نجف]]) تبعید کردند. انتقال او به نجف به این منظور بود که شخصیت وی تحتالشعاع دیگر علمای حوزه بزرگ نجف قرار گیرد؛ اما ایشان ستارهای درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علمای آن شهر قرار گرفت. | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
=== اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم === | === اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم === | ||
هرچند رژیم شاه در سال 1355 ش، در اوج اقتدار خود به سر میبرد، اما با بحران مشروعیت روبهرو شده بود. سرکوبی مخالفان کار را بدانجا رساند که آن رژیم از بیرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه برای رفع این اتهام و به خیال اینکه خطری برای تداوم و ثبات رژیمش ندارد، سیاست «فضای باز سیاسی» را آغاز کرد. «حضرت آیتالله خمینی» با رصد رخدادها و وضعیت ایران، در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کردند: «اکنون بهواسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی، فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جا بیدرنگ از آن استفاده کنند و بیپرده بهپا خیزند». گروههای مبارز و مردمی که شخص شاه را عامل استبداد و وابستگی میدانستند، به استقبال پیام ایشان برآمده و منتظر فرصت برای اعتراضات اجتماعی بودند. درگذشت مشکوک [[سید مصطفی خمینی|آیتالله سیدمصطفی خمینی]]، در اول آبان 1356 و مراسم پرشکوهی که در ایران برگزار شد، نقطه آغازی بر خیزش دوباره روحانیت و قیام جامعه مذهبی ایران بود. ایشان این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیدند. رژیم شاه با درج مقالهای توهینآمیز علیه ایشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمی به این مقاله، به قیام 19 دیماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژیم، به کارهای مردمفریب، مانند بستن مراکز فساد و آزادی مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوی امام، تغییر نیافت. سرکوب راهپیمایی 17 شهریور، نقطه عطفی در اوجگیری مبارزه بود. امام مبارزان میانهرو را از شعار «الزام شاه برای عمل به قانون اساسی با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند که پیامد آن، تلاش رژیم برای فشار وارد آوردن به امام و اخراج ایشان از عراق بود. رفتن امام بهسوی کویت و ممانعت از پذیرش ایشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را برای رهبر انقلاب رقم زد. ایشان توانست صدای انقلاب را رساتر به مردم ایران و جهان برسانند. بازتاب سرکوب دانشجوها و اقشار دیگر مردم در روز 13 آبان و راهپیمایی روز عاشورا در 20 آذر، کار را بر شاه و حامیان غربی او سختتر کرد. تغییر پیدرپی کابینهها و حکومت نظامی هم بر اراده امام و مردم بیتأثیر بود. سران چهار کشور غربی (آمریکا، فرانسه، آلمان و بریتانیا) در نشست «گوادلوپ» به این نتیجه رسیدند که امیدی به بقای نظام سلطنتی در ایران نیست و خروج شاه و روی کار آمدن یک دولت غیر نظامی میتواند از شدت بحران بکاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشکیل «شورای انقلاب» را صادر کرده و با استقبال بینظیر مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانی تاریخی در بهشت زهرای تهران و سپس تعیین دولت از سوی ایشان به سرانجام خوش پیروزی نزدیک شد. یوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحی دوباره در جان ملت، روز پیروزی انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاریخی برای سرزمین ایران، آئین تشیع و جهان اسلام بود.