۸۸٬۱۹۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''زُهَیر بن قَین بَجَلی''' از یاران بزرگ و با وفای [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین(علیهالسلام)]] و وی از مردان شریف و شجاع شهر [[کوفه]] و قوم خود شمرده میشد و به واسطه حضور در جنگها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود. وی را زهیربن قین بن قیس انماری بجلی میخواندند<ref> ابصار العین، ص 161. </ref>. | '''زُهَیر بن قَین بَجَلی''' از یاران بزرگ و با وفای [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] و وی از مردان شریف و شجاع شهر [[کوفه]] و قوم خود شمرده میشد و به واسطه حضور در جنگها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود. وی را زهیربن قین بن قیس انماری بجلی میخواندند<ref> ابصار العین، ص 161. </ref>. | ||
او عثمانی مذهب بود ولی پس از ملاقات با امام حسین (علیهالسلام) چند روز قبل از [[عاشورا|واقعه کربلا]]، به او پیوست و در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید. | او عثمانی مذهب بود ولی پس از ملاقات با امام حسین (علیهالسلام) چند روز قبل از [[عاشورا|واقعه کربلا]]، به او پیوست و در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
# از موارد شرکت زهیر در فتوحات همانا شرکت در غزوه بلنجر است که خاطرهای نیز از آن باز گفته است. | # از موارد شرکت زهیر در فتوحات همانا شرکت در غزوه بلنجر است که خاطرهای نیز از آن باز گفته است. | ||
# نمونه دیگرش حضور در کربلاست. او بحق بازوی توانای امام شمرده میشد. رشادت و دلاوری او چنان بود که امام حسین (علیهالسلام) در [[عاشورا|روزعاشورا]]، هنگام تنظیم سپاه خود که بیش از هفتاد نفر بودند، ویرا بر میمنه گمارد; [[حبیب بن مظاهر|حبیبابن مظاهر]] را در میسره جای داد، خود در قلب سپاه قرار گرفت و پرچم را به برادرش [[حضرت عباس]] سپرد<ref> همان، ص 165.</ref>. | # نمونه دیگرش حضور در کربلاست. او بحق بازوی توانای امام شمرده میشد. رشادت و دلاوری او چنان بود که امام حسین (علیهالسلام) در [[عاشورا|روزعاشورا]]، هنگام تنظیم سپاه خود که بیش از هفتاد نفر بودند، ویرا بر میمنه گمارد; [[حبیب بن مظاهر|حبیبابن مظاهر]] را در میسره جای داد، خود در قلب سپاه قرار گرفت و پرچم را به برادرش [[حضرت عباس]] سپرد<ref> همان، ص 165.</ref>. | ||
# از دیگر ویژگیهای زهیر سخنوری اوست که زبانزد خاص و عام ودوست و دشمن بود. او آنچنان بر گفتار مسلط بود که گاه از او میخواستند در جمع حاضر شود و در دفاع از امام حسین (علیهالسلام) سخن بگوید. | |||
# از دیگر ویژگیهای زهیر سخنوری اوست که زبانزد خاص و عام ودوست و دشمن بود. او آنچنان بر گفتار مسلط بود که گاه از | # سومین ویژگی زهیر، که در حقیقت مهمترین ویژگی اوست، عشق به امام زمانش حسین بن علی(علیهالسلام) است. | ||
# | |||
# زهیر در گفتار و عمل، در راه و کربلا در مواقع مختلف، این ویژگی را بخوبی به نمایش گذارد. گفتارش در شب عاشورا و عملش در روز عاشورا بهترین گواه بر درستی این سخن است. | # زهیر در گفتار و عمل، در راه و کربلا در مواقع مختلف، این ویژگی را بخوبی به