پرش به محتوا

عبیدالله المهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''عبیدالله مهدی''' (۲۵۹_۳۲۲ق)، مؤسس‌ و اولین امیر سلسلۀ [[علویان|علویان‌]] [[اسماعیلیه]] [[مغرب‌]] و اولین خلیفه [[فاطمیان]] در شمال‌ [[آفریقا]] بود. در نسب وی اختلاف‌نظر وجود دارد، عده‌ای وی را منصوب به [[اهل بیت]]  و [[علوی]] می‌دانند، عده‌ای او را [[یهودی]] الاصل می‌دانند، عده‌ای دیگر نیز او را [[زرتشتیان|زرتشتی]] دوگانه‌پرست می‌دانند.عبیدالله به مدت بیست و پنج سال حکومت کرد و در نهایت در سن ۶۳ سالگی درگذشت.
'''عبیدالله مهدی''' (۲۵۹_۳۲۲ق)، مؤسس‌ و اولین امیر سلسلۀ [[علویان|علویان‌]] [[اسماعیلیه]] [[مغرب‌]] و اولین خلیفه [[فاطمیان]] در شمال‌ [[آفریقا]] بود. در نسب وی اختلاف‌نظر وجود دارد، عده‌ای وی را منصوب به [[اهل بیت|اهل٬بیت]]  و [[علوی]] می‌دانند، عده‌ای او را [[یهودی]] الاصل می‌دانند، عده‌ای دیگر نیز او را [[زرتشتیان|زرتشتی]] دوگانه‌پرست می‌دانند. عبیدالله به مدت بیست و پنج سال حکومت کرد و در نهایت در سن ۶۳ سالگی درگذشت.