<ref>انقلاب اسلامی ایران، جمعی از نویسندگان، نهاد نمایندگی | هرچند رژیم شاه در سال 1355 ش، در اوج اقتدار خود به سر میبرد، اما با بحران مشروعیت روبهرو شده بود. سرکوبی مخالفان کار را بدانجا رساند که آن رژیم از بیرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه برای رفع این اتهام و به خیال اینکه خطری برای تداوم و ثبات رژیمش ندارد، سیاست «فضای باز سیاسی» را آغاز کرد. «حضرت آیتالله خمینی» با رصد رخدادها و وضعیت ایران، در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کردند: «اکنون بهواسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی، فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جا بیدرنگ از آن استفاده کنند و بیپرده بهپا خیزند». گروههای مبارز و مردمی که شخص شاه را عامل استبداد و وابستگی میدانستند، به استقبال پیام ایشان برآمده و منتظر فرصت برای اعتراضات اجتماعی بودند. درگذشت مشکوک [[سید مصطفی خمینی|آیتالله سیدمصطفی خمینی]]، در اول آبان 1356 و مراسم پرشکوهی که در ایران برگزار شد، نقطه آغازی بر خیزش دوباره روحانیت و قیام جامعه مذهبی ایران بود. ایشان این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیدند. رژیم شاه با درج مقالهای توهینآمیز علیه ایشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمی به این مقاله، به قیام 19 دیماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژیم، به کارهای مردمفریب، مانند بستن مراکز فساد و آزادی مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوی امام، تغییر نیافت. سرکوب راهپیمایی 17 شهریور، نقطه عطفی در اوجگیری مبارزه بود. امام مبارزان میانهرو را از شعار «الزام شاه برای عمل به قانون اساسی با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند که پیامد آن، تلاش رژیم برای فشار وارد آوردن به امام و اخراج ایشان از عراق بود. رفتن امام بهسوی کویت و ممانعت از پذیرش ایشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را برای رهبر انقلاب رقم زد. ایشان توانست صدای انقلاب را رساتر به مردم ایران و جهان برسانند. بازتاب سرکوب دانشجوها و اقشار دیگر مردم در روز 13 آبان و راهپیمایی روز عاشورا در 20 آذر، کار را بر شاه و حامیان غربی او سختتر کرد. تغییر پیدرپی کابینهها و حکومت نظامی هم بر اراده امام و مردم بیتأثیر بود. سران چهار کشور غربی (آمریکا، فرانسه، آلمان و بریتانیا) در نشست «گوادلوپ» به این نتیجه رسیدند که امیدی به بقای نظام سلطنتی در ایران نیست و خروج شاه و روی کار آمدن یک دولت غیر نظامی میتواند از شدت بحران بکاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشکیل «شورای انقلاب» را صادر کرده و با استقبال بینظیر مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانی تاریخی در بهشت زهرای تهران و سپس تعیین دولت از سوی ایشان به سرانجام خوش پیروزی نزدیک شد. یوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحی دوباره در جان ملت، روز پیروزی انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاریخی برای سرزمین ایران، آئین تشیع و جهان اسلام بود.<ref>انقلاب اسلامی ایران، جمعی از نویسندگان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1384، ص94 تا 111.</ref> | ||
درایت، هوشمندی و اقتدار رهبری حضرت امام خمینی، بهویژه در سالهای نخست پس از پیروزی، بسیار درخشان و ممتاز است. | درایت، هوشمندی و اقتدار رهبری حضرت امام خمینی، بهویژه در سالهای نخست پس از پیروزی، بسیار درخشان و ممتاز است. | ||
=== رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران === | === رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران === | ||
[[پرونده:امام روح الله.jpg|بیقاب|راست|بندانگشتی|]] | |||
