۸۸٬۳۰۰
ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''ابوعمرو عبدالرحمن بن عمرو بن محمد بن عمرو اَوْزَاعی دمشقی شامی''' | '''ابوعمرو عبدالرحمن بن عمرو بن محمد بن عمرو اَوْزَاعی دمشقی شامی''' از [[محدّث|محدثان]] و فقهای برجسته و محدث نامدار شام و پیشوای یکی از مذاهب بائدۀ فقهی که چندی در شام و [[اندلس]] پیروانی یافت. و مشهور [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] و فردی مورد اعتماد و امین به شمار میرفت و ظاهراً در ایام جوانی به کتابت و نامهنویسی اشتغال داشت. او دارای شاگردان بسیاری نیز بوده که از آن جملهاند: [[ابن شهاب زهری|ابنشهاب زهری]]، [[سفیان ثوری]] و [[شعبة بن حجاج]] که از وی [[حدیث]] شنیده و روایت کردهاند. | ||
== معرفی اجمالی اوزاعی == | == معرفی اجمالی اوزاعی == | ||
خط ۲۸: | خط ۲۷: | ||
احتمالاً اوزاعی چندی پس از آن به دمشق رفت و در آنجا سکنی گزید. این احتمال به خصوص با پذیرش روایتی قوت میگیرد که از ۱۴ سال مصاحبت اوزاعی با [[مکحول]] عالم دمشق (د ۱۱۸ق) سخن گفته است<ref>ابن ابی حاتم، همان، ۲۰۶.</ref>. | احتمالاً اوزاعی چندی پس از آن به دمشق رفت و در آنجا سکنی گزید. این احتمال به خصوص با پذیرش روایتی قوت میگیرد که از ۱۴ سال مصاحبت اوزاعی با [[مکحول]] عالم دمشق (د ۱۱۸ق) سخن گفته است<ref>ابن ابی حاتم، همان، ۲۰۶.</ref>. | ||
اوزاعی در آغاز جوانی با اعمال نفوذ پدرخواندهاش به عنوان دبیر به دیوان [[بنی امیه|بنیامیه]] پیوست<ref>ذهبی، سیر، ۷/ ۱۰۸.</ref> و این نشان میدهد که وی در نخستین مراحل دانشاندوزی خود، از ادب نیز بهرهای اندوخته بود و این ذوق ادبی به عنوان یک ویژگی در عرض دانش حدیث و فقه، تا پایان زندگی در شخصیت اوزاعی دیده میشد<ref>دربارۀ چیرهدستی او در كتابت و ترسل، نک: همان، ۴۸۸؛ همو، سیر، ۷/ ۱۰۹.</ref>. اوزاعی در اوایل دبیری در حالی که کمتر از ۲۰ سال داشت، همراه یک هیأت دیوانی راهی | اوزاعی در آغاز جوانی با اعمال نفوذ پدرخواندهاش به عنوان دبیر به دیوان [[بنی امیه|بنیامیه]] پیوست<ref>ذهبی، سیر، ۷/ ۱۰۸.</ref> و این نشان میدهد که وی در نخستین مراحل دانشاندوزی خود، از ادب نیز بهرهای اندوخته بود و این ذوق ادبی به عنوان یک ویژگی در عرض دانش حدیث و فقه، تا پایان زندگی در شخصیت اوزاعی دیده میشد<ref>دربارۀ چیرهدستی او در كتابت و ترسل، نک: همان، ۴۸۸؛ همو، سیر، ۷/ ۱۰۹.</ref>. اوزاعی در اوایل دبیری در حالی که کمتر از ۲۰ سال داشت، همراه یک هیأت دیوانی راهی یمامه شد. | ||
