۲۱٬۷۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و بهتدریج به گستردگی در آفریقا انتشار یافت (نک: ه د). افزون بر اینها، شاخههای دیگری همچون صاویه نیز در شمال آفریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت<ref>مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴</ref>. | شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و بهتدریج به گستردگی در آفریقا انتشار یافت (نک: ه د). افزون بر اینها، شاخههای دیگری همچون صاویه نیز در شمال آفریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت<ref>مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴</ref>. | ||
== اصطلاحات طریقه خلوتیه == | |||
برخی از مهمترین '''اصطلاحات طریقه خلوتیه''' در این صفحه بررسی میشود. | برخی از مهمترین '''اصطلاحات طریقه خلوتیه''' در این صفحه بررسی میشود. | ||
== تصوف == | === تصوف === | ||
دده عمر روشنى (از شيوخ نخستين طريقت خلوتيه) اشعارى دارد كه در آن [[تصوف]] را به وجه زير تعريف نموده است: | دده عمر روشنى (از شيوخ نخستين طريقت خلوتيه) اشعارى دارد كه در آن [[تصوف]] را به وجه زير تعريف نموده است: | ||
تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قيل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بى مهرو و فاست، تصوف يک هدايت است از سوى خدا، تصوف آن است كه آدمى را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب براى حق و سوختن دل با آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بى تكلف<ref>وجدانى، صادق، ص 44</ref>. | تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قيل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بى مهرو و فاست، تصوف يک هدايت است از سوى خدا، تصوف آن است كه آدمى را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب براى حق و سوختن دل با آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بى تكلف<ref>وجدانى، صادق، ص 44</ref>. | ||
== صوفى == | === صوفى === | ||
در ادامه نيز اشعارى درباره [[صوفی|صوفى]] دارد با اين مضمون: | در ادامه نيز اشعارى درباره [[صوفی|صوفى]] دارد با اين مضمون: | ||
صوفى كسى ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفى كسى است كه واقف بر جميع اسرار است، صوفى خورشيدى است كه كسوف ندارد، ستارهاى است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفى نيست كه صوفى آنست كه با صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و اين صاف شدن صوفى از خود وى نيست بلكه موهبت حق تعالى ست به وى، صوفى آن خوش نهادى ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفى؟ بايد گفت: صوفى آن است كه بى من و ما شود<ref>همان، ص 45</ref>. | صوفى كسى ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفى كسى است كه واقف بر جميع اسرار است، صوفى خورشيدى است كه كسوف ندارد، ستارهاى است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفى نيست كه صوفى آنست كه با صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و اين صاف شدن صوفى از خود وى نيست بلكه موهبت حق تعالى ست به وى، صوفى آن خوش نهادى ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفى؟ بايد گفت: صوفى آن است كه بى من و ما شود<ref>همان، ص 45</ref>. | ||
== وقت == | === وقت === | ||
ما بين دو زمان يعنى حال و آينده و مى گويند صوفى ابن الوقت است يعنى صوفى كارى را انجام مىدهد كه در حال حاضر اولى ست، صوفى قائم به مسائل حال است و اعنايى به آنچه برا و گذشته ندارد<ref>. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاريخ مراجعه)</ref>. | ما بين دو زمان يعنى حال و آينده و مى گويند صوفى ابن الوقت است يعنى صوفى كارى را انجام مىدهد كه در حال حاضر اولى ست، صوفى قائم به مسائل حال است و اعنايى به آنچه برا و گذشته ندارد<ref>. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاريخ مراجعه)</ref>. | ||
== تفكر == | === تفكر === | ||
تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسيدن به معارف است لذا در قرآن، روايات و كلام بزرگان نيز بسيار بر آن تأكيد شده است. برخى آن را راهنماى جنت دانسته و برخى مثل حسن بصرى زندگى بدون تفكر را بيهوده مىخوانند<ref>العسال، احمد، پيشين، ص 7</ref>. | تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسيدن به معارف است لذا در قرآن، روايات و كلام بزرگان نيز بسيار بر آن تأكيد شده است. برخى آن را راهنماى جنت دانسته و برخى مثل حسن بصرى زندگى بدون تفكر را بيهوده مىخوانند<ref>العسال، احمد، پيشين، ص 7</ref>. | ||
== قبض و بسط و خوف و رجاء == | === قبض و بسط و خوف و رجاء === | ||
