confirmed
۳٬۹۰۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
=مشکل اساسی جهان اسلام از نگاه او= | =مشکل اساسی جهان اسلام از نگاه او= | ||
او که از همان آغاز به تحولات پیرامون خویش با دیدی تحلیلی مینگریست، علت اصلی ضعف و عقبماندگی جهان اسلام را مسئله تمدن تشخیص داد و کتابهایی درباره «مشکلات تمدن» به رشته تحریر درآورد. | او که از همان آغاز به تحولات پیرامون خویش با دیدی تحلیلی مینگریست، علت اصلی ضعف و عقبماندگی جهان اسلام را مسئله تمدن تشخیص داد و کتابهایی درباره «مشکلات تمدن» به رشته تحریر درآورد. بن نبی در 1335 ش/ 1956 از فرانسه به قاهره رفت و پس از تماس با بسیاری از استادان و دانشمندان و ملاقات با [[جمال عبدالناصر]] به ترجمه کتابهای خود به زبان عربی اقدام کرد و از آن پس نوشتههایش را به زبان عربی منتشر نمود. | ||
=فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی= | =فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی= | ||
بننبی به بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی سفر کرد و شاگردان زیادی در [[قاهره]]، [[دمشق]]، [[طرابلس]] ([[لبنان|لبنان]]) و [[الجزایر]] از بحثها و درسهای وی بهره بردند. وی در 1342 ش/ 1963، پس از استقلال کشورش، از مصر به الجزایر بازگشت و به سمت مدیرکل آموزش عالی منصوب شد. | بننبی به بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی سفر کرد و شاگردان زیادی در [[قاهره]]، [[دمشق]]، [[طرابلس]] ([[لبنان|لبنان]]) و [[الجزایر]] از بحثها و درسهای وی بهره بردند. وی در 1342 ش/ 1963، پس از استقلال کشورش، از مصر به الجزایر بازگشت و به سمت مدیرکل آموزش عالی منصوب شد. بن نبی در 1346 ش/1967 از سمت خود استعفا کرد و از آن پس همه وقت خود را صرف فعالیت علمی و برگزاری جلسات بحث فکری کرد. | ||
=وفات= | =وفات= | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
=آثار= | =آثار= | ||
بیشتر آثار | بیشتر آثار بن نبی به زبان فرانسوی تألیف و بعداً به عربی ترجمه شده است. مشهورترین مترجمان کتابهای او دو تن از شاگردانش، [[عبدالصبور شاهین]] و [[عمر مسقاوی]] (وصیّ علمی و ناظر نشر و ترجمة آثار بن نبی) بودند. عبدالصبور شاهین هفت اثر بن نبی را به عربی ترجمه کرده است که بارها در قاهره و دمشق به چاپ رسیدهاند. | ||
این کتابها عبارتاند از: | این کتابها عبارتاند از: | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
وجهة العالم الاسلامی (عنوان دیگر ترجمه عربی آن: نداء الاسلام، به قلم رمضان لاوند)؛ | وجهة العالم الاسلامی (عنوان دیگر ترجمه عربی آن: نداء الاسلام، به قلم رمضان لاوند)؛ | ||
الفکرة الافریقیّة الا´سیویّة فی ضوء مؤتمر باندونج (که به مناسبت برگزاری کنفرانس کشورهای آفریقایی ـ آسیایی در باندونگِ اندونزی در 1334 ش/ 1955 نگاشته شد)؛ | الفکرة الافریقیّة الا´سیویّة فی ضوء مؤتمر باندونج (که به مناسبت برگزاری کنفرانس کشورهای آفریقایی ـ آسیایی در باندونگِ اندونزی در 1334 ش/ 1955 نگاشته شد)؛ | ||
مشکلة الثّقافة؛ المسلم فی عالم الاقتصاد<ref>کریمینیا، ص 102؛ | مشکلة الثّقافة؛ المسلم فی عالم الاقتصاد<ref>کریمینیا، ص 102؛ بن نبی، 1992، ص 5؛ سحمرانی، ص 15</ref>. | ||
آثار دیگر وی عبارتاند از: | آثار دیگر وی عبارتاند از: | ||
