۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[اهل بیت (علیهمالسلام)' به '[[اهل بیت') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''هشامبن حَکَم'''، ابومحمد، از | '''هشامبن حَکَم'''، ابومحمد، از اصحاب [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق]] و [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی کاظم (علیهما السلام)]] است. وی دارای آراء و و اندیشههای کلامی منحصر به فرد و از [[متکلمین]] برجستۀ شیعه در قرن دوم میباشد. روایاتی از [[ائمه|امامان شیعه]] در مدح هشام نقل شده و بسیاری از دانشمندان [[شیعه]] او را ستایش کردهاند. علاوه بر این برخی از [[اهلسنت]] نیز او را به لحاظ علمی ستودهاند که وجود و حضور هشام در جلسات علمی [[یحیی بن خالد برمکی]] به عنوان رئیس انجمن یا ناظر و داور و دریافت هدیه از جانب [[هارون الرشید]] گواه بر آن است. | ||
== معرفی هشام == | == معرفی هشام == | ||
هشام در اوایل قرن دوم هجری در [[کوفه]] دیده به جهان گشود و در شهر واسط رشد کرد و به عرصه اجتماع گام نهاد. او بعدها برای تجارت به [[بغداد]] آمد و در محله کرخ به بزازی مشغول شد. دانشمندان [[علم رجال]] مینویسند: هشام دو فرزند دختر و پسر داشت. فرزند پسرش، حکم، [[متکلم]] بود و در [[بصره]] میزیست. | هشام در اوایل قرن دوم هجری در [[کوفه]] دیده به جهان گشود و در شهر واسط رشد کرد و به عرصه اجتماع گام نهاد. او بعدها برای تجارت به [[بغداد]] آمد و در محله کرخ به بزازی مشغول شد. دانشمندان [[علم رجال]] مینویسند: هشام دو فرزند دختر و پسر داشت. فرزند پسرش، حکم، [[متکلم]] بود و در [[بصره]] میزیست. دخترش فاطمه، یکی از زنان با [[ایمان]] روزگار بود. هشام همچنین برادری به نام محمدبن حکم داشت که از راویان [[حدیث]] بود و [[محمدبن ابیعمیر]]، راوی معروف [[شیعه]]، از او روایت نقل میکند<ref>معجم رجال الحدیث، ج 10، ص273. </ref>. | ||
هشام از همان آغاز جوانی سری پرشور داشت و شیفته علم و معرفت بود. او، برای رسیدن به این هدف، علوم عصر خویش را آموخت، کتب فلسفی دانشمندان [[یونان]] را فرا گرفت و کتابی در رد یکی از [[فلاسفه]] یونان نگاشت<ref>هشام بن حکم، صفایی، ص 14. </ref>. | هشام از همان آغاز جوانی سری پرشور داشت و شیفته علم و معرفت بود. او، برای رسیدن به این هدف، علوم عصر خویش را آموخت، کتب فلسفی دانشمندان [[یونان]] را فرا گرفت و کتابی در رد یکی از [[فلاسفه]] یونان نگاشت<ref>هشام بن حکم، صفایی، ص 14. </ref>. | ||
هشام، در مسیر تکامل اندیشهاش، به مکتبهای گوناگون علمی عصر خویش پیوست؛ ولی هیچ مکتبی عطش حقیقت جوییاش را فرو ننشاند. او سرانجام به وسیله عمویش، [[عمیر بن یزید کوفی]]، با [[جعفر بن محمد (صادق)]] آشنا شد و در شمار پیروان آن حضرت قرار گرفت<ref>رجال نجاشی، ص433. </ref>. سیر تکاملی اندیشه هشام نشان | هشام، در مسیر تکامل اندیشهاش، به مکتبهای گوناگون علمی عصر خویش پیوست؛ ولی هیچ مکتبی عطش حقیقت جوییاش را فرو ننشاند. او سرانجام به وسیله عمویش، [[عمیر بن یزید کوفی]]، با [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر بن محمد (صادق)]] آشنا شد و در شمار پیروان آن حضرت قرار گرفت<ref>رجال نجاشی، ص433. </ref>. سیر تکاملی اندیشه هشام نشان میدهد که آگاهانه و بر اساس برهان عقلی [[تشیع]] را پذیرفته است. او به منظور کسب علم، تامین معاش، مناظره، تبلیغ معارف [[اهل بیت|اهلبیت (علیهالسلام)]] و انجام [[مناسک حج]]، به شهرهای بغداد، بصره، [[مدائن]]، [[حجاز]] و کوفه سفر کرد و با برهانهای دقیق و منطقیاش در گسترش فرهنگ اهلبیت (علیهالسلام) کوشید. | ||
== سفر برای تحصیل دانش == | == سفر برای تحصیل دانش == | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
