۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
در آن زمان، حکومت پادشاهی محافظهکار عربی از نقش ژاندارمی توسعه طلبانه شاه در خلیج فارس خشمگین بودند، اما به دلیل دخالت نکردن شاه در امور داخلیشان، نه تنها در مقابل اقدامات ایران سکوت میکردند، بلکه همگی در برابر مخالفتهای داخلی شدید، به ویژه مخالفت گروههای مذهبی با شاه، از او حمایت نیز میکردند، طوری که حکومت عراق در پاییز 1978 بنا به درخواست شاه، [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی]] را پس از 13 سال [[تبعید]] از [[ نجف|شهر مقدس نجف]] اخراج کرد. | در آن زمان، حکومت پادشاهی محافظهکار عربی از نقش ژاندارمی توسعه طلبانه شاه در خلیج فارس خشمگین بودند، اما به دلیل دخالت نکردن شاه در امور داخلیشان، نه تنها در مقابل اقدامات ایران سکوت میکردند، بلکه همگی در برابر مخالفتهای داخلی شدید، به ویژه مخالفت گروههای مذهبی با شاه، از او حمایت نیز میکردند، طوری که حکومت عراق در پاییز 1978 بنا به درخواست شاه، [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی]] را پس از 13 سال [[تبعید]] از [[ نجف|شهر مقدس نجف]] اخراج کرد. | ||
پس از سقوط شاه، سران کشورهای عربی از [[انقلاب ایران]] احساس نگرانی میکردند، اما به دنبال نخستوزیری [[مهدی بازرگان]] که از شخصیتهای میانهرو ایران بود، – و تأکید نظام جدید این کشور بر برادری اسلامی، دخالت نکردن در امور داخلی همسایگان، احترام متقابل به یکپارچگی ارضی کشورهای منطقه، به رسمیت نشناختن حکومت اشغالگر [[اسرائیل]] و تمایل نداشتن به ایفای نقش ژاندارمی منطقه خلیج فارس، تا حدودی از هراس اعراب کاسته شد. با این حال، ادعاهای ارضی برخی مقامات ایرانی در مورد [[بحرین]] و جزایر سهگانه اشغال شده در سال 1971 تا حدی به بدگمانی اعراب درباره مقاصد افراد بنیادگراتر نظام جدید ایران، دامن میزد. در بهار 1979به دنبال تحرکات قومی در ایران و عراق و حمایت متقابل از تحرکات مخالفان یکدیگر، روابط دو کشور رو به وخامت نهاد. همچنین حمایت ایران از برخی گروههای شیعه عراقی که مخالف حکومت بعثی تحت سلطه [اقلیت] [[سنی]] بودند، این حکومت را بر آن داشت تا حرکتهای شیعی در شهرهای مقدس این کشور را سرکوب کند. [[صدام]] آشکارا انگشت اتهام خود را علیه بنیادگرایان ایرانی نشانه گرفت و دستور تخریب آخرین اقامتگاه امام خمینی و اخراج نمایندگان او از عراق و نیز دستگیری آیتالله [[سید محمدباقر صدر]] – برجستهترین روحانی مخالف حکومت عراق را- صادر کرد. | پس از سقوط شاه، سران کشورهای عربی از [[انقلاب ایران]] احساس نگرانی میکردند، اما به دنبال نخستوزیری [[مهدی بازرگان]] که از شخصیتهای میانهرو ایران بود، – و تأکید نظام جدید این کشور بر برادری اسلامی، دخالت نکردن در امور داخلی همسایگان، احترام متقابل به یکپارچگی ارضی کشورهای منطقه، به رسمیت نشناختن حکومت اشغالگر [[اسرائیل]] و تمایل نداشتن به ایفای نقش ژاندارمی منطقه خلیج فارس، تا حدودی از هراس اعراب کاسته شد. با این حال، ادعاهای ارضی برخی مقامات ایرانی در مورد [[بحرین]] و جزایر سهگانه اشغال شده در سال 1971 تا حدی به بدگمانی اعراب درباره مقاصد افراد بنیادگراتر نظام جدید ایران، دامن