اوزاعی در این دوره از زندگی اجتماعی خود، از پذیرش مشاغل دیوانی سخت پرهیز داشت و آنگاه که [[یزید بن ولید اموی]] او را واداشت تا بر مسند قضای جند دمشق بنشیند، وی تنها یک بار بر این مسند نشست و مصرانه خود را مستعفی ساخت<ref>نک: وكیع، ۳/ ۲۰۷؛ ذهبی، تاریخ، ۴۹۱</ref>. | اوزاعی در این دوره از زندگی اجتماعی خود، از پذیرش مشاغل دیوانی سخت پرهیز داشت و آنگاه که [[یزید بن ولید اموی]] او را واداشت تا بر مسند قضای جند دمشق بنشیند، وی تنها یک بار بر این مسند نشست و مصرانه خود را مستعفی ساخت<ref>نک: وكیع، ۳/ ۲۰۷؛ ذهبی، تاریخ، ۴۹۱</ref>. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۳: | ||
== استادان == | == استادان == | ||
دانش اندوزی اوزاعی از قاسم بن مخیمره (د ۱۰۰ ق) عالم کوفی ساکن در شام<ref>ذهبی، سیر، ۷/ ۱۰۸.</ref> نشان میدهد که او در اوان نوجوانی از شرایط تحصیل در مراحل پیشرفته برخوردار بوده است. از دیگر | دانش اندوزی اوزاعی از قاسم بن مخیمره (د ۱۰۰ ق) عالم کوفی ساکن در شام<ref>ذهبی، سیر، ۷/ ۱۰۸.</ref> نشان میدهد که او در اوان نوجوانی از شرایط تحصیل در مراحل پیشرفته برخوردار بوده است. از دیگر شیوخ شامی او میتوان کسانی چون ربیعة بن یزید قصیر، بلال بن سعد دمشقی، مطعم بن مقدام صنعانی شامی، عمیر بن هانی دمشقی و ابن عامر قاری را نیز برشمرد<ref>نک :همانجا.</ref>. | ||
آشنایی اوزاعی با [[یحیی بن ابی كثیر|یحیی بن ابی کثیر]] عالم بزرگ یمامه زندگی او را متحول ساخت، چنانکه از شغل دبیری استعفا کرد و بیدغدغه به تحصیل علم پرداخت. از اشارات اوزاعی برمیآید که مخالفت او با برخی رفتارهای حاکم اموی یمامه در این استعفا مؤثر بوده است<ref>نک :ابونعیم، ۳/ ۳۱۲-۳۱۳.</ref>. | آشنایی اوزاعی با [[یحیی بن ابی كثیر|یحیی بن ابی کثیر]] عالم بزرگ یمامه زندگی او را متحول ساخت، چنانکه از شغل دبیری استعفا کرد و بیدغدغه به تحصیل علم پرداخت. از اشارات اوزاعی برمیآید که مخالفت او با برخی رفتارهای حاکم اموی یمامه در این استعفا مؤثر بوده است<ref>نک :ابونعیم، ۳/ ۳۱۲-۳۱۳.</ref>. | ||
اوزاعی چندی در یمامه به تحصیل نزد یحیی و شیوخ دیگر یمامه چون [[ابوکثیر سحیمی]] و [[حفص بن عفان یمامی]] سپری ساخت و در ۱۱۰ ق، به توصیۀ یحیی برای تکمیل آموختههای خود راهی [[بصره]] گردید؛ به امید آنکه از محفل [[حسن بصری]] و [[ابن سیرین]] بهرهمند گردد، اما زمانی به بصره رسید که ۴۰ روز از وفات حسن سپری شده بود و ابنسیرین نیز در بستر احتضار بود<ref>نک :ابن سعد، ۷/ ۴۸۸؛ احمد بن حنبل، ۱/ ۳۰۶؛ ابوزرعه، ۱/ ۲۶۳-۲۶۴؛ ابن ابی حاتم، تقدمة، ۱۸۶؛ قس: ابن زید، ۶۱.</ref>. ظاهراً در همین سفر بود که اوزاعی توانست از محفل درس قتادة بن دعامه، دیگر عالم بزرگ بصره (د ۱۱۸ ق) بهره گیرد؛ اما از اسانید و مشایخ او به روشنی برمیآید که وی چندان به فکر گسترش آموختههای خود نزد مشایخ بصره نبوده، چنانکه با وجود نامهای برخی از دانشمندان کوفی در فهرست مشایخ او<ref>ذهبی، همان، ۷/ ۱۰۸.