هشام از پاسخ باز ماند. پس از ابن ابی العوجاء فرصت خواست و برای گرفتن پاسخ به [[مدینه]] شتافت. هشام سخن ابن ابی العوجاء را برای حضرت باز گفت. امام فرمود: منظور از عدالت در آیه سوم سوره نساء، عدالت در [[نفقه]] و رعایت حقوق همسری و طرز رفتار و کردار است؛ و مراد از عدالت در آیه129 این سوره عدالت در تمایلات قلبی است. بنابراین تعدد زوجات در اسلام حرام نیست و با شرایطی جایز است. | هشام از پاسخ باز ماند. پس از ابن ابی العوجاء فرصت خواست و برای گرفتن پاسخ به [[مدینه]] شتافت. هشام سخن ابن ابی العوجاء را برای حضرت باز گفت. امام فرمود: منظور از عدالت در آیه سوم سوره نساء، عدالت در [[نفقه]] و رعایت حقوق همسری و طرز رفتار و کردار است؛ و مراد از عدالت در آیه129 این سوره عدالت در تمایلات قلبی است. بنابراین تعدد زوجات در اسلام حرام نیست و با شرایطی جایز است. | ||
هشام از سفر برگشت و پاسخ را در اختیار ابن ابی العوجاء قرار داد. او [[سوگند]] یاد کرد که این پاسخ از (هشام) تو نیست<ref>منتهی الآمال، ج 2، ص 251. </ref>. | هشام از سفر برگشت و پاسخ را در اختیار ابن ابی العوجاء قرار داد. او [[سوگند]] یاد کرد که این پاسخ از (هشام) تو نیست<ref>منتهی الآمال، ج 2، ص 251. </ref>. | ||
هشام این گونه برای کسب علم و معارف اسلام تلاش میکرد. امام صادق علیهالسلام نیز متقابلا هشام را از کوثر زلال ولایت سیراب میساخت. امام در برابر پرسشهای هشام، با بردباری پاسخ میداد و قانعش میساخت. نمونههایی از این پرسش و پاسخها در کتابهای توحید [[شیخ صدوق]] و علل الشرایع دیده میشود. | هشام این گونه برای کسب علم و معارف اسلام تلاش میکرد. امام صادق علیهالسلام نیز متقابلا هشام را از کوثر زلال ولایت سیراب میساخت. امام در برابر پرسشهای هشام، با بردباری پاسخ میداد و قانعش میساخت. نمونههایی از این پرسش و پاسخها در کتابهای توحید [[شیخ صدوق]] و [[علل الشرایع (کتاب)|علل الشرایع]] دیده میشود. | ||
== ترازوی امامت و الگوی شیعیان == | == ترازوی امامت و الگوی شیعیان == | ||
[[جعفر بن محمد (صادق)]] میفرمود: هشام بن حکم مراقب و نگهبان حق ما و مؤید صدق ما و نابودکننده نظرهای باطل دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی کرده است و کسی که با او مخالفت کند، با ما مخالفت ورزیده است<ref> هشام بن حکم، صفایی، ص 14. ؛ رجال نجاشی، ص433؛ فهرست شیخ طوسی، ص 355.</ref>. | امام [[جعفر بن محمد (صادق)|صادق( علیهالسلام)]] میفرمود: هشام بن حکم مراقب و نگهبان حق ما و مؤید صدق ما و نابودکننده نظرهای باطل دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی کرده است و کسی که با او مخالفت کند، با ما مخالفت ورزیده است<ref> هشام بن حکم، صفایی، ص 14. ؛ رجال نجاشی، ص433؛ فهرست شیخ طوسی، ص 355.</ref>. | ||
== در محضر امام کاظم (علیهالسلام) == | == در محضر امام کاظم (علیهالسلام) == | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
== آثار == | == آثار == | ||
چهره درخشان مکتب ولایت، علاوه بر | چهره درخشان مکتب ولایت، علاوه بر فعالیتهای گسترده در دانشاندوزی و تبلیغ، حدود سی جلد کتاب در موضوعات مختلف علمی به رشته نگارش کشید. «الامامه» و [[جبر و اختیار]] در علم کلام و «الفاظ» در [[اصول فقه]] بخشی از یادگارهای آن دانشمند برجسته است<ref>هشام بن حکم، عبدالله نعمه، ص59.</ref>. | ||
== در معرض اتهام == | == در معرض اتهام == | ||
موقعیت و لیاقت هشام در محضر امام صادق و امام کاظم (علیهالسلام) چنان بود که | موقعیت و لیاقت هشام در محضر امام صادق و امام کاظم (علیهالسلام) چنان بود که گروهی بدان حسد ورزیدند و شایعات گوناگون علیه او رواج دادند. متاسفانه این شایعات سودمند واقع شد و حتی بعضی از شیعیان نیز درباره اعتقادات هشام در تردید فرو رفتند. وقتی این نسبتهای ناروا به اوج خود رسید، [[موسى مشرقى|موسی مشرقی]] خدمت [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام)]] حضور یافت و گفت: آیا هشام را دوست بداریم یا از او بیزاری بجوییم؟ امام رضا (علیهالسلام) فرمود: هشام را دوست بدارید. وقتی که به شما چنین گفتم، عمل کنید. اکنون برو و به شیعیان بگو امام مرا به ولایت و دوستی هشام فرمان داد<ref> رجال نجاشى، ص433.</ref>. | ||