نمایش گذارد. گفتارش در شب عاشورا و عملش در روز عاشورا بهترین گواه بر درستی این سخن است. | ||
او در شب عاشورا هنگامی که امام حسین (علیهالسلام) اجازه رفتن به وی داد، اظهار داشت: «لا و الله لا یکون ذلک ابدا ا اترک ابن | او در شب عاشورا هنگامی که امام حسین (علیهالسلام) اجازه رفتن به وی داد، اظهار داشت: «لا و الله لا یکون ذلک ابدا ا اترک ابن رسولالله(صلی الله علیه) اسیرا فی ید الاعداء و انجو انا؟! لا ارانی الله ذلکالیوم<ref>معجم رجال الحدیث، ج7، ص297.</ref>.» نه به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهد بود. آیا فرزند رسول خدا را در دست دشمنان اسیر بگذارم و خود را نجات دهم؟! خدای آن روز را به من نشان ندهد. | ||
زهیر در راه [[مکه]] تا [[کوفه]] هنگامی از خدمت امام حسین (علیهالسلام) بازگشت، همسر و یارانش را مخاطب قرار داد و گفت: | زهیر در راه [[مکه]] تا [[کوفه]] هنگامی از خدمت امام حسین (علیهالسلام) بازگشت، همسر و یارانش را مخاطب قرار داد و گفت: | ||
من تصمیم گرفتهام همراه حسین باشم تا جانم را فدایش سازم و...<ref>بحار الانوار، ج 44، ص 372.</ref>. | من تصمیم گرفتهام همراه حسین باشم تا جانم را فدایش سازم و...<ref>بحار الانوار، ج 44، ص 372.</ref>. | ||
==پیوستن به امام حسین(علیهالسلام)== | ==پیوستن به امام حسین (علیهالسلام)== | ||
زهیر بن قین در سال شصت هجری به مقصد فریضه [[حج]]، همراه همسر و گروهی از یارانش کوفه را ترک کرد. | زهیر بن قین در سال شصت هجری به مقصد فریضه [[حج]]، همراه همسر و گروهی از یارانش کوفه را ترک کرد. | ||
او پس از انجام فریضه حج [[مکه]] را ترک گفت و رهسپار کوفه شد. | او پس از انجام فریضه حج [[مکه]] را ترک گفت و رهسپار کوفه شد. | ||
زهیر و یارانش آنقدر تند میرفتند که در کوتاهترین زمان نزدیک منزلگاه رسیدند. آنها همواره میکوشیدند که قدری دورتر از محل استقرار موقت امام حسین(علیهالسلام) فرود آیند. | زهیر و یارانش آنقدر تند میرفتند که در کوتاهترین زمان نزدیک منزلگاه رسیدند. آنها همواره میکوشیدند که قدری دورتر از محل استقرار موقت امام حسین(علیهالسلام) فرود آیند. | ||
امام و یارانش در محلی به نام زرود<ref> منزلی استبین ثعلبیه و خزیمیه برای کسی که به طرف کوفهمیرود. (معجم البلدان، ج3، ص139).</ref> فرود آمدند و چادرهای خود را برپا ساختند. کاروان زهیر از راه رسید، اما چون دورتراز چادرهای امام جایی مناسب نیافت، چادرهای خود را در همان حوالی برپا ساخت. [[شیخ عباس قمی]] مینویسد: گروهی از قبیله فزاره و بجیله چنین روایت شده است: هنگام مراجعت از مکه با زهیر بن قین بجلی همراه بودیم. در منازل که به حضرت امام حسین(علیهالسلام)میرسیدیم، از او دوری میکردیم; زیرا سیر با آن حضرت را دوست نمیداشتیم. ناگزیر هرگاه امام حرکت میکرد، زهیر میماند و هرگاه آن حضرت توقف میکرد، زهیر به راه | امام و یارانش در محلی به نام زرود<ref> منزلی استبین ثعلبیه و خزیمیه برای کسی که به طرف کوفهمیرود. (معجم البلدان، ج3، ص139).