confirmed
۵٬۸۳۵
ویرایش
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
===تأثیر استبداد بر ترقی=== | ===تأثیر استبداد بر ترقی=== | ||
از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریدهها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی آثار ترقی مشاهده شود حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت میکنیم و آن انواع مختلف دارد: ترقی جسم ، صحت و لذت، ترقی در قوت، با علم و مال، ترقی در صفات و اخلاق، خصال و مفاخر، و نوع دیگری از ترقی که متعلق به روح است و آن زمانی است که انسان حامل نفسی باشد که او را الهام نماید به اینکه بعد از این حیات، حیاتی دیگری است که توسط نردبان رحمت و حسنات، به سوی آن ترقی نماید. هر انسانی ب شکل مستمر در پی این ترقیها با تمام انواعش تا زمانی که مانع و غالبی در مقابل او نباشد و ارداهاش را سلب کند، سعی میکند. این مانع غالب به تعبیر بعضی قضا و قدر و از دیدگاه برخی استبداد است. در حالی که قضا و قدر سیر ترقی انسان را به شکل لحظهای مانع میشود و سپس به ترقی باز میگردد. ولی استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و رستن را به نیستی بدل کند و ملت را به درجه حیوانات زبان بسته برساند تا وی غیر از حفظ حیات حیوانی ، هدفی نداشته باشد. و گاهی نیز استبداد میل طبیعی طلب ترقی در ملت را به طلب پستی بازگرداند و مانع بلندی مرتبه وی شود. دراین وقت استبداد، حالت زالویی پیدا میکند که برای مکیدن خون ملت، خود را آماده کرده تا ملت بمیرد و او نیز با مردن ملت، مرده باشد. و گاهی استبداد مانند کرمی است که بر خویش پیچیده پیش میرود تا انسان متوقف کند. پس باید دانست که راه انسان به سوی ترقی زمانی امکانپذیر است که دو بال پیش رفتن و پیچیده شدن، در او برابر باشد. مانند برابری ایجابی و سلبی دو قوه الکتریک. از اینرو اگر مزاحمی ببیند ابتدا پسروی و سپس پیشروی کند. و اگر عقلش بر نفسش غالب شود، به سمت حکمت خواهد بود. ولی اگر نفسش بر عقلش غلبه کند به سوی گمراهی رفته است. اما پیچیده شدن هرگاه معتدل باشد، انسان فعالیت دارد و اگر قوی باشد او را هلاک نماید. از اینرو استبداد پیچیده و فشار دهنده و ساکن کننده حرکت است و بیچارگان را به آن مبتلا میکند | از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریدهها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی آثار ترقی مشاهده شود حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت میکنیم و آن انواع مختلف دارد: ترقی جسم ، صحت و لذت، ترقی در قوت، با علم و مال، ترقی در صفات و اخلاق، خصال و مفاخر، و نوع دیگری از ترقی که متعلق به روح است و آن زمانی است که انسان حامل نفسی باشد که او را الهام نماید به اینکه بعد از این حیات، حیاتی دیگری است که توسط نردبان رحمت و حسنات، به سوی آن ترقی نماید. هر انسانی ب شکل مستمر در پی این ترقیها با تمام انواعش تا زمانی که مانع و غالبی در مقابل او نباشد و ارداهاش را سلب کند، سعی میکند. این مانع غالب به تعبیر بعضی قضا و قدر و از دیدگاه برخی استبداد است. در حالی که قضا و قدر سیر ترقی انسان را به شکل لحظهای مانع میشود و سپس به ترقی باز میگردد. ولی استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و رستن را به نیستی بدل کند و ملت را به درجه حیوانات زبان بسته برساند تا وی غیر از حفظ حیات حیوانی ، هدفی نداشته باشد. و گاهی نیز استبداد میل طبیعی طلب ترقی در ملت را به طلب پستی بازگرداند و مانع بلندی مرتبه وی شود. دراین وقت استبداد، حالت زالویی پیدا میکند که برای مکیدن خون ملت، خود را آماده کرده تا ملت بمیرد و او نیز با مردن ملت، مرده باشد. و گاهی استبداد مانند کرمی است که بر خویش پیچیده پیش میرود تا انسان متوقف کند. پس باید دانست که راه انسان به سوی ترقی زمانی امکانپذیر است که دو بال پیش رفتن و پیچیده شدن، در او برابر باشد. مانند برابری ایجابی و سلبی دو قوه الکتریک. از اینرو اگر مزاحمی ببیند ابتدا پسروی و سپس پیشروی کند. و اگر عقلش بر نفسش غالب شود، به سمت حکمت خواهد بود. ولی اگر نفسش بر عقلش غلبه کند به سوی گمراهی رفته است. اما پیچیده شدن هرگاه معتدل باشد، انسان فعالیت دارد و اگر قوی باشد او را هلاک نماید. از اینرو استبداد پیچیده و فشار دهنده و ساکن کننده حرکت است و بیچارگان را به آن مبتلا میکند<ref>همان، صص 109-87</ref>. | ||
===رهایی از استبداد=== | ===رهایی از استبداد=== |