==معرفی==
==معرفی==


نسب او در بیشتر مآخذ چنین آمده است: ابومحمد، عبیدالله بن محمد (حبیب) بن احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل بن [[جعفر بن محمد (صادق‌)|جعفر صادق]] طالبی علوی. او مؤسس دولت علویان مغرب و نیای [[عبیدیان]] (پادشاهان [[مصر]]) بود. عبیدالله در شهر «سلمیّه» (نزدیک شهر حماةِ [[سوریه]]) سکونت داشت. پدرش مبلغان را به اطراف می‌فرستاد. تا برای [[حجت بن حسن (مهدی)|مهدی منتظر]] تبلیغ کنند. مبلّغی که به [[یمن]] فرستاده بود، رستم بن حسین بن حوشب نجار نام داشت که به کوشش او تبلیغاتش در یمن کارساز شد و یاران و پیروانی پیدا کرد.
نسب او در بیشتر مآخذ چنین آمده است: ابومحمد، عبیدالله بن محمد (حبیب) بن احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل بن [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر صادق]] طالبی علوی. او مؤسس دولت علویان مغرب و نیای [[دولت فاطمیون|عبیدیان]] (پادشاهان [[مصر]]) بود. عبیدالله در شهر «سلمیّه» (نزدیک شهر حماةِ [[سوریه]]) سکونت داشت. پدرش مبلغان را به اطراف می‌فرستاد. تا برای [[حجت بن الحسن (مهدی)|مهدی منتظر]] تبلیغ کنند. مبلّغی که به [[یمن]] فرستاده بود، رستم بن حسین بن حوشب نجار نام داشت که به کوشش او تبلیغاتش در یمن کارساز شد و یاران و پیروانی پیدا کرد.
ابن حوشب مبلّغی با اراده، کارساز، زیرک و حیله‌گر، آگاه به رموز تبلیغ، خوش بیان و توانا در بحث و جدل و اقناع خصم، معروف به ابوعبدالله شیعی، به مغرب فرستاد. او توانست با دانش و زیرکی خاص خود در قبیله «کتامه» (که از بزرگ‌ترین قبایل بربر بود) دعوت را گسترش دهد و سرزمین‌های دیگری را با کمک این قبیله فتح کند و به آنان وعده نزدیک بودن ظهور مهدی ([[حجت بن حسن (مهدی)|امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)]]) را بدهد. با این‌کار، زمینه را برای عبیدالله آماده کرد و پیک‌هایی برای دعوت از عبیدالله به سوی او فرستاد.
ابن حوشب مبلّغی با اراده، کارساز، زیرک و حیله‌گر، آگاه به رموز تبلیغ، خوش بیان و توانا در بحث و جدل و اقناع خصم، معروف به ابوعبدالله شیعی، به مغرب فرستاد. او توانست با دانش و زیرکی خاص خود در قبیله «کتامه» (که از بزرگ‌ترین قبایل بربر بود) دعوت را گسترش دهد و سرزمین‌های دیگری را با کمک این قبیله فتح کند و به آنان وعده نزدیک بودن ظهور مهدی ([[حجت بن الحسن (مهدی)|امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)]]) را بدهد. با این‌کار، زمینه را برای عبیدالله آماده کرد و پیک‌هایی برای دعوت از عبیدالله به سوی او فرستاد.
خبر به مکتفی‌بالله رسید. خلیفه در نامه‌ای به کارگزارانش در [[شام]] فرمان داد عبیدالله را دستگیر کنند. وقتی عبیدالله از این فرمان آگاه شد، به مصر و از آن‌جا به مغرب گریخت و از همه خطرهایی که برای دستگیری‌اش در کمین او بود، گذشت. در این‌راه، فرزندش محمد قائم بامر الله و یاران نزدیکش با او همراه بودند. در قیروان با ابوعبدالله شیعی دیدار کرد. ابوعبدالله در سال ۳۹۷ق بر قیروان دست یافته، واپسین فرمانروای [[اغلبیان]] را شکست داده بود. ابوعبدالله به مردم اعلام کرد که عبیدالله همان مهدی است. مردم نیز با او بیعت کردند. عبیدالله در شهر رقاده ساکن شد و والیانی از قبیله کتامه برگزید و به [[طرابلس]]، برقه و سیسیل فرستاد. بر تاهرت دست یافت و دوباره سعی کرد مصر را تصرف کند، ولی موفق نشد و لشکریان [[خلیفه]] عباسی مانع استیلای او بر مصر شدند. در سال ۳۰۳ق طرح بنای شهر «مهدیه» را ریخت و آن‌جا را مرکز حکومت خود قرار داد و در ۶۳ سالگی پس از ۲۴ سال حکومت درگذشت.
خبر به مکتفی‌بالله رسید. خلیفه در نامه‌ای به کارگزارانش در [[شام]] فرمان داد عبیدالله را دستگیر کنند. وقتی عبیدالله از این فرمان آگاه شد، به مصر و از آن‌جا به مغرب گریخت و از همه خطرهایی که برای دستگیری‌اش در کمین او بود، گذشت. در این‌راه، فرزندش محمد قائم بامر الله و یاران نزدیکش با او همراه بودند. در قیروان با ابوعبدالله شیعی دیدار کرد. ابوعبدالله در سال ۳۹۷ق بر قیروان دست یافته، واپسین فرمانروای [[اغلبیان]] را شکست داده بود. ابوعبدالله به مردم اعلام کرد که عبیدالله همان مهدی است. مردم نیز با او بیعت کردند. عبیدالله در شهر رقاده ساکن شد و والیانی از قبیله کتامه برگزید و به [[طرابلس]]، برقه و سیسیل فرستاد. بر تاهرت دست یافت و دوباره سعی کرد مصر را تصرف کند، ولی موفق نشد و لشکریان [[خلیفه]] عباسی مانع استیلای او بر مصر شدند. در سال ۳۰۳ق طرح بنای شهر «مهدیه» را ریخت و آن‌جا را مرکز حکومت خود قرار داد و در ۶۳ سالگی پس از ۲۴ سال حکومت درگذشت.


خط ۳۸: خط ۳۸:


دیگر منکران می‌گویند: عبیدالله مهدی همان ابن میمون قدّاح است. جدّ قدّاح، زرتشتی دوگانه پرست بود؛ یکی خدای نور و دیگر خدای ظلمت. عبیدالله با همان دین پدر و پدربزرگش بزرگ شد و هدف نهایی ایشان، محو [[اسلام]] بود و عقیده به باطن از راه تاویل و توجیه، و عقیده به این که [[قرآن]] و سنّت نبوی، یک ظاهر دارد و یک باطن، و همین‌طور و در هر دو باطن است که اعتبار دارد نه ظاهر. آنان با این توجیهات می‌خواستند عقاید مجوسی و دیصانی را زنده کنند.
دیگر منکران می‌گویند: عبیدالله مهدی همان ابن میمون قدّاح است. جدّ قدّاح، زرتشتی دوگانه پرست بود؛ یکی خدای نور و دیگر خدای ظلمت. عبیدالله با همان دین پدر و پدربزرگش بزرگ شد و هدف نهایی ایشان، محو [[اسلام]] بود و عقیده به باطن از راه تاویل و توجیه، و عقیده به این که [[قرآن]] و سنّت نبوی، یک ظاهر دارد و یک باطن، و همین‌طور و در هر دو باطن است که اعتبار دارد نه ظاهر. آنان با این توجیهات می‌خواستند عقاید مجوسی و دیصانی را زنده کنند.
این نظریات را عده‌ای از علمای [[اهل‌سنت]] متوجه عبیدیان کرده‌اند که بعضی از آنان، از مورّخان‌اند؛ مثل: قاضی عبدالجبّار بصری، قاضی [[ابوبکر باقلانی]]، [[ذهبیات|ذهبی]]، [[ابن تغری]] و [[ابن حزم|ابن حزم‌ اندلسی]].
این نظریات را عده‌ای از علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] متوجه عبیدیان کرده‌اند که بعضی از آنان، از مورّخان‌اند؛ مثل: قاضی عبدالجبّار بصری، قاضی [[ابوبکر باقلانی]]، [[ذهبیات|ذهبی]]، [[ابن‌ تغری‌ بردی‌|ابن تغری]] و [[علی بن احمد بن سعید بن حزم آندلسی قرطبی یزیدی|ابن حزم‌ اندلسی]].


===علوی===
===علوی===


امّا از کسانی که می‌گویند انتساب عبیدیان به اهل‌بیت صحیح است، [[ابن اثیر]]، [[ابن خلدون]] و مقریزی هستند و استدلالشان این است که پیشوایان عبیدی از ترس شدّت عمل [[عباسیان]]، خودشان را پنهان می‌کردند و برای رد گم کردن، نام‌های مستعار برخود می‌گذاشتند. ابن خلدون در تایید این نظریه می‌گوید: «همین‌که مردم مطیع و فرمانبردار ایشان بودند و دعوت آنان در [[مکه]] و [[مدینه]] قوام گرفت، بهترین دلیل بر صحت نسبت ایشان است.»
امّا از کسانی که می‌گویند انتساب عبیدیان به اهل‌بیت صحیح است، [[ابن اثیر]]، [[ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی|ابن خلدون]] و مقریزی هستند و استدلالشان این است که پیشوایان عبیدی از ترس شدّت عمل [[عباسیان]]، خودشان را پنهان می‌کردند و برای رد گم کردن، نام‌های مستعار برخود می‌گذاشتند. ابن خلدون در تایید این نظریه می‌گوید: «همین‌که مردم مطیع و فرمانبردار ایشان بودند و دعوت آنان در [[مکه]] و [[مدینه]] قوام گرفت، بهترین دلیل بر صحت نسبت ایشان است.»
ابن اثیر به قصیده‌ای که [[سید رضی|شریف رضی]] سرود و در آن به صحّت نسب عبیدیان اعتراف می‌کند، استشهاد می‌کند؛ در صورتی که رضی قبلا مکتوبی که علیه ایشان فراهم شده بود، امضا کرد.
ابن اثیر به قصیده‌ای که [[سید رضی|شریف رضی]] سرود و در آن به صحّت نسب عبیدیان اعتراف می‌کند، استشهاد می‌کند؛ در صورتی که رضی قبلا مکتوبی که علیه ایشان فراهم شده بود، امضا کرد.
ابن اثیر می‌گوید: «پدر شریف رضی از پسرش خواسته بود که برای قادربالله عباسی عذر بیاورد، ولی او چنین نکرد.» ابن اثیر اضافه می‌کند: خودداری رضی از عذرآوردن، نشانه محکمی بر درستی نسب عبیدیان است.» ابن اثیر می‌گوید: «خود از عده‌ای از بزرگان علوی راجع به نسب عبیدالله مهدی سؤال کرده و هیچ‌یک شکی در صحت آن نداشته است. علاوه بر این، برخی از مورّخان و محدّثان متقدم همانند [[ابن ندیم]] و [[ابن خلکان]] رای قطعی نداده‌اند؛ گرچه بعضی‌شان بدون جزم و اظهار قطعی به یکی از دو نظر متمایل شده‌اند».
ابن اثیر می‌گوید: «پدر شریف رضی از پسرش خواسته بود که برای قادربالله عباسی عذر بیاورد، ولی او چنین نکرد.» ابن اثیر اضافه می‌کند: خودداری رضی از عذرآوردن، نشانه محکمی بر درستی نسب عبیدیان است.» ابن اثیر می‌گوید: «خود از عده‌ای از بزرگان علوی راجع به نسب عبیدالله مهدی سؤال کرده و هیچ‌یک شکی در صحت آن نداشته است. علاوه بر این، برخی از مورّخان و محدّثان متقدم همانند [[ابن ندیم]] و [[ابن خلکان]] رای قطعی نداده‌اند؛ گرچه بعضی‌شان بدون جزم و اظهار قطعی به یکی از دو نظر متمایل شده‌اند».
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۱۲۶

ویرایش