پرش به محتوا

علی بن الحسین (علی اصغر): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Mohsenmadani صفحهٔ علی بن حسین (علی اصغر) را به علی بن الحسین (علی اصغر) منتقل کرد)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:
== نام مادر ==
== نام مادر ==
درباره نام مادر طفل اکثر منابع بر یک عقیده هستند و می‌گویند مادر عبدالله یا علی‌اصغر رباب دختر امری القیس بن عدی<ref>محلاتی، ذبیح‌الله، فرسان الهیجاء، ج۱، ص۳۶۶</ref> و از طائفه کلب بوده، و این رباب همان زنی است که حضرت سیدالشهداء (علیه‌السّلام) درباره‌اش فرمود: «لعمرک اننی لاحب دارا تکون بها سکینه و الرباب احبهما و ابخل جل مالی و لیس لعتاب عندی عتاب؛<ref>ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۰۹</ref> به جای تو، که من به راستی دوست دارم خانه‌ای که در آن سکینه و رباب (نام) باشد. من این دو را دوست دارم و مال خودم را در راهشان بذل می‌کنم و سرزنش هم در این‌باره بر من نیست.»
درباره نام مادر طفل اکثر منابع بر یک عقیده هستند و می‌گویند مادر عبدالله یا علی‌اصغر رباب دختر امری القیس بن عدی<ref>محلاتی، ذبیح‌الله، فرسان الهیجاء، ج۱، ص۳۶۶</ref> و از طائفه کلب بوده، و این رباب همان زنی است که حضرت سیدالشهداء (علیه‌السّلام) درباره‌اش فرمود: «لعمرک اننی لاحب دارا تکون بها سکینه و الرباب احبهما و ابخل جل مالی و لیس لعتاب عندی عتاب؛<ref>ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱۱، ص۲۰۹</ref> به جای تو، که من به راستی دوست دارم خانه‌ای که در آن سکینه و رباب (نام) باشد. من این دو را دوست دارم و مال خودم را در راهشان بذل می‌کنم و سرزنش هم در این‌باره بر من نیست.»
اما در بعضی منابع نام همسری دیگر به نام‌ ام اسحاق برای سیدالشهداء (علیه‌السّلام) که در روز عاشورا در کربلا حضور داشته ذکر شده است و عبدالله نام یکی از فرزندان او می‌باشد. ‌ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله تیمیه است که در ابتدا همسر [[امام حسن]] (علیه‌السّلام) بود. امام حسن (علیه‌السّلام) در وقت شهادت فرمودند: برادر، من از این زن راضی هستم نگذارید که او از خانه‌هایتان خارج شود<ref>بدوانی، عبدالقادر بن ملوکشاه، منتخب التواریخ، ص۲۴۱</ref>. حضرت سیدالشهداء (علیه‌السّلام) با‌ ام اسحاق ازدواج کردند و خداوند فاطمه و عبدالله را به ایشان عنایت کرد<ref>طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، المنتخب، ص۲۷۶</ref>.
اما در بعضی منابع نام همسری دیگر به نام‌ ام اسحاق برای سیدالشهداء (علیه‌السّلام) که در روز عاشورا در کربلا حضور داشته ذکر شده است و عبدالله نام یکی از فرزندان او می‌باشد. ‌ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله تیمیه است که در ابتدا همسر [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن]] (علیه‌السّلام) بود. امام حسن (علیه‌السّلام) در وقت شهادت فرمودند: برادر، من از این زن راضی هستم نگذارید که او از خانه‌هایتان خارج شود<ref>بدوانی، عبدالقادر بن ملوکشاه، منتخب التواریخ، ص۲۴۱</ref>. حضرت سیدالشهداء (علیه‌السّلام) با‌ ام اسحاق ازدواج کردند و خداوند فاطمه و عبدالله را به ایشان عنایت کرد<ref>طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، المنتخب، ص۲۷۶</ref>.


== کیفیت شهادت ==
== کیفیت شهادت ==
کیفیت شهادت و عکس‌العمل سیدالشهداء (علیه‌السّلام) بعد از شهادت کودک: درباره چگونگی شهادت طفل شیرخوار نیز منابع اولیه شهادت او را در آغوش یا در دامان حضرت ذکر کرده‌اند.
کیفیت شهادت و عکس‌العمل سیدالشهداء (علیه‌السّلام) بعد از شهادت کودک: درباره چگونگی شهادت طفل شیرخوار نیز منابع اولیه شهادت او را در آغوش یا در دامان حضرت ذکر کرده‌اند.