الصراع الفکری فی البلاد المستعمرة؛ | الصراع الفکری فی البلاد المستعمرة؛ | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
== آثار ترجمه شده == | == آثار ترجمه شده == | ||
از آثار | از آثار بن نبی دو اثر به فارسی ترجمه شده است: | ||
الظاهرة القرآنیة، با عنوان پدیده قرآنی، به قلم حجتی کرمانی، که از متن اصلی فرانسوی نیز، با عنوان قرآن پدیدهای شگفتآور، به قلم نسرین حکمی ترجمه شده است؛ میلاد مجتمع: شبکة العلاقات الاجتماعیه، با عنوان شبکه روابط اجتماعی، به قلم جواد صالحی. | الظاهرة القرآنیة، با عنوان پدیده قرآنی، به قلم حجتی کرمانی، که از متن اصلی فرانسوی نیز، با عنوان قرآن پدیدهای شگفتآور، به قلم نسرین حکمی ترجمه شده است؛ میلاد مجتمع: شبکة العلاقات الاجتماعیه، با عنوان شبکه روابط اجتماعی، به قلم جواد صالحی. | ||
=اندیشهها= | =اندیشهها= | ||
اندیشهها و مبارزات علمی | اندیشهها و مبارزات علمی بن نبی او را در زمره اندیشمندان اصلاحطلبی مانند [[رشید رضا|محمدرشید رضا]]، [[اقبال لاهوری|محمد اقبال لاهوری]] و [[ابنبادیس]] قرار داده است<ref>جدعان، ص 603ـ604</ref>. وی از مهمترین اندیشمندان اسلامی است که به مسئله تمدن پرداخته و با آنکه اندیشههای او به گونهای ژرف تحتتأثیر نظریات جدید در فلسفه تمدن است، ابنخلدون را باید نخستین استاد و بزرگترین الهامبخش وی دانست<ref>جدعان، ص 416</ref>. | ||
مالک بن نبی مهمترین تمدن اندیش قرن بیستم در جهان عرب است. او در کتاب«فکرة کمنويلث اسلامی» ایده ای را دنبال میکند تا بر اساس آن در فضای دوقطبی، جهان اسلام هویتش را حفظ کند. | مالک بن نبی مهمترین تمدن اندیش قرن بیستم در جهان عرب است. او در کتاب«فکرة کمنويلث اسلامی» ایده ای را دنبال میکند تا بر اساس آن در فضای دوقطبی، جهان اسلام هویتش را حفظ کند. | ||
از نظر مالک امروز با یک جهان اسلام مواجه نیستیم بلکه بر اساس واقعیت های موجود باید از جهان های اسلامی سخن گفت که این جهان ها عبارتند از: | از نظر مالک امروز با یک جهان اسلام مواجه نیستیم بلکه بر اساس واقعیت های موجود باید از جهان های اسلامی سخن گفت که این جهان ها عبارتند از: | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
بر این اساس ابتدا به لحاظ درونی باید عناصر هویتی و خاص هر جهان کشف و صورتبندی گردد و سپس به عوامل هویتی پرداخته شود که میتواند این جهان را به جهان های اسلامی دیگر پیوند دهد و در نهایت از اشتراک ها آن مرکز شکل میگیرد | بر این اساس ابتدا به لحاظ درونی باید عناصر هویتی و خاص هر جهان کشف و صورتبندی گردد و سپس به عوامل هویتی پرداخته شود که میتواند این جهان را به جهان های اسلامی دیگر پیوند دهد و در نهایت از اشتراک ها آن مرکز شکل میگیرد | ||
به عقیده | به عقیده بن نبی «جوهر مشکل هر ملت، در مسئله تمدن آن است و هیچ ملتی قادر به فهم و حلّ مشکل خود نخواهد بود، مگر آنکه اندیشه خود را تا سطح تحولات بزرگ بشری ارتقا بخشد و عوامل ظهور و سقوط تمدنها را عمیقاً درک کند»<ref>بننبی، 1992، ص 21</ref>.بننبی، شیفته جنبش اصلاحی «[[جمعیت العلماء المسلمین]]» [[الجزایر]] به رهبری ابنبادیس بود و در آن ویژگیهایی میدید که حرکت اصلاحی [[عبده|شیخمحمد عبده]] فاقد آن بود؛ چه، عبده به اصلاحات صرفاً کلامی بسنده میکرد، اما ابنبادیس برنامه عملی کاملی را به استناد آیة شریفه «اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْم حَتّی یُغَیِّروُا ما بِأنْفُسِهِم» (رعد: 11) پذیرفته بود. | ||
