پرش به محتوا

ارزش‌های انسانی مشترک و نقش آنها در تحکیم همبستگی ملت‌ها (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹: خط ۴۹:


بدون باور به اين نظريه انسان، زنداني خويش خواهد ماند و به تعبير جرج باركلي، جز با تصاوير ذهني خود، ارتباطي پيدا نمي‌كند، و حتي مي‌توان گفت او با كنار گذاردن اين نظريه، نمي‌تواند به خودش نيز ايمان داشته باشد و اين اوج پوچي و هيچ‌انگاري است.
بدون باور به اين نظريه انسان، زنداني خويش خواهد ماند و به تعبير جرج باركلي، جز با تصاوير ذهني خود، ارتباطي پيدا نمي‌كند، و حتي مي‌توان گفت او با كنار گذاردن اين نظريه، نمي‌تواند به خودش نيز ايمان داشته باشد و اين اوج پوچي و هيچ‌انگاري است.
بدون اين نظريه [نظرية فطرت] به اعتقاد ما هر آنچه گفته شد، فاقد معنا مي‌گردد. و اين حقيقت بزرگي است كه گرايش‌هاي مادي به شدت با آن مواجه مي‌شوند؛ هم از اينروست كه  متون اسلامي بر ”فطرت“ و اينكه دين در حقيقت همسو و هماهنگ با ”فطرت“ است تأكيد دارد چرا كه فطرت واقعيتي اصيل و دين  نيز برنامه‌اي واقعي براي اصلاح انسان و بهبود شرايط زندگي اوست. خداوند متعال مي‌فرمايد: فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرت الله التي فطر‌الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم( )
بدون اين نظريه [نظرية فطرت] به اعتقاد ما هر آنچه گفته شد، فاقد معنا مي‌گردد. و اين حقيقت بزرگي است كه گرايش‌هاي مادي به شدت با آن مواجه مي‌شوند؛ هم از اينروست كه  متون اسلامي بر ”فطرت“ و اينكه دين در حقيقت همسو و هماهنگ با ”فطرت“ است تأكيد دارد چرا كه فطرت واقعيتي اصيل و دين  نيز برنامه‌اي واقعي براي اصلاح انسان و بهبود شرايط زندگي اوست. خداوند متعال مي‌فرمايد: فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرت الله التي فطر‌الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم <ref>روم /30.</ref>
بنابراين با درستي آيين، روي (دل) را براي اين دين راست بدار! بر همان سرشتي كه خداوند مردم را بر آن آفريده است، هيچ دگرگوني در آفرينش خداوند راه ندارد؛ اين است دين استوار اما بيشتر مردم نمي‌دانند.
بنابراين با درستي آيين، روي (دل) را براي اين دين راست بدار! بر همان سرشتي كه خداوند مردم را بر آن آفريده است، هيچ دگرگوني در آفرينش خداوند راه ندارد؛ اين است دين استوار اما بيشتر مردم نمي‌دانند.


خط ۶۰: خط ۶۰:


دوم: اين دين كه فطرت انساني بدان سرشته شده همان دين راست و خالص و ناب است؛ حال آنكه اديان شرك‌آميز و خدايان و همي و نسبي، توان حل مشكلات بشري را ندارند.
دوم: اين دين كه فطرت انساني بدان سرشته شده همان دين راست و خالص و ناب است؛ حال آنكه اديان شرك‌آميز و خدايان و همي و نسبي، توان حل مشكلات بشري را ندارند.
حضرت يوسف (عليه‌السلام)به همبندان خود در زندان مي‌گويد: ما تعبدون من دونه الا اسماء سميتموها انتم و آباؤكم ما انزل بها من سلطان( )
حضرت يوسف (عليه‌السلام)به همبندان خود در زندان مي‌گويد: ما تعبدون من دونه الا اسماء سميتموها انتم و آباؤكم ما انزل بها من سلطان <ref>يوسف/ 40.</ref>
شما به جاي او، جز نام‌هايي كه خود و پدرانتان آنها را ناميده‌ايد، نمي‌پرستيد؛ كه خداوند بر آنها هيچ حجّتي نفرستاده‌ است.
شما به جاي او، جز نام‌هايي كه خود و پدرانتان آنها را ناميده‌ايد، نمي‌پرستيد؛ كه خداوند بر آنها هيچ حجّتي نفرستاده‌ است.