دورۀ رهبری ده سال و چهار ماه ایشان رسما از 22 بهمن 1357 ش، تا 14 خرداد 1368 ش، ادامه داشت. حضرت امام خمینی ابتدا به تثبیت نظام سیاسی جدید پرداخت و «جمهوری اسلامی» را با توجه به مبانی «اسلام سیاسی شیعی» و مقتضیات دنیای جدید طراحی کردند. بلافاصله پس از پیروزی، با فراخوانی مردم به رفراندم برای تعیین نظام سیاسی و تشکیل مجلس خبرگان و همهپرسی قانون اساسی، الگوی جدیدی از حکومت اسلامی را به جهان نشان دادند. با فروپاشی استبداد پهلوی و رواج گسترده آزادیهای اجتماعی، گروههای مختلف توانستند با برگزاری نشستها و انتشار اندیشههای خود به رقابت بپردازند؛ اما به دلیل نبود تجربه زندگی در فضای باز سیاسی و نبود نکات مورد اتفاق همه نیروهای اجتماعی، این فضا بهزودی به منازعهای دامنگیر تبدیل شد. آرایش نیروهای اجتماعی، بهویژه برخی گروهها و احزاب سیاسی که متأثر از مکاتب سیاسی غرب و شرق (لیبرالیسم و کمونیسم) بودند و صفبندی آنها در برابر «مکتب انقلاب اسلامی» که برگرفته از اندیشه سیاسی حضرت امام و خواسته مردم ولایتمدار بود، رخدادهای تلخ بیشماری را در تاریخ انقلاب رقم زد. این رخدادها همگام با رویکرد خصمانه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و حمایت غرب و شرق از گروههای معارض داخلی در کنار تهاجم نظامی رژیم بعثی عراق به نمایندگی از حاکمان مرتجع جهان عرب، شرایطی را رقم زد که میتوان گفت هرکدام از آنها میتوانست مسیر انقلاب را تغییر داده، به شکست بکشاند؛ اما دست خداوند، هوشمندی و رهبری مقتدرانه امام، جانفشانی، وفاداری و آگاهی مردم ایران، راه انقلاب را هموار کرد. حضرت امام خمینی در بهمنماه 1358، پس از عارضه قلبی، به تهران آمدند و با اقامت در آنجا سکان کشتی انقلاب را به دست گرفتند. بحرانهایی چون تغییر دولتها، اختلافهای قوای سهگانه، شهادت جمع بسیاری از کارگزاران نظام، مشکلات ناشی از جنگ تحمیلی و... با دست باکفایت ایشان فرومینشست. درایت ایشان در ارائه نظریه «ولایت مطلقه فقیه» و تشکیل نهادهایی همچون «مجمع تشخیص مصلحت نظام»، راه برونرفت از بحرانها را فراروی انقلاب نهاد. ملت ایران نیز پاسدار میراث بزرگ امام خویش بود و ایشان را در رواق چشمانش مینشاند. علاقه مردم ولایتمدار به امام بهگونهای بود که در سال 1368، در حالی با پیکر پاک ایشان پس از سالها تحمل سختیها و مشکلات، وداع میکرد که حضور جمعیت، چندین برابر بیشتر از لحظه ورود وی به خاک وطن بود و عشق و پایداری آنان عمیقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب، جدیتر و نظامشان علیرغم همه توطئهها و حوادث، پرثباتتر از هر زمان دیگر شد. «جمهوری اسلامی»، بارزترین ثمره عمر حضرت امام است. ایشان این نظام سیاسی را بهگونهای طراحی کردند که به هیچ فردی تکیه نداشته و در وصیتنامه خودشان به ملت چنین سفارش میکنند که: «با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار، در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد؛ که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و اللَّه نگهدار این ملت و مظلومان جهان است». | |||
== دیدگاههای تقریبی == | == دیدگاههای تقریبی == | ||
=== اتحاد امت اسلام === | === اتحاد امت اسلام === | ||
آنچه که ملتها را به هم نزدیک | آنچه که ملتها را به هم نزدیک میکند و یک ملت باید از آن، تحقق پیدا بکند؛ اسلام است. | ||
اسلام یک ملت واحده است. و ممالک اسلامی، مثل | اسلام یک ملت واحده است. و ممالک اسلامی، مثل محلههای یک شهر به هم نزدیکاند. و همه روی قواعد اسلامی موظفاند که با هم متحد باشند. و همه زیر پرچم توحید، متحدالکلمه با کسانی که برخلاف اسلام هستند، مقابله کنند و آنها را هدایت کنند به اسلام، و خودشان را حفظ کنند از شرّ آنها. | ||
