۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بلند مرتبه' به 'بلندمرتبه') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ولایت''' بر معانی متعددی دلالت دارد و در معانی، حبّ و دوستی، نصرت و یاری، متابعت و پیروی و سرپرستی، استعمال شده است. این تعدد معانی از باب اشتراک معنوی است. | '''ولایت''' بر معانی متعددی دلالت دارد و در معانی، حبّ و دوستی، نصرت و یاری، متابعت و پیروی و سرپرستی، استعمال شده است. این تعدد معانی از باب اشتراک معنوی است. | ||
مقصود از ولایت در اصطلاح شرعی قدرت شرعی و قانونی است که [[شارع]] آن را به اصالت و یا بهصورت عرضی جعل نموده است و به صاحب آن اجازه میدهد در امور دیگری دخالت نماید. ولایت به معنای فوق شامل انواع ولایت، اعمّ از ولایت | مقصود از ولایت در اصطلاح شرعی قدرت شرعی و قانونی است که [[شارع]] آن را به اصالت و یا بهصورت عرضی جعل نموده است و به صاحب آن اجازه میدهد در امور دیگری دخالت نماید. ولایت به معنای فوق شامل انواع ولایت، اعمّ از ولایت پیامبر، امامان [[معصوم]] (علیهمالسّلام)، حاکم، پدر و جدّ پدری و وصیّ میگردد. البتّه در محدوده اختیارات و مراتب از یکدیگر متمایز میگردند. | ||
== تعریف لغوی == | == تعریف لغوی == | ||
ولایت در لغت فارسی یعنی حکم، سلطنت، حکومت، زمامداری.<ref>طباطبایی، سیدمصطفی و الیاس انطوان، فرهنگ نوین عربی، فارسی، ص۸۱۵.</ref> واژه ولایت از کلمه ولیّ گرفته شده. ولیّ در لغت عرب به معنای آمدن چیزی در پی چیز دیگر است، بدون اینکه فاصلهای میان این دو باشد که لازمه چنین ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو بهیکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئتهای مختلف (با فتحه و کسره) در معانی، حبّ و دوستی، نصرت و یاری، متابعت و پیروی و سرپرستی، استعمال شده است که وجه مشترک همه این معانی، همان قرب معنوی است. | ولایت در لغت فارسی یعنی حکم، سلطنت، حکومت، زمامداری.<ref>طباطبایی، سیدمصطفی و الیاس انطوان، فرهنگ نوین عربی، فارسی، ص۸۱۵.</ref> واژه ولایت از کلمه ولیّ گرفته شده. ولیّ در لغت عرب به معنای آمدن چیزی در پی چیز دیگر است، بدون اینکه فاصلهای میان این دو باشد که لازمه چنین ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو بهیکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئتهای مختلف (با فتحه و کسره) در معانی، حبّ و دوستی، نصرت و یاری، متابعت و پیروی و سرپرستی، استعمال شده است که وجه مشترک همه این معانی، همان قرب معنوی است. |