</ref>، نسبت به کوفه نگاهی تردیدآمیز داشته است. | اوزاعی چندی در یمامه به تحصیل نزد یحیی و شیوخ دیگر یمامه چون [[ابوکثیر سحیمی]] و [[حفص بن عفان یمامی]] سپری ساخت و در ۱۱۰ ق، به توصیۀ یحیی برای تکمیل آموختههای خود راهی [[بصره]] گردید؛ به امید آنکه از محفل [[حسن بصری]] و [[ابن سیرین]] بهرهمند گردد، اما زمانی به بصره رسید که ۴۰ روز از وفات حسن سپری شده بود و ابنسیرین نیز در بستر احتضار بود<ref>نک :ابن سعد، ۷/ ۴۸۸؛ احمد بن حنبل، ۱/ ۳۰۶؛ ابوزرعه، ۱/ ۲۶۳-۲۶۴؛ ابن ابی حاتم، تقدمة، ۱۸۶؛ قس: ابن زید، ۶۱.</ref>. ظاهراً در همین سفر بود که اوزاعی توانست از محفل درس قتادة بن دعامه، دیگر عالم بزرگ بصره (د ۱۱۸ ق) بهره گیرد؛ اما از اسانید و مشایخ او به روشنی برمیآید که وی چندان به فکر گسترش آموختههای خود نزد مشایخ بصره نبوده، چنانکه با وجود نامهای برخی از دانشمندان کوفی در فهرست مشایخ او<ref>ذهبی، همان، ۷/ ۱۰۸.</ref>، نسبت به کوفه نگاهی تردیدآمیز داشته است. | ||
به هر حال وی پیش از ۱۱۴ ق به [[حرمین شریفین]] رفت و از پیشوایان و شیوخ برجستۀ [[مدینه]] چون [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام محمد باقر(علیهالسلام)]](د ۱۱۴ ق)، نافع مولای ابن عمر(د ۱۱۷ ق) و عبدالرحمان بن قاسم (د ۱۲۶ ق)، و نیز از مشایخ [[مكه|مکه]] چون عطاء بن ابی رباح(د ۱۱۵ ق) دانش آموخت. در فهرست شیوخ مدنی و مکی او نام [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق(علیهالسلام)]] و [[محمد بن شهاب زهری]] نیز دیده میشود<ref>ذهبی، همانجا؛ دربارۀ امام صادق (علیهالسلام)، نک: كلینی، ۲/ ۵۱۹؛ شیخ طوسی، ۲۳۱.</ref>. | به هر حال وی پیش از ۱۱۴ ق به [[حرمین شریفین]] رفت و از پیشوایان و شیوخ برجستۀ [[مدینه]] چون [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام محمد باقر (علیهالسلام)]](د ۱۱۴ ق)، نافع مولای ابن عمر(د ۱۱۷ ق) و عبدالرحمان بن قاسم (د ۱۲۶ ق)، و نیز از مشایخ [[مكه|مکه]] چون عطاء بن ابی رباح(د ۱۱۵ ق) دانش آموخت. در فهرست شیوخ مدنی و مکی او نام [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق (علیهالسلام)]] و [[محمد بن شهاب زهری]] نیز دیده میشود<ref>ذهبی، همانجا؛ دربارۀ امام صادق (علیهالسلام)، نک: كلینی، ۲/ ۵۱۹؛ شیخ طوسی، ۲۳۱.</ref>. | ||
