confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
(←منابع) |
|||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
روایات فراوانی در مدح و عظمت این عالم بزرگ صادر شده است: | روایات فراوانی در مدح و عظمت این عالم بزرگ صادر شده است: | ||
امام رضا (علیهالسلام) سه بار بهشت را از طرف خود و پدرانش برای وی ضمانت کرده است<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹</ref>. | * امام رضا (علیهالسلام) سه بار بهشت را از طرف خود و پدرانش برای وی ضمانت کرده است<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹</ref>. | ||
* | |||
امام رضا (علیهالسلام) فرمود: «یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مانند سلمان در زمان خود بود.»<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۱.</ref>. | * امام رضا (علیهالسلام) فرمود: «یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مانند سلمان در زمان خود بود.»<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۱.</ref>. | ||
* | |||
الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی الْمُهْتَدِی الْأَشْعَرِیُّ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، وَ کَانَ خَیْرَ قُمِّیٍّ رَأَیْتُهُ، وَ کَانَ وَکِیلَ الرِّضَا (علیهالسلام) وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ:، سَأَلْتُ الرِّضَا (علیهالسلام) فَقُلْتُ إِنِّی لَا أَلْقَاکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی قَالَ خُذْ مِنْ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن.»<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 483، حدیث 910.</ref>در این نقل راوی از امام رضا (علیهالسلام) میخواهد کسی را معرفی نماید که از او معالم دین را اخذ نماید. امام یونس را معرفی مینماید. | * الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی الْمُهْتَدِی الْأَشْعَرِیُّ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، وَ کَانَ خَیْرَ قُمِّیٍّ رَأَیْتُهُ، وَ کَانَ وَکِیلَ الرِّضَا (علیهالسلام) وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ:، سَأَلْتُ الرِّضَا (علیهالسلام) فَقُلْتُ إِنِّی لَا أَلْقَاکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی قَالَ خُذْ مِنْ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن.»<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 483، حدیث 910.</ref>در این نقل راوی از امام رضا (علیهالسلام) میخواهد کسی را معرفی نماید که از او معالم دین را اخذ نماید. امام یونس را معرفی مینماید. | ||
* | |||
عن عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ الْمُهْتَدِی الْقُمِّیُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَیْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ، بِذَلِکَ أَیْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیهالسلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی لَا أَکَادُ أَصِلُ إِلَیْکَ أَسْأَلُکَ عَنْ کُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی، أَ فَیُونُسُ بْنُ عبدالرحمن ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی فَقَالَ نَعَمْ.<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 490، حدیث 935.</ref> در این نقل از وثاقت یونس سؤال شده است؛ امام فرمودند بله. | * عن عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ الْمُهْتَدِی الْقُمِّیُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَیْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ، بِذَلِکَ أَیْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیهالسلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی لَا أَکَادُ أَصِلُ إِلَیْکَ أَسْأَلُکَ عَنْ کُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی، أَ فَیُونُسُ بْنُ عبدالرحمن ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی فَقَالَ نَعَمْ.<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 490، حدیث 935.</ref> در این نقل از وثاقت یونس سؤال شده است؛ امام فرمودند بله. | ||
* | |||
عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا (علیهالسلام) إِنَّ شُقَّتِی بَعِیدَةٌ فَلَسْتُ أَصِلُ إِلَیْکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ، فَآخُذُ مَعَالِمَ دِینِی مِنْ یُونُسَ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: نَعَمْ<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 491، حدیث 938</ref>. | * عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا (علیهالسلام) إِنَّ شُقَّتِی بَعِیدَةٌ فَلَسْتُ أَصِلُ إِلَیْکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ، فَآخُذُ مَعَالِمَ دِینِی مِنْ یُونُسَ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: نَعَمْ<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 491، حدیث 938</ref>. | ||
* احمد بن خلف این گونه گزارش میدهد: من بیمار بودم. حضرت جواد (علیهالسلام) به عیادتم آمد و در بالای سر من کتابی از یونس به نام «یوم و لیله» را دید. آن را برداشت و با دقّت ورق زد، صفحه به صفحه نگاه کرد تا کتاب به پایان رسید؛ آن گاه سه مرتبه، فرمود: خداوند یونس را رحمت کند رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ<ref>رجال كشی، ج 2ص 780.</ref>. | |||
* ابوهاشم جعفری نقل میکند که: از امام جواد (علیهالسلام) در شأن و منزلت یونس سؤال کردم، فرمود: خداوند او را رحمت کند <ref>كشی، ج 2، ص 781.</ref>. | |||
* ابوهاشم جعفری که از یاران برجسته امامان شیعه است، میگوید: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسکری (علیهالسلام) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حقّ و حقیقت است<ref>رجال كشی، ج 2ص 781.</ref>. | |||
* بنا بر نقل مرحوم نجاشی، امام عسکری (علیهالسلام) فرمود: خداوند به یونس در عوض هر حرفی از این کتاب، نوری در روز قیامت عنایت فرماید<ref>رجال نجاشی، ص 313.</ref>. | |||
* باز میگوید: از امام جواد (علیهالسلام) پرسیدم: درباره یونس چه میفرمایید؟ فرمود: کدام یونس؟ | |||
گفتم: یونس بن عبدالرحمن. | |||
فرمود: گویا نظر تو مولی آل یقطین است؟ | |||
عرض کردم: بله. | |||
فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسیر و روش و سیره ما اهلبیت بود. | |||
یکبار دیگر فرمود: خدا رحمتش کند، بنده بسیار خوبی برای خدا بود. طبق گزارش دیگری فرمود: خدای متعال او را رحمت کند، بنده صالح خدا بود<ref>رجال كشی، ج 2، ص 783.</ref>.<br> | |||
جعفر بن عیسی این چنین گزارش میدهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا (علیهالسلام) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره کرد که به داخل اتاق برود، پرده را بیندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حرکتی کند تا هنگامی که خود به وی اجازه دهد. سپس آنها که از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی کردند و تهمتهایی به او روا داشتند. امام سر مبارکش را پایین انداخته و ساکت بود. | جعفر بن عیسی این چنین گزارش میدهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا (علیهالسلام) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره کرد که به داخل اتاق برود، پرده را بیندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حرکتی کند تا هنگامی که خود به وی اجازه دهد. سپس آنها که از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی کردند و تهمتهایی به او روا داشتند. امام سر مبارکش را پایین انداخته و ساکت بود. | ||
خط ۵۰: | خط ۶۰: | ||
آن گاه امام مثال جالبی بیان کرد و فرمود: بر تو باکی نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بیارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض کرد: نه. | آن گاه امام مثال جالبی بیان کرد و فرمود: بر تو باکی نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بیارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض کرد: نه. | ||
فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی که در راه ولایت و پاسداری از مکتب و آیین اهلبیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم دربارهات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمیشود<ref>رجال كشی، ج 2، ص 782.</ref>. | فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی که در راه ولایت و پاسداری از مکتب و آیین اهلبیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم دربارهات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمیشود<ref>رجال كشی، ج 2، ص 782.</ref>. | ||
هنگامی که یونس از بدگویی مردم درباره خود و نزد امام هشتم شیعیان غمگین گردید، امام در دلجویی از او رضایت کامل خود را از وی اعلام کرد و عنوان نمود این قبیل بدگوییها از رضایت امام نسبت به او نمیکاهد<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۶۶.</ref>. | هنگامی که یونس از بدگویی مردم درباره خود و نزد امام هشتم شیعیان غمگین گردید، امام در دلجویی از او رضایت کامل خود را از وی اعلام کرد و عنوان نمود این قبیل بدگوییها از رضایت امام نسبت به او نمیکاهد<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۶۶.</ref>. | ||
=== عدم صحت روایات ذم === | === عدم صحت روایات ذم === | ||
بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده که البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نکته، حضرت رضا (علیهالسلام) به یونس توصیه فرمود که باید هر سخنی را برای هر کس نگویی. استعدادها، قریحهها و ظرفیتها مختلف است. حکمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: ما پیامبران مأموریم که ظرفیتهای فکری مردم را مراعات کنیم و بهاندازه فهم و درکشان با آنان سخن بگوییم<ref>(اصول كافی ، ج 1، ص 23.</ref>. | بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده که البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نکته، حضرت رضا (علیهالسلام) به یونس توصیه فرمود که باید هر سخنی را برای هر کس نگویی. استعدادها، قریحهها و ظرفیتها مختلف است. حکمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: ما پیامبران مأموریم که ظرفیتهای فکری مردم را مراعات کنیم و بهاندازه فهم و درکشان با آنان سخن بگوییم<ref>(اصول كافی ، ج 1، ص 23.</ref>. |