خوف از چيزى رخ مىدهد كه در آينده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمين طور است رجاء؛ كه اميد به فضل محبوب است در آينده. اما قبض چيزى است كه در همان لحظه بدست مى آيد مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آينده و قبض و بسط واردات قلبى در حال است. | خوف از چيزى رخ مىدهد كه در آينده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمين طور است رجاء؛ كه اميد به فضل محبوب است در آينده. اما قبض چيزى است كه در همان لحظه بدست مى آيد مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آينده و قبض و بسط واردات قلبى در حال است. | ||
جنيد در اين باره مىگويد: خوف از خداى تعالى در من ايجاد قبض مىكند و رجاء و اميد به وى ايجاد بسط مىنمايد، حقيقت جمع اين دو مىنمايد و حق از هر دوى آنها مرا فارق مى سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آنرا از بين مىبرد و چون به جراء بسط بيابم آنرا از من رد مىنمايد<ref> http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاريخ مراجعه)</ref>. | جنيد در اين باره مىگويد: خوف از خداى تعالى در من ايجاد قبض مىكند و رجاء و اميد به وى ايجاد بسط مىنمايد، حقيقت جمع اين دو مىنمايد و حق از هر دوى آنها مرا فارق مى سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آنرا از بين مىبرد و چون به جراء بسط بيابم آنرا از من رد مىنمايد<ref> http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاريخ مراجعه)</ref>. | ||
== هيبت و انس == | === هيبت و انس === | ||
حقيقت هيبت همان غيبت است. فكل هائب غائب و حقيقت انس صحو است. | حقيقت هيبت همان غيبت است. فكل هائب غائب و حقيقت انس صحو است. | ||
هيبت و انس به لحاظ درجه برتر از قبض و بسط هستند همان طور كه قبض از خوف و بسط از رجا برتر است<ref>همان</ref>. | هيبت و انس به لحاظ درجه برتر از قبض و بسط هستند همان طور كه قبض از خوف و بسط از رجا برتر است<ref>همان</ref>. | ||
== صحو و سكر == | === صحو و سكر === | ||
صحو رجوع به احساس است بعد از غيبت و سكر غيبت از خود است. زمانيكه صفات جمالى حق مكشوف عبد شود سكر ايجاد مىگردد، تجليات جماليه و شهود صفات كماليه زمانیكه بر عبد مستولى گردد به طورى كه بنده چيزى جز حق نبيند، همه اشيا شیء واحدى به نظرش مىرسد و به دليل غلبه رؤيت حق نمىتواند بين حق و اشيا اطراف تميزى قائل گردد و دچار سكر و غيبت از خود مىگردد و سكر بازگشت به احساس بعد از اين حال است. فلمّا تجلّى ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ [[حضرت موسی|موسى]] صعقا<ref>همان</ref>. | صحو رجوع به احساس است بعد از غيبت و سكر غيبت از خود است. زمانيكه صفات جمالى حق مكشوف عبد شود سكر ايجاد مىگردد، تجليات جماليه و شهود صفات كماليه زمانیكه بر عبد مستولى گردد به طورى كه بنده چيزى جز حق نبيند، همه اشيا شیء واحدى به نظرش مىرسد و به دليل غلبه رؤيت حق نمىتواند بين حق و اشيا اطراف تميزى قائل گردد و دچار سكر و غيبت از خود مىگردد و سكر بازگشت به احساس بعد از اين حال است. فلمّا تجلّى ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ [[حضرت موسی|موسى]] صعقا<ref>همان</ref>. | ||
== فنا و بقا == | === فنا و بقا === | ||
فنا واژه اى است عربى و در لغت به معناى نيست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گويند. بدانگونه كه بشريت بنده در ربوبيت حق محو شود. عرفا طريق الى الله را به مراحل و منازلى تقسيم كردهاند و فنا را نهايت سير به سوى پروردگار دانستهاند. مثلا [[عطار نیشابوری|عطار]] در اين راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، [[توحید|توحيد]]، حيرت، و فقر وفنا<ref>مقدم پور، فاطمه، فنا في الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190</ref>. | فنا واژه اى است عربى و در لغت به معناى نيست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گويند. بدانگونه كه بشريت بنده در ربوبيت حق محو شود. عرفا طريق الى الله را به مراحل و منازلى تقسيم كردهاند و فنا را نهايت سير به سوى پروردگار دانستهاند. مثلا [[عطار نیشابوری|عطار]] در اين راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، [[توحید|توحيد]]، حيرت، و فقر وفنا<ref>مقدم پور، فاطمه، فنا في الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190</ref>. | ||
فنا همان سقوط اوصاف ذميمه و بقا همان بروز اوصاف حميده است. چرا كه فنا غفلت [[انسان]] از نفس خود و از همه موجودات مىباشد و در كل فنا در [[صوفیه|صوفيه]] همان فنا از خلق و بقى به حق تعالى مىباشد<ref>همان</ref>. | فنا همان سقوط اوصاف ذميمه و بقا همان بروز اوصاف حميده است. چرا كه فنا غفلت [[انسان]] از نفس خود و از همه موجودات مىباشد و در كل فنا در [[صوفیه|صوفيه]] همان فنا از خلق و بقى به حق تعالى مىباشد<ref>همان</ref>. | ||
