confirmed
۵٬۷۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
===رهایی از استبداد=== | ===رهایی از استبداد=== | ||
كواكبى رهايى از استبداد را در گرو آگاهى مردم با حقوق اساسى، دانش سياسى،حقوق متقابل مردم وحكومت، مساوات، عدالت، آزادى، شيوه سلطنت و اداره مملكت، وظايف دولت، حفظ امنيت عموم و قدرت قانون، چگونگى عدالت در قضاوت، نگاهبانى از دين و نژاد و لغت، عادات و آداب، سنن ملى، آزروى حكمت، تقسيم كار، برقرارى ماليات، شكل وضع قوانين، تفكيك قواى مملكت، گسترش علوم و معارف، زراعت، صنعت و تجارت، عمران و آبادى مملكت میداند. ایشان با آنکه به آميختگى دين و سياست اعتقاد دارد اما گاهی تحت تاثير واقعيتهاى موجود زمان خود که خلافت عثمانی دین و شریعت را پوششی برای ستم به ملت و غارت آنان کرده بود، موضعى ديگر اختيار کرده و از اين كه حكومت در امور دينى دخالت كند ترس دارد. او حفظ دين را وظيفه سلطنت مىداند و دخالت سلطنت را در امر دين، به دلیل متوسل شدن به زجر و قهر به نام دین و ازبین رفتن حرمت آن، به صواب نمىبيند. به عقيده وی، ملت تا زمانی که امور ذيل را درنيابند مستحق آزادى نيستند: ملتى كه تمامى آنها يا اكثر ايشان دردهاى استبداد را احساس نكنند مستحق آزادى نيستن، در برابر استبداد به سختى مقاومت نكنند بلكه با آن باملايمت و بهتدريج مبارزه نمايند، واجب است پيش از مقاومت استبداد، تامل نمايند تا استبداد را بر چه چيز بدل كنند كه امور مختل نشود. | كواكبى رهايى از استبداد را در گرو آگاهى مردم با حقوق اساسى، دانش سياسى،حقوق متقابل مردم وحكومت، مساوات، عدالت، آزادى، شيوه سلطنت و اداره مملكت، وظايف دولت، حفظ امنيت عموم و قدرت قانون، چگونگى عدالت در قضاوت، نگاهبانى از دين و نژاد و لغت، عادات و آداب، سنن ملى، آزروى حكمت، تقسيم كار، برقرارى ماليات، شكل وضع قوانين، تفكيك قواى مملكت، گسترش علوم و معارف، زراعت، صنعت و تجارت، عمران و آبادى مملكت میداند. ایشان با آنکه به آميختگى دين و سياست اعتقاد دارد اما گاهی تحت تاثير واقعيتهاى موجود زمان خود که خلافت عثمانی دین و شریعت را پوششی برای ستم به ملت و غارت آنان کرده بود، موضعى ديگر اختيار کرده و از اين كه حكومت در امور دينى دخالت كند ترس دارد. او حفظ دين را وظيفه سلطنت مىداند و دخالت سلطنت را در امر دين، به دلیل متوسل شدن به زجر و قهر به نام دین و ازبین رفتن حرمت آن، به صواب نمىبيند. به عقيده وی، ملت تا زمانی که امور ذيل را درنيابند مستحق آزادى نيستند: ملتى كه تمامى آنها يا اكثر ايشان دردهاى استبداد را احساس نكنند مستحق آزادى نيستن، در برابر استبداد به سختى مقاومت نكنند بلكه با آن باملايمت و بهتدريج مبارزه نمايند، واجب است پيش از مقاومت استبداد، تامل نمايند تا استبداد را بر چه چيز بدل كنند كه امور مختل نشود. | ||
آينده نگرى و دغدغه او نسبت به نظام جايگزين، وجه امتياز کواکبی ازساير مصلحان مسلمان است و لذا عوامل و زمينههاى شورش مردم عليه استبداد را نيز بعد از وقوع اين امور مىداند: پس از يك واقعه خونين كه در پى انتقامجويى مستبد از مظلومىبه وقوع پيوسته باشد، پس از پايان يافتن جنگى كه مستبد در آن شكستخورده ولىنتواند ننگ شكست را به خيانتسركردگان مملكت نسبت دهد. | |||
- پس از آن كه مستبد اهانتى به دين نمايد و بويژه آن كه اين اهانتبا استهزاء او همراه باشد. | |||
- در هنگامى كه مردم در تنگناى اقتصادى قرار گيرند و زندگى برعموم آنها سخت گردد. | |||
- در هنگامى كه قحطى و گرسنگى پيش آيد و مردم، مستبد راهمراه و همدرد خويش نبينند. | |||
- پس از جريحهدار كردن احساسات و عواطف مردم مانند آن كهمتعرض ناموس آنها شود و يا در ممالك شرق حرمت جنازهاى بشكندو يا در ممالك غرب قانونشكنى كند. | |||
- بعد از دوستى و نزديكى با فردى بدنام كه مردم او را دشمنشرف خويش دانند. (22) | |||
البته كواكبى در كنار موضوعات و مطالب يادشده، آگاهيهاىبسيار ديگرى از انديشههاى روزگار خويش بهدست مىدهد، كه براىهمه پژوهشگران تاريخ و سياست، بس مغتنم و پرفايده مىباشد. بويژههوش سرشار مؤلف سبب گرديده كه نكات ريز و ظريف و ابتكارى فراوانىدستگير خواننده شود. چنانكه نقطهضعفى را در «نهضتهاى مشرقزمين» نشانه رفته كه تا آن روزگار پيشينه نداشته است او مىگويد: | |||
«شرقى در باب ستمكار مستبد، خويش اهتمام ورزد; ولى چوناو برطرف شود، فكر ننمايد تا كدام كس جانشين او شود |