۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[امام محمد باقر' به '[[محمد بن علی (باقر العلوم)') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:قیام مختار.jpg|بندانگشتی|جایگزین=قیام مختار|قیام مختار]] | [[پرونده:قیام مختار.jpg|بندانگشتی|جایگزین=قیام مختار|قیام مختار]] | ||
'''قیام مختار''' پنج سال پس از [[واقعه عاشورا]]، به خونخواهی [[حسین بن علی (سید الشهدا) |امام حسین (علیهالسلام)]] و [[شهدای کربلا]]، به پا خواست و بسیاری از قاتلان شهدای کربلا و کسانی که در این واقعه مشارکت داشتند را به هلاکت رساند که این اقدام او، موجب خوشنودی [[ائمه|ائمه(علیهالسلام)]] شد. | '''قیام مختار''' پنج سال پس از [[عاشورا|واقعه عاشورا]]، به خونخواهی [[حسین بن علی (سید الشهدا) |امام حسین (علیهالسلام)]] و [[شهدای کربلا]]، به پا خواست و بسیاری از قاتلان شهدای کربلا و کسانی که در این واقعه مشارکت داشتند را به هلاکت رساند که این اقدام او، موجب خوشنودی [[ائمه|ائمه (علیهالسلام)]] شد. | ||
== درباره مختار == | == درباره مختار == | ||
مختار بن ابی عبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف به عقده به غیرة بن عوف بن ثقیف ثقفی کنیهاش ابواسحاق بود. لقب وی کیسان است؛ به نقل از اصبغ بن نباته، روزی [[علی بن | مختار بن ابی عبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف به عقده به غیرة بن عوف بن ثقیف ثقفی کنیهاش ابواسحاق بود. لقب وی کیسان است؛ به نقل از اصبغ بن نباته، روزی [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] مختار را که طفلی کوچک بود بر زانوی خود نشاند و وی را کیس خطاب کرد، و چون حضرت علی (علیهالسلام) دو بار وی را کیس خطاب کرد، به کیسان معروف شد. بعضی گفتهاند لقب کیسان برگرفته از نام یکی از مشاوران و فرماندهان وی است که کنیه ابوعمره داشت. | ||
پدر مختار، ابو عبید از بزرگان [[صحابه]] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]] بود، که پس از درگذشت آن حضرت، در جنگ جسر یکی از جنگهای قادسیه در زمان [[خلیفه دوم]] به قتل رسید. مادر وی دومه بنت عمرو بن وهب است که ابن | پدر مختار، ابو عبید از بزرگان [[صحابه]] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] بود، که پس از درگذشت آن حضرت، در جنگ جسر یکی از جنگهای قادسیه در زمان [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] به قتل رسید. مادر وی دومه بنت عمرو بن وهب است که [[ابن طیفور|ابنطیفور]] وی را از صاحبان بلاغت و فصاحت ذکر کرده است. | ||
عمویش سعد بن مسعود ثقفی از طرف امام علی (علیهالسلام) والی مداین بود. برادرانش وهب و مالک و جبر هستند که همراه پدرشان در جنگ جسر کشته شدند. | عمویش سعد بن مسعود ثقفی از طرف امام علی (علیهالسلام) والی مداین بود. برادرانش وهب و مالک و جبر هستند که همراه پدرشان در جنگ جسر کشته شدند. | ||
مختار در سال اول هجرت متولد شد. از دوران کودکی مختار اطلاعات موثقی در دست نیست و بیشتر اطلاعاتی که درباره او موجود است، مربوط به دوران قیام و ماجرای خونخواهی [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین(علیهالسلام)]] است؛ بنابراین، از وقایع شخصی او کمتر روایتی نقل شده است. | مختار در سال اول هجرت متولد شد. از دوران کودکی مختار اطلاعات موثقی در دست نیست و بیشتر اطلاعاتی که درباره او موجود است، مربوط به دوران قیام و ماجرای خونخواهی [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] است؛ بنابراین، از وقایع شخصی او کمتر روایتی نقل شده است. | ||
برخی گفتهاند که مختار در ۱۳ سالگی در واقعه جسر شرکت داشت. وی در این واقعه پدر و برادرانش را از دست داد، با این که او در این هنگام سن کمیداشت در صدد بود تا وارد میدان شود، ولی با ممانعت عمویش سعد بن مسعود مواجه شد. | برخی گفتهاند که مختار در ۱۳ سالگی در واقعه جسر شرکت داشت. وی در این واقعه پدر و برادرانش را از دست داد، با این که او در این هنگام سن کمیداشت در صدد بود تا وارد میدان شود، ولی با ممانعت عمویش سعد بن مسعود مواجه شد. | ||
شمسالدین ذهبی در سیر اعلام النبلاء از فعالیت مختار در عصر خلافت [[معاویه]] به نفع امام حسین (علیهالسلام) خبر میدهد، در گزارش [[ذهبی]] آمده، مختار در زمان معاویه به [[بصره]] رفت و مردم را به سوی امام حسین(علیهالسلام) فرا خواند، در این هنگام [[عبیدالله بن زیاد]] که والی بصره از طرف معاویه بود، وی را دستگیر کرده و ۱۰۰ ضربه شلاق زد. مختار پس از آن به [[طائف]] تبعید شد. | |||
== مختار در زمان قیام امام حسین(علیهالسلام) == | == مختار در زمان قیام امام حسین(علیهالسلام) == | ||