اوزاعی از محافل علمی شام نیز غفلت نورزید، چنانکه بخشی از تحصیل درازمدتِ او نزد مکحول دمشقی، در بازگشت وی به شام و در سالهای دهۀ ۱۱۰ق صورت گرفت. به هر حال وی پس از بازگشت از سفرهای علمی مردی دانشمند، و به گزارش منابع، از ۱۱۳ق بهعنوان [[فقیه]] شناخته میشد<ref>نک :بسوی، ۲/ ۴۰۹؛ ابوزرعه، ۱/ ۲۶۲؛ قس: ابواسحاق، ۷۱: تحریف ۱۱۳ ق به ۱۳ سالگی.</ref>. | اوزاعی از محافل علمی شام نیز غفلت نورزید، چنانکه بخشی از تحصیل درازمدتِ او نزد مکحول دمشقی، در بازگشت وی به شام و در سالهای دهۀ ۱۱۰ق صورت گرفت. به هر حال وی پس از بازگشت از سفرهای علمی مردی دانشمند، و به گزارش منابع، از ۱۱۳ق بهعنوان [[فقیه]] شناخته میشد<ref>نک :بسوی، ۲/ ۴۰۹؛ ابوزرعه، ۱/ ۲۶۲؛ قس: ابواسحاق، ۷۱: تحریف ۱۱۳ ق به ۱۳ سالگی.</ref>. | ||
== اندیشه و روش فقهی == | == اندیشه و روش فقهی == | ||
اوزاعی را باید حلقهای مهم در انتقال [[فقه]] [[اصحاب حدیث]] از حالت آغازین خود به تدوین [[شافعی]] تلقی کرد. این ویژگی در حد گامهایی برای شکلدهی به استدلالات، مورد توجه یوزف شاخت (ص 288-289) نیز قرار گرفته، و در بررسی کوتاه خود در بارۀ ویژگیهای فقه اوزاعی، شیوۀ استدلال و حالت نیمه نظام یافتۀ آن را تبیین کرده است. | اوزاعی را باید حلقهای مهم در انتقال [[فقه]] [[اصحاب حدیث]] از حالت آغازین خود به تدوین [[شافعی]] تلقی کرد. این ویژگی در حد گامهایی برای شکلدهی به استدلالات، مورد توجه یوزف شاخت (ص 288-289) نیز قرار گرفته، و در بررسی کوتاه خود در بارۀ ویژگیهای فقه اوزاعی، شیوۀ استدلال و حالت نیمه نظام یافتۀ آن را تبیین کرده است. | ||
در سخن از ارتباطهای مکتبی فقه اوزاعی، باید به صراحت فقه او را گونهای از فقه اصحاب [[حدیث]] به شمار آورد که در دورۀ پدیدار شدن مذاهب فقیهان امصار در قرن ۲ق، تکوین یافته است. از نظر منابع روایی و سنت پیوند اصحاب حدیث با عالمان پیشین، باید یادآور شد که اوزاعی، از مشایخ بومهای گوناگون شام، [[حجاز]]، [[عراق]] و | در سخن از ارتباطهای مکتبی فقه اوزاعی، باید به صراحت فقه او را گونهای از فقه اصحاب [[حدیث]] به شمار آورد که در دورۀ پدیدار شدن مذاهب فقیهان امصار در قرن ۲ق، تکوین یافته است. از نظر منابع روایی و سنت پیوند اصحاب حدیث با عالمان پیشین، باید یادآور شد که اوزاعی، از مشایخ بومهای گوناگون شام، [[حجاز]]، [[عراق]] و یمامه بهرهمند شده، و خود از پیشگامان تألیف و تدوین آثاری در باب فقه و سنن بوده است؛ اگرچه در حال حاضر مهمترین بخش برجای مانده از آثار فقهی وی، بریدههایی اقتباس شده توسط ابویوسف از نوشتۀ او در باب «سیر» است. | ||
مقایسهای میان تعالیم فقهی اوزاعی با فقیهی حدیثگرا و شامی در عصر او به نام [[عباد بن عباد خواص]]، نشان میدهد که اوزاعی تا چه پایه در جهت نظام بخشی به فقه شام و یافتن جایگاه اندیشه و درایت در استدلالات فقهی گام برداشته است<ref>نک: دارمی، ۱/ ۱۶۰-۱۶۳: متن كامل؛ ابونعیم، ۸/ ۲۸۲: بخشی از متن.</ref>. | مقایسهای میان تعالیم فقهی اوزاعی با فقیهی حدیثگرا و شامی در عصر او به نام [[عباد بن عباد خواص]]، نشان میدهد که اوزاعی تا چه پایه در جهت نظام بخشی به فقه شام و یافتن جایگاه اندیشه و درایت در استدلالات فقهی گام برداشته است<ref>نک: دارمی، ۱/ ۱۶۰-۱۶۳: متن كامل؛ ابونعیم، ۸/ ۲۸۲: بخشی از متن.</ref>. | ||
مطالعۀ قطعات بازمانده از اوزاعی نشان میدهد که شیوۀ فقهی او در کلیات تا حدی به شیوۀ مالک، به عنوان فقیهی حدیثگرا و هم عصر با وی، نزدیک بوده است و برای درک دقیقتر از جایگاه اندیشۀ فقهی او یافتن مختصات آن در مقایسه با فقه مالک از یک سو و | مطالعۀ قطعات بازمانده از اوزاعی نشان میدهد که شیوۀ فقهی او در کلیات تا حدی به شیوۀ مالک، به عنوان فقیهی حدیثگرا و هم عصر با وی، نزدیک بوده است و برای درک دقیقتر از جایگاه اندیشۀ فقهی او یافتن مختصات آن در مقایسه با فقه مالک از یک سو و فقه شافعی از سویی دیگر بسیار کارساز خواهد بود. به عنوان نخستین ویژگی در فقه اوزاعی، باید به شیوۀ برخورد او با [[سنت پیامبر|سنت نبوی]] اشاره کرد که با توجه به تعلق اوزاعی به اصحاب حدیث، نقشی اساسی در شکلدهی روش فقهی او ایفا کرده است. با توجه به تکیۀ مالک بر حدیث اهل [[مدینه]] و اندیشۀ شافعی مبتنی بر ارزشیابی فرابومی احادیث فقهی، جایگاه اوزاعی به عنوان شخصیتی نزدیک شده به شافعی آنگاه آشکار میگردد که احساس میشود وی از جمله فقیهانی است که در جهت فرابومی کردن منابع فقهی خود پیشگام بودهاند. در حالی که در برخورد با آثار [[صحابه]] و [[تابعین]] و حجت شمردن آنها، اوزاعی را در کنار مالک مییابیم و نشان مشخصی از نزدیک شدن اوزاعی به تعریف تنگ شافعی از سنت دیده نمیشود. در بررسی نمونهای از استدلال اوزاعی، چنین مینماید که وی همچون جماعتی از فقیهان پیشین اصحاب حدیث در تقلید صحابه و گاه ترجیح نهادن اقوال منقول از آنان بر احادیث مرفوع اشکالی ندیده است<ref>نک: ابویوسف، جم.</ref>. تأیید این برداشت در عباراتی منقول از وی نیز دیده میشود که گاه «آثار سلف» را حجت شمرده<ref>نک: ذهبی، سیر، ۷/ ۱۲۰، العلو ... ، ۱۰۲.</ref> و گاه بر حجیت اقوال صحابه تأکید کرده است <ref>همانجا.</ref>؛ با این حال به نظر میرسد که جایگاه اقوال تابعین در روش فقهی او هنوز در خور درنگ و تأمل است<ref>قس: ابونعیم، ۶/ ۱۴۲.</ref>. | ||