خط ۶۷: خط ۶۷:




ماترياليسم تاريخي از طريق قوانين تاريخي خود نمي‌تواند راه‌حلي در اين باره ارايه دهد، بنابراين راه‌حل نهايي اين تعارض و تضاد و تحقق عدالت، تنها در اختيار دين قرار مي گيرد كه از راه پيوند ميان منافع فردي و عمل صالح موضوع را فيصله مي‌بخشد؛ قرآن كريم مي فرمايد: من عمل صالحاً من ذكر و انثي و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب.( )
ماترياليسم تاريخي از طريق قوانين تاريخي خود نمي‌تواند راه‌حلي در اين باره ارايه دهد، بنابراين راه‌حل نهايي اين تعارض و تضاد و تحقق عدالت، تنها در اختيار دين قرار مي گيرد كه از راه پيوند ميان منافع فردي و عمل صالح موضوع را فيصله مي‌بخشد؛ قرآن كريم مي فرمايد: من عمل صالحاً من ذكر و انثي و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة يرزقون فيها بغير حساب.<ref>غافر/40 .</ref>
كساني كه كاري شايسته بجاي آورند و مؤمن باشند ـ چه مرد و چه زن ـ به بهشت درمي‌آيند و در آن بي‌حساب و شمار روزي داده مي‌شوند.
كساني كه كاري شايسته بجاي آورند و مؤمن باشند ـ چه مرد و چه زن ـ به بهشت درمي‌آيند و در آن بي‌حساب و شمار روزي داده مي‌شوند.
و نيز مي‌فرمايد: من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعليها.( )
و نيز مي‌فرمايد: من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعليها. <ref>فصلت /46.</ref>
هر كس كار نيك انجام دهد به سود خويش و هر كه بد كند به زيان خويش كرده است.
هر كس كار نيك انجام دهد به سود خويش و هر كه بد كند به زيان خويش كرده است.
بدينگونه است كه منافع فردي و اجتماعي و حقوق و تكاليف پيوستگي پرشكوهي با يكديگر پيدا مي‌كنند و تضاد آنها با يكديگر، حل مي‌شود.
بدينگونه است كه منافع فردي و اجتماعي و حقوق و تكاليف پيوستگي پرشكوهي با يكديگر پيدا مي‌كنند و تضاد آنها با يكديگر، حل مي‌شود.
خط ۷۵: خط ۷۵:


مرحوم شهيد محمدباقر صدر (قدس‌سره) نيز در تأييد و تأكيد اين مطلب مي‌گويد:
مرحوم شهيد محمدباقر صدر (قدس‌سره) نيز در تأييد و تأكيد اين مطلب مي‌گويد:
«فطرت انساني داراي دو جنبه است: از يك سو به وي انگيزه‌هاي فردي زايندة مشكلات بزرگ اجتماعي در زندگي انسان را مي‌بخشد (مشكل تضاد ميان آن انگيزه‌ها و منافع حقيقي جامعة بشري) و از سوي ديگر امكان حل اين مشكل از طريق گرايش طبيعي به تديّن را فراروي انسان قرار مي‌دهد»( )
«فطرت انساني داراي دو جنبه است: از يك سو به وي انگيزه‌هاي فردي زايندة مشكلات بزرگ اجتماعي در زندگي انسان را مي‌بخشد (مشكل تضاد ميان آن انگيزه‌ها و منافع حقيقي جامعة بشري) و از سوي ديگر امكان حل اين مشكل از طريق گرايش طبيعي به تديّن را فراروي انسان قرار مي‌دهد» <ref>اقتصادنا، چاپ مشهد، صفحات 310 تا 312.</ref>
 


اين را نيز اضافه كنيم كه انسان بنا به فطرت خويش، ميل به دگرگوني و تغيير به مفهوم ايجاد تنوع در شرايط عيني زندگي خود در راستاي بهتر شدن مداوم دارد؛ اين يك گرايش فطري و دروني است كه ممكن است گاهي به خاموشي گرايد ولي از ميان رفتني نيست. انسان با چنين سرشتي، داراي امكانات چيرگي بر واقعيت، رهايي از فشارهاي آن، تصوّر اجمالي يا حتّي تفصيلي شرايط بهتر و از آنجا كوشش در راه تغيير وضعيت به سمت تصوير مورد نظر است؛ اين وضع را هيچ آفريدة ديگري (حيوانات ديگر) ندارد؛ از اينجاست كه روند تغيير و شكل‌گيري تمدني زندگي تنها براي انسانها ـ و نه ديگران ـ مطرح مي‌گردد.
اين را نيز اضافه كنيم كه انسان بنا به فطرت خويش، ميل به دگرگوني و تغيير به مفهوم ايجاد تنوع در شرايط عيني زندگي خود در راستاي بهتر شدن مداوم دارد؛ اين يك گرايش فطري و دروني است كه ممكن است گاهي به خاموشي گرايد ولي از ميان رفتني نيست. انسان با چنين سرشتي، داراي امكانات چيرگي بر واقعيت، رهايي از فشارهاي آن، تصوّر اجمالي يا حتّي تفصيلي شرايط بهتر و از آنجا كوشش در راه تغيير وضعيت به سمت تصوير مورد نظر است؛ اين وضع را هيچ آفريدة ديگري (حيوانات ديگر) ندارد؛ از اينجاست كه روند تغيير و شكل‌گيري تمدني زندگي تنها براي انسانها ـ و نه ديگران ـ مطرح مي‌گردد.
خط ۱۲۶: خط ۱۲۵:




براي اطمينان از اين امر نيز مي‌توان اين پرسش را در برابر هر كسي قرار داد: آيا  فلان رفتار  را رفتاري انساني قلمداد مي‌كني يا حيواني؟ و به عنوان مثال مي‌توان روي كشتار يتيمان سالخوردگان و مستضعفان با انگيزة سرگرمي و تفنن، انگشت گذاشت؛ مسلماً و بدون هيچ ترديدي، چنين رفتاري از سوي هر كسي كه صورت گيرد، رفتاري وحشيانه است. قرآن كريم نيز وقتي مي فرمايد: «احل لكم الطيبات»( ) (چيزهاي پاكيزه بر شما حلال است) بدنبال سوق دادن انسان به تأملات وجداني و باورهاي فطري خويش است و تعيين مصداق طيبات (چيزهاي پاكيزه) را به خودش وامي‌گذارد و نيز وقتي مي فرمايد: «انما حرّم ربي الفواحش»( ) پروردگارم زشتكاري‌هاي ناروا را حرام كرده است) يا آنجا كه خروج از حالت انساني را فسق و انحراف از طبيعت، تلقي مي‌كند و مي‌گويد: «نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون»( ) (خداوند را فراموش كردند پس خداوند نيز آنان را از ياد خودشان برد آنان نافرمانند.)
براي اطمينان از اين امر نيز مي‌توان اين پرسش را در برابر هر كسي قرار داد: آيا  فلان رفتار  را رفتاري انساني قلمداد مي‌كني يا حيواني؟ و به عنوان مثال مي‌توان روي كشتار يتيمان سالخوردگان و مستضعفان با انگيزة سرگرمي و تفنن، انگشت گذاشت؛ مسلماً و بدون هيچ ترديدي، چنين رفتاري از سوي هر كسي كه صورت گيرد، رفتاري وحشيانه است. قرآن كريم نيز وقتي مي فرمايد: «احل لكم الطيبات» <ref>مائده : 5.</ref>(چيزهاي پاكيزه بر شما حلال است) بدنبال سوق دادن انسان به تأملات وجداني و باورهاي فطري خويش است و تعيين مصداق طيبات (چيزهاي پاكيزه) را به خودش وامي‌گذارد و نيز وقتي مي فرمايد: «انما حرّم ربي الفواحش»<ref>اعراف:33 .</ref> پروردگارم زشتكاري‌هاي ناروا را حرام كرده است) يا آنجا كه خروج از حالت انساني را فسق و انحراف از طبيعت، تلقي مي‌كند و مي‌گويد: «نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون» <ref>حشر:19.</ref> (خداوند را فراموش كردند پس خداوند نيز آنان را از ياد خودشان برد آنان نافرمانند.)
و بدين ترتيب به اين حقيقت مي‌رسيم كه اديان، به فطرت انساني ايمان دارند اين فطرت خود مقرر مي‌دارد كه عدالت، بطور مطلق، ارزش مطلوبي است و صلح، در صورتي خواستني و مطلوب است كه از مصداقهاي عدالت و تجلي آن باشد؛ تأكيد بر ”صلح عادلانه“ نيز تأكيدي انساني و درست است.
و بدين ترتيب به اين حقيقت مي‌رسيم كه اديان، به فطرت انساني ايمان دارند اين فطرت خود مقرر مي‌دارد كه عدالت، بطور مطلق، ارزش مطلوبي است و صلح، در صورتي خواستني و مطلوب است كه از مصداقهاي عدالت و تجلي آن باشد؛ تأكيد بر ”صلح عادلانه“ نيز تأكيدي انساني و درست است.


خط ۱۵۰: خط ۱۴۹:
1- تمامي اديان به نظرية فطرت انساني و نتايج آن ايمان دارند.
1- تمامي اديان به نظرية فطرت انساني و نتايج آن ايمان دارند.


2- همة اديان به ارزش‌هاي مشترك فراواني باور دارند بطوري كه مطابقت كاملي در اصول و بنيادهاي آنها مشاهده مي شود. در همين راستاست كه برخي علماي اسلامي گذشته، ضمن برشماري كليات آموزه‌هاي حضرت مسيح‌ (عليه‌السلام)، آنها را آموزه‌هايي اسلامي، برشمرده‌اند. ( )
2- همة اديان به ارزش‌هاي مشترك فراواني باور دارند بطوري كه مطابقت كاملي در اصول و بنيادهاي آنها مشاهده مي شود. در همين راستاست كه برخي علماي اسلامي گذشته، ضمن برشماري كليات آموزه‌هاي حضرت مسيح‌ (عليه‌السلام)، آنها را آموزه‌هايي اسلامي، برشمرده‌اند. <ref>به عنوان مثال توجه شود به آنچه كه ”شيخ ابن شعبة حراني“ (از علماي قرن چهارم هجري) در كتاب مشهور خود ”تحف‌العقول“ يادآور شده و بسياري از پندها و حكمت‌هاي زندگي را از قول حضرت عيسي مسيح (عليه‌السلام) نقل كرده است.
 
</ref>


دو محقّق برجستة مسيحي نيز، پژوهش بسيار جالبي دربارة ارزش‌ها و قواعد مشترك احكام حقوقي بعمل آورده و به نتايج خيلي خوبي هم رسيده‌اند.  
دو محقّق برجستة مسيحي نيز، پژوهش بسيار جالبي دربارة ارزش‌ها و قواعد مشترك احكام حقوقي بعمل آورده و به نتايج خيلي خوبي هم رسيده‌اند.  


آنها در اين باره مي‌گويند: «كافي است در جهت ايجاد پلهايي ميان سؤال هاي زنان و مرداني كه مي‌خواهند به اقتضاي ايمان خود زندگي كنند، تلاش كنيم «مشيت خداوند چيست؟ و من چه بايد بكنم؟» به نظر خواهد رسيد كه اديان ابراهيمي سه گانه [يهوديت، مسيحيّت و اسلام] در پاسخ به اين پرسش ها، گرايش يگانه‌اي دارند».( )
آنها در اين باره مي‌گويند: «كافي است در جهت ايجاد پلهايي ميان سؤال هاي زنان و مرداني كه مي‌خواهند به اقتضاي ايمان خود زندگي كنند، تلاش كنيم «مشيت خداوند چيست؟ و من چه بايد بكنم؟» به نظر خواهد رسيد كه اديان ابراهيمي سه گانه [يهوديت، مسيحيّت و اسلام] در پاسخ به اين پرسش ها، گرايش يگانه‌اي دارند». <ref>استاد ”عادل خوري“ و استاد ”فانوني“. آنچنانكه در گزارش سيمينار مشترك ايراني ـ اتريشي منعقد شده در وين (1999 ميلادي، صفحه 260) آمده است.</ref>




- اديان، جملگي به گفتگوي منطقي فرامي‌خوانند و از آنجا كه اديان روح تمدنها را تشكيل مي‌دهند، گفتگوي آنها با يكديگر، زمينه را براي گفتگوي اصيل تمدنها در عرصه‌هاي مختلف زندگي، هموار مي‌سازد و آن را به سمت هرچه انساني‌تر شدن سوق مي دهد.
- اديان، جملگي به گفتگوي منطقي فرامي‌خوانند و از آنجا كه اديان روح تمدنها را تشكيل مي‌دهند، گفتگوي آنها با يكديگر، زمينه را براي گفتگوي اصيل تمدنها در عرصه‌هاي مختلف زندگي، هموار مي‌سازد و آن را به سمت هرچه انساني‌تر شدن سوق مي دهد.
=گفتگوی تمدن ها و نقش ارزش‌ها در آن=
=گفتگوی تمدن ها و نقش ارزش‌ها در آن=
با توجه به آنچه گفته شد مي‌توان نتيجه گرفت مسير طبيعي حركت بشريت مستلزم آن است كه منطق گفتگوي تمدنها بر آن سايه‌افكن شود زيرا تمدنها چه به لحاظ فلسفي فطرت را بپذيرند يا نپذيرند،( )ـ  نشانه هاي فطرت را به طور آشكار در خود دارند و در نتيجه از جنبه‌هاي مشتركي برخوردارند كه خود لاجرم عرصة گفتگو را باز مي‌كند.
با توجه به آنچه گفته شد مي‌توان نتيجه گرفت مسير طبيعي حركت بشريت مستلزم آن است كه منطق گفتگوي تمدنها بر آن سايه‌افكن شود زيرا تمدنها چه به لحاظ فلسفي فطرت را بپذيرند يا نپذيرند، <ref>در توضيح اين مطلب ديده مي‌شود كه فلسفه‌هاي مبتني بر شكاكيت در حقايق مطلق انديشه ي و رفتار از جمله ماركسيسم، فرويديسم، دوركيسم، كانتيسم و فلسفه باركلي و جز آنها همگي مسلماً نوعي جزم و قطع [و مطلقيّت] را در خود دارند وگرنه نسبت به خودشان نيز شك مي‌كردند كه البته چنين نكرده‌اند.</ref>ـ  نشانه هاي فطرت را به طور آشكار در خود دارند و در نتيجه از جنبه‌هاي مشتركي برخوردارند كه خود لاجرم عرصة گفتگو را باز مي‌كند.




۸٬۱۲۶

ویرایش