در سال 61، زمانی که [[مسلم بن عقیل|مسلم بن عقیل(علیهالسلام)]] به [[کوفه]] آمد تا برای [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حضرت اباعبدالله(علیهالسلام)]] [[بیعت]] بگیرد، او اولین نفری بود که با [[مسلم بن عقیل|مسلم(علیهالسلام)]] پیمان بست، سپس خانهاش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم | در سال 61، زمانی که [[مسلم بن عقیل|مسلم بن عقیل (علیهالسلام)]] به [[کوفه]] آمد تا برای [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حضرت اباعبدالله (علیهالسلام)]] [[بیعت]] بگیرد، او اولین نفری بود که با [[مسلم بن عقیل|مسلم (علیهالسلام)]] پیمان بست، سپس خانهاش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم بیعت بگیرد. هنگام دستگیرى [[مسلم بن عقیل|مسلم]] و [[هانی بن عروه|هانى]]، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شنید، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] برخورد کرد و در پى یک گفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد. مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. | ||
وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟»، مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم. | وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟»، مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
پس از خروج توابین از شهر، قاتلین امام حسین (علیهالسلام) که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه را وادار کردند تا مختار را زندانی کند. مختار دوباره زندانی شد، اما پس از مدتی با شفاعت عبدلله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید. | پس از خروج توابین از شهر، قاتلین امام حسین (علیهالسلام) که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه را وادار کردند تا مختار را زندانی کند. مختار دوباره زندانی شد، اما پس از مدتی با شفاعت عبدلله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید. | ||
وی پنهانی مشغول آماده کردن قیام خود گشت و از بازماندگان توابین خواست تا آماده باشند. او آنان را به کتاب خدا، سنت رسول، انتقام خون [[اهل بیت]]، دفاع از ضعفا و [[جهاد]] با کسانی که [[حرام]] اسلام را [[حلال]] کردهاند، دعوت میکرد. مختار [[شیعیان]] را در محلهای خاصی گرد هم میآورد و خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه مطرح میساخت. گروهی از شیعیان نزد [[محمد بن حنفیه|محمد بن حنیفه]] در مدینه رفتند و از او دراینباره پرسیدند. [[محمد بن حنفیه|محمد بن حنیفه]] نیز به صورت سر بسته و مبهم از مختار حمایت کرد، یعنی گفت که: «من دوست دارم تا خدا به دست هر کسی که خود از بندگانش میخواهد، انتقام ما را بگیرد». | وی پنهانی مشغول آماده کردن قیام خود گشت و از بازماندگان توابین خواست تا آماده باشند. او آنان را به کتاب خدا، سنت رسول، انتقام خون [[اهل بیت|اهلبیت]]، دفاع از ضعفا و [[جهاد]] با کسانی که [[حرام]] اسلام را [[حلال]] کردهاند، دعوت میکرد. مختار [[شیعیان]] را در محلهای خاصی گرد هم میآورد و خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه مطرح میساخت. گروهی از شیعیان نزد [[محمد بن حنفیه|محمد بن حنیفه]] در مدینه رفتند و از او دراینباره پرسیدند. [[محمد بن حنفیه|محمد بن حنیفه]] نیز به صورت سر بسته و مبهم از مختار حمایت کرد، یعنی گفت که: «من دوست دارم تا خدا به دست هر کسی که خود از بندگانش میخواهد، انتقام ما را بگیرد». | ||
اما این سخنان به صورت حمایت رسمی محمد بن حنفیه از مختار در میان شیعیان منتشر و موجب شد تا شیعیان زیادی به وی بپیوندند. مختار در پی افراد نیرومند و پر نفوذی بود که بتواند پایگاه خود را مستحکم نماید. از جمله آنان ابراهیم بن اشتر، فرزند مالک اشتر بود که توانست او را به سوی خود جلب کند. | اما این سخنان به صورت حمایت رسمی محمد بن حنفیه از مختار در میان شیعیان منتشر و موجب شد تا شیعیان زیادی به وی بپیوندند. مختار در پی افراد نیرومند و پر نفوذی بود که بتواند پایگاه خود را مستحکم نماید. از جمله آنان ابراهیم بن اشتر، فرزند مالک اشتر بود که توانست او را به سوی خود جلب کند. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
اما یاران مختار بسیاری از آنان را دستگیر کرده و نزد مختار میآوردند. او نیز دستور میداد که آنان را به قتل برسانند. حتی دست و پای بعضی را که جرمشان سنگین تر بوده قطع کرده و به قتل میرساندند. تعداد تخمینی کسانی که به جرم شرکت در حادثه کربلا کشته شدند، حدود سه هزار نفر ذکر شده است. از جمله این افراد [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حرمله]] و [[عمر بن سعد بن ابی وقاص|عمر بن سعد]] را میتوان نام برد. | اما یاران مختار بسیاری از آنان را دستگیر کرده و نزد مختار میآوردند. او نیز دستور میداد که آنان را به قتل برسانند. حتی دست و پای بعضی را که جرمشان سنگین تر بوده قطع کرده و به قتل میرساندند. تعداد تخمینی کسانی که به جرم شرکت در حادثه کربلا کشته شدند، حدود سه هزار نفر ذکر شده است. از جمله این افراد [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حرمله]] و [[عمر بن سعد بن ابی وقاص|عمر بن سعد]] را میتوان نام برد. | ||
از [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر(علیهالسلام)]] روایت شده که فرمود: «او را دشنام ندهید، او قاتلین کشتههای ما را کشته، انتقام ما را گرفته، یتیمان ما را شوهر داده و در وقت عسرت به ما کمک مالی کرده است.» | از [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر (علیهالسلام)]] روایت شده که فرمود: «او را دشنام ندهید، او قاتلین کشتههای ما را کشته، انتقام ما را گرفته، یتیمان ما را شوهر داده و در وقت عسرت به ما کمک مالی کرده است.» | ||
بعد از این وقایع، مختار سپاهی را به سمت [[مدینه]] فرستاد تا مدینه را از تسلط عبدالله بن زبیر، خارج ساخته و به این ترتیب زمینه را برای حاکمیت شیعی بر [[حجاز]] آماده کند. اما این سپاه از سپاه عبدالله بن زبیر، شکست خورد. | بعد از این وقایع، مختار سپاهی را به سمت [[مدینه]] فرستاد تا مدینه را از تسلط عبدالله بن زبیر، خارج ساخته و به این ترتیب زمینه را برای حاکمیت شیعی بر [[حجاز]] آماده کند. اما این سپاه از سپاه عبدالله بن زبیر، شکست خورد. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
== واکنش امام سجاد به قیام مختار == | == واکنش امام سجاد به قیام مختار == | ||
مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین)، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او میدانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان | مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین)، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او میدانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آن را رهبری کند یا دستکم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسی برای این کار مناسب است؟ امام سجاد (علیهالسلام) و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب (علیهالسلام)]] عموی [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام سجاد (علیهالسلام)]]. | ||
مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (علیهالسلام) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم | مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (علیهالسلام) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به [[سجده]] رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید.» | ||
[[یعقوبی]] مینویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد [[علی بن الحسین (زین العابدین)|علی بن الحسین(علیهالسلام)]] به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همینکه دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده | [[یعقوبی]] مینویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد [[علی بن الحسین (زین العابدین)|علی بن الحسین (علیهالسلام)]] به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همینکه دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آوردهام». با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان [[بنی هاشم|بنیهاشم]] برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «[[دوزخ]] جای او باد!». بعضی گفتهاند: «علی بن الحسین (علیهالسلام) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند». | ||
با تحلیلی که [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام چهارم]] از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح [[دعا]] توانستند اهداف بلند خود و معارف [[اهل بیت]] را به گوش همه برسانند؛ ازاینرو، اگرچه امام سجاد(علیهالسلام) از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین(علیهالسلام) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند. | با تحلیلی که [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام چهارم]] از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح [[دعا]] توانستند اهداف بلند خود و معارف [[اهل بیت|اهلبیت]] را به گوش همه برسانند؛ ازاینرو، اگرچه امام سجاد (علیهالسلام) از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند. | ||
همچنین باوجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد (علیهالسلام) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام(علیهالسلام) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را بهعنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در [[حجاز]] بودند و حجاز در تسلط [[آل زبیر]] بود که با امام سجاد (علیهالسلام) و دیگر | همچنین باوجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد (علیهالسلام) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام (علیهالسلام) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را بهعنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در [[حجاز]] بودند و حجاز در تسلط [[آل زبیر]] بود که با امام سجاد (علیهالسلام) و دیگر بنیهاشم رابطه خوبی نداشتند. | ||
گرچه مختار از قاتلان امام حسین(علیهالسلام) انتقام گرفته و حکومتی در کوفه تشکیل داده بود، اما با توجه به اینکه با دشمنان زیادی در حال نبرد بود، حکومت او هنوز تثبیت نشده بود تا آن را به امام سجاد (علیهالسلام) تحویل دهد. | گرچه مختار از قاتلان امام حسین (علیهالسلام) انتقام گرفته و حکومتی در کوفه تشکیل داده بود، اما با توجه به اینکه با دشمنان زیادی در حال نبرد بود، حکومت او هنوز تثبیت نشده بود تا آن را به امام سجاد (علیهالسلام) تحویل دهد. | ||
== پایان کار مختار == | == پایان کار مختار == |