دربارۀ تعریف رابطه میان کتاب و سنت، اوزاعی از نخستین فقیهانی است که نظریهای روشن دراینباره مطرح ساخته، و زمینۀ ظهور نظریۀ شافعی را فراهم آورده است. وی به صراحت سنت را «قاضی» بر کتاب شمرده، و قاضی بودن کتاب بر سنت را منتفی دانسته است<ref>نک: حاكم، ۶۵.</ref>. این نظریه با اندیشۀ نظام یافته و روشمند شافعی مبنی بر اینکه سنت نبوی مفسر ظواهر کتاب است، جای مقایسه دارد<ref>نک: شافعی، الرسالة، ۵۶ بب؛ نیز ه د، ۸/ ۴۴۶.</ref>. | دربارۀ تعریف رابطه میان کتاب و سنت، اوزاعی از نخستین فقیهانی است که نظریهای روشن دراینباره مطرح ساخته، و زمینۀ ظهور نظریۀ شافعی را فراهم آورده است. وی به صراحت سنت را «قاضی» بر کتاب شمرده، و قاضی بودن کتاب بر سنت را منتفی دانسته است<ref>نک: حاكم، ۶۵.</ref>. این نظریه با اندیشۀ نظام یافته و روشمند شافعی مبنی بر اینکه سنت نبوی مفسر ظواهر کتاب است، جای مقایسه دارد<ref>نک: شافعی، الرسالة، ۵۶ بب؛ نیز ه د، ۸/ ۴۴۶.</ref>. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۶: | ||
اجماع مورد نظر اوزاعی، برخلاف تکیۀ مالک بر اجماع اهل مدینه، چهرهای کاملاً غیر بومی داشته است. همچنین قراین گوناگون نشان میدهد که استقصای نظریات، آنگونه که شافعی بر آن تاکید نموده<ref>نک: شافعی، همان، ۴۵۷.</ref>، مورد نظر اوزاعی و همفکران او نبوده است، چه اوزاعی بر آن بوده که هر کس «نوادر علما» (خلاف قول اکثر) را اخذ کند، از اسلام خارج خواهد شد<ref>ذهبی، همان، ۷/ ۱۲۵.</ref>. | اجماع مورد نظر اوزاعی، برخلاف تکیۀ مالک بر اجماع اهل مدینه، چهرهای کاملاً غیر بومی داشته است. همچنین قراین گوناگون نشان میدهد که استقصای نظریات، آنگونه که شافعی بر آن تاکید نموده<ref>نک: شافعی، همان، ۴۵۷.</ref>، مورد نظر اوزاعی و همفکران او نبوده است، چه اوزاعی بر آن بوده که هر کس «نوادر علما» (خلاف قول اکثر) را اخذ کند، از اسلام خارج خواهد شد<ref>ذهبی، همان، ۷/ ۱۲۵.</ref>. | ||
در برخورد با روشهای درایی، باید گفت که اوزاعی همچون جمعی دیگر از فقهای حدیثگرای قرن ۲ ق، رأی و قیاس را در حد قابل ملاحظهای میپذیرفته، و به همین لحاظ، [[ابن قتیبه]] در تقسیم عالمان دینی به اصحاب رأی و اصحاب حدیث ــ البته در تعریفی خاص خود او و خلاف مشهور ــ اوزاعی را در شمار عالمان اصحاب رأی آورده است<ref>نک: المعارف ... ، ۴۹۶</ref>. البته در اصل مشروعیت رأی میان او و ابوحنیفه اختلافی وجود نداشته، و تنها اعتراض به مواردی است که ابوحنیفه برخلاف حدیثی از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)]] به کاربرد رأی روی آورده است<ref>نک :همو، تأویل ... ، ۵۲؛ نیز شیخ مفید، ۲۹۴.