</ref> فرود آمدند و چادرهای خود را برپا ساختند. کاروان زهیر از راه رسید، اما چون دورتراز چادرهای امام جایی مناسب نیافت، چادرهای خود را در همان حوالی برپا ساخت. [[شیخ عباس قمی]] مینویسد: گروهی از قبیله فزاره و بجیله چنین روایت شده است: هنگام مراجعت از مکه با زهیر بن قین بجلی همراه بودیم. در منازل که به حضرت امام حسین(علیهالسلام)میرسیدیم، از او دوری میکردیم; زیرا سیر با آن حضرت را دوست نمیداشتیم. ناگزیر هرگاه امام حرکت میکرد، زهیر میماند و هرگاه آن حضرت توقف میکرد، زهیر به راه میافتاد. در یکی از منازل، آن حضرت در طرفی منزل کرد و ما نیز ناگزیر در طرف دیگرفرود آمدیم. هنگامی که مشغول غذا خوردن بودیم، ناگاه رسولی ازطرف امام حسین(علیهالسلام) آمد و پس از ابراز سلام به زهیر گفت: | ||
ابا عبد الله(علیهالسلام) تو را میخواند. | ابا عبد الله(علیهالسلام) تو را میخواند. | ||
ما از نهایت حیرت لقمههایی که در دست داشتیم، افکندیم و لحظهای ساکت و بیحرکت ماندیم، گویا پرندهای بر سر ما نشسته است. | ما از نهایت حیرت لقمههایی که در دست داشتیم، افکندیم و لحظهای ساکت و بیحرکت ماندیم، گویا پرندهای بر سر ما نشسته است. | ||
همسر زهیر که دلهم نامیده میشد به زهیر گفت: سبحان الله، فرزند [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)]] تو را میطلبد و تو در رفتن درنگ میکنی... برخیز و نزدش شتاب، ببین چه میفرماید. | همسر زهیر که دلهم نامیده میشد به زهیر گفت: سبحان الله، فرزند [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)]] تو را میطلبد و تو در رفتن درنگ میکنی... برخیز و نزدش شتاب، ببین چه میفرماید. | ||
زهیر برخاسته، خدمت حضرت رفت و زمانی نگذشت که شاد و خرم، باچهره برافروخته، نزد همسر و یارانش بازگشت. بیدرنگ دستور داد خیمهاش را برکنند و نزدیک سراپردههای آن حضرت برپاسازند. آنگاه به همسرش گفت: تو از قید زوجیت من رهایی، به اهل خود بپیوند; زیرا نمیخواهم که از سوی من زیانی به تو رسد<ref>منتهی الآمال، ج 1، ص 325.</ref>. | زهیر برخاسته، خدمت حضرت رفت و زمانی نگذشت که شاد و خرم، باچهره برافروخته، نزد همسر و یارانش بازگشت. بیدرنگ دستور داد خیمهاش را برکنند و نزدیک سراپردههای آن حضرت برپاسازند. آنگاه به همسرش گفت: تو از قید زوجیت من رهایی، به اهل خود بپیوند; زیرا نمیخواهم که از سوی من زیانی به تو رسد<ref>منتهی الآمال، ج 1، ص 325.</ref>. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۶: | ||
حر متن نامه را برای امام خواند و آن حضرت رادر جریان ماموریت خویش قرار داد. امام فرمود: پس بگذار ما دربیابان [[نینوا]] یا غاضریات و یا شفیه فرود آییم. | حر متن نامه را برای امام خواند و آن حضرت رادر جریان ماموریت خویش قرار داد. امام فرمود: پس بگذار ما دربیابان [[نینوا]] یا غاضریات و یا شفیه فرود آییم. | ||
حر گفت: نمیتوانم با این پیشنهاد شما موافقت کنم; زیرا من دیگر در تصمیمگیری آزاد نیستم و | حر گفت: نمیتوانم با این پیشنهاد شما موافقت کنم; زیرا من دیگر در تصمیمگیری آزاد نیستم و همین نامهرسان جاسوس ابنزیاد است... | ||
در این هنگام، زهیر بن قین گفت: برای ما جنگیدن با این گروه اندک از نبرد با افراد بسیاری که پشت سر آنهاست آسانتر است. | در این هنگام، زهیر بن قین گفت: برای ما جنگیدن با این گروه اندک از نبرد با افراد بسیاری که پشت سر آنهاست آسانتر است. | ||