[[یعقوبی]] نوشته است: در این حال حضرت سوار اسب خویش بود که نوزادی را که در همان ساعت برای او تولد یافته بود بدست وی دادند. پس در گوش او اذان گفت و کام او را بر می‌داشت که ناگهان تیری در گلوی کودک نشست و او را سر برید. امام حسین (علیه‌السّلام) تیر را از گلوی کودک کشید و او را به خونش آغشته ساخت و گفت: «والله لانت اکرم علی الله من الناقه و لمحمد اکرم علی الله من الصالح؛<ref>یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵</ref> به خدا سوگند که تو از ناقه صالح نزد خدا گرامی‌تر هستی و [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|محمدبن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌ و‌آله‌ وسلم)]] هم از صالح (علیه‌السّلام) گرامی‌تر است سپس آمد و او را پهلوی فرزندان و برادرزادگان خود نهاد» .
[[یعقوبی]] نوشته است: در این حال حضرت سوار اسب خویش بود که نوزادی را که در همان ساعت برای او تولد یافته بود بدست وی دادند. پس در گوش او اذان گفت و کام او را بر می‌داشت که ناگهان تیری در گلوی کودک نشست و او را سر برید. امام حسین (علیه‌السّلام) تیر را از گلوی کودک کشید و او را به خونش آغشته ساخت و گفت: «والله لانت اکرم علی الله من الناقه و لمحمد اکرم علی الله من الصالح؛<ref>یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵</ref> به خدا سوگند که تو از ناقه صالح نزد خدا گرامی‌تر هستی و [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|محمدبن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌ و‌آله‌ وسلم)]] هم از صالح (علیه‌السّلام) گرامی‌تر است سپس آمد و او را پهلوی فرزندان و برادرزادگان خود نهاد» .
ابی‌مخنف می‌گوید: در حالی که حسین (علیه‌السّلام) نشسته بود فرزند کوچکش را نزدش آوردند. عبدالله بن حسین بود، حضرت او را در دامن خویش نشاند. در همان حال که در دامنش بود شخصی از بنی اسد به نام حرملة بن کاهل یا هانی بن ثبیت حضرمی تیری بسویش پرتاب کرده گلویش را برید<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه‌السلام، ج۲، ص۳۷</ref>. حسین (علیه‌السّلام) خونش را گرفت و وقتی کف دستش پر شد، خون را روی زمین ریخت و گفت پروردگارا اگر نصرت آسمانیت را از ما برداشته‌ای آن‌را مقدمه خیر قرار بده و انتقاممان را از این گروه ظالم بگیر<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۸</ref>. اما [[ابوالفرج اصفهانی]] می‌گوید: حضرت خون را بسوی آسمان پاشید و قطره‌ای از آن بر زمین نریخت<ref>ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، ص۹۵</ref>.
ابی‌مخنف می‌گوید: در حالی که حسین (علیه‌السّلام) نشسته بود فرزند کوچکش را نزدش آوردند. عبدالله بن حسین بود، حضرت او را در دامن خویش نشاند. در همان حال که در دامنش بود شخصی از بنی اسد به نام حرملة بن کاهل یا هانی بن ثبیت حضرمی تیری بسویش پرتاب کرده گلویش را برید<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه‌السلام، ج۲، ص۳۷</ref>. حسین (علیه‌السّلام) خونش را گرفت و وقتی کف دستش پر شد، خون را روی زمین ریخت و گفت پروردگارا اگر نصرت آسمانیت را از ما برداشته‌ای آنرا مقدمه خیر قرار بده و انتقاممان را از این گروه ظالم بگیر<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۸</ref>. اما [[ابوالفرج اصفهانی]] می‌گوید: حضرت خون را بسوی آسمان پاشید و قطره‌ای از آن بر زمین نریخت<ref>ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، ص۹۵</ref>.