بر این اساس، «کلید حلّ مشکل در روح امت قرار دارد»؛ لذا «ایجاد تمدن یک پدیده اجتماعی است که در شرایطی درست همانند شرایط پیدایش نخستین، ممکن میشود». با این حال، | بر این اساس، «کلید حلّ مشکل در روح امت قرار دارد»؛ لذا «ایجاد تمدن یک پدیده اجتماعی است که در شرایطی درست همانند شرایط پیدایش نخستین، ممکن میشود». با این حال، بن نبی از جمعیت العلماء المسلمین الجزایر انتقاد و آن را به انحراف از برنامه مصوب متهم کرد، زیرا این جمعیت پذیرفته بود که همراه یک کاروان سیاسی در 1315 ش/ 1936 برای مذاکره با فرانسویان به پاریس برود. به عقیده بن نبی، اصلاح وضع جامعه از طریق سیاست و حکومت ممکن نیست، زیرا حکومت تابعی از شرایط اجتماعی است و جامعهای که در آن روحیه «استعمارپذیری» حاکم باشد، بناچار دارای حکومتی استعماری خواهد بود. | ||
بنابراین استعمار زاییده کردار سیاستمداران نیست بلکه نتیجه تن دادن ملت به استعمار است. به همین دلیل، رهایی از استعمار تنها از طریق رهایی نفس از ذلت استعمارپذیری ممکن میشود؛ به طوری که انسان بر اثر «تحول درونی» در شرایطی قرار گیرد که با احترام به کرامت انسانی خویش، به وظایف اجتماعی خود قیام کند و به حکومت استعماری تن ندهد <ref>جدعان، ص 416ـ417؛ | بنابراین استعمار زاییده کردار سیاستمداران نیست بلکه نتیجه تن دادن ملت به استعمار است. به همین دلیل، رهایی از استعمار تنها از طریق رهایی نفس از ذلت استعمارپذیری ممکن میشود؛ به طوری که انسان بر اثر «تحول درونی» در شرایطی قرار گیرد که با احترام به کرامت انسانی خویش، به وظایف اجتماعی خود قیام کند و به حکومت استعماری تن ندهد <ref>جدعان، ص 416ـ417؛ بن نبی، 1992، ص 28ـ29، 33</ref>. از نظر مالکبن نبی، مشکل اصلی اینجاست که «جامعه اسلامی» قرنهای متمادی «خارج از تاریخ» زیسته و تمدن خود را از دست داده است و از آنجا که «هر تمدنی محصولات خود را ایجاد میکند» نمیتوان با خرید و گردآوری محصولات تمدنهای دیگر دارای تمدن شد. آنچه از طریق جمعآوری اشیای تمدنهای دیگر به دست میآید، «شبه تمدن» است نه «تمدن حقیقی»<ref>جدعان، ص 417ـ 418؛ بن نبی، 1992، ص 47</ref>. | ||
از دیدگاه مالکبن نبی، هر محصول تمدنی تنها از ترکیب سه عامل انسان، زمین و زمان به دست میآید. | از دیدگاه مالکبن نبی، هر محصول تمدنی تنها از ترکیب سه عامل انسان، زمین و زمان به دست میآید. بن نبی تأکید میکند که برای ترکیب این سه عنصر، یک «ترکیبکننده تمدنی» لازم است و تحلیل تاریخی نشان میدهد که این ترکیبکننده چیزی جز «اندیشه دینی» نیست<ref>جدعان، ص 418ـ419؛ بن نبی، 1992، ص 50</ref>. از سوی دیگر، ترکیب عناصر تمدن و عامل ترکیبکننده آنها از منطق «حرکت تاریخ» پیروی میکند؛ زیرا تمدن دارای «حیات» یا، به قول [[ابنخلدون]]، دارای یک «دوره» است: با «نهضت» به دنیا میآید، صعود و رشد میکند تا به نقطه «اوج» برسد، سپس راه نزول در پیش میگیرد و به «افول» منتهی میشود. | ||
گرچه به نظر | گرچه به نظر بن نبی، این دوره، تخلّف ناپذیر است، وی برخلاف ابنخلدون، از تمدنی که درخشش خود را از دست داده ناامید نیست، زیرا خداوند اسباب پیشرفت را به اختیار انسانها نهاده است. احیا یا بازسازی تمدن ناچار باید بر آگاهی کامل از تاریخ این تمدن و مراحل دوره تمدنی و شرایط اجتماعی و روانی فرد و جامعه در مراحل مختلف مبتنی باشد. به اعتقاد بن نبی، در یک نظام دقیق و والای اخلاقی غرایز و خوی حیوانی و واکنشهای فرد کاملاً مهار میشود و جامعه نیز تابع شبکه نیرومندی از روابط خواهد بود. در این مرحله، «غریزه» ساکت است و همه افراد و اجزای جامعه همچون «بنیان مرصوص» با ندای «روح» حرکت صعودی سریعی را در پیش میگیرند. از دیدگاه بن نبی، این مرحله در تاریخ تمدن اسلامی مطابق است با فاصله زمانی میان نزول وحی در غار حرا تا واقعه صفین در سال 38 که با ورود معاویه به صحنه حوادث، توازن میان «روح» و زمان از بین رفت<ref>جدعان، ص 419ـ420؛ بن نبی، 1992، ص 58 ـ59؛ همو، 1989، ص 29</ref>. | ||
جامعهای که پرورده اندیشه دینی است راه تحول در پیش میگیرد و با توسعه شبکه روابط داخلی خویش به گسترش «اندیشه» میپردازد. در واپسین مرحله گسترش، مشکلات مادی و ضرورتهای جدید پدید میآید و نقطه عطف دیگری بروز میکند که آغاز «مرحلة عقل» است. اما این «عقل» سیطرة «روح» بر غریزه را ندارد، از این رو غرایز بتدریج از قیود آزاد میشود و به همان نسبت «روح» تأثیر خود را بر خود از دست میدهد و جامعه نیز از تنظیم رفتار افراد و مهار امیال فردی سر باز میزند و شبکه ارزشهای اخلاقی و اجتماعی کمکم فرو میریزد. در این مرحله، علوم و فنون به حداکثر گسترش خود میرسد. از دیدگاه | جامعهای که پرورده اندیشه دینی است راه تحول در پیش میگیرد و با توسعه شبکه روابط داخلی خویش به گسترش «اندیشه» میپردازد. در واپسین مرحله گسترش، مشکلات مادی و ضرورتهای جدید پدید میآید و نقطه عطف دیگری بروز میکند که آغاز «مرحلة عقل» است. اما این «عقل» سیطرة «روح» بر غریزه را ندارد، از این رو غرایز بتدریج از قیود آزاد میشود و به همان نسبت «روح» تأثیر خود را بر خود از دست میدهد و جامعه نیز از تنظیم رفتار افراد و مهار امیال فردی سر باز میزند و شبکه ارزشهای اخلاقی و اجتماعی کمکم فرو میریزد. در این مرحله، علوم و فنون به حداکثر گسترش خود میرسد. از دیدگاه بن نبی، این مرحله از مراحل تمدن اسلامی مطابق است با عصر اموی و بخش مهمی از عصر عباسی که نقطة اوج آن در دوران مأمون است. بن نبی این دوره را ـ بدون تردید ـ انحرافی بزرگ از خط تمدن اصیل میداند، زیرا در این دوره توازن موجود میان روح و عقل بر هم خورده و نشانههای سستی روح و نزدیکی افول آن پدیدار گشته است<ref>جدعان، ص 420ـ421؛ بن نبی، 1992، ص 76؛ همو، 1989، ص 31</ref>. | ||
در این دوره، فرد مسلمان قادر به استفاده از تمامی توان حیاتی خویش نیست، زیرا امکان سیطره بر بخشی از غرایز خود را ندارد. این حالت از نظر اجتماعی بدان معنی است که مجموع توان اجتماعی کار نمیکند. بنابراین، غریزه بتدریج از سیطره روح آزاد میشود و سرنوشت فرد را در اختیار میگیرد. در این جاست که تمدن وارد سومین مرحله خود یعنی «مرحله غریزه» میشود. در این مرحله، وظیفه اجتماعی اندیشه دینی به پایان میرسد و شبکه روابط اجتماعی جامعه فرومیریزد و اخلاق افراد جامعه بهسبب خشکیدن ذخایر روحی و عقلی به تباهی میانجامد<ref>جدعان، ص 421؛ | در این دوره، فرد مسلمان قادر به استفاده از تمامی توان حیاتی خویش نیست، زیرا امکان سیطره بر بخشی از غرایز خود را ندارد. این حالت از نظر اجتماعی بدان معنی است که مجموع توان اجتماعی کار نمیکند. بنابراین، غریزه بتدریج از سیطره روح آزاد میشود و سرنوشت فرد را در اختیار میگیرد. در این جاست که تمدن وارد سومین مرحله خود یعنی «مرحله غریزه» میشود. در این مرحله، وظیفه اجتماعی اندیشه دینی به پایان میرسد و شبکه روابط اجتماعی جامعه فرومیریزد و اخلاق افراد جامعه بهسبب خشکیدن ذخایر روحی و عقلی به تباهی میانجامد<ref>جدعان، ص 421؛ بن نبی، 1992، ص 77؛ همو، 1962، ص 144</ref>. | ||
این مرحله از تمدن اسلامی مطابق است با اواخر عصر عباسی و دوران پس از آن تا زمان ابنخلدون و نیز دوران پس از سلسله موحدون در مغرب. لذا، مالک بن نبی انسان این مرحله را «انسانِ پس از موحدون» مینامد؛ انسانی که در نتیجه بروز اختلال در توان روحی و معنوی، ارزش اجتماعی خود را از دست داده و فقط برای منافع فردی خویش تلاش میکند. در اینجا، فردگرایی بر جامعه مستولی میشود و با گسستگی شبکه روابط اجتماعی شرایط استعمارپذیری پدید میآید و سپس دوران استعمار فرامیرسد<ref>برای نمودار دورههای تمدن اسلامی از دیدگاه مالکبن نبی رجوع کنید به شکل 1؛ جدعان، ص 421ـ422؛ | این مرحله از تمدن اسلامی مطابق است با اواخر عصر عباسی و دوران پس از آن تا زمان ابنخلدون و نیز دوران پس از سلسله موحدون در مغرب. لذا، مالک بن نبی انسان این مرحله را «انسانِ پس از موحدون» مینامد؛ انسانی که در نتیجه بروز اختلال در توان روحی و معنوی، ارزش اجتماعی خود را از دست داده و فقط برای منافع فردی خویش تلاش میکند. در اینجا، فردگرایی بر جامعه مستولی میشود و با گسستگی شبکه روابط اجتماعی شرایط استعمارپذیری پدید میآید و سپس دوران استعمار فرامیرسد<ref>برای نمودار دورههای تمدن اسلامی از دیدگاه مالکبن نبی رجوع کنید به شکل 1؛ جدعان، ص 421ـ422؛ بن نبی، 1989، ص 36؛ همو، 1962، ص 96</ref>. | ||
از نظر | از نظر بن نبی «انسان پیش از تمدن» انسانی طبیعی و دستنخورده است که برای ورود به یک دوره تمدنی کاملاً آماده است، اما انسان پس از تمدن، انسان فرسودهای است که دیگر توانایی تولید «کار تمدنی» را ندارد مگر اینکه از ریشه تغییر کند <ref>جدعان، ص 422؛ بن نبی، 1992، ص 74، 78</ref>. از اینجاست که مالکبن نبی به راهحل مشکل تمدن اسلامی میپردازد و باردیگر سه عنصر انسان، زمین و زمان را مطرح میکند. وی بر لزوم بهرهبرداری از زمین چه برای کشاورزی و چه استخراج معادن و ثروتهای نهفته در آن برای ایجاد رفاه اجتماعی تأکید میکند و به زمان و بهرهبرداری از هر لحظه از آن برای «کار و تولید سازمانیافته» اهمیت میدهد و سرانجام به عامل «انسان» میرسد و دربارة بازسازی «انسان پس از موحدون» مفصلاً بحث میکند. | ||
بننبی برای بازسازی این انسان به دو قاعده اسلامی تمسک میجوید: تغییر نفس، مستفاد از آیه یازدهم سوره رعد؛ و اصلاح، مأخوذ از حدیث شریف «لایصلح آخر هذه الاُمة اِلاّ بما صلح به اَوّلها» (پایان این امت اصلاح نمیشود مگر همچون آغاز آن)، لذا شروع این اصلاح از تلاوت و فهم قرآن با روشی است که هر مسلمان احساس کند قرآن برای نخستینبار به او وحی میشود. | بننبی برای بازسازی این انسان به دو قاعده اسلامی تمسک میجوید: تغییر نفس، مستفاد از آیه یازدهم سوره رعد؛ و اصلاح، مأخوذ از حدیث شریف «لایصلح آخر هذه الاُمة اِلاّ بما صلح به اَوّلها» (پایان این امت اصلاح نمیشود مگر همچون آغاز آن)، لذا شروع این اصلاح از تلاوت و فهم قرآن با روشی است که هر مسلمان احساس کند قرآن برای نخستینبار به او وحی میشود. بن نبی در این باره، این سخن محمد اقبال لاهوری را نقل میکند که «آنچه بیش از هر چیز دیگر در من مؤثر افتاد نصیحتی بود که از پدرم شنیدم که میگفت: فرزندم، قرآن را طوری بخوان که گویا بر تو نازل میشود»<ref>جدعان، ص 423؛ بن نبی، 1992، ص 65</ref>. | ||
به نظر | به نظر بن نبی، انسان تمدنساز باید در سه زمینه فرهنگ، کار و مال توجیه یا هدایت شود. فرهنگ از نظر وی «مجموعهای از صفات اخلاقی و ارزشهای اجتماعی است که فرد در محیطی که به دنیا میآید آن را همچون یک سرمایه اولیه دریافت میکند». بن نبی کار را تنها عاملی میداند که سرنوشت اشیا را در یک چارچوب اجتماعی تعیین میکند و هدایت آن به معنی هدایت همه فعالیتهای جمعی در یک مسیر با هدف ایجاد تغییر در وضع انسان و پدید آوردن محیطی جدید برای رشد تواناییهای فردی در جامعه است. بالاخره، مال یا ثروت به عنوان وسیله اجتماعی برای نهضت در جهت پیشرفت مادی اهمیت دارد و نه به عنوان وسیلة سیاسی نزد شماری از سرمایهداران برای بهرهکشی از تلاش اکثریت ملت <ref>جدعان، ص 423ـ 425؛ بن نبی، 1992، ص 88 ـ89، 120ـ121</ref>. | ||
علاوه بر عوامل یادشده، احیا یا بازسازی تمدن، از دیدگاه | علاوه بر عوامل یادشده، احیا یا بازسازی تمدن، از دیدگاه بن نبی، به احیای اندیشه دینی بستگی دارد. بن نبی تمدنسازی به روش غربی را ابداً نمیپذیرد، چه معتقد است که تمدن غرب که ادامه تمدن قرن نوزدهم میلادی است اکنون در مرحله ورشکستگی قرار گرفته و نمیتواند وسیله رهایی جهان اسلام باشد. بن نبی خواستار تمدنی اصیل با ویژگیهای خود است، «تمدنی که در آن مربیان به جوانان بیاموزند که چگونه میتوانند راههایی را برای هدایت و پیشبرد کاروان بشری کشف کنند، نه آنکه خود دنبالهرو روسها یا آمریکاییان باشند» <ref>جدعان، ص 425؛ بن نبی، 1959، ص 118</ref>. | ||
به عقیده | به عقیده بن نبی، نخستین وظیفه جهان اسلام این است که خود را از طریق یک برنامهریزی منظم علمی به سطح بالای پیشرفت مادی برساند بدون آنکه ارزشهای اخلاقی خود را از دست بدهد، زیرا تمدن جدید اسلامی باید براساس تعادل بین کم و کیف، ماده و روح، وسیله و هدف و بالاخره علم و وجدان باشد. به عبارت دیگر، نهضت جهان اسلام در جدا شدن از ارزشها نیست بلکه در جمع بین علم و ایمان است<ref>جدعان، ص425ـ426؛ بن نبی، 1989، ص169ـ170</ref>. | ||
درباره آینده جهان اسلام، مالک بن نبی، علاوه بر توجه به جریانهای اصلاحطلب و نوگرا که در تصویر چهره جدید دنیای اسلام نقش دارند، پدیده انتقال مرکز ثقل جهان اسلام را از حوزه مدیترانه به آسیا مورد توجه قرار میدهد و این پدیده را باعث بروز نتایج روانی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام و حرکت آن به سمت آینده میداند. وی معتقد است که در جاوه، پاکستان و جاکارتا جنبههای اندیشه و کار بر جنبه علمِ بسته سنتی برتری دارد و جهان اسلام میتواند در آنجا خود را بازسازی کند تا به توانمندی لازم برسد و راههای زندگی را بیاموزد<ref>بننبی، 1989، ص182ـ183</ref>. | درباره آینده جهان اسلام، مالک بن نبی، علاوه بر توجه به جریانهای اصلاحطلب و نوگرا که در تصویر چهره جدید دنیای اسلام نقش دارند، پدیده انتقال مرکز ثقل جهان اسلام را از حوزه مدیترانه به آسیا مورد توجه قرار میدهد و این پدیده را باعث بروز نتایج روانی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام و حرکت آن به سمت آینده میداند. وی معتقد است که در جاوه، پاکستان و جاکارتا جنبههای اندیشه و کار بر جنبه علمِ بسته سنتی برتری دارد و جهان اسلام میتواند در آنجا خود را بازسازی کند تا به توانمندی لازم برسد و راههای زندگی را بیاموزد<ref>بننبی، 1989، ص182ـ183</ref>. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
== مالک بن نبی وآرای قرآنی== | == مالک بن نبی وآرای قرآنی== | ||
توجه و اهتمام | توجه و اهتمام بن نبی به قرآن بسیار زیاد است. نخستین کتاب وی، الظاهرة القرآنیة، که اصل آن به زبان فرانسوی است، نشاندهنده این دیدگاه وی است. وی در این کتاب و در کتابهای بعدی خود همواره میکوشد مبانی افکار خویش را از قرآن و سنّت نبوی استنباط کند. هدف اساسی بن نبی از تألیف الظاهرة القرآنیة، ایجاد اصلاحی روششناختی در تفسیر قرآن و کمک به برداشتهای نوین قرآنی برای روشنفکران و تحصیل کردگان مسلمانی بود که در برابر فرهنگ غربی به دنبال پایگاهی محکم در میراث گذشته خویش بودند. او در مقدمهای که بر ترجمه عربیِ این کتاب افزوده است به دو انگیزه اصلی خود اشاره میکند: ایجاد زمینه و فرصتی برای جوانان مسلمان تا به درستی در دین نظر کنند؛ و اصلاحی شایسته در شیوه سنّتی تفسیر قرآن<ref>ص 53</ref>. | ||
به نظر بن نبی، بزرگترین خطری که فرهنگ و تفکر اسلامی را تهدید میکند استشراق است که مسلمانان هنوز حیلههای آن را درنیافته و تأثیر آن را در جایجایِ زندگیِ فرهنگی و شئون انسانی خود حسّ نکردهاند؛ بویژه آنکه اکنون این پدیده در لباس دانشگاهی و بر زبان و قلم پارهای از مشاهیر مسلمان جاری است. وقتی توجه کنیم که هر ساله دانشجویان سوری و مصری ـ یعنی اساتید آینده فرهنگ عربی و بانیان نهضت اسلامی ـ تنها در دانشگاه پاریس رسالههای فراوانی عرضه میکنند و در آنها بر بسط و شرحِ آرای استادان غربی خویش پای میفشرند، بزرگی خطر را درمییابیم. همین جا او بر طهحسین به دلیل تألیف کتاب فیالشعر الجاهلی حمله میبرد و تبعیّت وی از مارگلیوث را نکوهش میکند که با تشکیک در وثاقت شعر جاهلی و درستی انتساب آن به شعرای جاهلیت راه را برای کمرنگ کردن اهمیت اعجاز قرآنی هموار میکنند (ص 54 ـ57). نخستین و مهمترین چالش ِ رویارویِ | به نظر بن نبی، بزرگترین خطری که فرهنگ و تفکر اسلامی را تهدید میکند استشراق است که مسلمانان هنوز حیلههای آن را درنیافته و تأثیر آن را در جایجایِ زندگیِ فرهنگی و شئون انسانی خود حسّ نکردهاند؛ بویژه آنکه اکنون این پدیده در لباس دانشگاهی و بر زبان و قلم پارهای از مشاهیر مسلمان جاری است. وقتی توجه کنیم که هر ساله دانشجویان سوری و مصری ـ یعنی اساتید آینده فرهنگ عربی و بانیان نهضت اسلامی ـ تنها در دانشگاه پاریس رسالههای فراوانی عرضه میکنند و در آنها بر بسط و شرحِ آرای استادان غربی خویش پای میفشرند، بزرگی خطر را درمییابیم. همین جا او بر طهحسین به دلیل تألیف کتاب فیالشعر الجاهلی حمله میبرد و تبعیّت وی از مارگلیوث را نکوهش میکند که با تشکیک در وثاقت شعر جاهلی و درستی انتساب آن به شعرای جاهلیت راه را برای کمرنگ کردن اهمیت اعجاز قرآنی هموار میکنند (ص 54 ـ57). نخستین و مهمترین چالش ِ رویارویِ بن نبی برای اثبات اعتبار و وثاقت قرآن، مسئله اعجاز و غیربشری بودنِ این کتاب است. وی علیالاصول دیدگاه مفسّران سنتی را در زمانِ کنونی نمیپسندد که برای اثباتِ الوهیتِ منشأ و مصدرِ قرآن کریم به اعجاز بیانی و ادبی قرآن تمسّک میکنند و هنوز میکوشند فصاحت و اوجِ ادبی و بلاغی قرآن را دلیلِ اعجاز و مبنای