confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم». وی در 308هجری در [[بغداد]] دیده به جهان گشود. دانشمند شیعی، [[محدّث|محدث]] و شاعر. خاندانش از ناحیه «دجیل» (سواحل [[رود دجله]] در منطقه نهروان) به بغداد رفته و به نام «بنی فرات» معروف بودند و در [[عباسیان|دستگاه عباسی]] مشاغلی یافتند. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران «مقتدر عباسی» بود. مادر پدرش کنیزی رومی به نام «حنزابه»(یعنی زن کوتاه و فربه) بود و به همین سبب آنان را «ابن حنزابه» لقب دادهاند. | جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم». وی در 308هجری در [[بغداد]] دیده به جهان گشود. دانشمند شیعی، [[محدّث|محدث]] و شاعر. خاندانش از ناحیه «دجیل» (سواحل [[رود دجله]] در منطقه نهروان) به بغداد رفته و به نام «بنی فرات» معروف بودند و در [[عباسیان|دستگاه عباسی]] مشاغلی یافتند. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران «مقتدر عباسی» بود. مادر پدرش کنیزی رومی به نام «حنزابه»(یعنی زن کوتاه و فربه) بود و به همین سبب آنان را «ابن حنزابه» لقب دادهاند. | ||
وی بیشتر تحصیلات خود را در بغداد انجام داد و در [[سامرا]] نیز از [[احمد بن محمد مراجلی]] حدیث شنیده است. پس از آن رهسپار [[جمهوری عربی مصر|مصر]] گشته و در دوره «کافور اخشید» و «ابوالفوارس احمد بن علی بن اخشید» به مقام وزارت [[اخشیدیان]] رسید. وی پس از مرگ کافور از کار بر کنار شد و در 358هجری به [[شام (شامات)|شام]] گریخت که در جریان فرار او خانه و اموال او به تاراج رفت. | وی بیشتر تحصیلات خود را در بغداد انجام داد و در [[سامرا]] نیز از [[احمد بن محمد مراجلی]] حدیث شنیده است. پس از آن رهسپار [[جمهوری عربی مصر|مصر]] گشته و در دوره «کافور اخشید» و «ابوالفوارس احمد بن علی بن اخشید» به مقام وزارت [[اخشیدیان]] رسید. وی پس از [[مرگ]] کافور از کار بر کنار شد و در 358هجری به [[شام (شامات)|شام]] گریخت که در جریان فرار او خانه و اموال او به تاراج رفت. ظاهرا وی در دوره «ابوالفوارس احمد اخشید» بار دیگر به کار گمارده شد و در 361هجری به دلیل خالی شدن خزانه دولت و توقعات بیاندازه بنیاخشید، از مقام وزارت معزول گردید و بار دیگر متواری شد. | ||
در زمان غلبه امیر «جوهر صیقلی» سردار [[فاطمیان|فاطمی]] سپاه «المعز لدین الله» بر اخشیدیان، بار دیگر با احترام به مصر بازگردانده شد اما او از [[فاطمیان]] شغلی قبول نکرد و در زهد و عزلت به سر برد. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی نیز او را ستودهاند. وی در راه علم و دانش و امور خیریه اموال بسیار صرف نمود. نسبت به علماء و دانشمندان عنایت ویژهای داشت و از اموال خود، آنان را بینیاز مینمود. زمانی که در مصر مقام وزارت داشت، مجلس درس او نیز دایر بود و در آنجا اعلام کرده بود هر کس نزد من آید او را بینیاز خواهم کرد، به همین دلیل یکی از کسانی که به مصر رفت و از او حدیث شنید [[ابوالحسن دارقطنی]] بود و بدینوسیله از صلات و جوائز بیشمار او بهرهمند گردید. همین امر موجب شد تا یافعی در [[مرآه الجنان دارقطنی]] را ملامت کند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «ابومسلم محمد بن احمد کاتب» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از سمرقند برای او فرستاده میشد. اما آنچه در باب وی مایه شگفتی بود علاقه وی به گردآوری موزه و کلکسیونی برای گزندگان و خزندگان بود که برای جمعآوری این مجموعه، جوایز کلانی به مارگیران مصری پرداخته است. | در زمان غلبه امیر «جوهر صیقلی» سردار [[فاطمیان|فاطمی]] سپاه «المعز لدین الله» بر اخشیدیان، بار دیگر با احترام به مصر بازگردانده شد اما او از [[فاطمیان]] شغلی قبول نکرد و در زهد و عزلت به سر برد. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی نیز او را ستودهاند. وی در راه علم و دانش و امور خیریه اموال بسیار صرف نمود. نسبت به علماء و دانشمندان عنایت ویژهای داشت و از اموال خود، آنان را بینیاز مینمود. زمانی که در مصر مقام وزارت داشت، مجلس درس او نیز دایر بود و در آنجا اعلام کرده بود هر کس نزد من آید او را بینیاز خواهم کرد، به همین دلیل یکی از کسانی که به مصر رفت و از او حدیث شنید [[ابوالحسن دارقطنی]] بود و بدینوسیله از صلات و جوائز بیشمار او بهرهمند گردید. همین امر موجب شد تا یافعی در [[مرآه الجنان دارقطنی]] را ملامت کند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «ابومسلم محمد بن احمد کاتب» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از سمرقند برای او فرستاده میشد. اما آنچه در باب وی مایه شگفتی بود علاقه وی به گردآوری موزه و کلکسیونی برای گزندگان و خزندگان بود که برای جمعآوری این مجموعه، جوایز کلانی به مارگیران مصری پرداخته است. | ||
== مذهب == | == مذهب == |