[[سید بن طاووس]] گوید: [[زینب]] خواهر امام حسین (علیه‌السّلام) کودک را بیرون آورد و گفت، برادرم این کودک تو است که سه روز آب نخورده پس جرعه‌ای آب برایش بخواه. امام (علیه‌السّلام) او را روی دست گرفت و فرمود: ‌ای مردم! شما پیروان و خانواده‌ام را کشتید و فقط این طفل شیرخوار باقی مانده است که به خاطر تشنگی له له می‌زند! پس جرعه‌ای از آب به او بنوشانید. حضرت در حال سخن گفتن با آنها بود که مردی از لشکر کفر تیری انداخت و کودک را ذبح کرد<ref>ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف، ص۱۶۸</ref>.در نقل دیگر سید بن طاووس می‌گوید: حضرت جلوی خیمه آمد و به زینب فرمود: «ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه؛ طفل کوچک مرا بیاور تا با او وداع کنم پس آن کودک را بروی دست گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل اسدی تیری پرتاب کرد و به گلوی کودک خورد».
[[سید بن طاووس]] گوید: [[زینب]] خواهر امام حسین (علیه‌السّلام) کودک را بیرون آورد و گفت، برادرم این کودک تو است که سه روز آب نخورده پس جرعه‌ای آب برایش بخواه. امام (علیه‌السّلام) او را روی دست گرفت و فرمود: ‌ای مردم! شما پیروان و خانواده‌ام را کشتید و فقط این طفل شیرخوار باقی مانده است که به خاطر تشنگی له له می‌زند! پس جرعه‌ای از آب به او بنوشانید. حضرت در حال سخن گفتن با آنها بود که مردی از لشکر کفر تیری انداخت و کودک را ذبح کرد<ref>ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف، ص۱۶۸</ref>.در نقل دیگر سید بن طاووس می‌گوید: حضرت جلوی خیمه آمد و به زینب فرمود: «ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه؛ طفل کوچک مرا بیاور تا با او وداع کنم پس آن کودک را بروی دست گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل اسدی تیری پرتاب کرد و به گلوی کودک خورد».
حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: او را بگیر! سپس دو دست خود را زیر گلوی او گرفت تا از خون پر شد و آن را به آسمان پاشید و فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ همه این مصائب بر من آسان است زیرا خداوند می‌بیند».
حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: او را بگیر! سپس دو دست خود را زیر گلوی او گرفت تا از خون پر شد و آن را به آسمان پاشید و فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ همه این مصائب بر من آسان است زیرا خداوند می‌بیند».
خط ۵۴: خط ۵۴:
به سبب کینه‌ای که از خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دل داشتند: اینک گرد هم آیید تا همگی حسین را بکشیم.
به سبب کینه‌ای که از خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دل داشتند: اینک گرد هم آیید تا همگی حسین را بکشیم.
آه از دست مردم فرومایه که جماعت را برای (کشتن ساکنان) دو حرم ([[مکه]] و [[مدینه]]) گرد آوردند<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۵</ref><ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۸ – ۴۷</ref>.
آه از دست مردم فرومایه که جماعت را برای (کشتن ساکنان) دو حرم ([[مکه]] و [[مدینه]]) گرد آوردند<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۵</ref><ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۸ – ۴۷</ref>.
برخی از مورخان نوشته‌اند که حسین قنداقه غرقه به خون طفل را به خیمه باز گرداند و به حضرت زینب (علیهاالسلام) سپرد<ref>ابو مخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین علیه‌السلام، ج۱، ص۱۷۳</ref>.  
برخی از مورخان نوشته‌اند که حسین قنداقه غرق به خون طفل را به خیمه باز گرداند و به حضرت زینب (علیهاالسلام) سپرد<ref>ابو مخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین علیه‌السلام، ج۱، ص۱۷۳</ref>.  
خورازمی می‌گوید: و حضرت با غلاف شمشیر گودالی کوچک برای آن کودک بکند. آنگاه بر جنازه خون آلودش نماز گذارد و او را دفن کرد<ref>[http://lib.eshia.ir/10509/2/37/%D8%AD%D9%81%D8%B1 کتابخانه مدرسه فقاهت]</ref>.
خورازمی می‌گوید: و حضرت با غلاف شمشیر گودالی کوچک برای آن کودک بکند. آنگاه بر جنازه خون آلودش نماز گذارد و او را دفن کرد<ref>[http://lib.eshia.ir/10509/2/37/%D8%AD%D9%81%D8%B1 کتابخانه مدرسه فقاهت]</ref>.
برخی نیز نوشته‌اند که بدنش را آورد و کنار بدن دیگر شهدا نهاد<ref>طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۶۶</ref>.
برخی نیز نوشته‌اند که بدنش را آورد و کنار بدن دیگر شهدا نهاد<ref>طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۶۶</ref>.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش