۸۸٬۰۰۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'روشها' به 'روشها') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
مهمترین مسائل مورد بحث در محاضرات درون مذهبی و بینالمذاهبی [[شیعه|امامیه]] در این دوره، دو مسأله پرسابقه اختلاف الحدیث و اجتهاد الرأی بوده است. برای ورود در سخن، باید به اثری تألیف حمیری با عنوان کتاب ما بین هشام بن الحکم و هشام بن سالم و (قرائت پیشنهادی: فی) القیاس و الارواح و الجنة و النار و الحدیثین المختلفین <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۲۲۰</ref> اشاره کرد که آشکارا نشان میدهد، در موضوعات یاد شده، میان مواضع این دو هشام به عنوان نماینده دو طرز فکر، اختلاف بارزی وجود داشته است. | مهمترین مسائل مورد بحث در محاضرات درون مذهبی و بینالمذاهبی [[شیعه|امامیه]] در این دوره، دو مسأله پرسابقه اختلاف الحدیث و اجتهاد الرأی بوده است. برای ورود در سخن، باید به اثری تألیف حمیری با عنوان کتاب ما بین هشام بن الحکم و هشام بن سالم و (قرائت پیشنهادی: فی) القیاس و الارواح و الجنة و النار و الحدیثین المختلفین <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۲۲۰</ref> اشاره کرد که آشکارا نشان میدهد، در موضوعات یاد شده، میان مواضع این دو هشام به عنوان نماینده دو طرز فکر، اختلاف بارزی وجود داشته است. | ||
بر پایه جستوجو در فهارس و | بر پایه جستوجو در فهارس و گزارشهای برجای مانده، باید اذعان داشت که دو نمونه شناخته شده از آثار عالمان امامی سده ۲ق، نه در پیرامون اجتهاد الرأی، که درباره چگونگی برخورد با اختلاف الحدیث نوشته شدهاند. این دو اثر - که نخستین آنها با عنوان کتاب الاخبار و کیف تصح <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۴.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۴۳۳. </ref> از آنِ هشام بن حکم، و دیگری با عنوان اختلاف الحدیث <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۶.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> نوشته [[یونس بن عبدالرحمن|یونس بن عبدالرحمان]] شاگرد و پیرو اوست - باید متعلق به جریانی واحد و کلامگرا با دیدگاهی معتدل نسبت به قیاس تلقی گردند. <ref>احمد پاکتچی، «گرایشهای فقه امامیه در سدههای ۲ و ۳ق»، ج۱، ص۱۸، نامه فرهنگستان، تهران، ۱۳۷۵ش، شم ۴.</ref> درباره شیوه پیشنهادی [[هشام بن حکم|هشام بن حکم]] و همفکران او در برخورد با «حدیثین مختلفین»، با توجه به از میان رفتن نسخههای این دو اثر، تنها بر اساس گزارشهایی پراکنده میتوان اظهار نظر کرد. بر پایه اندک بازماندهها از روایات و نظریات هشام و یونس، در این حد دانسته است که آنان را باید در زمره نقادان حدیث طبقهبندی کرد که به جای اهتمام بر جمع بین حدیثین، در اصل پذیرش اخبار روشی سختگیرانه داشتهاند. <ref>احمد پاکتچی، «گرایشهای فقه امامیه در سدههای ۲ و ۳ق»، ج۱، ص۱۸-۱۹، نامه فرهنگستان، تهران، ۱۳۷۵ش، شم ۴.</ref> | ||
از جمله متون کهن امامی که باید در اینجا به عنوان تألیفی مرتبط با اصول فقه و به طور خاص مباحث الفاظ و دلیل کتاب از آن یاد شود، متنی مجهول المؤلف و بیعنوان مشهور به [[تفسیر نعمانی]] است که زمان تألیف آن نباید دیرتر از سده ۳ق بوده باشد. <ref>«تفسیر»، ص۳، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> <ref>«تفسیر»، ص۹۷، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> اگرچه در بادی نظر، این متن تألیفی در علوم قرآنی به شمار میآید و ارتباط آن با مباحث اصولی غریب مینماید، اما به نگاهی ژرفتر، بخشهایی از آن، نمونهای بینظیر از نوشتهای کهن و موشکافانه در برخی مباحث ریز الفاظ و دلیل کتاب از علم اصول به شیوهای گاه سامان یافتهتر از الرساله شافعی است. <ref>«تفسیر»، ص۲۵-۳۰، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> | از جمله متون کهن امامی که باید در اینجا به عنوان تألیفی مرتبط با اصول فقه و به طور خاص مباحث الفاظ و دلیل کتاب از آن یاد شود، متنی مجهول المؤلف و بیعنوان مشهور به [[تفسیر نعمانی]] است که زمان تألیف آن نباید دیرتر از سده ۳ق بوده باشد. <ref>«تفسیر»، ص۳، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> <ref>«تفسیر»، ص۹۷، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> اگرچه در بادی نظر، این متن تألیفی در علوم قرآنی به شمار میآید و ارتباط آن با مباحث اصولی غریب مینماید، اما به نگاهی ژرفتر، بخشهایی از آن، نمونهای بینظیر از نوشتهای کهن و موشکافانه در برخی مباحث ریز الفاظ و دلیل کتاب از علم اصول به شیوهای گاه سامان یافتهتر از الرساله شافعی است. <ref>«تفسیر»، ص۲۵-۳۰، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
== اصول متکلمان در دهههای گذار به سده ۴ق == | == اصول متکلمان در دهههای گذار به سده ۴ق == | ||
در این دههها اندیشه غالب بر محافل فقهی امامیه، اندیشه اصحاب حدیث بود که در تألیف آثار فقهی خود از متون احادیث بهره میجستند و با گریز از برخوردهای درایی و نظری در فقه، خود را نیازمند دانشی به نام اصول فقه نمیدیدند. در این دوره، مکتب متکلمان متقدم امامیه، یعنی پیروان هشام بن حکم روی به انقراض نهاده بود و منتسب شدنِ اندیشههای خاصِ معتزلیانِ کناره گرفته - چون ابنراوندی - به محافل امامیه، هم خویشان و هم بیگانگان را آزرده ساخته بود. <ref>علی سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۷۱، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، تهران، ۱۴۱۰ق.</ref> | در این دههها اندیشه غالب بر محافل فقهی امامیه، اندیشه اصحاب حدیث بود که در تألیف آثار فقهی خود از متون احادیث بهره میجستند و با گریز از برخوردهای درایی و نظری در فقه، خود را نیازمند دانشی به نام اصول فقه نمیدیدند. در این دوره، مکتب متکلمان متقدم امامیه، یعنی پیروان هشام بن حکم روی به انقراض نهاده بود و منتسب شدنِ اندیشههای خاصِ معتزلیانِ کناره گرفته - چون ابنراوندی - به محافل امامیه، هم خویشان و هم بیگانگان را آزرده ساخته بود. <ref>علی سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۷۱، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، تهران، ۱۴۱۰ق.</ref> | ||
در واقع آغازگر حرکت نوین کلامی در محافل امامیه در چنین شرایطی، ابوسهل نوبختی (د ۳۱۱ق/ ۹۲۳م)، متکلم نامدار امامی بود که توانست یک نظام جامع کلامی با ویژگیهای مذهب امامی را عرضه کند که بر پاسخگویی به حملات متکلمانِ مخالف توانا باشد و کلام امامی را از نو رونق بخشد. دستگاه کلامیی که ابوسهل ارائه کرد، اگرچه در زبان گفتار در مقام تعریف مصطلحات و شیوه استدلال، و نیز از حیث پردازش مباحث و باببندی با کلام آن روز معتزله سازگاری بسیار داشت، اما از حیث | در واقع آغازگر حرکت نوین کلامی در محافل امامیه در چنین شرایطی، ابوسهل نوبختی (د ۳۱۱ق/ ۹۲۳م)، متکلم نامدار امامی بود که توانست یک نظام جامع کلامی با ویژگیهای مذهب امامی را عرضه کند که بر پاسخگویی به حملات متکلمانِ مخالف توانا باشد و کلام امامی را از نو رونق بخشد. دستگاه کلامیی که ابوسهل ارائه کرد، اگرچه در زبان گفتار در مقام تعریف مصطلحات و شیوه استدلال، و نیز از حیث پردازش مباحث و باببندی با کلام آن روز معتزله سازگاری بسیار داشت، اما از حیث موضعگیریها، راه دفاع از مواضع سنتی امامیه را در پیش گرفته بود. <ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۷۱-۷۲، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref><ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۹۶- ۹۸، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref>با این مقدمه باید گفت که پرداختن ابوسهل به مباحث اصول فقه نیز در واقع به شیوه متکلمان آن روزگار، بخشی از تحقیقات کلامی او بوده است. این برداشت که ابوسهل در روش اصولی خود به مکتب ظاهری گرایش یافته باشد بر پایهای استوار نیست. | ||
مهمترین اثر اصولی ابوسهل که بر پایه قراین، باید نخستین اثر جامع، اما جدلی در اصول امامیه بوده باشد، ردیه او با عنوان نقض رسالة الشافعی است که ابنندیم و پس از او طوسی در فهرستهای خود از آن یاد کردهاند. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۵.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> افزون بر آن، ابوسهل در زمینه اصول فقه، آثاری تألیف کرده که موضوع آنها نفی اجتهاد الرأی و قیاس بوده است، خصوصیتی که هم در محافل امامی اندیشه غالب بوده، و هم مکتب متقدم معتزله از آن دفاع میکرده است. گفتنی است که از ردیه ابوسهل بر ابن راوندی در باب رأی، ردیه او بر عیسی بن ابان در باب قیاس و تألیف جدلی دیگرش با عنوان ابطال القیاس <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۵.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> هیچیک برجای نمانده است. | مهمترین اثر اصولی ابوسهل که بر پایه قراین، باید نخستین اثر جامع، اما جدلی در اصول امامیه بوده باشد، ردیه او با عنوان نقض رسالة الشافعی است که ابنندیم و پس از او طوسی در فهرستهای خود از آن یاد کردهاند. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۵.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> افزون بر آن، ابوسهل در زمینه اصول فقه، آثاری تألیف کرده که موضوع آنها نفی اجتهاد الرأی و قیاس بوده است، خصوصیتی که هم در محافل امامی اندیشه غالب بوده، و هم مکتب متقدم معتزله از آن دفاع میکرده است. گفتنی است که از ردیه ابوسهل بر ابن راوندی در باب رأی، ردیه او بر عیسی بن ابان در باب قیاس و تألیف جدلی دیگرش با عنوان ابطال القیاس <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۵.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> هیچیک برجای نمانده است. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
== آموزش اصولی در حلقههای شیخ مفید و سید مرتضی == | == آموزش اصولی در حلقههای شیخ مفید و سید مرتضی == | ||
دو دهه پایانی سده ۴ق را باید نقطه عطفی در تاریخ اصول امامی دانست؛ چه، با ظهور [[شیخ مفید]] (د ۴۱۳ق/ ۱۰۲۲م) و پس از او [[سید مرتضی]] (د ۴۳۶ق/ ۱۰۴۴م)، دو فقیه متکلم، جریانی در عراق برای نظام دادن به مبانی فقه امامیه و تدوین [[اصول فقه]] پدید آمد که در پایه، ادامه مسیر پیشین متکلمان بود. با وجود تفاوتهایی که در جزئیات میان تعالیم این دو دیده میشد، در کلیات اندیشه اصولی آنان در یک سو قرار داشت. روش فقهی مفید و سید مرتضی به شیوه معمول متکلمان، بر پایه نفی حجیت خبر واحد بنا شده بود و به اخبار آحاد تنها در صورتی استناد میشد که مضمون آنها با قراینی خارجی تأیید گردد. <ref>مفید، محمد بن محمد، التذکرة، ج۱، ص۴۴. </ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۲، ص۵۱۷. </ref> | دو دهه پایانی سده ۴ق را باید نقطه عطفی در تاریخ اصول امامی دانست؛ چه، با ظهور [[محمد بن محمد بن نعمان|شیخ مفید]] (د ۴۱۳ق/ ۱۰۲۲م) و پس از او [[سید مرتضی علمالهدی|سید مرتضی]] (د ۴۳۶ق/ ۱۰۴۴م)، دو فقیه متکلم، جریانی در عراق برای نظام دادن به مبانی فقه امامیه و تدوین [[اصول فقه]] پدید آمد که در پایه، ادامه مسیر پیشین متکلمان بود. با وجود تفاوتهایی که در جزئیات میان تعالیم این دو دیده میشد، در کلیات اندیشه اصولی آنان در یک سو قرار داشت. روش فقهی مفید و سید مرتضی به شیوه معمول متکلمان، بر پایه نفی حجیت خبر واحد بنا شده بود و به اخبار آحاد تنها در صورتی استناد میشد که مضمون آنها با قراینی خارجی تأیید گردد. <ref>مفید، محمد بن محمد، التذکرة، ج۱، ص۴۴. </ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۲، ص۵۱۷. </ref> | ||
شیخ مفید در مقایسهای که در اوائل المقالات خود مطرح نموده است، بر نفی حجیت خبر واحد به عنوان دیدگاه مشترک همفکران خود و غالب [[معتزله]] تکیه کرده، <ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref> و در دیگر آثارش، به عنوان رهگشایی در بهکارگیری اخبار، اخذ به اخبار «مُجمعٌ علیه» در میان طایفه را لازم شمرده است. <ref>محمد مفید، «أجوبة المسائل السرویة»، ج۱، ص۷۴، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید.</ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۶. </ref> بهسان ابزاری در رفع خلا´ محسوس از نفی حجیت اخبار آحاد، کاربرد «اجماع طایفه امامیه» نیز به عنوان مستندی مستقل، در اندک بازماندهها از فقه استدلالی شیخ مفید دیده میشود <ref>محمد مفید، مسائل العویص، ج۱، ص۲۳، قم، ۱۴۱۳ق. </ref><ref>محمد مفید، مسائل العویص، ج۱، ص۲۴، قم، ۱۴۱۳ق. </ref><ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۲۱، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref> و در فقه سید مرتضی کاربرد آن به اوج رسیده است. سید مرتضی خود به صراحت بیان کرده که از نظر او، استنباط بیشتر احکام شرعی بر پایه اجماع طایفه استوار است. <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۳۶۶. </ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۲۷-۲۸. </ref> <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۸۱. </ref> | شیخ مفید در مقایسهای که در اوائل المقالات خود مطرح نموده است، بر نفی حجیت خبر واحد به عنوان دیدگاه مشترک همفکران خود و غالب [[معتزله|معتزله]] تکیه کرده، <ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref> و در دیگر آثارش، به عنوان رهگشایی در بهکارگیری اخبار، اخذ به اخبار «مُجمعٌ علیه» در میان طایفه را لازم شمرده است. <ref>محمد مفید، «أجوبة المسائل السرویة»، ج۱، ص۷۴، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید.</ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۶. </ref> بهسان ابزاری در رفع خلا´ محسوس از نفی حجیت اخبار آحاد، کاربرد «اجماع طایفه امامیه» نیز به عنوان مستندی مستقل، در اندک بازماندهها از فقه استدلالی شیخ مفید دیده میشود <ref>محمد مفید، مسائل العویص، ج۱، ص۲۳، قم، ۱۴۱۳ق. </ref><ref>محمد مفید، مسائل العویص، ج۱، ص۲۴، قم، ۱۴۱۳ق. </ref><ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۲۱، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref> و در فقه سید مرتضی کاربرد آن به اوج رسیده است. سید مرتضی خود به صراحت بیان کرده که از نظر او، استنباط بیشتر احکام شرعی بر پایه اجماع طایفه استوار است. <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۳۶۶. </ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۲۷-۲۸. </ref> <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۸۱. </ref> | ||
شیخ مفید و سید مرتضی، پیشروان تألیف آثاری جامع در اصول فقه امامیهاند و پیش از ایشان، چنین آثاری به شکلی بنیادین و غیرجدلی در میان امامیه به تحریر نیامده است. کتاب التذکرة شیخ مفید، تألیفی فراگیر و مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله، اما مختصر است <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۵ -۶.</ref> و با اندک فاصلهای، سید مرتضی، از شاگردان شیخ مفید به گردآوری کتاب الذریعة الی اصول الشریعه، دست یازیده است که نخستین تألیف مبسوط در اصول فقه امامی محسوب میگردد. شیخ مفید جز دو اثر یاد شده، آثاری هم در باب اجماع، قیاس و رأی تألیف کرده بوده، <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۴۰۲. </ref> و سید مرتضی نیز در رسالههایی با عناوین «جواب المسائل التبانیات» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۷ - ۹۶. </ref> «مسألة فی الاجماع» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضیل، ج۳، ص۲۰۱ - ۲۰۵. </ref> «عدم تخطئة العامل بخبر الواحد» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۲. </ref>) و «ابطال العمل باخبار الاحاد» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۳، ص۳۰۹-۳۱۳. </ref> به خصوص به بررسی دو مبحث اصولی اجماع و خبر واحد پرداخته است. | شیخ مفید و سید مرتضی، پیشروان تألیف آثاری جامع در اصول فقه امامیهاند و پیش از ایشان، چنین آثاری به شکلی بنیادین و غیرجدلی در میان امامیه به تحریر نیامده است. کتاب التذکرة شیخ مفید، تألیفی فراگیر و مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله، اما مختصر است <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۵ -۶.</ref> و با اندک فاصلهای، سید مرتضی، از شاگردان شیخ مفید به گردآوری کتاب الذریعة الی اصول الشریعه، دست یازیده است که نخستین تألیف مبسوط در اصول فقه امامی محسوب میگردد. شیخ مفید جز دو اثر یاد شده، آثاری هم در باب اجماع، قیاس و رأی تألیف کرده بوده، <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۴۰۲. </ref> و سید مرتضی نیز در رسالههایی با عناوین «جواب المسائل التبانیات» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۷ - ۹۶. </ref> «مسألة فی الاجماع» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضیل، ج۳، ص۲۰۱ - ۲۰۵. </ref> «عدم تخطئة العامل بخبر الواحد» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۲. </ref>) و «ابطال العمل باخبار الاحاد» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۳، ص۳۰۹-۳۱۳. </ref> به خصوص به بررسی دو مبحث اصولی اجماع و خبر واحد پرداخته است. | ||
در بررسی | در بررسی سرفصلها، جالب توجه است که در التذکرة شیخ مفید، بحث در چارچوبی کاملاً متفاوت با چارچوب معمول در کتب اصولی، از جمله الذریعه شکل گرفته، و «اصول احکام شرعی» سه چیز شمرده شده است: نخست کتاب خدا، دیگر سنت پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و سپس اقوال ائمة طاهرین (علیهالسلام)، و در پی آن، راههای رسیدن به شناختِ (حکم) مشروع از این اصول سهگانه، عقل، زبان (لسان) و اخبار دانسته شده است. <ref>مفید، محمد بن محمد، التذکرة، ج۱، ص۲۸. </ref> | ||
== شیخ طوسی و پیروان و نقادان آراء وی == | == شیخ طوسی و پیروان و نقادان آراء وی == | ||
در اصول فقه [[شیخ طوسی]] (د ۴۶۰ق/ ۱۰۶۸م) که آن را میتوان پلی میان اصول متکلمان و باور اصحاب حدیث به شمار آورد، در مورد حجیت خبر واحد تحولی اساسی دیده میشود. موضعگیری شیخ طوسی در تأیید حجیت خبر واحد بیش از آنکه تحولی کاربردی را در فقه پدیدار سازد، همانگونه که او خود در کتاب اصولیش اشاره کرده، تغییری در | در اصول فقه [[محمد بن حسن طوسی|شیخ طوسی]] (د ۴۶۰ق/ ۱۰۶۸م) که آن را میتوان پلی میان اصول متکلمان و باور اصحاب حدیث به شمار آورد، در مورد حجیت خبر واحد تحولی اساسی دیده میشود. موضعگیری شیخ طوسی در تأیید حجیت خبر واحد بیش از آنکه تحولی کاربردی را در فقه پدیدار سازد، همانگونه که او خود در کتاب اصولیش اشاره کرده، تغییری در نگرشهای نظری، و به تعبیری واضحتر تجدیدنظری اصولی است؛ چه، در واقع بخش وسیعی از فقه متکلمان بغداد، پیشتر بر پایه اخبار آحادی نهاده شده بود که ضعف سندی آنها، با اجماع طایفه بر خبر جبران میشد و در عمل، شیخ طوسی نیز همان اخبار را عمدتاً در مستندات نقلی فقه خود نهاده بود. به بیان شیخ طوسی در تشریح مسأله، مخالفت با حجیت خبر واحد که از فقیهان امامی شهرت یافته، مخالفتی نظری با اخبار آحاد متداول در محافل اهل سنت بوده است و عملاً این فقیهان در عمل به اخبار متداول و «معمولٌ به» نزد اصحاب، تردیدی به خود راه ندادهاند. <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۰.</ref> | ||
همچنین از دریچه نگرش نظری و بدون اعتنا به ارزش کاربردی، باید یادآور شد که اجماع طایفه در نظریه اصولی شیخ طوسی، همچنان از جایگاهی پراهمیت برخوردار بود، <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۲۴۵.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳.</ref> اگرچه با عطف نظر به ژرفنا، انتظار میرفت که گسترش دامنه عمل به اخبار، به طور طبیعی از منزلت اجماع در اصول شیخ طوسی کاسته باشد. | همچنین از دریچه نگرش نظری و بدون اعتنا به ارزش کاربردی، باید یادآور شد که اجماع طایفه در نظریه اصولی شیخ طوسی، همچنان از جایگاهی پراهمیت برخوردار بود، <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۲۴۵.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳.</ref> اگرچه با عطف نظر به ژرفنا، انتظار میرفت که گسترش دامنه عمل به اخبار، به طور طبیعی از منزلت اجماع در اصول شیخ طوسی کاسته باشد. | ||
آراء و نظریات اصولی شیخ طوسی، در اثری با عنوان عُدة الاصول گرد آمده که همواره از متون پرتداول در محافل امامی بوده است. گفتنی است که شخصیت شیخ طوسی، به عنوان «شیخ الطائفه»، در محافل امامیه پس از خود، اثری ماندنی برجای گذارده، و مباحث اصولی در دورههای بعد، بیشتر بر پایه آراء و نظریات وی بوده است، تا آنجا که سدیدالدین حمصی، فقیهان پس از طوسی را مقلدان او شمرده است. <ref>ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجة، ج۱، ص۱۲۷. </ref> با این حال، نباید جایگاه سید مرتضی را در کنار شیخ طوسی، و جایگاه اندیشههای آزاد را به کلی نادیده گرفت و | آراء و نظریات اصولی شیخ طوسی، در اثری با عنوان عُدة الاصول گرد آمده که همواره از متون پرتداول در محافل امامی بوده است. گفتنی است که شخصیت شیخ طوسی، به عنوان «شیخ الطائفه»، در محافل امامیه پس از خود، اثری ماندنی برجای گذارده، و مباحث اصولی در دورههای بعد، بیشتر بر پایه آراء و نظریات وی بوده است، تا آنجا که سدیدالدین حمصی، فقیهان پس از طوسی را مقلدان او شمرده است. <ref>ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجة، ج۱، ص۱۲۷. </ref> با این حال، نباید جایگاه سید مرتضی را در کنار شیخ طوسی، و جایگاه اندیشههای آزاد را به کلی نادیده گرفت و آموزشهای اصولی پس از شیخ را به یکباره تکرار تعلیمات وی انگاشت، بلکه باید شواهدی افزون جستوجوکرد که بتواند تاریخ نه چندان روشن اصول امامیه در فاصله میان شیخ تا محققان حله را روشنتر سازد. | ||
در دهههای پایانی سده ۵ق/ ۱۱م و در طول سده ۶ق/ ۱۲م آثار متعددی در اصول امامی نوشته شده که با در دست نبودن نسخهای و توضیحی، به دشواری میتوان درباره محتوای آنها نظری ابراز کرد، اما دست کم میتوان بر پایه اندک آگاهی موجود خطوط کلی را تمییز داد. چنین نمینماید که ابوبکر احمد بن حسین خُزاعی نیشابوری، از عالمان میانه سده ۵ق و از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی در کتابش با عنوان المفتاح فی الاصول، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> آموختههای خود از سید را به کلی وانهاده باشد، چنانکه عالمی چون عمادالدین طبری در اواخر سده ۵ واوایل سده ۶ق، با وجود دور بودن از عصر سید مرتضی و پرورش یافتن در محفل درس ابوعلی طوسی، فرزند و مروج آراء شیخ، در تألیف اصولی خود با عنوان شرح مسائل الذریعه، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> و علی بن زید بیهقی (د ۵۶۵ق/ ۱۱۷۰م) در نوشتهاش با عنوان تلخیص مسائل من الذریعه <ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۱۸-۱۹. </ref> به تعالیم اصولی سید توجه تمام داشتهاند. <ref>یاقوت حموی، معجم الادباء، ج۱۳، ص۲۲۵.</ref> | در دهههای پایانی سده ۵ق/ ۱۱م و در طول سده ۶ق/ ۱۲م آثار متعددی در اصول امامی نوشته شده که با در دست نبودن نسخهای و توضیحی، به دشواری میتوان درباره محتوای آنها نظری ابراز کرد، اما دست کم میتوان بر پایه اندک آگاهی موجود خطوط کلی را تمییز داد. چنین نمینماید که ابوبکر احمد بن حسین خُزاعی نیشابوری، از عالمان میانه سده ۵ق و از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی در کتابش با عنوان المفتاح فی الاصول، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> آموختههای خود از سید را به کلی وانهاده باشد، چنانکه عالمی چون عمادالدین طبری در اواخر سده ۵ واوایل سده ۶ق، با وجود دور بودن از عصر سید مرتضی و پرورش یافتن در محفل درس ابوعلی طوسی، فرزند و مروج آراء شیخ، در تألیف اصولی خود با عنوان شرح مسائل الذریعه، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> و علی بن زید بیهقی (د ۵۶۵ق/ ۱۱۷۰م) در نوشتهاش با عنوان تلخیص مسائل من الذریعه <ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۱۸-۱۹. </ref> به تعالیم اصولی سید توجه تمام داشتهاند. <ref>یاقوت حموی، معجم الادباء، ج۱۳، ص۲۲۵.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
درباره تألیفی از عبدالله بن احمد بن ابیمطیع در اوایل قرن ۶ق با عنوان کتاب الاجتهاد، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> تنها حدس منطقی آن است که اثری جدلی در رد بر رأیگرایان، و به تعبیری ملموستر، ظاهراً حنفیان بوده باشد، چه، برای تلقی مثبت از اصطلاح اجتهاد درمحافل امامیه، تا سده ۷ق/ ۱۳م سابقهای شناخته نشده است. | درباره تألیفی از عبدالله بن احمد بن ابیمطیع در اوایل قرن ۶ق با عنوان کتاب الاجتهاد، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> تنها حدس منطقی آن است که اثری جدلی در رد بر رأیگرایان، و به تعبیری ملموستر، ظاهراً حنفیان بوده باشد، چه، برای تلقی مثبت از اصطلاح اجتهاد درمحافل امامیه، تا سده ۷ق/ ۱۳م سابقهای شناخته نشده است. | ||
در فاصله بین شیخ طوسی و اصول نویسان مکتب حله، تنها اثر برجای مانده در اصول، نیمه نخست از کتاب [[غنیة النزوع]] ابن زهره حلبی (د ۵۸۵ق/ ۱۱۸۹م) است که مستندی مهم برای مطالعه در تاریخ اصول امامی در این دوره به شمار میآید. ابنزهره بحث خود را در مباحث الفاظ، با طرح موضوعاتی چون مسائل امر و نهی، مبحث عموم و خصوص، حجیت مفهوم مخالف و نسخ آغاز کرده، و گفتار را با مباحث ادله - مشتمل بر بحث از اخبار، اجماع، قیاس و استصحاب - ادامه داده، و در محتوا و | در فاصله بین شیخ طوسی و اصول نویسان مکتب حله، تنها اثر برجای مانده در اصول، نیمه نخست از کتاب [[غنیة النزوع]] ابن زهره حلبی (د ۵۸۵ق/ ۱۱۸۹م) است که مستندی مهم برای مطالعه در تاریخ اصول امامی در این دوره به شمار میآید. ابنزهره بحث خود را در مباحث الفاظ، با طرح موضوعاتی چون مسائل امر و نهی، مبحث عموم و خصوص، حجیت مفهوم مخالف و نسخ آغاز کرده، و گفتار را با مباحث ادله - مشتمل بر بحث از اخبار، اجماع، قیاس و استصحاب - ادامه داده، و در محتوا و موضعگیریها، به اصول سید مرتضی بسیار نزدیک بودهاست. آگاهی از شخصیت سدید الدین حمصی - عالم نامدار ایرانی در میانه سده ۶ق - ویژگی کتاب اصولی از دست رفته او با عنوان المصادر فی اصول الفقه <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> را تا اندازهای روشنمیسازد؛ چه، حمصی از مشهورترین فقیهان امامی است که در سده ۶ق/ ۱۲م، شانه به شانه ابنادریس و ابنزهره، به نقد اصول و روش فقهی شیخ طوسی برخاسته است. <ref>ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجة، ج۱، ص۱۲۷. </ref> | ||
آنچه به عنوان ویژگی مشترک میان نقادان شیخ طوسی میتوان یافت، ارزیابی آنان از اصول و روش فقهی سید مرتضی است که آنان گاه مواضع او را از شیخ مستحکمتر مییافته، و به صراحت یا بیتصریح، به دفاع از آن مواضع برمیخاستهاند و تکیه بر موضع اصولی متکلمان در نفی حجیت خبر واحد، شاخص این گرایشهاست. <ref>حمزه ابنزهره، «غنیة النزوع»، ج۱، ص۵۳۷، الجوامع الفقهیة، تهران، ۱۳۷۶ق.</ref><ref>محمد ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۳، تهران، ۱۲۷۰ق. </ref> | آنچه به عنوان ویژگی مشترک میان نقادان شیخ طوسی میتوان یافت، ارزیابی آنان از اصول و روش فقهی سید مرتضی است که آنان گاه مواضع او را از شیخ مستحکمتر مییافته، و به صراحت یا بیتصریح، به دفاع از آن مواضع برمیخاستهاند و تکیه بر موضع اصولی متکلمان در نفی حجیت خبر واحد، شاخص این گرایشهاست. <ref>حمزه ابنزهره، «غنیة النزوع»، ج۱، ص۵۳۷، الجوامع الفقهیة، تهران، ۱۳۷۶ق.</ref><ref>محمد ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۳، تهران، ۱۲۷۰ق. </ref> | ||
تا آنجا که دانسته است، نخستین منبع امامی که از ادله اربعه سخن گفته، و عقل را چهارمین آنها شمرده، کتاب فقهی [[السرائر]] [[ابن ادریس حلی]] (د ۵۹۸ق/ ۱۲۰۲م) است که مؤلف در مقدمه آن به اجمال چنین آورده: تنها در صورت فقدان دلیلی از کتاب، سنت و اجماع به دلیل عقل تمسک میگردد. <ref>محمد ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۳، تهران، ۱۲۷۰ق. </ref> اگرچه ابن ادریس توضیحی بر این گفته خویش نمیافزاید، ولی با شناخت موجود از شیوه فقهی او و نیز با توجه به تمایزی که بین ادله سه گانه و دلیل عقل از حیث رتبه در استناد قائل شده است، میتوان برداشت کرد که مقصود او از دلیل عقل، چیزی جز «اصول عقلی» نبوده است. این برخورد ابن ادریس با برخورد غزالی قابل مقایسه است که «دلیل العقل» را چهارمین از ادله فقه شمرده، و در توضیح، آن را به اصل برائت باز گردانیده است. | تا آنجا که دانسته است، نخستین منبع امامی که از ادله اربعه سخن گفته، و عقل را چهارمین آنها شمرده، کتاب فقهی [[السرائر (کتاب)|السرائر]] [[ابن ادریس حلی|ابن ادریس حلی]] (د ۵۹۸ق/ ۱۲۰۲م) است که مؤلف در مقدمه آن به اجمال چنین آورده: تنها در صورت فقدان دلیلی از کتاب، سنت و اجماع به دلیل عقل تمسک میگردد. <ref>محمد ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۳، تهران، ۱۲۷۰ق. </ref> اگرچه ابن ادریس توضیحی بر این گفته خویش نمیافزاید، ولی با شناخت موجود از شیوه فقهی او و نیز با توجه به تمایزی که بین ادله سه گانه و دلیل عقل از حیث رتبه در استناد قائل شده است، میتوان برداشت کرد که مقصود او از دلیل عقل، چیزی جز «اصول عقلی» نبوده است. این برخورد ابن ادریس با برخورد غزالی قابل مقایسه است که «دلیل العقل» را چهارمین از ادله فقه شمرده، و در توضیح، آن را به اصل برائت باز گردانیده است. | ||
== تحول اصولی در مکتب حله == | == تحول اصولی در مکتب حله == | ||
[[محقق حلی]] (د ۶۷۶ق/ ۱۲۷۷م) را باید آغازگر حرکتی تحولزا در محافل امامی حله دانست که [[علامه حلی]] (د ۷۲۶ق/ ۱۳۲۶م) آن را به اوج رسانیده است. آموزشهای عالمان حله در سده ۷ق، اگرچه تعلیمات متکلمان بغداد و شیخ طوسی را پشتوانه خود داشت، اما در عمل تحولی بنیادین در نظریههای اصولی و هم در روشهای کاربردی فقهی به وجود آورد. حلیان آن اندازه از روزگار متقدمان بغدادی به دور بودند که تعبیرات آنان درباره «اجماع» و «عملِ» اصحاب (طائفه) - چه اجماع بر حکمی و چه عمل بر مضمون خبری - برای آنان نامفهوم و دستنایافتنی مینمود. آنان از درک مستقیمی که شیخ طوسی از روشهای غیررسمی امامیه به روزگار خود داشته، و میتوانسته است با پایه نهادن این درک خود، به راحتی نزاع با متکلمان در باب اخبار آحاد را تنها نزاعی نظری و غیر کاربردی بداند، بهرهای نداشتهاند و اصول شیخ طوسی پس از دو سده رقابت با اصول متکلمان، بدون غلبهای قطعی، به طبع نیازهای آنان را برطرف نمیکرده است. | [[محقق حلی|محقق حلی]] (د ۶۷۶ق/ ۱۲۷۷م) را باید آغازگر حرکتی تحولزا در محافل امامی حله دانست که [[حسن بن یوسف حلی|علامه حلی]] (د ۷۲۶ق/ ۱۳۲۶م) آن را به اوج رسانیده است. آموزشهای عالمان حله در سده ۷ق، اگرچه تعلیمات متکلمان بغداد و شیخ طوسی را پشتوانه خود داشت، اما در عمل تحولی بنیادین در نظریههای اصولی و هم در روشهای کاربردی فقهی به وجود آورد. حلیان آن اندازه از روزگار متقدمان بغدادی به دور بودند که تعبیرات آنان درباره «اجماع» و «عملِ» اصحاب (طائفه) - چه اجماع بر حکمی و چه عمل بر مضمون خبری - برای آنان نامفهوم و دستنایافتنی مینمود. آنان از درک مستقیمی که شیخ طوسی از روشهای غیررسمی امامیه به روزگار خود داشته، و میتوانسته است با پایه نهادن این درک خود، به راحتی نزاع با متکلمان در باب اخبار آحاد را تنها نزاعی نظری و غیر کاربردی بداند، بهرهای نداشتهاند و اصول شیخ طوسی پس از دو سده رقابت با اصول متکلمان، بدون غلبهای قطعی، به طبع نیازهای آنان را برطرف نمیکرده است. | ||
محققان حله که در پی گوش سپردن به گفتار نقادان شیخ، گامی در جهت پیریزی اصولی متحول برمیداشتند، در نهایت راه را در آن دیدند که اصول فقه خود را با بهرهگیری از تحقیقات غزالی و دیگر اصولیان اهل سنت چون ابنحاجب، <ref>حسن علامه حلی، «الاجازة الکبیرة»، ص۱۰۱، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> با بافتی دیگرگون و در عین حال، با حفظ مواضع اصیل و سنتیِ مکتب امامیه پایه ریزند. عنصر «اجماع طایفه» که در فقه پیشین بغدادی - چه نزد متکلمان و چه نزد شیخ طوسی - به عنوان دلیلی مستقل و هم جبران کننده ضعف سندی اخبار آحاد، به کار گرفته میشد و با گسستگی تاریخی، برای حلیان قابل درک و به طبع قابل تکیه نبود، به شدت تضعیف گردید و بر اندک بودن کارآیی آن تأکید شد. <ref>جعفر محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۶ -۷، ایران، ۱۳۱۸ق.</ref> | محققان حله که در پی گوش سپردن به گفتار نقادان شیخ، گامی در جهت پیریزی اصولی متحول برمیداشتند، در نهایت راه را در آن دیدند که اصول فقه خود را با بهرهگیری از تحقیقات غزالی و دیگر اصولیان اهل سنت چون ابنحاجب، <ref>حسن علامه حلی، «الاجازة الکبیرة»، ص۱۰۱، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> با بافتی دیگرگون و در عین حال، با حفظ مواضع اصیل و سنتیِ مکتب امامیه پایه ریزند. عنصر «اجماع طایفه» که در فقه پیشین بغدادی - چه نزد متکلمان و چه نزد شیخ طوسی - به عنوان دلیلی مستقل و هم جبران کننده ضعف سندی اخبار آحاد، به کار گرفته میشد و با گسستگی تاریخی، برای حلیان قابل درک و به طبع قابل تکیه نبود، به شدت تضعیف گردید و بر اندک بودن کارآیی آن تأکید شد. <ref>جعفر محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۶ -۷، ایران، ۱۳۱۸ق.</ref> | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
بدینترتیب، در فقه حله حالت وساطت اجماع میان «مفتی» و ادله فقهی حذف گردید و به اقتضای طبیعت انکارناپذیر ظنی بودن در غالب ادله، استنباط فروع از منابع ظنی، به طور جدی موضوعیت یافت. <ref>حسن علامه حلی، مبادی´ الوصول، ج۱، ص۲۴۰، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.</ref> در واقع، مهمترین ویژگی اصول حلیان، به فراموشی سپردن روشهای قدیمِ گریز از ظن و روی آوردن به استنباط فروع فقهی از طرق ظنی و قابل دستیابی، چون ظواهر کتاب، اخبار آحاد و البته برخی شیوههای اجتهادی بوده است. <ref>حسن علامه حلی، مبادی´ الوصول، ج۱، ص۵۲، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.</ref><ref>حسن علامه حلی، مبادی´ الوصول، ج۱، ص۲۴۲، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.</ref><ref>داک، ج۱، ص۷۲۲-۷۲۳.</ref> | بدینترتیب، در فقه حله حالت وساطت اجماع میان «مفتی» و ادله فقهی حذف گردید و به اقتضای طبیعت انکارناپذیر ظنی بودن در غالب ادله، استنباط فروع از منابع ظنی، به طور جدی موضوعیت یافت. <ref>حسن علامه حلی، مبادی´ الوصول، ج۱، ص۲۴۰، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.</ref> در واقع، مهمترین ویژگی اصول حلیان، به فراموشی سپردن روشهای قدیمِ گریز از ظن و روی آوردن به استنباط فروع فقهی از طرق ظنی و قابل دستیابی، چون ظواهر کتاب، اخبار آحاد و البته برخی شیوههای اجتهادی بوده است. <ref>حسن علامه حلی، مبادی´ الوصول، ج۱، ص۵۲، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.</ref><ref>حسن علامه حلی، مبادی´ الوصول، ج۱، ص۲۴۲، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.</ref><ref>داک، ج۱، ص۷۲۲-۷۲۳.</ref> | ||
محقق حلی شمار ادله فقهی را ۵ دانسته، و به ادله کتاب و سنت و اجماع، دلیل العقل و استصحاب را افزوده است. از توضیحات او درباره این تقسیم آشکار میگردد که وی با الحاق اصل برائت به اصل استصحاب، اصول عقلی را نه در قسم چهارم (دلیل العقل)، بلکه در قسم پنجم (عنوان کلی استصحاب) طبقهبندی کرده، و برای دلیل العقل مصادیق دیگری قائل شده است. او قسم چهارم یا دلیل العقل را بر دو گونه دانسته است: نخست | محقق حلی شمار ادله فقهی را ۵ دانسته، و به ادله کتاب و سنت و اجماع، دلیل العقل و استصحاب را افزوده است. از توضیحات او درباره این تقسیم آشکار میگردد که وی با الحاق اصل برائت به اصل استصحاب، اصول عقلی را نه در قسم چهارم (دلیل العقل)، بلکه در قسم پنجم (عنوان کلی استصحاب) طبقهبندی کرده، و برای دلیل العقل مصادیق دیگری قائل شده است. او قسم چهارم یا دلیل العقل را بر دو گونه دانسته است: نخست دلالتهای عقلی مربوط به خطاب، مشتمل بر «لحن الخطاب، فحوی الخطاب و دلیل الخطاب»؛ و دوم مستقلات عقلی. <ref>جعفر محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۵ -۶، ایران، ۱۳۱۸ق.</ref> | ||
مهمترین تألیفات اصولی مکتب حله، نخست معارج الاصول محقق حلی و پس از آن آثار علامه حلی، به ویژه مبادیالوصول است <ref>حسن علامه حلی، اجوبة المسائل المهنائیة، ج۱، ص۱۵۶، قم، ۱۴۰۱ق.</ref><ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۱۰۹، قم، ۱۴۱۶ق.</ref><ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۱۹۷، قم، ۱۴۱۶ق.</ref><ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۲۰۹، قم، ۱۴۱۶ق.</ref><ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۲۱۷، قم، ۱۴۱۶ق.</ref> و چند اثر مهم تألیف شده پس از آثار علامه حلی، در حقیقت شروحی بر آثار اویند. <ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳، قم، ۱۴۱۶ق.</ref> جریان فقهی آغاز شده در حله، توسط فقیهانی در همان دیار، در ایران، بحرین و جبل عامل دیر زمانی ادامه یافت، ولی با وجود کثرت نوشتهها در فقه، در اصول کمتر گرایشی به تألیف دیده میشد. | مهمترین تألیفات اصولی مکتب حله، نخست معارج الاصول محقق حلی و پس از آن آثار علامه حلی، به ویژه مبادیالوصول است <ref>حسن علامه حلی، اجوبة المسائل المهنائیة، ج۱، ص۱۵۶، قم، ۱۴۰۱ق.</ref><ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۱۰۹، قم، ۱۴۱۶ق.</ref><ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۱۹۷، قم، ۱۴۱۶ق.</ref><ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۲۰۹، قم، ۱۴۱۶ق.</ref><ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۲۱۷، قم، ۱۴۱۶ق.</ref> و چند اثر مهم تألیف شده پس از آثار علامه حلی، در حقیقت شروحی بر آثار اویند. <ref>عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳، قم، ۱۴۱۶ق.</ref> جریان فقهی آغاز شده در حله، توسط فقیهانی در همان دیار، در ایران، بحرین و جبل عامل دیر زمانی ادامه یافت، ولی با وجود کثرت نوشتهها در فقه، در اصول کمتر گرایشی به تألیف دیده میشد. | ||
از محدود نوشتهها، باید به جامع البین فی فوائد الشرحین، از شهید اول اشاره کرد که مؤلف در آن، در صدد الفتی میان دو شرح مشهور تهذیب الوصول، از | از محدود نوشتهها، باید به جامع البین فی فوائد الشرحین، از شهید اول اشاره کرد که مؤلف در آن، در صدد الفتی میان دو شرح مشهور تهذیب الوصول، از عمیدالدین اعرجی و ضیاءالدین اعرجی بوده است. <ref>زینالدین شهید ثانی، «اجازة للشیخ حسین بن عبدالصمد»، ج۱، ص۱۴۸، ضمن بحار الانوار مجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref><ref>اعجاز حسین کنتوری، کشف الحجب و الاستار، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، کلکته، ۱۳۳۰ق.</ref> وی همچنین در مقدمه ذکری به اختصار، ضمنسخن از ادله فقه و محصور دانستن آن در ۴ دلیل مشهور، برای دلیل عقل، دامنهای مبسوط تر مطرح کرده است. او دلیل عقل را بر دو قسم دانسته است: قسم اول آن دسته از دلالات عقلی که مبتنی بر خطاب (خطابهای شرعی) نیستند و خود مستقلات عقلی و اصول عقلی (برائت و استصحاب) را شامل میگردند؛ قسم دوم آن دسته از دلالات عقلی که مبتنی بر خطابند. وی در این قسم، علاوه بر دلالات لحن الخطاب، فحوی الخطاب و دلیل الخطاب، برخی از مباحث مربوط به ملازمات عقلی چون مقدمه واجب را نیز گنجانیده است. | ||
در ادامه حرکت محدود اصولنویسی، باید افزود که کوشش سید بدرالدین کرکی (د ۹۳۳ق/ ۱۵۲۷م) در تألیف اثر اصولیش العمدةالجلیه، به گواهی شاگردش شهید ثانی ناتمام ماند <ref>زینالدین شهید ثانی، «اجازة للشیخ حسین بن عبدالصمد»، ج۱، ص۱۵۱، ضمن بحار الانوار مجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> اما نقطه عطفی در اصولنویسی این دوره، معالم الاصول نوشته شیخ حسن پسر شهید ثانی بود که تا هم امروز در حوزههای علمی شیعه به عنوان متن درسی تداول دارد و ویژگی آن، بحثهای تحلیلی و در عین حال منقح، و اظهار نظرهای شخصی مؤلف است که گاه به نقد نظریههای اصولی حلیان میپردازد. | در ادامه حرکت محدود اصولنویسی، باید افزود که کوشش سید بدرالدین کرکی (د ۹۳۳ق/ ۱۵۲۷م) در تألیف اثر اصولیش العمدةالجلیه، به گواهی شاگردش شهید ثانی ناتمام ماند <ref>زینالدین شهید ثانی، «اجازة للشیخ حسین بن عبدالصمد»، ج۱، ص۱۵۱، ضمن بحار الانوار مجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> اما نقطه عطفی در اصولنویسی این دوره، معالم الاصول نوشته شیخ حسن پسر شهید ثانی بود که تا هم امروز در حوزههای علمی شیعه به عنوان متن درسی تداول دارد و ویژگی آن، بحثهای تحلیلی و در عین حال منقح، و اظهار نظرهای شخصی مؤلف است که گاه به نقد نظریههای اصولی حلیان میپردازد. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
== مکتب اصولی شیخ انصاری == | == مکتب اصولی شیخ انصاری == | ||
[[شیخ مرتضی انصاری]] (د ۱۲۸۱ق/ ۱۸۶۴م)، فقیه توانایی که تعالیم اصولی او در یک و نیم سده اخیر بر | [[مرتضی انصاری|شیخ مرتضی انصاری]] (د ۱۲۸۱ق/ ۱۸۶۴م)، فقیه توانایی که تعالیم اصولی او در یک و نیم سده اخیر بر آموزشهای محافل امامیه سایه افکنده است، در پرداخت نظریه خود، بدون درگیر شدن در مباحث گسترده معمول در آثار اصولی تا آن زمان، با شیوهای بدیع در مقدمهسازی، بحث خود را به دامنهای ویژه از مباحث اصولی، یعنی اصول عملیه محدود ساخته است. اگرچه کلیات مبحث اصول عملیه، در اصول فقه پیش از شیخ نیز دیده میشود، اما آنچه به نظریه شیخ چهرهای متمایز میبخشد، زاویه نگرش او در طرح بحث است که با شیوهای موجز و منطقی در مقدمه کتاب فرائد بازنموده شده است. شیخ انصاری در این کتاب که منبع اصلی برای مطالعه مبانی و اندیشههای او در اصول فقه است، با نگرشی فلسفی، وضع مکلف متحیر را نسبت به مجموعه پیچیده فقه به تصویر کشیده، وقوف او بر تکلیف شرعی را به حصر عقلی، بر سه مرتبه قطع، ظن یا شک دانسته است. شیخ بحث از قطع و ظن را به حد حاجت محدود کرده، و بخش اصلی کتاب خود را به بررسی حالات شک اختصاص داده که جولانگاه او در نظریهپردازی اصولی است. او در برخورد با موارد شک، دیگر بار با پایه نهادن حصر عقلی، دستگاهی مبتنی بر اصول عملیه چهارگانه استصحاب، تخییر، برائت و اشتغال (یا احتیاط) را مطرح کرده که نحوه کنار هم نهادن آنها و طرحریزی دستگاهی جامع و مانع برای رفع شکوک بر پایه این چهار اصل، از ویژگیهای اندیشه اصولی اوست. | ||
در برشماریِ مهمترین نوشتهها در اصول فقه متأخر امامیه، پس از کتاب فرائد یا رسائل شیخ انصاری، باید به کتاب الکفایه از آخوند خراسانی (د ۱۳۲۹ق/ ۱۹۱۱م) اشاره کرد که تألیف آن، گامی در راستای مکتب شیخ و در جهت توسعه اصول وی بوده است. شایسته یادآوری است که ترتیب متداول متون درسی اصول فقه در حوزههای کنونی امامیه، با ترتیب تاریخی تألیف این متون هماهنگی دارد و این هماهنگ بودن جایگاه متون درسی با تحولات تاریخی علم اصول، جوینده را در درک عمیقتر | در برشماریِ مهمترین نوشتهها در اصول فقه متأخر امامیه، پس از کتاب فرائد یا رسائل شیخ انصاری، باید به کتاب الکفایه از آخوند خراسانی (د ۱۳۲۹ق/ ۱۹۱۱م) اشاره کرد که تألیف آن، گامی در راستای مکتب شیخ و در جهت توسعه اصول وی بوده است. شایسته یادآوری است که ترتیب متداول متون درسی اصول فقه در حوزههای کنونی امامیه، با ترتیب تاریخی تألیف این متون هماهنگی دارد و این هماهنگ بودن جایگاه متون درسی با تحولات تاریخی علم اصول، جوینده را در درک عمیقتر آموزشهای اصولی یاری میکند. در روند معمول آموزش، نخست آثار اقدم چون معالم شیخ حسن و قوانین میرزای قمی تدریس میشود و در مرحلهای پیشرفته، فرائد و کفایه مورد مطالعه قرار میگیرد. | ||
== اصول فقه در محافل زیدیه == | == اصول فقه در محافل زیدیه == |