به خدا سوگند، طولی نخواهد کشید که لشکریان بسیاری برای حمایت از اینان میرسد و دیگر ما در برابر آنان توان مقاومت نخواهیم داشت. | به خدا سوگند، طولی نخواهد کشید که لشکریان بسیاری برای حمایت از اینان میرسد و دیگر ما در برابر آنان توان مقاومت نخواهیم داشت. | ||
خط ۸۱: | خط ۷۹: | ||
عباس باز گشت تا به حسین خبر دهد. یارانش ماندند تا با آنها گفتگو کنند. حبیب بن مظاهر به زهیر گفت: اگر مایلی، با این قوم سخن بگو و اگر میخواهی، من سخن بگویم. | عباس باز گشت تا به حسین خبر دهد. یارانش ماندند تا با آنها گفتگو کنند. حبیب بن مظاهر به زهیر گفت: اگر مایلی، با این قوم سخن بگو و اگر میخواهی، من سخن بگویم. | ||
زهیر گفت: تو پیشنهاد سخن دادی و خود نیز بدین امر بپرداز. | زهیر گفت: تو پیشنهاد سخن دادی و خود نیز بدین امر بپرداز. | ||
حبیب به آنها گفت: به خدا، فردای قیامت پیش خدا بد مردمیاند، کسانی که نزد او روند و فرزند پیامبر خود، خاندان و عبادت کنندگان این شهر را که [[نماز شب]] | حبیب به آنها گفت: به خدا، فردای قیامت پیش خدا بد مردمیاند، کسانی که نزد او روند و فرزند پیامبر خود، خاندان و عبادت کنندگان این شهر را که [[نماز شب]] میگزارند، کشته باشند... . | ||
عزره گفت: هر چه توانی خود ستایی کن. | عزره گفت: هر چه توانی خود ستایی کن. | ||
زهیر گفت: ای عزره، خدا او را ستوده و رهبری کرده، ای عزره، از خدا پرهیز کن من برایت خیر میخواهم; به خدا سوگند، ای عزره، تو از آنهایی که گمراهی را برکشتن پاکدامنان یاری میدهند... . | زهیر گفت: ای عزره، خدا او را ستوده و رهبری کرده، ای عزره، از خدا پرهیز کن من برایت خیر میخواهم; به خدا سوگند، ای عزره، تو از آنهایی که گمراهی را برکشتن پاکدامنان یاری میدهند... . | ||
خط ۹۰: | خط ۸۸: | ||
'''یادآوری به قمر بنیهاشم''' | '''یادآوری به قمر بنیهاشم''' | ||
پس از برگشتن سپاه [[عمر سعد]] به اردوگاه خویش، این بار صدای [[شمر بن ذی الجوشن|شمربن ذی الجوشن]] به گوش رسید که با صدای بلند | پس از برگشتن سپاه [[عمر سعد]] به اردوگاه خویش، این بار صدای [[شمر بن ذی الجوشن|شمربن ذی الجوشن]] به گوش رسید که با صدای بلند میگفت: | ||
کجایند فرزندان خواهر ما، کجاست عباس و برادرانش؟ | کجایند فرزندان خواهر ما، کجاست عباس و برادرانش؟ | ||
امام حسین(علیهالسلام) فرمود: جوابش دهید، گرچه فاسق باشد. | امام حسین(علیهالسلام) فرمود: جوابش دهید، گرچه فاسق باشد. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۲: | ||
'''سخنان زهیر در روز عاشورا''' | '''سخنان زهیر در روز عاشورا''' | ||