میزد. در بهار 1979به دنبال تحرکات قومی در ایران و عراق و حمایت متقابل از تحرکات مخالفان یکدیگر، روابط دو کشور رو به وخامت نهاد. همچنین حمایت ایران از برخی گروههای شیعه عراقی که مخالف حکومت بعثی تحت سلطه [اقلیت] [[اهل سنت و جماعت|سنی]] بودند، این حکومت را بر آن داشت تا حرکتهای شیعی در شهرهای مقدس این کشور را سرکوب کند. [[صدام حسین|صدام]] آشکارا انگشت اتهام خود را علیه بنیادگرایان ایرانی نشانه گرفت و دستور تخریب آخرین اقامتگاه امام خمینی و اخراج نمایندگان او از عراق و نیز دستگیری آیتالله [[سید محمدباقر صدر]] – برجستهترین روحانی مخالف حکومت عراق را- صادر کرد. | ||
با وجود اقدامات متقابل دولت موقت مهندس بازرگان و بغداد برای حل و فصل امور فیمابین در تابستان 1979، در پاییز همان سال ناآرامی [[شیعیان]] عراقی در سر تا سر بخش شمالی خلیج فارس موجب شد تا بغداد بار دیگر ادعاهای خود مبنی بر اقدام ایران به تحریک شیعیان عرب را تکرار کند. صدام با بهکارگیری لحنی تهدیدآمیز علیه حکومت امام خمینی، خواستار خاتمه به اصطلاح سلطه ایران بر جزایر خلیج فارس و مدارا با اقلیتهای قومی ایران شد، اما با حملات مکرر پاسداران انقلاب به کنسولگریها و سفارت عراق، گفت و گوهای رسمی بین دو کشور به زودی خاتمه یافت. در ماه نوامبر، قدرت از دولت بازرگان به شورای انقلاب – که بیشتر شامل شخصیتهای روحانی بودند- منتقل گردید و کنترل [[حزب جمهوری اسلامی]] بر ایران بیشتر شد. [[ابوالحسن بنیصدر]] رئیسجمهور جدید ایران و [[صادق قطبزاده]] وزیر خارجه او نیز به شدت به روحانیون مقتدر این حزب وابسته بودند. تهران با مخاطب قرار دادن شیعیان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تبلیغات رادیویی خود را در این زمینه تشدید کرد و با تقبیح حکومتهای فاسد و [[صهیونیستی]] کشورهای عربی خواستار سرنگونی آنها و روی کار آمدن نظامهایی شبیه جمهوری اسلامی شد. این اقدام ایران، با تظاهرات مردمی جوامع شیعی و خشونتهای سیاسی مکرر در عراق از جمله بمبگذاری و سوء قصد به جان مقامات عراقی و به ویژه تلاش برای ترور [[طارق عزیز]] معاون نخستوزیر عراق در آوریل 1980 همراه شد. این ناآرامیها بیشتر از جانب [[حزب الدعوه | با وجود اقدامات متقابل دولت موقت مهندس بازرگان و بغداد برای حل و فصل امور فیمابین در تابستان 1979، در پاییز همان سال ناآرامی [[شیعیان]] عراقی در سر تا سر بخش شمالی خلیج فارس موجب شد تا بغداد بار دیگر ادعاهای خود مبنی بر اقدام ایران به تحریک شیعیان عرب را تکرار کند. صدام با بهکارگیری لحنی تهدیدآمیز علیه حکومت امام خمینی، خواستار خاتمه به اصطلاح سلطه ایران بر جزایر خلیج فارس و مدارا با اقلیتهای قومی ایران شد، اما با حملات مکرر پاسداران انقلاب به کنسولگریها و سفارت عراق، گفت و گوهای رسمی بین دو کشور به زودی خاتمه یافت. در ماه نوامبر، قدرت از دولت بازرگان به شورای انقلاب – که بیشتر شامل شخصیتهای روحانی بودند- منتقل گردید و کنترل [[حزب جمهوری اسلامی]] بر ایران بیشتر شد. [[ابوالحسن بنیصدر]] رئیسجمهور جدید ایران و [[صادق قطبزاده]] وزیر خارجه او نیز به شدت به روحانیون مقتدر این حزب وابسته بودند. تهران با مخاطب قرار دادن شیعیان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تبلیغات رادیویی خود را در این زمینه تشدید کرد و با تقبیح حکومتهای فاسد و [[صهیونیستی]] کشورهای عربی خواستار سرنگونی آنها و روی کار آمدن نظامهایی شبیه جمهوری اسلامی شد. این اقدام ایران، با تظاهرات مردمی جوامع شیعی و خشونتهای سیاسی مکرر در عراق از جمله بمبگذاری و سوء قصد به جان مقامات عراقی و به ویژه تلاش برای ترور [[طارق عزیز]] معاون نخستوزیر عراق در آوریل 1980 همراه شد. این ناآرامیها بیشتر از جانب [[حزب الدعوه الاسلامی|حزبالدعوه عراق]] انجام میگرفت که یک گروه معارض [[شیعی]] مورد حمایت ایران بود. عراق نیز با تمرکز تبلیغاتش بر جوامع عرب ایرانی، در برابر تحرکات شیعیان واکنش نشان داد و با [[تبعید]] دستهجمعی، بازداشت و اعدام مستمر آنها از جمله [[سید محمدباقر صدر|آیتالله سید محمدباقر صدر]]، حرکتشان را سرکوب کرد. ایران هم متقابلاً عراق را به اشغال سفارتخانهاش در [[لندن]] و سوءقصد به قطبزاده نخستوزیر وقت ایران<ref>معادله امنیتی.</ref> متهم کرد. | ||
در تابستان1980، با بروز درگیریهای مرزی، دامنه تخاصم بین دو کشور گسترش یافت. پس از حمله ایران به دو روستای عراقی در اوایل سپتامبر، بغداد خواستار این شد که ایران حقوق عراق و ادعاهای ارضیاش را به رسمیت بشناسد. عقبنشینی ایران از منطقهای در استان | در تابستان1980، با بروز درگیریهای مرزی، دامنه تخاصم بین دو کشور گسترش یافت. پس از حمله ایران به دو روستای عراقی در اوایل سپتامبر، بغداد خواستار این شد که ایران حقوق عراق و ادعاهای ارضیاش را به رسمیت بشناسد. عقبنشینی ایران از منطقهای در استان کرمانشاه که بر سر آن با عراق اختلاف داشتند، مذاکره مجدد درباره مفاد قرارداد 1975 الجزایر و قطع حمایت ایران از شورشها و تحرکات مرزی معارضان عراقی از جمله این ادعاها بود. در 17 سپتامبر، صدام اعلام کرد که ایران قرارداد 1975 الجزایر را نقض کرده است و عراق دیگر این معاهده را معتبر نمیداند، اما ایران بیدرنگ این اقدام را محکوم کرد. با این حال، عراقیها در 22 سپتامبر با آغاز حملات هوایی به پایگاههای هوایی ایران، از جمله پایگاه هوایی تهران، تهاجم زمینی گستردهی را به استان نفتخیز خوزستان آغاز کردند. | ||
عراق مدعی بود که با این حمله نظامی درصدد ایجاد موقعیت مناسب برای پایان دادن به مخاصمات ایران و واداشتن این کشور به رسمیت شناختن حقوق و حاکمیت ارضی عراق، حُسن همجواری با کشورهای حوزه خلیج فارس و عدم مداخله در امور داخلی آنها و نیز پایان دادن به همه اقدامات [به اصطلاح] تجاوزکارانه ایرانیها است<ref>Statement by Deputy Prime Minister Tareq Aziz, Christian Science Monitor (September 26, 1980).</ref>. عراق خواهان کنترل کامل بر شطالعرب [اروندرود] بود، ولی در مورد جزایر خلیج فارس هیچگونه ادعای ارضی نداشت. در ماه اکتبر، با ادامه پیشروی نیروهای عراقی به داخل خاک ایران، صدام حسین ادعا کرد که از نظر نظامی به اهداف خود دست یافته و خواستار آتشبس و شروع مذاکرات است. اما ایرانیها هرگونه مذاکره قبل از عقبنشینی کامل نیروهای عراقی از خاک کشورشان را رد کردند. با تداوم جنگ در نیمه نخست سال 1981، دو طرف عملاً به نوعی بنبست در جنگ رسیدند، ولی ایران در پاییز همان سال با اجرای پاتکهای گسترده، عراق را به عقبنشینی واداشت و در مارس 1982 به برتری آشکاری در جنگ دست یافت، به گونهی که عراقیها در ماه ژوئن به مرزهای خود عقبنشینی کردند. همچنین اما ایران در ماه جولای دامنه جنگ را به مرزهای جنوبی عراق کشاند. | عراق مدعی بود که با این حمله نظامی درصدد ایجاد موقعیت مناسب برای پایان دادن به مخاصمات ایران و واداشتن این کشور به رسمیت شناختن حقوق و حاکمیت ارضی عراق، حُسن همجواری با کشورهای حوزه خلیج فارس و عدم مداخله در امور داخلی آنها و نیز پایان دادن به همه اقدامات [به اصطلاح] تجاوزکارانه ایرانیها است<ref>Statement by Deputy Prime Minister Tareq Aziz, Christian Science Monitor (September 26, 1980).</ref>. عراق خواهان کنترل کامل بر شطالعرب [اروندرود] بود، ولی در مورد جزایر خلیج فارس هیچگونه ادعای ارضی نداشت. در ماه اکتبر، با ادامه پیشروی نیروهای عراقی به داخل خاک ایران، صدام حسین ادعا کرد که از نظر نظامی به اهداف خود دست یافته و خواستار آتشبس و شروع مذاکرات است. اما ایرانیها هرگونه مذاکره قبل از عقبنشینی کامل نیروهای عراقی از خاک کشورشان را رد کردند. با تداوم جنگ در نیمه نخست سال 1981، دو طرف عملاً به نوعی بنبست در جنگ رسیدند، ولی ایران در پاییز همان سال با اجرای پاتکهای گسترده، عراق را به عقبنشینی واداشت و در مارس 1982 به برتری آشکاری در جنگ دست یافت، به گونهی که عراقیها در ماه ژوئن به مرزهای خود عقبنشینی کردند. همچنین اما ایران در ماه جولای دامنه جنگ را به مرزهای جنوبی عراق کشاند. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
وفاداری شیعیان به نظام حاکم در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس به خودی خود یک نگرانی به شمار میآمد. با توجه به حضور اکثریت شیعه در عراق و بحرین و اقلیت آنها در قطر، ابوظبی، عمان و عربستان سعودی (در استان شرقی)<ref>For a recent assessment of the Shi’ite populations’ potentially destabilizing effects see Middle East Economic Digest (June II, 1982):30-32.</ref> عراق بیشترین هراس را از انقلاب ایران داشت. شیعیان عراق مدتها بود که از جایگاه فرودست سیاسی و اقتصادی خود در هیئت حاکمه عراق که بیشتر سنی بودند – اظهار نارضایتی میکردند و همانند مخالفان شاه ایران گروههای ایدئولوژیک و فرقهی- تشکیل داده بودند<ref>For an analysis of Iraqi Shi’ite organizations see Hanna Batatu, “Iraq’s Under-ground Shia Movements: Characteristics, Causes, and Prospects,” Middle East Journal 35 (Autumn 1981):578-94.</ref>. دهها هزار نفر از شیعیان عراق در دهه 1970 از این کشور تبعید شده بودند. نظر بغداد در مورد ماهیت انقلاب ایران و مفهوم آن برای شیعیان عراق، بر همگان روشن بود، چنانکه ای. اچ. اچ. عبیدی در این مورد میگوید: «حکومت عراق به رغم ژست سکولارش، جنبش ملی ضد شاهنشاهی ایران را به مثابه یک خیزش شیعی میدانست که میتواند تأثیر عظیمی بر عراق داشته باشد»<ref>A.H.H Abidi, “Gulf States and Revolutionary Iran: A Study in Mutual Perceptions,” Foreign Affairs Reports (March 1980): 51.</ref>. در واقع، پیروزی انقلاب ایران به نوعی یک عامل شتاب دهنده به جنبشهای معارض و فعالان حامی [امام] خمینی نهتنها در عراق بلکه در کویت، بحرین و عربستان سعودی قلمداد میشد. پس از شکلگیری حکومت [امام] خمینی، همدلی داخلی در ایران ابتدا مانع انتقاد علنی سران کشورهای مذکور از انقلاب ایران میشد، گرچه آنها در خفا هراس خود را ابراز میکردند<ref> Ibid. , pp. 70, 145.</ref>. پس از شروع جنگ هم ترس از گسترش آن و به ویژه هراس حکومتهای عرب میانهرو از حملات ایران به تأسیسات نفتی آنها در خلیج فارس، مانع ابراز حمایت آشکار این کشورها از عراق میشد. اما ملک حسین شاه اردن که از جانب نیروی هوایی ایران احساس تهدید چندانی نمیکرد، با آزادی عمل بیشتری وارد میدان شد و اعلام کرد که این جنگ را منازعهی بین حکومت تهران و همه کشورهای عرب خلیج فارس میداند که عراقیها در خط مقدم آن قرار دارند<ref>Interview with David Brinkley on “This Week” (ABC), February 28, 1982.</ref>. | وفاداری شیعیان به نظام حاکم در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس به خودی خود یک نگرانی به شمار میآمد. با توجه به حضور اکثریت شیعه در عراق و بحرین و اقلیت آنها در قطر، ابوظبی، عمان و عربستان سعودی (در استان شرقی)<ref>For a recent assessment of the Shi’ite populations’ potentially destabilizing effects see Middle East Economic Digest (June II, 1982):30-32.</ref> عراق بیشترین هراس را از انقلاب ایران داشت. شیعیان عراق مدتها بود که از جایگاه فرودست سیاسی و اقتصادی خود در هیئت حاکمه عراق که بیشتر سنی بودند – اظهار نارضایتی میکردند و همانند مخالفان شاه ایران گروههای ایدئولوژیک و فرقهی- تشکیل داده بودند<ref>For an analysis of Iraqi Shi’ite organizations see Hanna Batatu, “Iraq’s Under-ground Shia Movements: Characteristics, Causes, and Prospects,” Middle East Journal 35 (Autumn 1981):578-94.</ref>. دهها هزار نفر از شیعیان عراق در دهه 1970 از این کشور تبعید شده بودند. نظر بغداد در مورد ماهیت انقلاب ایران و مفهوم آن برای شیعیان عراق، بر همگان روشن بود، چنانکه ای. اچ. اچ. عبیدی در این مورد میگوید: «حکومت عراق به رغم ژست سکولارش، جنبش ملی ضد شاهنشاهی ایران را به مثابه یک خیزش شیعی میدانست که میتواند تأثیر عظیمی بر عراق داشته باشد»<ref>A.H.H Abidi, “Gulf States and Revolutionary Iran: A Study in Mutual Perceptions,” Foreign Affairs Reports (March 1980): 51.</ref>. در واقع، پیروزی انقلاب ایران به نوعی یک عامل شتاب دهنده به جنبشهای معارض و فعالان حامی [امام] خمینی نهتنها در عراق بلکه در کویت، بحرین و عربستان سعودی قلمداد میشد. پس از شکلگیری حکومت [امام] خمینی، همدلی داخلی در ایران ابتدا مانع انتقاد علنی سران کشورهای مذکور از انقلاب ایران میشد، گرچه آنها در خفا هراس خود را ابراز میکردند<ref> Ibid. , pp. 70, 145.</ref>. پس از شروع جنگ هم ترس از گسترش آن و به ویژه هراس حکومتهای عرب میانهرو از حملات ایران به تأسیسات نفتی آنها در خلیج فارس، مانع ابراز حمایت آشکار این کشورها از عراق میشد. اما ملک حسین شاه اردن که از جانب نیروی هوایی ایران احساس تهدید چندانی نمیکرد، با آزادی عمل بیشتری وارد میدان شد و اعلام کرد که این جنگ را منازعهی بین حکومت تهران و همه کشورهای عرب خلیج فارس میداند که عراقیها در خط مقدم آن قرار دارند<ref>Interview with David Brinkley on “This Week” (ABC), February 28, 1982.</ref>. | ||
ماهیت [به اصطلاح] توسعهطلبانه حکومت ایران انقلابی، هراس اعراب را بیشتر کرد. طولی نکشید که از موضوع صدور انقلاب و تأسیس جمهوریهای اسلامی جدید، به ویژه در عراق با عنوان طرحهای ایجاد آشوب تعبیر شد. پخش برنامههای رادیویی از | ماهیت [به اصطلاح] توسعهطلبانه حکومت ایران انقلابی، هراس اعراب را بیشتر کرد. طولی نکشید که از موضوع صدور انقلاب و تأسیس جمهوریهای اسلامی جدید، به ویژه در عراق با عنوان طرحهای ایجاد آشوب تعبیر شد. پخش برنامههای رادیویی از اهواز و [[تهران]] از پاییز 1979 آغاز شد و از بهار 1980 حکومت ایران آشکارا به صدور انقلاب پرداخت. همچین اقدامات تروریستی از جمله سوء قصد به طارق عزیز معاون نخستوزیر عراق، حمله به مراکز پلیس، دفاتر احزاب و یگانهای ارتش [عراق] بیشتر از جانب حزبالدعوه انجام میشد که مورد حمایت ایران بود. حمادی وزیر خارجه وقت عراق در تلاش برای توجیه حمله عراق، در [[شورای امنیت سازمان ملل]] در 5 اکتبر 1980، با تأکید بر نقش جمهوری اسلامی در دامن زدن به آشوبهای شیعی و اشاره به نگرانی فراوان بغداد از این اقدامات اظهار کرد: | ||
بازرگان از نخستوزیری استعفا داد و [[ابراهیم یزدی]] نیز همراه وی از وزارت خارجه رفت و این امر میدان را برای [امام] خمینی و هوادارانش خالی کرد. در آن زمان، [امام] خمینی با تصمیم به صدور انقلاب به عراق و منطقه خلیج فارس از اهداف واقعی انقلاب اسلامی پرده برداشت. این تصمیم با اقدامات براندازی، خرابکاری و تروریسم توسط به اصطلاح جندالامام (سربازان امام) و مبارزان حزب الدعوه حتی به مرحله ساقط کردن حکومت ما نیز کشیده شد. ما در سر تا سر کشور خود به ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی شاهد افزایش اقدامات خرابکارانه و تروریستی بودیم. | بازرگان از نخستوزیری استعفا داد و [[ابراهیم یزدی]] نیز همراه وی از وزارت خارجه رفت و این امر میدان را برای [امام] خمینی و هوادارانش خالی کرد. در آن زمان، [امام] خمینی با تصمیم به صدور انقلاب به عراق و منطقه خلیج فارس از اهداف واقعی انقلاب اسلامی پرده برداشت. این تصمیم با اقدامات براندازی، خرابکاری و تروریسم توسط به اصطلاح جندالامام (سربازان امام) و مبارزان حزب الدعوه حتی به مرحله ساقط کردن حکومت ما نیز کشیده شد. ما در سر تا سر کشور خود به ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی شاهد افزایش اقدامات خرابکارانه و تروریستی بودیم. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
با وجود سنخیت کامل هر دو هدف، این تحلیل ما را به این نتیجه رهنمون میکند که پایان دادن به آشوب شیعیان و تثبیت حکومت بعث، اولویت اصلی بغداد بود، چنانکه عدید دویشه معتقد است که «خشم سردمداران عراق از اقدامات مستمر ایران برای برانگیختن شیعیان عراق علیه حکومت بعثی، علت اولیه جنگ بود<ref>Dawisha, p. 146.</ref>.» | با وجود سنخیت کامل هر دو هدف، این تحلیل ما را به این نتیجه رهنمون میکند که پایان دادن به آشوب شیعیان و تثبیت حکومت بعث، اولویت اصلی بغداد بود، چنانکه عدید دویشه معتقد است که «خشم سردمداران عراق از اقدامات مستمر ایران برای برانگیختن شیعیان عراق علیه حکومت بعثی، علت اولیه جنگ بود<ref>Dawisha, p. 146.</ref>.» | ||
اوضاع سیاسی، دیپلماتیک و نظامی منطقه خلیج فارس، به | اوضاع سیاسی، دیپلماتیک و نظامی منطقه خلیج فارس، به گونهای بود که راه را برای رسیدن صدام به اهدافش تسهیل میکرد. دیگر کشورهای عربی منطقه نیز از انقلاب ایران میترسیدند ولی ابزارهای لازم برای مقابله با آن را نداشتند. اما عراق این توانایی را داشت و با تعدیل افراطیگری خود، از انزوای سیاسی خارج شده بود. اعراب نیز برای مهار انقلاب اسلامی و گسترش میانهروی در منطقه به عراق نیاز داشتند. عراق نیز متقابلاً برای اجرای اقدامات خود علیه ایران و پیشبرد اهدافش مبنی بر دستیابی به رهبری منطقه، به حمایت دیپلماتیک و اقتصادی اعراب نیاز داشت. بنابراین، صدام از همان ابتدا به دفاع از مواضع اعراب پرداخت و همراه با سعودیها در جهت مقابله با تهدیدهای بنیادگرایانه حکومت انقلابی تهران، نقش برجستهی در سازماندهی حکام کشورهای خلیج فارس و فراهم کردن مقدمات امنیت جمعی برای آنها ایفا کرد. در حالی که نظامهای پادشاهی کشورهای عرب خلیج فارس در تابستان 1979 مشغول تدوین توافقات امنیتی متقابلی بودند، تشریک مساعی عراق با عربستان سعودی، راه را برای ایجاد روابط امنیتی عراق با دیگر کشورهای خلیج فارس هموار کرد. عراق و عربستان به سرعت منازعه مرزی خود را که مانع روابط نزدیکتر آنها میشد، حل و فصل کردند و به دنبال آن، عراقیها موافقتنامهای برای پیگرد تروریستها در خلیج فارس تهیه کردند و مقامات ارتش این کشور در تابستان و پاییز 1979 برای تدوین توافقات امنیتی تفصیلی دو جانبه وارد عربستان شدند<ref>Wright, “Iraq-New Power,” p. 259.</ref>. | ||
عراق در بهار 1980 به دنبال وخیمتر شدن روابطش با ایران، روابط امنیتی خود را با دیگر کشورهای عربی مستحکمتر کرد. در ماه می، شاهزاده الصباح از کویت و [[حسین شاه اردن]] به بغداد سفر کردند و به دنبال آنان، امیر رأسالخیمه و فرستاده ویژه [[امارات متحده عربی]] وارد عراق شدند. فرستادههای ویژه بغداد نیز توافقات امنیتی عراق با کشورهای عربی منطقه را تثبیت کردند. در ماه اوت صدام در سمت رئیسجمهور عراق برای اولین بار به [[عربستان]] رفت و در بیانیه رسمی این سفر بر “وضعیت حاکم بر جهان اسلام” تأکید کرد. آشکارا ایران را یک خطر معرفی میکرد. | عراق در بهار 1980 به دنبال وخیمتر شدن روابطش با ایران، روابط امنیتی خود را با دیگر کشورهای عربی مستحکمتر کرد. در ماه می، شاهزاده الصباح از کویت و [[حسین شاه اردن]] به بغداد سفر کردند و به دنبال آنان، امیر رأسالخیمه و فرستاده ویژه [[امارات متحده عربی]] وارد عراق شدند. فرستادههای ویژه بغداد نیز توافقات امنیتی عراق با کشورهای عربی منطقه را تثبیت کردند. در ماه اوت صدام در سمت رئیسجمهور عراق برای اولین بار به [[عربستان]] رفت و در بیانیه رسمی این سفر بر “وضعیت حاکم بر جهان اسلام” تأکید کرد. آشکارا ایران را یک خطر معرفی میکرد. |