== آخرین | == آخرین روزهای زندگی == | ||
یحیی برمکی در آغاز به هشام بن حکم اظهار علاقه میکرد و مدتی نیز وی را دبیر مجالس مناظره خود ساخت. او سرانجام از هشام رنجید و اسباب کشتن وی را فراهم کرد. انتقادهای هشام آرای فلسفی یحیی بن خالد، مغلوب ساختن پیوسته وی در بحثها و نیز هراس وزیر از نزدیکی هشام به هارون علل اصلی دشمنی یحیی با هشام بود. روزی هارون گفت: دوست دارم در مجالس مناظره شما شرکت کنم؛ اما نه در حضور دیگران، بلکه در پشت پرده تا حاضران نظرهای خویش را بی پروا بیان کنند. | |||
یحیی مجلس مناظره ترتیب داد و هشام را نیز دعوت کرد. هارون طبق برنامه قبلی پشت پرده نشست. وزیر که اندیشه انتقام در سر میپروراند با نقشه قبلی هشام را وارد بحث امامت کرد. هشام بعد از گفتگوی بسیار، گفت: «اگر امام مرا به [[جنگ]] فرمان دهد، اطاعت میکنم.» | |||
'''منطق هشام طاغوت زمان را | '''منطق هشام طاغوت زمان را میلرزاند''' | ||
هارون با شنیدن این جمله، چهره درهم کشید و گفت: هشام مطلب را آشکار کرد. آیا با زنده بودن | هارون با شنیدن این جمله، چهره درهم کشید و گفت: هشام مطلب را آشکار کرد. آیا با زنده بودن وی سلطنت من یک ساعت باقی میماند؟ به خدا سوگند، اثر زبان این مرد در دلهای مردم از صد هزار شمشیر برنده تر و مؤثرتر است<ref> جامع الرواة، اردبیلى، ج 2، ص313.</ref>. | ||
بیدرنگ فرمان داد هشام را دستگیر کنند. هشام از گرداب خشم هارون به [[مدائن]] گریخت. از آنجا به [[کوفه]] رفت، در منزل ابن شرف پنهان شد و حدود دو ماه بعد جهان | بیدرنگ فرمان داد هشام را دستگیر کنند. هشام از گرداب خشم هارون به [[مدائن]] گریخت. از آنجا به [[کوفه]] رفت، در منزل ابن شرف پنهان شد و حدود دو ماه بعد جهان مادی را وداع گفت. | ||
حضرت رضا (علیهالسلام) درباره او فرمود: خدا او را رحمت کند. | حضرت رضا (علیهالسلام) درباره او فرمود: خدا او را رحمت کند. بندهای خیرخواه و دلسوز و یک انسان حقیقی بود. اصحابش بر او حسد بردند و آزارش کردند<ref>هشام بن حکم، صفایى، ص 121.</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
# [http://ensani.ir/fa/article/55211/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85-%D8%B9- برگرفته از سایت هشام بن حکم از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهالسلام http://ensani.ir] | # [http://ensani.ir/fa/article/55211/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85-%D8%B9- برگرفته از سایت هشام بن حکم از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهالسلام http://ensani.ir] | ||
# [https://lib.eshia.ir/23019/1/6843/%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%B3%D8%AA%DB%80 برگرفته از سایت بنیاد دائرة المعارف اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهتhttps://lib.eshia.ir] | # [https://lib.eshia.ir/23019/1/6843/%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%B3%D8%AA%DB%80 برگرفته از سایت بنیاد دائرة المعارف اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهتhttps://lib.eshia.ir] | ||
# [https://lib.eshia.ir/23019/1/7208 برگرفته از سایت دانشنامه جهان اسلام - بنیاد دائرة المعارف اسلامیhttps://lib.eshia.ir] | # [https://lib.eshia.ir/23019/1/7208 برگرفته از سایت دانشنامه جهان اسلام - بنیاد دائرة المعارف اسلامیhttps://lib.eshia.ir] | ||
[[رده:عالمان]] | |||
[[رده:عالمان شیعه]] | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده:متکلمان]] | [[رده:متکلمان]] |