تحدّی قرآن قرار دهند. این روش تنها برای نخبگانِ فرهنگی جوامعِ عرب کارآمد است. در غالبِ کشورهای اسلامی و بویژه در ممالک غیرعربی کمتر کسی یافت میشود که بتواند میان آیهای از قرآن و نظم یا نثری از ادبِ جاهلی مقایسه و داوری کند. مدتهاست که دیگر ما آن نبوغ زبانِ عربی را از دست دادهایم و در این باب صرفاً به باورهایی تقلیدی قناعت میکنیم<ref>ص 58 ـ59؛ برای نقد این دیدگاه و دفاع از اعجاز بیانی و بلاغی رجوع کنید به مقدمة محمود محمد شاکر بر همان کتاب، ص 15ـ 28</ref>. | ||
به اعتقاد | به اعتقاد بن نبی مردم در بدوِ ظهور اسلام به دلیل هویت ادبی و زبانیشان، اعجاز قرآن را با «ذوق فطری» خویش لمس میکردند؛ پس از آن تا حدودِ دوره عباسی «ذوق علمیِ» ادیبان و دانشمندان برای درک الوهیت و اعجاز قرآن کافی بود. امروزه با توجه به آیه «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الْرُّسُلِ» (احقاف: 9) میتوان رسالت پیامبر اکرم را همچون سایر رسالتها، پدیدهای ـ به معنای علمیِ کلمه ـ دانست که در ظروف زمانی و مکانیِ مشابه آثار و نتایج مشابه به همراه دارد. در واقع، اعجاز شخصِ پیامبر در زمان خودش همان دلایلی است که برای اسکات منکران ارائه میدهد، اما اعجاز دین یکی از ابزارهای تبلیغ آن است. این بدان معناست که «معجزه» باید برای همه مخاطبان قابلفهم و، در عین حال، برتر از توانایی همه آنان باشد. از آن مهمتر، معجزه باید در تمام دوره زمانی مفروض دین، استمرار یابد تا تبلیغ دین همواره تحقق پذیرد. ازاین رو، اعجاز قرآن در آغاز ظهور اسلام با ذوق فطری و بعدها با ذوق علمی دریافت میشد؛ اما امروز، فردِ مسلمان ناگزیر است که این اعجاز را در صورتی دیگر بیابد و آن بررسی محتوای پیامهای قرآن ـ و نه ظاهرِ عباراتِ آن ـ است<ref>ص 62، 71</ref>. | ||
شیوه بن نبی در کتاب الظاهرة القرآنیة بر همین پایه استوار است. وی به تأمّل در طبیعتِ نفسِ انسانی و فطرت خداجویی او در طول تاریخ مذاهب بشری میپردازد و با تفحّص در تاریخ نبوت، ویژگیهای انبیا، سیره پیامبر اکرم و مضامین قرآن میکوشد مبانیِ دین و بویژه اصول اعتقادی و اجتماعی دین اسلام را بشناساند. در این کتاب و مواضعی از دیگر کتابهای | شیوه بن نبی در کتاب الظاهرة القرآنیة بر همین پایه استوار است. وی به تأمّل در طبیعتِ نفسِ انسانی و فطرت خداجویی او در طول تاریخ مذاهب بشری میپردازد و با تفحّص در تاریخ نبوت، ویژگیهای انبیا، سیره پیامبر اکرم و مضامین قرآن میکوشد مبانیِ دین و بویژه اصول اعتقادی و اجتماعی دین اسلام را بشناساند. در این کتاب و مواضعی از دیگر کتابهای بن نبی، بیشترین تأکید و اهتمام بر احکام اجتماعی و اخلاق اسلام است. وی با گرایش اجتماعی خود در تفسیر، مفاهیم و مضامین قرآنی را به گونهای بسط میدهد که شئونِ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حیات بشر را در برگیرد و در این راه همواره به وضع کنونیِ بشر و نیاز تمدن بشری به آیینی جامع و الهی نظر دارد. با اینهمه، گاه همانند قائلان به تفسیر علمی قرآن، میکوشد سازگاری پارهای از آیات قرآن را با جدیدترین نظریههای علمی اثبات کند <ref>ص 339، 353</ref> <ref>مالک بن نبی، الظّاهرة القرآنیّة، ترجمه عبدالصبور شاهین، بیروت 1389/1969 [https://rch.ac.ir/article/Details?id=11696 به نقل از سایت دانشنامه جهان اسلام]</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |