confirmed
۵۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
=== اقتصاد === | === اقتصاد === | ||
==== بخش اول (۱۶۵۰-۱۴۹۲ میلادی) ==== | |||
تسلط اقتصاد بورژوازی بر اروپا و نیز گسترش روزافزون طبقه بورژوا در این دوران که به توسعه شهرها نیز منجر میشد. <ref>همان</ref> از جمله نمودهای این نوع اقتصاد، بوجود آمدن 200 نوع پول فلزی، گسترش صرافیها و ایجاد حوالههای کاغذی بین صرافیهای شهرهای مختلف. شروع به کارکردن شرکتهای سهامی اتحادیههای تجاری در این دوران همانند اتحادیه تجاری هانسایی در شمال اروپا، رشد اقتصاد و تجارت به رشد صنعت نیز کمک کرد تا کارگاهها و کارخانههای زیادی در سراسر اروپا تأسیس شوند. <ref>همان ص 13-12</ref> رشد اقتصادی و رونق تجارت تا بدانجا پیش رفت که کلیسا نیز در این عرصه ورود پر قدرتی داشت و از مال اندوزی و حتی بهرههای ربوی چشمپوشی میکرد سکوت کلیسا در برابر رونق اقتصادی بهگونهای بود که کلیسا در برابر اسیر شدن بردگان آفریقایی بهعنوان نیروی کار مجانی برای رشد صنعت و رفاه اروپا اقدامی انجام نمیداد و این سکوت به جایی رسید که تجار برای رفع اختلافات دادگاههایی را ایجاد کردند که بر اساس قوانین عرفی اداره میشد و برای اداره آنها دیگر نیازی به قوانین کلیسا نبود و این اقدامی بود که بعد از هزارسال اتفاق میافتاد.<ref>همان ص 14</ref> | تسلط اقتصاد بورژوازی بر اروپا و نیز گسترش روزافزون طبقه بورژوا در این دوران که به توسعه شهرها نیز منجر میشد. <ref>همان</ref> از جمله نمودهای این نوع اقتصاد، بوجود آمدن 200 نوع پول فلزی، گسترش صرافیها و ایجاد حوالههای کاغذی بین صرافیهای شهرهای مختلف. شروع به کارکردن شرکتهای سهامی اتحادیههای تجاری در این دوران همانند اتحادیه تجاری هانسایی در شمال اروپا، رشد اقتصاد و تجارت به رشد صنعت نیز کمک کرد تا کارگاهها و کارخانههای زیادی در سراسر اروپا تأسیس شوند. <ref>همان ص 13-12</ref> رشد اقتصادی و رونق تجارت تا بدانجا پیش رفت که کلیسا نیز در این عرصه ورود پر قدرتی داشت و از مال اندوزی و حتی بهرههای ربوی چشمپوشی میکرد سکوت کلیسا در برابر رونق اقتصادی بهگونهای بود که کلیسا در برابر اسیر شدن بردگان آفریقایی بهعنوان نیروی کار مجانی برای رشد صنعت و رفاه اروپا اقدامی انجام نمیداد و این سکوت به جایی رسید که تجار برای رفع اختلافات دادگاههایی را ایجاد کردند که بر اساس قوانین عرفی اداره میشد و برای اداره آنها دیگر نیازی به قوانین کلیسا نبود و این اقدامی بود که بعد از هزارسال اتفاق میافتاد.<ref>همان ص 14</ref> | ||
==== بخش دوم(۱۸۰۰-۱۷۰۰ میلادی) ==== | |||
آنچه در این دوره مشهود است مصرفگرا شدن اروپا بگونهای است که مردم معمولی همراه با اشراف معتقدند که زندگی بهتر با مصرف بیشتر بدست میآید. همان ص 76 مصرف بیشتر خود نیاز به تولید بیشتر دارد که برای تولید بیشتر ابزارآلاتی در حد و مقیاس تولید زیاد نیاز است به همین دلیل در این دوران علم به خدمت صنعت درآمد. همان ص 80 | |||
=== فرهنگ و اندیشه === | === فرهنگ و اندیشه === | ||
مهمترین اتفاق فرهنگی دوران رنسانس تفکر انسانگرایی یا اومانیسم است. انسانگرایی به این معنا که انسان دوباره متولد شده در عصر رنسانس خود ملاک درستی و غلطی و حلال و حرام بود. در واقع این انسان است که خود سعادت را برای خویش تعریف میکند. این گرایش در نقاشی، شعر، زمان و بعدها در آثار فلسفی خود را نشان داد. <ref>همان ص 18</ref> نتیجهٔ این نوع انبساط اختیار به انسان دادن این شد که میهمانیها با حضور رقاصهها و موسیقیهای تند و مشروبات الکلی برگزار میشد. لباس زنان و مردان بسیار مجلل شد و ساختمانها نیز از همان زیبایی بهره میبردند. اعتقاد به روابط جنسی آزاد از جمله ویژگیهای فرهنگی این دوران بود. <ref>همان ص ۲۰</ref> | مهمترین اتفاق فرهنگی دوران رنسانس تفکر انسانگرایی یا اومانیسم است. انسانگرایی به این معنا که انسان دوباره متولد شده در عصر رنسانس خود ملاک درستی و غلطی و حلال و حرام بود. در واقع این انسان است که خود سعادت را برای خویش تعریف میکند. این گرایش در نقاشی، شعر، زمان و بعدها در آثار فلسفی خود را نشان داد. <ref>همان ص 18</ref> نتیجهٔ این نوع انبساط اختیار به انسان دادن این شد که میهمانیها با حضور رقاصهها و موسیقیهای تند و مشروبات الکلی برگزار میشد. لباس زنان و مردان بسیار مجلل شد و ساختمانها نیز از همان زیبایی بهره میبردند. اعتقاد به روابط جنسی آزاد از جمله ویژگیهای فرهنگی این دوران بود. <ref>همان ص ۲۰</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۵: | ||
=== سیاست === | === سیاست === | ||
==== بخش اول (۱۶۵۰-۱۴۹۲ میلادی) ==== | |||
شاخص افکار سیاسی حاکم بر رنسانس را در اندیشههای نیکولو ماکیاولی باید پیدا کرد. لب اندیشه وی این بود که برای یک حکومت موفق و کارآمد هیچ ارزش و اخلاقیاتی اصیل نیست و از هر چیزی می توان برای تقویت بنیان حکومت استفاده ابزاری کرد. <ref>همان ص 50</ref> | شاخص افکار سیاسی حاکم بر رنسانس را در اندیشههای نیکولو ماکیاولی باید پیدا کرد. لب اندیشه وی این بود که برای یک حکومت موفق و کارآمد هیچ ارزش و اخلاقیاتی اصیل نیست و از هر چیزی می توان برای تقویت بنیان حکومت استفاده ابزاری کرد. <ref>همان ص 50</ref> | ||
==== بخش دوم(۱۸۰۰-۱۷۰۰ میلادی) ==== | |||
=== هنر و ادبیات === | |||
هنر تجلی انسان است و با تأمل در هنر هر دوره میتوان فهمید که انسانهای آن دوره به جهان و هستی چطور نگاه میکردند و چگونه میاندیشیدند. در این دوره برخلاف دورههای گذشته ادبیات بیشتر برای شرگرمی بهکار میرفت و اساسامفاهیمی مثل اوقات فراغت در این دوران ایجاد شدند. همان ص 64. در این دوره تفاوت بارزی در نقاشی و معماری با دوران ماقبل رنسانس وجود دارد. تا پیش از این نقاشی و حتی مجسمه سازی رویکردی فراواقعی داشت تا بتواند حکایتگر مضامین عالی و ملکوتی غیرمادی باشد، گذشته از مضامین سبق و سیاق کار؛ کلی و نوعی بود بر خلاف دوره رنسانس که توجه به جزئیات انسان و توصیف پیکر او بیشتر شد. همان ص 67. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تا کنون، | * روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تا کنون، دفتر نشر معارف، 1391. | ||
[[رده:]] | [[رده:]] | ||
[[رده:]] | [[رده:]] | ||
منابع پایانی به صورت زیر است: نام خانوادگی مؤلف، نام، نام اثر، نام ناشر، سال نشر. همچنین شیوه ارجاع دادن در پانویس ها نیز به این صورت در داخل پرانتز است: (نام خانوادگی مؤلف، سال نشر، شماره جلد، شماره صفحه) |