===سلسله نسب و | ===سلسله نسب و كرسینامه طريقت خلوتيه=== | ||
بسيارى از كتابها به بحث سلسله نسب طريقت خلوتيه پرداختهاند و همه آنها خلوتيه را منتسب به امام على دانستهاند اما اختلافات اندكى در چگونگى اين انتساب وجود دارد كه به نقل نمونههايى از آن مىپردازيم. در بسيارى از منابع كرسى نامههاى متعدد نقل شده است اما كرسى نامه ذكر شده جمع بين چهار منبع زيراست: | |||
بسيارى از | |||
البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية، طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى)<ref>در صفحات آغازين كتاب طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى) اطلاعات نسبتا خوبى درباره اختلافات جزئى موجود در چند كرسى نامه بیان شده است</ref> ، كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القارية والخلوتيةوثمرات الفواد. | البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية، طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى)<ref>در صفحات آغازين كتاب طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى) اطلاعات نسبتا خوبى درباره اختلافات جزئى موجود در چند كرسى نامه بیان شده است</ref> ، كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القارية والخلوتيةوثمرات الفواد. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۴۹: | ||
==توحيد در خلوتيه== | ==توحيد در خلوتيه== | ||
شرقاوى در صفحه 432 كتاب الكوكب الدرى الرفيع [[توحید|توحيد]] را در چهار چيز بيان مىكند: | شرقاوى در صفحه 432 كتاب الكوكب الدرى الرفيع [[توحید|توحيد]] را در چهار چيز بيان مىكند: | ||
1. نفى كثرت و عدد در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. | 1. نفى كثرت و عدد در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۳: | ||
==معاد نزد خلوتيان== | ==معاد نزد خلوتيان== | ||
همان طور كه در اكثر طرق [[صوفیه|صوفيه]] [[معاد]] و توجه به آخرت جزء مسائل مهم و مباحث مطرح در [[طریقت|طريقت]] مىباشد خلوتيه نيز از اين امر مستثنى نبوده و اكثر شيوخ آن در آثار و يا سخنان خويش آشكار و پنهان بحث از معاد را به ميان آورده و اين موضوع را مطرح نمودهاند كه در ادامه به برخى از آنان اشاره شده است: | همان طور كه در اكثر طرق [[صوفیه|صوفيه]] [[معاد]] و توجه به آخرت جزء مسائل مهم و مباحث مطرح در [[طریقت|طريقت]] مىباشد خلوتيه نيز از اين امر مستثنى نبوده و اكثر شيوخ آن در آثار و يا سخنان خويش آشكار و پنهان بحث از معاد را به ميان آورده و اين موضوع را مطرح نمودهاند كه در ادامه به برخى از آنان اشاره شده است: | ||
احمد العسال در كتاب الرساله الملكيه في سلوک طريق الخلوتيه خود در صفحات مختلف ذيل مباحثى كه به توضيح آنها پرداخته است اشاره به بحث معاد با اسامى مختلف آن داشته است از جمله در صفحه 11 خطاب به علماى زمان مىگويد: | احمد العسال در كتاب الرساله الملكيه في سلوک طريق الخلوتيه خود در صفحات مختلف ذيل مباحثى كه به توضيح آنها پرداخته است اشاره به بحث معاد با اسامى مختلف آن داشته است از جمله در صفحه 11 خطاب به علماى زمان مىگويد: | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۷۸: | ||
==رابطه شريعت، طريقت، حقيقت در نگاه خلوتيان== | ==رابطه شريعت، طريقت، حقيقت در نگاه خلوتيان== | ||
با نگاهى بر معتقدات خلوتيان، كتب و نصايحى كه آنان براى مريدان برجاى گذاشتهاند مىتوان دريافت با هر عقيده و سخنى كه مخالفت با شرع داشته و رنگ و بوى اباحهگرى داشته باشد به شدت مخالف بوده و مريدان را از آن برحذر داشتهاند. | با نگاهى بر معتقدات خلوتيان، كتب و نصايحى كه آنان براى مريدان برجاى گذاشتهاند مىتوان دريافت با هر عقيده و سخنى كه مخالفت با شرع داشته و رنگ و بوى اباحهگرى داشته باشد به شدت مخالف بوده و مريدان را از آن برحذر داشتهاند. | ||
شرقاوى در كتاب كوكب الدرى الرفيع ذيل پرسش و پاسخى اشاره به بحث وحدت وجود كرده بيان مىكند خلوتيان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكليف كسانى را كه چنين عقيدهاى دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجوديان مىدانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هيكل، پيشين، ص 431</ref>. | شرقاوى در كتاب كوكب الدرى الرفيع ذيل پرسش و پاسخى اشاره به بحث وحدت وجود كرده بيان مىكند خلوتيان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكليف كسانى را كه چنين عقيدهاى دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجوديان مىدانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هيكل، پيشين، ص 431</ref>. |