کثیر بن عبد الله شعبی گوید: چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سوار بر اسب دم بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد وگفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم میدهم; بر مسلمان لازم است برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهم دین بودیم; تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته برادری | کثیر بن عبد الله شعبی گوید: چون بر حسین یورش بردیم، زهیر بن قین سوار بر اسب دم بلند خود سلاح پوشیده در برابر ما آمد وگفت: هشیار باشید، شما را از عذاب خدا بیم میدهم; بر مسلمان لازم است برادر مسلمانش را اندرز دهد. ما تا اکنون برادر وهم دین بودیم; تا شمشیر میان ما جدایی نیفکنده هم کیش هستیم واندرز شما بر ما لازم است. چون کار به شمشیسر افتد، رشته برادری میگسلد; ما امتی باشیم و شما امت دیگر. خدا ما و شمارا به فرزندان پیامبر خود [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)]] آزمود تا بنگرد چه کارهایم. | ||
ما شما را به یاری او و کنارهگیری از سرکش فرزند سرکش [[عبیدالله بن زیاد|عبید الله بن زیاد]] میخوانیم، زیرا جز بدی از آنها ندیده ونبینند; چشمان شما را میل میکشند، دست و پای شما را میبرند، شما را بر دار میآویزند، گوش و بینی میبرند و نیکان ودانشمندان شما چون [[حجر بن عدی]] و اصحابش وها[[هانی بن عروه|نی بن عروه]] ومانند وی را میکشند. | ما شما را به یاری او و کنارهگیری از سرکش فرزند سرکش [[عبیدالله بن زیاد|عبید الله بن زیاد]] میخوانیم، زیرا جز بدی از آنها ندیده ونبینند; چشمان شما را میل میکشند، دست و پای شما را میبرند، شما را بر دار میآویزند، گوش و بینی میبرند و نیکان ودانشمندان شما چون [[حجر بن عدی]] و اصحابش وها[[هانی بن عروه|نی بن عروه]] ومانند وی را میکشند. | ||
در پاسخ، او را دشنام دادند، ابن زیاد را ستودند و گفتند: به خدا بازنمیگردیم تا آقایت و همراهانش را بکشیم یا نزد | در پاسخ، او را دشنام دادند، ابن زیاد را ستودند و گفتند: به خدا بازنمیگردیم تا آقایت و همراهانش را بکشیم یا نزد امیرعبید الله ببریم. | ||
زهیر گفت: ای بندگان خدا; پسر [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]] به دوستی و نصرت از زاده سمیه شایسته تر است. اگر یاریاش نمیکنید، به خدا پناهتان باد; | زهیر گفت: ای بندگان خدا; پسر [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]] به دوستی و نصرت از زاده سمیه شایسته تر است. اگر یاریاش نمیکنید، به خدا پناهتان باد; | ||
ولی او را نکشید و به [[یزید]] وا گذارید به جانم سوگند، که یزید با نکشتن حسین هم از طاعت شما راضی است. | ولی او را نکشید و به [[یزید]] وا گذارید به جانم سوگند، که یزید با نکشتن حسین هم از طاعت شما راضی است. | ||
شمر تیری سمت وی افکند و گفت: خاموش باش، ما را از پرگویی خسته کردی. | شمر تیری سمت وی افکند و گفت: خاموش باش، ما را از پرگویی خسته کردی. | ||
زهیر گفت: ای بدویزاده، با تو سخن | زهیر گفت: ای بدویزاده، با تو سخن نمیگویم; همانا تو از چهارپایانی. | ||
به خدا، گمان ندارم دو آیه از قرآن درست بدانی. | به خدا، گمان ندارم دو آیه از قرآن درست بدانی. | ||
مژده ات باد به رسوایی و عذاب دردناک قیامت. | مژده ات باد به رسوایی و عذاب دردناک قیامت. | ||
شمر گفت: خدا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت. | شمر گفت: خدا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت. | ||
زهیر گفت: مرا از [[مرگ]] | زهیر گفت: مرا از [[مرگ]] میترسانی؟! به خدا، مرگ با حسین نزد من بهتر است از آنگونه با شما جاویدان بمانم. | ||
سپس خطاب به مردم گفت: ای بندگان خدا، این پست جفاجو وهمگنانش شما را از دینتان نفریبند; به خدا، [[شفاعت]] محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به مردمی که خون فرزندان و خاندان او را میریزند و کسانی که آنهارا در این ستم یاری میکنند و مدافعان آنان را میکشند، نمیرسد. | سپس خطاب به مردم گفت: ای بندگان خدا، این پست جفاجو وهمگنانش شما را از دینتان نفریبند; به خدا، [[شفاعت]] محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به مردمی که خون فرزندان و خاندان او را میریزند و کسانی که آنهارا در این ستم یاری میکنند و مدافعان آنان را میکشند، نمیرسد. | ||
مردی او را ندا داد که، ابی عبد الله میگوید: بیا به جان خودم، اگر مؤمن آل فرعون قوم خود را نصیحت کرد و دعوت را به آنها ابلاغ کرد، تو نیز اینان را اندرز دادی و دعوت را بدانها ابلاغ کردی<ref> رموز الشهاده، ص 108.</ref>. | مردی او را ندا داد که، ابی عبد الله میگوید: بیا به جان خودم، اگر مؤمن آل فرعون قوم خود را نصیحت کرد و دعوت را به آنها ابلاغ کرد، تو نیز اینان را اندرز دادی و دعوت را بدانها ابلاغ کردی<ref> رموز الشهاده، ص 108.</ref>. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۵: | ||
'''پیکار سخت''' | '''پیکار سخت''' | ||
زهیر، همانند دیگر یاران امام حسین(علیهالسلام)، در مصاف با دشمنان از مکتب و عقیده و امامش سخت دفاع کرد و در حمایت از محبوب ومقصودش، لحظه ای کوتاهی نورزید. ابو محنف مینویسد: پس از شهادت حبیب، بار دیگر آتش جنگ بالا گرفت. زهیر بن قین همراه حر وارد میدان شد. آن دو نبردی سخت کردند. هرگاه دشمن اطراف یکی را | زهیر، همانند دیگر یاران امام حسین(علیهالسلام)، در مصاف با دشمنان از مکتب و عقیده و امامش سخت دفاع کرد و در حمایت از محبوب ومقصودش، لحظه ای کوتاهی نورزید. ابو محنف مینویسد: پس از شهادت حبیب، بار دیگر آتش جنگ بالا گرفت. زهیر بن قین همراه حر وارد میدان شد. آن دو نبردی سخت کردند. هرگاه دشمن اطراف یکی را میگرفت، دیگری به یاریاش میشتافت و نجاتش میداد تا اینکه حربه شهادت رسید. آنگاه که [[نماز خوف]] به امامت ابی عبد الله(علیهالسلام)خوانده شد، زهیر بار دیگر به میدان آمد و نبردی سخت آغاز کرد; | ||
نبردی که مانند آن دیده یا شنیده نشده بود. او همچنان که بردشمن حمله میکرد، چنین رجز میخواند: | نبردی که مانند آن دیده یا شنیده نشده بود. او همچنان که بردشمن حمله میکرد، چنین رجز میخواند: | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۶: | ||
== حضور امام بر بالین زهیر == | == حضور امام بر بالین زهیر == | ||
[[ابن شهرآشوب]] | [[ابن شهرآشوب]] مینویسد: پس از شهادت زهیر، امام حسین(علیهالسلام) بربالین وی آمد و چنین فرمود: «لا یبعدنک یا زهیر و لعن اللهقاتلیک لعن الذین مسخوا قرده و خنازیر.» ای زهیر، خداوند تورا از رحمتش دور نگرداند و قاتلانت را لعنت کند; شبیه آن لعنتی که مسخ شدگان به شکل بوزینهگان و خوکان را فرا گرفت<ref>مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص103.</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |