۱٬۵۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
<br> | <br> | ||
==دعای باقی ماندن در خط اسلام== | ==دعای باقی ماندن در خط اسلام== | ||
<br> | |||
روزی خطیب بزرگ مرحوم شیخ [[محمد تقی فلسفی]] به محضر ایشان رسید و به ایشان عرض کرد که ما تا الان در خط اسلام بودیم، دعا بفرمایید از این به بعد هم در خط اسلام باقی بمانیم. معظم له در پاسخ وی با کمال تواضع و فروتنی فرمود: | روزی خطیب بزرگ مرحوم شیخ [[محمد تقی فلسفی]] به محضر ایشان رسید و به ایشان عرض کرد که ما تا الان در خط اسلام بودیم، دعا بفرمایید از این به بعد هم در خط اسلام باقی بمانیم. معظم له در پاسخ وی با کمال تواضع و فروتنی فرمود: | ||
همیشه دعای من این است که: | همیشه دعای من این است که: | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۳: | ||
<br> | <br> | ||
اگر آن را با خیر و خوبی ساخته باشد جای خوبی دارد و اگر با شر ساخته باشد جای گاه پرفقر و نیازی خواهد داشت.» | اگر آن را با خیر و خوبی ساخته باشد جای خوبی دارد و اگر با شر ساخته باشد جای گاه پرفقر و نیازی خواهد داشت.» | ||
<br> | |||
==اثر سخنان بیهوده== | |||
<br> | |||
آقا زاده ایشان می گوید : روزی راجع به غذای حرام از آقا سؤال کردم و عرض کردم نظر شما چه طور است و غذای حرام چه قدر در روح انسان تأثیر دارد؟ آقا به مناسبتی در بین فرمایشات خود فرمود : حرفهای بیهوده و لغو تأثیری زیاد در روح دارد و روح را میمیراند. سپس درباره تأثیر منفی سخنان بیهوده در روان آدمی فرمود: من حرفهای بیهوده را کمتر از غذای حرام نمی دانم. | |||
<br> | |||
==پرهیز از مال صغیر، مال میت ، مال وقفی== | |||
<br> | |||
یکی از شاگردان ایشان در این باره می گوید: | |||
<br> | |||
آقا جان سفارش می کرد که زیر بار سه چیز نروید : مال صغیر، مال میت و مال وقف و می فرمود: این وقف دست من نبود ابتدا در اختیار پدرم قرار داشت و تولیت آن پس از ایشان قهراً به من رسید، که ناچار شدم آن را به عهده بگیرم در غیر این صورت زیر بارش نمی رفتم. | |||
<br> | |||
روزی شخصی به خدمت معظم له رسید تا او را برای اقامه نماز میت به روستای مجاور کوهستان ببرد. او با خود اسبی داشت که آن را برای آقا آورده بود تا سوارش شود. ایشان از وی پرسید: اسب مال کیست؟ او گفت: مال فلانی است، آقاجان فرمود: زنده است یا مرده ؟ شخص جواب داد : فوت کرده است. ایشان پرسید: بچه صغیر هم دارد؟ گفت: یک بچه صغیر دارد ، وقتی متوجه شد صغیر هم در آن اسب سهم دارد ، فرمود: من نمی توانم سوار این اسب شوم و با پای پیاده به طرف آن روستا حرکت کرد. | |||
<br> | <br> | ||
=حمایت از نهضت امام خمینی (ره)= | =حمایت از نهضت امام خمینی (ره)= |
ویرایش