=== دو مشکل اساسی ممالک اسلامی === | === دو مشکل اساسی ممالک اسلامی === | ||
به نظر | به نظر ایشان، اساس مشکلاتی که برای آن ممالک اسلامی هست از همه بالاتر، دو تا مشکل است؛ یک مشکل، مشکل بین حکومتها و ملت است که حکومتها از ملت جدا هستند به حسب نام، یعنی نه حکومت خودش را از ملت میداند، نه ملت خودش را از حکومت. کلید این مشکل به دست حکومتهاست، اگر چنانچه حکومتها طوری باشند که ملت احساس کند که اینها خدمتگزار او هستند ملتها حاضرند برای همکاری. مشکل دوم که باز از مشکلهای اساسی است برای دولتها و ملتهای اسلام؛ مشکلی است که بین خود دولتهاست. در عین حالی که اسلام دعوت کرده است بر اتحاد، و قرآن کریم مسلمین و مؤمنین را «اِخْوَه» میداند، در عین حال میبینیم که بین دولتهای اسلامی بعضی با بعض اختلافات هست. چرا باید دو تا حکومت ـ که هر دو اسلامی هستند، و هر دو مال یک پدیده که پدیدۀ اسلامی است، متعلق به یک حقیقت هستند، قرآنِ آنها یکی است، پیغمبرِ آنها یکی است ـ چرا نباید دعوت اسلام را قبول کنند؟ آن هم، آن دعوتی که به نفع خود آنهاست. اگر این دعوت قبول بشود و دولتهای اسلامی با هم اتحاد داشته باشند، ولو حدود ممالکشان محفوظ، لکن با هم متحد باشند، اگر این اتحاد حاصل بشود، آن وقت یک میلیارد جمعیت مسلمین یک قدرت عظیم خواهد بود که از همۀ قدرتها بیشتر و بالاتر است. با اینکه مجهز به ایمان هستند که از همۀ تجهیزات بالاتر است. | ||
مشکل دوم که باز از | |||
مجهز به ایمان هستند که از همۀ تجهیزات بالاتر است. | |||
یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک | یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دستهای از مسلمانان سنی، یک دسته حنفی و یک دستهای حنبلی و دستهای اخباری هستند؛ اصلاً طرح این معنا، از اول درست نبود. در یک جامعههایی که همه میخواهند به اسلام خدمت کنند و برای اسلام باشند، این مسائل نباید طرح شود. ما همه برادر هستیم و با هم هستیم؛ منتها علمای شما یک دسته فتوا به یک چیز دادند و شما تقلید از علمای خود کردید و شدید حنفی؛ یک دسته فتوای شافعی را عمل کردند و یک دستۀ دیگر فتوای حضرت صادق را عمل کردند، اینها شدند شیعه، اینها دلیل اختلاف نیست. ما نباید با هم اختلاف و یا یک تضادی داشته باشیم، ما همه با هم برادریم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فِرق، آنها میخواهند نه این باشد نه آن، راه را اینطور میدانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما باید توجه به این معنا بکنیم که همۀ ما مسلمان هستیم و همۀ ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم، و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت بکنیم. | ||
حضرات آقایان! همۀ ما مسئول هستیم. روحانیون در درجۀ اولِ مسئولیت هستند. روحانیون باید بروند در بلاد و در جاهایی که دوردست است لازم است که بروند در دهات و قصبات و اعلام کنند مسائلی را که ما میگوییم. در جاهای دورافتاده ممکن است که یک اغفالهایی باشد، یک تبلیغات سوئی باشد. اینها در مراکزِ مثل تهران یا سایر بلاد عظیم نمیتوانند تبلیغات خلاف بکنند، لکن در قرا و قصبات دورافتاده، یک حرفهای غیرظاهر میزنند، غیر صحیح | حضرات آقایان! همۀ ما مسئول هستیم. روحانیون در درجۀ اولِ مسئولیت هستند. روحانیون باید بروند در بلاد و در جاهایی که دوردست است لازم است که بروند در دهات و قصبات و اعلام کنند مسائلی را که ما میگوییم. در جاهای دورافتاده ممکن است که یک اغفالهایی باشد، یک تبلیغات سوئی باشد. اینها در مراکزِ مثل تهران یا سایر بلاد عظیم نمیتوانند تبلیغات خلاف بکنند، لکن در قرا و قصبات دورافتاده، یک حرفهای غیرظاهر میزنند، غیر صحیح میزنند؛ مثلاً میگویند که اقلیتهای مذهبی در حکومت اسلام باید از بین بروند! این خلاف اسلام است. اسلام اقلیتهای مذهبی را احترام گذاشته است؛ اسلام اقلیتهای مذهبی را در مملکت ما محترم میشمرد. و همین طور در اسلام بین شیعه و سنی ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید. ائمۀ اطهار ما سفارش کردند به ما که بپیوندید با هم؛ و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم. و کسی که این اجتماع را بخواهد که به هم بزند، یا جاهل است و یا مغرض. و نباید به این حرفها گوش بکنند. | ||
مسألۀ اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشهاش از صدر اسلام است. در آن وقت خلفای اموی، و خصوصاً عباسی، درصدد بودند که اختلاف ایجاد کنند. مجالس درست میکردند و[به اختلاف]دامن | مسألۀ اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشهاش از صدر اسلام است. در آن وقت خلفای اموی، و خصوصاً عباسی، درصدد بودند که اختلاف ایجاد کنند. مجالس درست میکردند و[به اختلاف]دامن میزدند. این اختلاف کم کم اسباب این شد که در بین عوامِ از اهل سنت و عوامِ از اهل شیعه این تنافس پیدا شد؛ وگرنه نه عوام اهل سنت به سنت رسول اللّه عمل کرده و میکنند و نه عوام اهل شیعه پیروی از ائمۀ اطهار کردهاند. ائمۀ اطهار ما کوشش کردند تا اینها را داخل در آن جمعیت کنند، با آنها نماز بخوانند، به تشییع جنازههای آنها بروند. زمانْ کم کم آمد به این طرف، و قدرتمندان این کار را کردند برای اینکه این دو طایفه با هم سرگرم باشند، و خودشان هر کاری میخواهند بکنند. | ||
قریب سیصد سال پیش از این، سیاست خارجی در ایران و در شرق اجرا شد. آنها بیشتر درصدد این مسائل برآمدند. کارشناسهای آنها اشخاص و طوایف را مطالعه کردند و روحیات مردم را دیدند و همۀ جهات مادیات ما را تحت مطالعه قرار دادند، و از دو راه خواستند از ما بهرهگیری کنند: مادی، | قریب سیصد سال پیش از این، سیاست خارجی در ایران و در شرق اجرا شد. آنها بیشتر درصدد این مسائل برآمدند. کارشناسهای آنها اشخاص و طوایف را مطالعه کردند و روحیات مردم را دیدند و همۀ جهات مادیات ما را تحت مطالعه قرار دادند، و از دو راه خواستند از ما بهرهگیری کنند: مادی، میبینید که بهرهگیری کردند؛ بهرهگیری روحانی هم این بود که به این اختلافات دامن زدند و ما را بیشتر، از هم جدا کردند. اینکه میبینید یک کلمه وقتی از یک آدمی در اینجا صادر میشود، آن را عَلَم میکنند و چند هزار، چند صد هزار چاپ میکنند، نه اینکه یک آدم معمولی این کار را بکند، این دولتها و این خارجیها هستند که به آن دامن میزنند و آنطور منتشر میکنند…. | ||
=== یگانگی و برادری سنی و شیعه === | ===یگانگی و برادری سنی و شیعه=== | ||
ما با هم یکی هستیم و ما جدا نیستیم. اختلاف، اختلاف دو تا [[مذهب]] است؛ این اختلاف نباید اسباب این معنا بشود که ما در اساس اسلام اختلاف کنیم. اسلام بالاتر از این معانی است که ما به واسطۀ اختلاف مسلکی از اسلام مثلاً چه بکنیم. ما که | ما با هم یکی هستیم و ما جدا نیستیم. اختلاف، اختلاف دو تا [[مذهب]] است؛ این اختلاف نباید اسباب این معنا بشود که ما در اساس اسلام اختلاف کنیم. اسلام بالاتر از این معانی است که ما به واسطۀ اختلاف مسلکی از اسلام مثلاً چه بکنیم. ما که میبینیم الآن اسلام در معرض خطر است، بر همۀ ما لازم است که دست به هم بدهیم و از آن اشتباهاتی که در سابق بوده دست برداریم، دستهایی را که مثل سابق میخواهند ما را از هم جدا کنند قطع کنیم. من خدمتگزار همۀ شما هستم. ما آمدهایم که اسلام را از این وضع نجات بدهیم، [[مسلمان|مسلمین]] را از این تفرقهها نجات بدهیم … . | ||
بحمداللّه شما توجه پیدا کردید که آنهایی که میخواهند بین [[ | بحمداللّه شما توجه پیدا کردید که آنهایی که میخواهند بین [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] و [[مذهب شیعه|تشیع]] فاصله ایجاد کنند نه [[اهل سنت و جماعت|سنی]] هستند نه [[مذهب شیعه|شیعه]]. اینها اصلاً به اسلام کار ندارند. و الاّ کسی که به اسلام اعتقاد داشته باشد، در یک زمانی که با [[وحدت اسلامی|وحدت]] همۀ مسلمین باید پیشروی کنیم و پیروز بشویم انشاءاللّه، این نمیآید دامن بزند به اختلاف و مسائل اختلافی را طرح کند، اینها نیست جز اینکه اشارهای از خارج هست. و قدرتهای بزرگ فهمیدند که آن چیزی که آنها را عقب زده است اسلام است و وحدت مسلمین و برادری بین همۀ گروههای اسلامی، از این جهت، از اینجا شروع کردند که اینها را به هم بزنند. | ||
یک مطلب اینکه در اسلام نژاد، گروه، دستجات، زبان، این طور چیزها مطرح نیست. اسلام برای همه است و به نفع همه. و ما با شما برادر هستیم به حکم [[قرآن]]، به حکم اسلام؛ و از هم جدا نیستیم. با کردها، با ترکها، با بلوچها، همه برادر و باید با هم زندگی کنیم. | یک مطلب اینکه در اسلام نژاد، گروه، دستجات، زبان، این طور چیزها مطرح نیست. اسلام برای همه است و به نفع همه. و ما با شما برادر هستیم به حکم [[قرآن]]، به حکم اسلام؛ و از هم جدا نیستیم. با کردها، با ترکها، با بلوچها، همه برادر و باید با هم زندگی کنیم. | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۷: | ||
. آن چیزی که من تأکید کردم یکی همین معنا بود که گمان نکنند برادرهای سنی ما که در اسلام این معنا مطرح باشد که فرقی مابین شما و ما باشد. همان طور که چهار مذهبی که در اهل تسنن هست، چه طور آن مذهب با آن مذهب دوتاست، لکن برادرند همه، دشمن نیستند، این هم یک مذهب خامسی است که دشمنی در کار نیست، همه برادر؛ همه مسلمان؛ همه اهل قرآن؛ همه تابع رسول اکرم … شما برادرها باید به این معنا توجه داشته باشید که اینها یک توطئههایی است برای اینکه نگذارند اسلام در ایران حکومت کند. اینها با اسلام مخالفاند. نه با کُرد مخالفاند و نه با فارس مخالفاند؛ آنها با اساس مخالفاند؛ با اسلام مخالفاند. و همۀ مسلمانها تکلیفشان این هست که جلوگیری از آنها بکنند و اینها را سرکوب کنند. | . آن چیزی که من تأکید کردم یکی همین معنا بود که گمان نکنند برادرهای سنی ما که در اسلام این معنا مطرح باشد که فرقی مابین شما و ما باشد. همان طور که چهار مذهبی که در اهل تسنن هست، چه طور آن مذهب با آن مذهب دوتاست، لکن برادرند همه، دشمن نیستند، این هم یک مذهب خامسی است که دشمنی در کار نیست، همه برادر؛ همه مسلمان؛ همه اهل قرآن؛ همه تابع رسول اکرم … شما برادرها باید به این معنا توجه داشته باشید که اینها یک توطئههایی است برای اینکه نگذارند اسلام در ایران حکومت کند. اینها با اسلام مخالفاند. نه با کُرد مخالفاند و نه با فارس مخالفاند؛ آنها با اساس مخالفاند؛ با اسلام مخالفاند. و همۀ مسلمانها تکلیفشان این هست که جلوگیری از آنها بکنند و اینها را سرکوب کنند. | ||
…باید بین قشر دانشگاهی ومحصولات دانشگاهی و قشر روحانیت و مدارس دینی و محصولات مدارس دینی اجتماع و وحدت ایجاد کنیم. و بین برادران [[ | …باید بین قشر دانشگاهی ومحصولات دانشگاهی و قشر روحانیت و مدارس دینی و محصولات مدارس دینی اجتماع و وحدت ایجاد کنیم. و بین برادران [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] و [[مذهب شیعه|شیعه]] که اینها هم باهم باشند. همانطوری که [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] چهار مذهب دارند که در کنار هماند، مذاهب نمیریزند به جان هم، به حسب ظاهر، ما هم که مذهب پنجمی هستیم که مینشینیم با هم، ما برای خودمان فرایضمان را انجام بدهیم، لکن همه مان با هم بر ضد کسانی که بر ضد اسلام هستند. خوب، ما مسائل مشترک زیاد داریم، ما در اصول مذاهبمان، اصول دین مان، همه با هم مشترکیم. قرآن قرآن همه است؛ اسلام اسلام همه است؛ پیغمبر پیغمبر همه است. اینها مشترکات ما است. در این مشترکات ما با هم باشیم؛ و در مختصات هرکدام برای خودمان عملی داریم و برای خودمان آدابی داریم. این دعوا لازم ندارد؛ اینکه دعوا میشود دعوایی است که آنها ایجاد میکنند در بین ما. | ||
=== درگذشت === | === درگذشت=== | ||
حضرت امام خمینی به دنبال بروز مشکل دستگاه گوارش در 28 اردیبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشکی قرار گرفتند. به دنبال مشکل اساسی که در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بیماری ایشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقیقه 13 خرداد سال 1368 خورشیدی (3 ژوئن 1989 م) برابر با 24 شوال 1409 ق، در 87 سالگی، روحشان از این دنیا رحلت کرده، به ملکوت اعلا پیوست. | حضرت امام خمینی به دنبال بروز مشکل دستگاه گوارش در 28 اردیبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشکی قرار گرفتند. به دنبال مشکل اساسی که در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بیماری ایشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقیقه 13 خرداد سال 1368 خورشیدی (3 ژوئن 1989 م) برابر با 24 شوال 1409 ق، در 87 سالگی، روحشان از این دنیا رحلت کرده، به ملکوت اعلا پیوست. | ||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۶: | ||
مراسم تشییع در روز 16 خرداد با حضور میلیونها نفر برگزار شد و پیکر ایشان همان روز در بهشت زهرای تهران، در جایی که اکنون «حرم امام خمینی» است، به خاک سپرده شد. او با «دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا»، به دیدار معبود شتافت. | مراسم تشییع در روز 16 خرداد با حضور میلیونها نفر برگزار شد و پیکر ایشان همان روز در بهشت زهرای تهران، در جایی که اکنون «حرم امام خمینی» است، به خاک سپرده شد. او با «دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا»، به دیدار معبود شتافت. | ||
== | == جستارهای وابسته == | ||
* | * [[انقلاب اسلامی ایران و فرانسه (مقاله)]] | ||
* [[جمهوری اسلامی ایران]] | |||
* [[عبدالکریم حائری یزدی]] | |||
* [[انقلاب اسلامی ایران]] | |||
* [[حکومت اسلامی]] | |||
* [[وحدت اسلامی]] | |||
* [[مرتضی مطهری]] | |||
* [[کشمیر]] | |||
* [[نجف]] | |||
* [[قم]] | |||
== پانویس == | ==یادادشت== | ||
*قابل ذکر است شاگردان امام کسانی هستند که برخی از آنان دروس امام را تقریر نموده و برخی به درجه مرجعیت نائل آمدهاند وگرنه از آن حضرت، شاگردان فاضل و دانشمند دیگری نیز بهره جسته و در روند مبارزه، پیروزی و تثبیت و تداوم [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] نقش داشتهاند، همچون: آیات و حجج اسلام بهشتی، ربانی شیرازی، سعیدی، صدر (موسی)، غفاری، قدوسی، [[مرتضی مطهری|مطهری]]، مفتح، [[اکبر هاشمی رفسنجانی|هاشمی رفسنجانی]] و ... . | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{علمای اسلام}} | |||
[[رده:رهبران جهان اسلام]] | [[رده:رهبران جهان اسلام]] | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۳۰: | ||
[[رده:عالمان شیعه]] | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده:عالمان وحدتگرا]] | [[رده:عالمان وحدتگرا]] | ||
[[رده:مراجع تقلید]] | [[رده:مراجع تقلید]] |