</ref>. | در برخورد با روشهای درایی، باید گفت که اوزاعی همچون جمعی دیگر از فقهای حدیثگرای قرن ۲ ق، رأی و قیاس را در حد قابل ملاحظهای میپذیرفته، و به همین لحاظ، [[ابن قتیبه]] در تقسیم عالمان دینی به اصحاب رأی و اصحاب حدیث ــ البته در تعریفی خاص خود او و خلاف مشهور ــ اوزاعی را در شمار عالمان اصحاب رأی آورده است<ref>نک: المعارف ... ، ۴۹۶</ref>. البته در اصل مشروعیت رأی میان او و ابوحنیفه اختلافی وجود نداشته، و تنها اعتراض به مواردی است که ابوحنیفه برخلاف حدیثی از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)]] به کاربرد رأی روی آورده است<ref>نک :همو، تأویل ... ، ۵۲؛ نیز شیخ مفید، ۲۹۴.</ref>. | ||
کاربرد استحسان به شکل آغازین و نامدون نیز در فقه اوزاعی نمونههایی دارد؛ | کاربرد استحسان به شکل آغازین و نامدون نیز در فقه اوزاعی نمونههایی دارد؛ چنانکه مثلاً در بحث دربارۀ «جاریۀ مغنّیه» سخن از بطلان بیع آورده، و سپس تصریح کرده که «این [حکم برپایۀ] [[استحسان]] است و قیاس صحت [[بیع]] را اقتضا دارد»<ref>نک :سبكی، ۳/ ۱۹۱.</ref>. | ||
== گسترش مذهب فقهی == | == گسترش مذهب فقهی == | ||
خط ۷۶: | خط ۷۵: | ||
از جمله ویژگیهای عمومی اصحاب حدیث در باب عقاید مانند مبارزه با ارجاء و تکیه بر دخیل بودن عمل در تحقق ایمان، در اندیشههای منقول از اوزاعی نیز دیده میشود<ref>نک: ابونعیم، ۶/ ۱۴۴؛ نیز برای زیادت و نقصان در ایمان، نک: شَعّار، ۳۹.</ref>. | از جمله ویژگیهای عمومی اصحاب حدیث در باب عقاید مانند مبارزه با ارجاء و تکیه بر دخیل بودن عمل در تحقق ایمان، در اندیشههای منقول از اوزاعی نیز دیده میشود<ref>نک: ابونعیم، ۶/ ۱۴۴؛ نیز برای زیادت و نقصان در ایمان، نک: شَعّار، ۳۹.</ref>. | ||
در مباحث مربوط به [[امامت]] و قیام به سیف، اوزاعی به شیوۀ سنتی [[اصحاب حدیث]]، بر ضرورت پیروی از جماعت پای فشرده است<ref>نک: ابونعیم، ۶/ ۱۴۲</ref>. در برخورد با [[خلافت]] و [[امامت]] [[عثمان]] و [[علی بن | در مباحث مربوط به [[امامت]] و قیام به سیف، اوزاعی به شیوۀ سنتی [[اصحاب حدیث]]، بر ضرورت پیروی از جماعت پای فشرده است<ref>نک: ابونعیم، ۶/ ۱۴۲</ref>. در برخورد با [[خلافت]] و [[امامت]] [[عثمان]] و [[علی بن ابیطالب|علی(علیهالسلام)]]، وی که بیزاری خود را از رسم معمول در عهد [[بنی امیه|امویان]] مبنی بر برائت از [[علی بن ابیطالب|حضرت علی(علیهالسلام)]] اعلام میداشت<ref>نک: همو، ۳/ ۳۱۲-۳۱۳: به اشاره</ref>، با نفی دیدگاههای [[مذهب شیعه|شیعه]] از یک سو و عثمانیه از سویی دیگر، در جستوجوی راهی میانه بر آن است که دوستی علی و عثمان جز در قلب فردی مؤمن جمع نمیگردد<ref>نک: ذهبی، سیر، ۷/ ۱۲۰؛ برای اخباری از او در باب امارت، نک: شعار، ۶۲۶ بب؛ برای دیدگاه خاص او در باب امر به معروف و محدود كردن آن، نک: ابن بطه، ۲/ ۵۴۱</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |